پنجمین یادداشت از سلسله نوشته های سرکیس نعوم

واکنش‌های مختلف ایران به حملات احتمالی امریکا و تلاویو

۲۰ مرداد ۱۳۹۰ | ۱۶:۰۴ کد : ۱۵۳۴۱ اخبار اصلی
عربستان ایران را دشمن خودش می‌داند. ولی هیچ گاه مستقیم علیه ایران وارد عمل نخواهد شد چون توانایی‌اش را ندارد. اما با همین دستاویز مردم شیعه در بحرین و حتی عربستان را تحت فشار قرار می‌دهد.
واکنش‌های مختلف ایران به حملات احتمالی امریکا و تلاویو
 دیپلماسی ایرانی: سرکیس نعوم، روزنامه‌نگار و متفکر مشهور لبنانی سلسله مقالاتی را در روزنامه لبنانی النهار منتشر کرد که با توجه به تحولات فعلی منطقه به ویژه انقلاب‌های عربی افقی تازه پیش‌روی بسیاری از تحلیلگران به خصوص ناظران مسائل خاورمیانه قرار می‌دهد. این یادداشت‌ها در حقیقت ماحصل سفر نعوم به ایالات متحده و دیدارش با مقام‌های مختلف امریکایی و متفکران و استراتژیست‌های آن کشور است. نعوم عمده این یادداشت‌ها را به صورت گفت‌وگو و موجز بدون ذکر نام مصاحبه‌شدگان و فقط با اشاره به پست و جایگاه آنها در 63 قسمت تهیه و منتشر کرد. تعدادی از این یادداشت‌ها که عمدتا از شماره 50 به بعد بود در نوبت‌های مختلف در دیپلماسی ایرانی منتشر شد. دیپلماسی ایرانی در مکاتبه‌ای با سرکیس نعوم متن اصلی یادداشت‌ها را تهید کرد.

دیپلماسی ایرانی با توجه به اهمیت و جذابیت این مطالب هر پنجشنبه یک مورد را در اختیار مخاطبان قرار خواهد داد.

نعوم خود در مقدمه‌ای که برای دیپلماسی ایرانی نوشته، درباره این یادداشت‌ها می‌نویسد: «من ستون‌نویس ثابت النهار هستم. النهار را می‌شناسید، یکی از قدیمی‌ترین روزنامه‌های لبنانی و عربی است. این روزنامه را می‌توان به جرات یکی از پرتیراژترین و پرمخاطب‌ترین رسانه‌های کاغذی لبنان دانست. اگر چه با برخی افکار دوستانم در روزنامه النهار موافق نیستم ولی همگی تلاش می‌کنیم که دموکراسی را رعایت کرده و بدون تحمیل اندیشه‌هایمان به یکدیگر در کنار هم برای النهار یادداشت بنویسیم و تلاش کنیم روزنامه وزینی را تحویل خوانندگان دهیم. بی‌شک در ایجاد چنین فضایی غسان التوینی، رئیس و مدیرمسئول روزنامه النهار که لطف و محبت بسیاری به تک‌تک روزنامه‌نگاران و خبرنگاران النهار دارد، نقشی مهم ایفا کرده است. من هر سال یک یا دو بار چند هفته‌ای را در لبنان نیستم. چندین سال است که به ایالات متحده می‌روم و در این کشور و سازمان‌ها و ارگان‌های مختلف آن می‌گردم. به واشنگتن می‌روم و در اداره‌های دولتی آن سرک می‌کشم و به نیویورک که مرکز بسیاری از اندیشکده‌ها و پژوهشکده‌های امریکایی است می‌روم و ضمن این که سری هم به سازمان ملل می‌زنم و با نمایندگان کشورهای جهان در این سازمان به گپ و گفت می‌نشینم، با بسیاری از مقامات سابق، مشاوران فعلی، بسیاری از استراتژیست‌ها، متفکران و صاحب‌نظران بحث و تبادل نظر می‌کنم. دیگر رویه‌ام شده، وقتی به لبنان باز می‌گردم نتیجه این گپ و گفت‌ها را در قالب یادداشت در روزنامه النهار منتشر می‌کنم. اهمیت این یادداشت‌ها در این است که تلاش کرده‌ام تمامی مناقشه‌ها و بحث‌‌هایی که با مقامات مختلف امریکایی و غیرامریکایی درباره تحولات مختلف دنیا داشته‌ام را به رشته تحریر در آورم. به خصوص و به طور خالص مسائل مرتبط با خاورمیانه، جهان اسلام، جهان عرب و لبنان. البته امسال من سفر 10 روزه‌ای هم به سیدنی استرالیا داشتم که طی آن جایزه جهانی "جبران خلیل جبران" که یکی از مهمترین جوایز حائز اهمیت برای لبنانی‌ها است و نزدیک 30 ساله است به روزنامه‌نگاران و پژوهشگران برتر لبنانی استرالیایی، لبنانی امریکایی و عرب داده می‌شود، دریافت کردم. امید است این یادداشت‌ها مورد توجه خوانندگان محترم قرار بگیرد.»

