مجله هفته/ نگاه خریدارانه به مطبوعات
«جنگ نرم از درون» عنوان سرمقاله روز شنبه روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید: تفاوت تهاجم از بیرون با تهاجم درونی اینست که اولی با بودجه دشمن صورت میگیرد ولی دومی بودجه ملت را میبلعد و آن را به گلوله توپ تبدیل میکند و جبهه خودی را هدف قرار میدهد. تهاجم بیرونی از راه دور است و کم اثر ولی تهاجم درونی از نزدیک است و مؤثرتر. آنان که از بیرون حمله میکنند برچسب مخصوص دشمن را بر چهره دارند و در برابر آنها عکس العملهائی وجود دارد ولی مهاجمان درونی با نقاب دوست به صحنه میآیند و به جای آنکه عکسالعملی را برانگیزند حتی در بسیاری موارد از آنها استقبال هم میشود... نتیجه آنکه تا تکلیف خود را با جنگ نرم از درون روشن نکنیم، مبارزه با تهاجم فرهنگی به جائی نخواهد رسید. حتی اگر دشمنان خارجی ما تهاجم فرهنگی را متوقف کنند و دیگر در این جبهه کاری به ما نداشته باشند، همین جنگ نرم درونی برای از پا در آوردن ما کافی است.
جمهوری اسلامی می نویسد: سادهترین نمونه، همین تلویزیون خودمان که قرار است "سیمای جمهوری اسلامی" باشد. از یازده ماه سال که بگذریم و فقط بر ماه مبارک رمضان متمرکز شویم که تلویزیون هم سعی میکند رنگ مذهبی به خود بگیرد و مردم را به خدا نزدیک کند، چنان تصویری از اسلام در برابر چشمان مردم به نمایش در میآورد و جان مردم را پر میکند که نه در کتابهای فقهی و اعتقادی خواندهاند و نه در سیره عملی پدران و مادران و آباء و اجداد خود دیدهاند "ماسمعنا بهذا فی آبائنا الأولین".
دو نگاه به طرح گام به گام
«دو نگاه به یک طرح» عنوان سرمقاله روز یکشنبه روزنامه جام جم به قلم مهدی فضایلی است که به بررسی طرح گام به گام روسیه درباره موضوع هسته ای ایران می پردازد. فضایلی می نویسد: در یک نگاه بدبینانه روسیه ممکن است همچون گذشته بخواهد با کارت ایران در مقابل آمریکا بازی کند ولی باید بداند و میداند که:
1) جمهوری اسلامی ایران در این همکاری خسارتی نخواهد دید، چرا که اهدافش را طبق برنامه دنبال خواهد کرد و مادامی که از نتیجه بخش بودن اقداماتش مطمئن نشود، گامی برداشته نخواهد شد. 2) این نگاه به ایران، همواره مانع تعاملات راهبردی بین دو کشور بوده و در صورت تکرار این مانع جدیتر از قبل ادامه پیدا خواهد کرد. 3) چنین نگاهی به ایران، جریانهای سیاسی مخالف همکاری ایران با روسیه را در داخل ایران تقویت خواهد کرد و این خسارت دیگر روسیه برای همکاریهای بعدی با ایران خواهد بود. 4)در این صورت روسیه نشان خواهد داد به رغم ژستی که گرفته همچون رقبای غربیاش از درک واقعیتها ناتوان است.
جوانان ما بسیار فرهیختهتر و انسانیتر رفتار کردند
«اصولگرا، اصلاحطلب یا حقطلب» عنوان سرمقاله روز یکشنبه ابتکار به قلم غلامرضا کمالی پناه است که در آن به انتقاد از نگرش های دولتی در قبال حوادث ایران و انگلیس پرداخته شده است. این مقاله حاکی است: بدبختانه خاصیت سیاستورزی در ایران همین است. با نابردباری خیلی زود از ابزارها و تهمتهایی استفاده میشود تا بهسرعت صورت مسئله پاک شود و مشکلی در جامعه علیالظاهر جمعوجور گردد. اگر تعدادی جوان خشمگین از روی جوانی چند سطلزباله را آتش بزنند و تعدادی شیشه مغازه را بشکنند یا بهصورت تفریح بر روی هم آب بپاشند، خیلی زود آنان را عاملان بیگانگان، اصحاب فتنه، اوباش و... معرفی میکنند تا ذهن جامعه را نسبت به معترضان، بدبین و زمینه برخورد با آنان را فراهم نمایند.
