چالش هاى رييس جمهور آينده آمريکا

۰۵ خرداد ۱۳۸۶ | ۲۱:۰۵ کد : ۱۵۲ اخبار اصلی
جيمز ام. ليندسى، کارشناس سياست خارجى آمريکا و مدير مرکز امنيت ملى رابرت اشتراوس در دانشگاه تگزاس، مى‌گويد نامزدهاى دمکرات و جمهورى‌خواه انتخابات رياست‌جمهورى آمريکا در سال 2008، با مسئله مشابهى روبرو هستند: چگونه با معضل خروج ناگزير نيروهاى آمريکايى از عراق برخورد کنند؟

جيمز ام. ليندسى، کارشناس سياست خارجى آمريکا و مدير مرکز امنيت ملى رابرت اشتراوس در دانشگاه تگزاس، مى‌گويد نامزدهاى دمکرات و جمهورى‌خواه انتخابات رياست‌جمهورى آمريکا در سال 2008، با مسئله مشابهى روبرو هستند: چگونه با معضل خروج ناگزير نيروهاى آمريکايى از عراق برخورد کنند؟ به گفته ليندسى، هنگامى که زمان انتخابات عملاً فرا برسد، به ويژه نامزدهاى دمکرات‌ دچار مشکل خواهد شد.

 

ليندسى مى‌گويد «مشکلى که نامزدهاى دمکرات با آن روبرو خواهند بود، تلاش براى ابداع پيام و شعارى است که براى هواداران حزب جذابيت داشته باشد، اما هنگام برگزارى انتخابات به ضررشان عمل نکند.»

 آقاى ليندسى در گفتگو با برنارد گورتزمن از شوراى روابط خارجى آمريکا، به بررسى بيشتر نقش محورى جنگ عراق در انتخابات رياست جمهورى آتى آمريکا مى‌پردازد.

 

در حال حاضر در هر دو حزب دمکرات و جمهورى‌خواه، نامزدهايى هستند که اميد فراوانى به پيروزى خود در انتخابات سال 2008 دارند. به اعتقاد شما، مضمون واحدى در موضع کانديداهاى دو حزب نسبت به جنگ عراق وجود دارد؟

 دو مضمون واحد، هر کدام در يک حزب، وجود دارد. در ميان نامزدهاى حزب جمهورى‌خواه، اين مضمون واحد حمايت از پرزيدنت بوش و پشتيبانى کامل از جنگ عليه تروريسم در ابعاد جهانى است. اما در ميان نامزدهاى حزب دمکرات، مخالفت شديدى با سياست‌هاى دولت بوش در عراق و تلاش آشکارى براى پيدا کردن سياست تازه‌اى به چشم مى‌خورد. اين سياست تازه براى نامزدهاى مختلف دمکرات، طيف کاملى از برنامه‌هاى خروج آهسته و تدريجى تا خروج سريع و ضربتى نيروهاى آمريکايى از عراق را شامل مى‌شود.

 

اگر به نظرسنجى‌هاى فعلى درباره ميزان محبوبيت پرزيدنت بوش ــ که نشان مى‌دهند ميزان محبوبيت او در ميان مردم به شدت پايين است ــ باور داشته باشيد، آن گاه بايد دمکرات‌ها را برنده مسلم انتخابات 2008 بدانيم، اين‌طور نيست؟

هنوز خيلى زود است که بخواهيم به اين نظرسنجى‌ها اعتماد کنيم، چون اغلب مردم هنوز مقايسه ميان نامزدهاى رياست جمهورى و رويکرد آن‌ها به مسائل اساسى و محورى را به طور جدى آغاز نکرده‌اند. اما چيزى که بايد به خاطر داشته باشيم اين است که نامزد جمهورى‌خواهى که بخواهد به عنوان نامزد نهايى اين حزب انتخاب شود، بايد پيام خود را بر مواضعى متمرکز کند که مورد پسند هسته اصلى حزب جمهورى‌خواه قرار بگيرد.

 

 دولت بوش هنوز از احترام و محبوبيت بالايى در ميان هسته اصلى هواداران حزب جمهورى‌خواه برخوردار است. اين واقعيت هنگامى که نامزدهاى جمهورى‌خواه مواضع خود را در حوزه سياست خارجى بيان کنند، به خوبى آشکار خواهد شد. به همين ترتيب، نامزدهاى دمکرات هم هنگامى که به دنبال پيروزى در انتخابات درون حزبى باشند، بايد پيام خود را طورى مطرح کنند که براى مردم عادى هوادار حزب جذابيت داشته باشد، يعنى کسانى که در تقابل و تخاصم کامل با پرزيدنت بوش قرار دارند. در عمل، چيزى که طى ماه‌هاى اخير شاهد آن بوده‌ايم اين است که نامزدهاى ميانه‌روتر حزب دمکرات مانند هيلارى کلينتون و جوزف بايدن نيز به تدريج بيشتر و بيشتر به چپ کشيده مى‌شوند.