بخش‌‌های اول، دوم، سوم و چهارم این یادداشت هفته‌های گذشته منتشر شد و اکنون پنجمین بخش از این سلسله مقالات تقدیمتان می‌شود:

در ادامه دیدار با دوست صمیمی و نزدیکم که سمتی عالی‌رتبه در کاخ سفید داشت و همچنان به دولت فعلی امریکا مشاوره می‌دهد و تحولات کشورش و جهان را ارزیابی و تحلیل می‌کند، درباره ارتش عربستان پرسیدم، جواب داد: من کارشناس امور عربستان نیستم ولی آن چه می‌شنوم حاکی از آن است که گارد ملی از همه قوی‌تر است. این گارد اصولا برای این تاسیس شده است که در مهار مشکلات داخلی آماده باشد.

از او پرسیدم: نظرت درباره مواضع عربستان درباره تحولات بحرین چیست؟ جواب داد: «عربستان ایران را دشمن خودش می‌داند. ولی هیچ گاه مستقیم علیه ایران وارد عمل نخواهد شد چون توانایی‌اش را ندارد. اما با همین دستاویز مردم شیعه در بحرین و حتی عربستان را تحت فشار قرار می‌دهد.»

از من پرسید درباره لبنان چه فکر می‌کنی؟ گفتم: به نظرم اگر ایران و امریکا بتوانند به توافقی برسند که همه چیز را شامل شود نیازی برای بازگشت به لبنان وجود ندارد و آن را به سوریه با حفظ ضرورت شدید برای تامین خواسته‌های شیعیان وا می‌گذارد. و اگر بنا باشد حمله نظامی به ایران شود ممکن است لبنان هم درگیر شود. این را هم باید توجه داشت که اساسا سوریه لبنان را که هم‌پیمانش محسوب می‌شود تنها رها نخواهد کرد و هم‌پیمانی‌اش را با ایران را هم به هیچ وجه به هم نخواهد زد.

درباره آن چه گفتم اظهار نظر کرد: درباره لزوم توافق میان ایران و امریکا من هم با تو موافقم. اگر این توافق حاصل شود ایران نیازی برای استفاده از لبنان ندارد. ولی اگر مورد حمله نظامی قرار بگیرد همه چیز عوض می‌شود. یک بار به رئیس جمهوری سابق امریکا (جورج بوش) گفتم که انتخاب گزینه نظامی علیه ایران یعنی حمله به سپاه، وزارت کشور، تاسیسات هسته‌ای، بسیج و "بی‌دقت" به ارتش است و این یعنی این که موفقیت در قطع ارتباطات همه آنها. ولی اگر چنین هدفی حاصل نشد چطور، در آن صورت ایران به جهان اسلام، دنیای عرب و جامعه جهانی پناه خواهد برد و از سوء رفتار خصمانه و جنگی امریکای موذی شکایت خواهد کرد. اما ایران هم مستقیما عملیات نظامی در پاسخ به آن حملات نخواهد داد. ولی در مقابل باید انتظار داشته باشید یکی دو ماه پس از آن سفارت امریکا در یکی از کشورهای دنیا منفجر شود. مدتی بعد انفجاری دیگر در جایی دیگر. همچنین مدتی بعد شاهد وجود تعداد زیادی مین‌ در سطح آب‌های خلیج فارس خواهید بود. اما اگر این حمله را بخواهد اسرائیل انجام دهد و به ایران حمله کند ایران مستقیما از طریق حزب الله به آن حمله خواهد کرد. همه اینها یعنی این که در نهایت وضعیت لبنان چندان تغییری نخواهد کرد. مگر این که بنا باشد حمله نظامی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران باشد که در آن صورت نیز باز همه چیز فرق خواهد کرد. آن موقع دیگر نمی‌توان پیش‌بینی کرد که ایران چگونه وارد عمل خواهد شد.