و در ادامه می افزاید: این را مقایسه کنیم با حوادثی که اخیراً در کشور انگلیس روی داد. میزان تخریبها، سرقتها، ناامنیها و آتشسوزیهای حوادث اخیر آن کشور اجنبی در برابر همین اعمال و عوارض در حوادث انتخابات ایران اصلاً قابل مقایسه نیست. البته همان مقدار اغتشاش هم در ایران قابل قبول نیست؛ ولی به جرئت میتوان گفت حوادث انگلیس دهها برابر حوادث رخداده در کشور ما بوده است. جوانان ما بسیار فرهیختهتر و انسانیتر رفتار کردند. اما برخورد مسئولان در برابر این حوادث میتواند تجربیات ارزندهتری را همراه داشته باشد. جوانان انگلیسی عامل ایران، امریکا، روسیه یا القاعده و... شمرده نشدند، اگرچه در آنجا هم با شدت برخورد شد و حدود معترض هنوز در زندان هستند، درحالیکه در کشور ما سعی میشود اگر ترقهای در خیابان به صدا درآید و چند جوان ماجراجو و بیکار و سرخورده به حرکتهای قانونشکنانه روی آورند، بدون آنکه ریشهیابی کنیم، خیلی زود برچسبی بر پیشانی آنان بزنیم و...
حمایت ایران از حماس و حزب الله، معنوی است
روزنامه کیهان روز سه شنبه در یادداشت روز خود نوشت: "بیانیه یک دولت ورشکسته !" . این مطلب به ادعای اخیر و تکراری دولت امریکا مبنی بر حمایت ایران از تروریسم اشاره داشته و نوشته است: ادعای وزارت امور خارجه آمریکا مبنی بر کمک های مادی ایران به گروه هایی چون حماس، حزب الله و طالبان در شرایطی است که اولا؛ ایران تنها از گروه های مبارز همچون حماس و حزب الله دفاع کرده و این حمایت یک حمایت معنوی است و همان مطلبی است که خود صهیونیست ها و آمریکایی ها اعتراف دارند یعنی الهام پذیری از انقلاب اسلامی ایران. ثانیا؛ حمایت ایران از گروهی چون طالبان یک دروغ شاخدار است آن هم در فضایی که خود مقامات ارشد آمریکایی صراحتا اقرار می کنند، که طالبان دست پرورده آنهاست و این روزها به طور رسمی با تروریست های القاعده و گروه طالبان در حال مذاکره هستند. حتما وزارت خارجه آمریکا فراموش نکرده است که هیلاری کلینتون وزیر خارجه این کشور اواخر سال گذشته در گفت وگو با خبرگزاری هند گفت؛ آمریکا گروه های افراطی مشخصی را ایجاد کرد و از تروریست هایی مانند اسامه بن لادن حمایت کردیم و...
به نظر می رسد استراتژی «قدرت هوشمند» اوباما نیز جواب نداده و دولت او هم مانند دولت بوش فکر می کند با بیانیه نویسی و تهیه بولتن به اسم گزارش های آنچنانی می تواند اوضاع را دگرگون کند.
به قذافی گفتم کشور از قدرت مهمتر است
روز سه شنبه روزنامه شرق گفتگویی با عبدالرحمان شلقم وزیر خارجه فراری رژیم قذافی منتشر کرد که حاوی نکاتی خواندنی بود. بخشی از این گفتگو تحت عنوان "آخرین ملاقات با قذافی" با ترجمه محمدعلی عسگری در پی می آید:
"روز 21فوریه بود که من در تلویزیون الجزیره حاضر شدم و به قذافی گفتم: برادر معمر قدرت چیزی را نشان نمیدهد و کشور از آن مهمتر است. خواهش میکنم از آن کنارهگیری کرده و امور را به مردم لیبی واگذار کن. قذافی به من پاسخی نداد. روز بعد سیفالاسلام با من صحبت کرد و گفت: برادر عبدالرحمان این چه حرفی بود که زدی؟ به من گفت: من دو سوال مشخص درباره معمر قذافی از تو دارم، یکی اینکه تو قذافی را در چه نسبتی با خودت میبینی؟ گفتم: مثل پدر. پرسید: و من چه؟ گفتم: برادر. گفت: پس دیگر مشکل چیست؟ به او گفتم: من نگران و ناراحت هستم. گفت: تو سفیر ما هستی و همچنان باقی خواهی ماند. من به رهبری خواهم گفت که همه چیز طبق روال عادی جریان دارد. گفتم: مشکلی نیست. آن روز من داشتم قطعنامه شماره 1970 را آماده میکردم. اگر من به روش دیگری با او صحبت کرده بودم، او تلگرافی میفرستاد و میگفت عبدالرحمان نماینده لیبی نیست و همه چیز از بین میرفت. من با زیرکی اینگونه حرف زدم و این خودش سیاستی بود. عبدالله البغدادی از «کمیتههای انقلابی» و محمد الزاوی و نخستوزیر همه به استثنای خود قذافی با من حرف زدند و من به آنها میگفتم: اوکی. درحالی که داشتم کار خودم را در سازمان ملل میکردم تا قطعنامه 1970 تصویب شود که از قطعنامه 1973 خطرناکتر بود. با اعضای شورا و رییس آن صحبت کردم که سفیر برزیل بود. او به من گفت: عبدالرحمان این حرف خطرناکی است و در آنجا حرف از تحقیقات شده است. به او گفتم: این همان حرفی است که قذافی میخواهد. حال آنکه افرادش بدون اطلاع او در آنجا کشتار به راه انداختهاند. ما حتی برای کمک به قذافی باید به آنها فشار وارد کنیم. با سفرا دیدار کردم که در بینشان سفیر روسیه هم بود. گفتم این همان چیزی است که معمر قذافی میخواهد. گفتم این قطعنامه به درخواست خود قذافی است. از شانس من اینکه دو روز پیش، بانکیمون با معمر قذافی صحبت کرده بود و به او گفته بود: هرچه را عبدالرحمان به تو میگوید، انگار من گفتهام. عبدالرحمان دوست من است و من به او این اختیارات را دادهام. به او گفتم: هرکس دست به کشتار میزند، بر ضد قذافی است و ما میخواهیم آنها را تحویل دادگاه بینالمللی رسیدگی به جنایات جنگی بدهیم. بالاخره با این ترفند رایگیری کردند و با اجماع تصویب شد. روز بعد سیفالاسلام آمد و گفت: عبدالرحمان شلقم ما را دست انداخته است. از همان روز اول به شما گفته بودم تلگرافی به سازمان ملل بفرستید و بگویید او نماینده ما نیست. ولی من باید آن کار را میکردم چون مردم داشتند کشته میشدند."
همه به نسخه ما چشم دوخته اند
«همه به این نسخه چشم دوختهاند» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که به تحلیل حوادث منطقه و الگوبرداری انقلابیون کشورهای خاورمیانه از انقلاب اسلامی ایران پرداخته است. شریعتمداری می نویسد: ایمانوئل والراشتاین از نظریه پردازان بلندآوازه آمریکایی که اصلی ترین حوزه فعالیت وی «نظم نوین جهانی» بوده است، با تأسف می گوید «اصلی ترین مانع ما برای استقرار نظم نوین جهانی، نظرات [امام] خمینی و مخصوصاً دکترین «ولایت فقیه» اوست که در آن، از اسلام، نسخه حکومتی استخراج شده و بر باورهای مردم مسلمان تکیه دارد.» والراشتاین در ادامه می گوید «تا آنجا که مطالعات ما نشان می دهد، همه نظریه ها و دکترین ها در گذر زمان، کهنه و کمرنگ می شوند ولی نظریه ولایت فقیه امام خمینی، هر روز پررنگ تر و سرزنده تر می شود و ملت های مسلمان منطقه را به سوی خود می کشاند» و...
نویسنده ادامه می دهد: کشورهای اسلامی اگرچه به لحاظ هویت- تا حدودی- متفاوت دیکتاتورهای حاکم و برخی شرایط ژئوپولیتیک با یکدیگر تفاوت های جزئی دارند ولی اعتقاد ملت ها به اسلام و دست نشانده بودن دیکتاتورهای حاکم در تمامی آنها مشترک است و به همین علت خیزش های اسلامی منطقه از سه ویژگی و شاخصه مشترک اسلامی بودن، ضد استکباری بودن - ضدیت آشکار با آمریکا، اسرائیل و سایر قدرت های استکباری- و مردمی بودن به معنای فراگیری انقلاب و اختصاص نداشتن آن به یک قشر خاص اجتماعی، برخوردارند. بنابراین به وضوح می توان دید که برپایی نظام اسلامی، با الگوی تعریف شده و اعلام شده انقلاب اسلامی در ایران، سرانجام غیر قابل بازگشت تمامی این خیزش هاست هر چند که مقدمات و مسیرهای پیش روی آنها در تونس، مصر، یمن، لیبی، عربستان، بحرین، اردن و... با یکدیگر تفاوت های جزئی داشته باشند.
نظر شما :