گفتم، دوباره به خلیج فارس برگردیم. جفری فلتمن، معاون وزیر امور خارجه امریکا در امور خاور نزدیک به بحرین رفت ولی نتوانست هیئت حاکمه و مخالفان را راضی کند که پای میز مذاکره بنشینند. از این بدتر هیچ کدام از مسئولان بحرینی هم از او استقبال نکردند. حداقل این چیزی است که من شنیدم شاید هم غلط باشد.

گفت: فعلا بحرین را رها کن، وضعیت آن جا بیشتر شبیه لج و لج‌بازی است. با بحرینی‌ها همه مشکل پیدا کرده‌اند. دوباره سراغ سوریه برویم، گفتم: خوب، به نظرت چه اتفاقی ممکن است رخ دهد اگر اعتراض‌های مردمی اخیر در این کشور گسترش یابد؟ گفت: «به رغم این اعتراض‌ها به نظرم نمی‌رسد که وضعیت سوریه مثل مصر و تونس شود. حماه همچنان در اذهان زنده است. ویلیام برنز، مشاور وزیر امور خارجه اخیرا حدود 8 ماه پیش به خاورمیانه رفت، وقتی که به واشنگتن بازگشت با من تماس گرفت و گفت دو خبر برایت دارم یکی خوب و یکی بد. خوب این که علیف، رئیس جمهوری آذربایجان به تو سلام رساند، بشار اسد هم به تو سلام رساند، بد این که هر دو تای آنها دیکتاتورند.

سپس از من پرسید: در وضعیت فعلی به نظرت آرام‌ترین کشور خاورمیانه کدام کشور است؟ گفتم: لبنان. خندید و گفت: «حق با تو است ولی این هم طولانی نخواهد بود. وضعیت بحرین هم به هیچ وجه خوب نخواهد بود حتی به رغم این که عربستانی‌ها نیروهای نظامی به آنجا فرستاده‌اند. بعدش یمن را فراموش نکن. جنگ داخلی پشت دروازه‌های آن است.»

بعدش به سراغ عربستان رفت و گفت: «خبرهای بدی درباره امیر محمد بن نایف، پسر وزیر کشور و معاونش در خارج زده می‌شود اما او آدم با کفایتی است، موجه و مقتدر در مبارزه با تروریسم است. این را ثابت کرده است. پدرش هم در امور دیگر آدم باکفایت، موجه و مقتدری است. به نظرم می‌رسد که عربستانی‌ها ترجیح می‌دهند که نسبت به انجام هر اقدامی محافظه‌کاری داشته باشند. یک بار در یکی از جلسات کنگره بودم که مناقشات طولانی درباره فروش اسلحه با عربستان جریان داشت. وظیفه من این بود که از فروش سلاح به عربستان دفاع کنم و گروه ویژه کنگره را برای فروش آن سلاح‌ها قانع کنم. صبح همان روز سفیر عربستان در واشنگتن به من گفت که کشورش دو فروند هواپیمای ایرانی را سرنگون کرده است ولی از من خواست که این موضوع را در جلسه کنگره مطرح نکنم. من هم نکردم. ولی رئیس کمیسیون پارلمانی مرا نابود کرد، گفت: چرا باید به عربستان اسلحه بدهیم در حالی که نه می‌جنگد و نه از آنها استفاده می‌کند و همواره خواسته است که ما جایش بجنگیم؟ گرفتار شده بودم. در این لحظه در سالن باز شد و معاونم وارد شد و به من گفت که خبر سقوط دو هواپیما اعلام شده است، من هم آن را اعلام کردم و به اطلاع رئیس کمیسیون و اعضای آن نیز رساندم و طبیعتا هم فروش آن بسته نظامی به عربستان هم رای آورد.» 


نظر شما :