 

اين امر به خاطر جذب کمک‌هاى مالى چپ است يا به خاطر فشارهاى سياسى؟

فشارهاى سياسى در جهت مخالفت با دولت بوش، بسيار بيشتر از مسئله مالى نقش دارد. راى‌دهندگان هوادار حزب دمکرات، به شدت با دولت بوش مخالف هستند. آن‌ها شديداً با جنگ عراق مخالف هستند. آن‌ها مى‌خواهند در اين انتخابات حرف‌شان را بزنند. اين واقعيت سياسى، در کنار اين موضوع که اوضاع عراق رو به بهبودى نمى‌رود و تازه شايد بدتر هم بشود، باعث مى‌شود نامزد حزب دمکرات هر چه بيشتر به چپ گرايش پيدا کند. مشکلى که نامزدهاى دمکرات با آن روبرو خواهند بود، تلاش براى ابداع پيام و شعارى است که براى هواداران حزب جذابيت داشته باشد، اما هنگام برگزارى انتخابات به ضررشان عمل نکند، يعنى جايى که شعارهاى شما بايد براى طيف وسيع‌ترى از مردم جذابيت داشته باشد.

 

پرزيدنت بوش بارها گفته است که بيرون کشيدن نيروهاى آمريکايى از عراق به عهده رئيس‌جمهور بعدى خواهد بود. وقتى به تاريخ مراجعه کنيم، مى‌بينيم وقتى آيزنهاور به عنوان نامزد حزب جمهورى‌خواه در سال 1952 وارد رقابت‌هاى انتخاباتى شد، گفت به جنگ کره خاتمه خواهد داد. وقتى آيزنهاور به عنوان رئيس‌جمهور انتخاب شد با امضاى قرارداد آتش‌بس با کره شمالى که تا امروز نيز پا بر جاست، کم و بيش همين کار را انجام داد. به نظر شما دمکرات‌ها چگونه به اين جنگ خاتمه مى‌دهند؟

اين روايت تاريخى که شما به آن اشاره کرديد، تفاوت‌هاى عميقى را که ميان دمکرات‌هاى سال 2009 با جمهورى‌خواه‌هاى سال 1953 وجود دارد، نشان مى‌دهد. دو عامل بود که در آن زمان به نفع آيزنهاور عمل مى‌کرد: اول اين که بسيارى از دمکرات‌ها هم خواستار خاتمه جنگ بودند و دوم اين که او يک ژنرال پنج ستاره در جنگ جهانى دوم بود و از نظر او در اين باره از اعتبار بالايى برخوردار بود. او توان اين را داشت که در برابر اين مخالفت‌ها که خاتمه جنگ نوعى عقب‌نشينى برابر کمونيست‌ها است يا موجب تضعيف آمريکا خواهد شد، مقاومت کند. او در موضع سياسى بسيار محکمى قرار داشت.

 

 اما دمکرات‌ها از اين نظر با مشکلات فراوانى مواجه خواهند بود. آن‌ها به عنوان يک حزب سرسخت و مبارزه‌جو و مدافع امنيت ملى، شهرت ندارند. يکى از بزرگترين خطراتى که دمکرات‌ها را تهديد مى‌کند ــ که البته نامزدهاى دمکرات هم متوجه آن شده‌اند ــ اين است که آن‌ها ميراث‌دار نابسامانى‌هاى جدى در عراق خواهند بود، که بيرون کشيدن سربازان آمريکايى بسيار دشوار خواهد بود و اين که خطر يک درگيرى منطقه‌اى و وسيع‌تر وجود دارد. در نهايت، آن‌ها ممکن است به سوءمديريت خروج نيروها از عراق متهم شوند؛ به هر حال، اگر دمکرات‌ها در انتخابات پيروز شوند، به احتمال زياد به خاطر ضعف و عدم سرسختى‌شان درباره عراق مورد انتقاد شديد محافظه‌کارها قرار مى‌گيرند. آن گاه همه مى‌گويند اگر ما در عراق دوام مى‌آورديم و در لحظه آخر شل نمى‌داديم، مى‌توانستيم در عراق برنده شويم. به اين ترتيب، احتمالا شاهد تکرار مباحثاتى خواهيم بود که پس از جنگ ويتنام به وجود آمد.

 

ليندن جانسن در سال 1968 به سراغ راه‌هاى ديپلماتيک براى پايان جنگ ويتنام رفت. اما قرارداد صلح تا سال 1973 امضا نشد، يعنى وقتى که نيکسون براى بار دوم به رياست‌جمهورى انتخاب شده بود. اما جنگ واقعى تا سال 1975 و هنگامى که جرالد فورد جانشين نيکسون شد، پايان نگرفت.

 

در سال 1973، ديگر معلوم شده بود که مردم مى‌خواهند جنگ ويتنام تمام شود. همه از ويتنام خسته شده بودند و تقريبا اجماع عمومى وجود داشت که پيروزى آمريکا در جنگ ويتنام بعيد است. اما نکته جالب اين است که در مباحثاتى که طى سال‌هاى آتى درگرفت، اين موضوع مطرح نمى‌شد که آمريکا نبايد مى‌رفت و خود را درگير جنگ داخلى در يک کشور جهان سومى مى‌کرد. موضوعى که بيشتر مطرح مى‌شد، اين بود که دمکرات‌ها از حمايت از نيروهاى آمريکايى در ويتنام خوددارى کردند، که دمکرات‌ها به اندازه کافى قوى و محکم نبودند. اين همان مضمونى بود که رونالد ريگان در رقابت‌هاى انتخاباتى‌اش در سال 1980 مطرح کرد و بهره سياسى فراوانى هم از آن برد. بنابراين چگونگى تعبير و تفسير جنگ عراق و درس‌هاى سياسى که ما بايد از آن مى‌آموزيم، بستگى به مباحثاتى دارد که پس از پايان جنگ آغاز خواهد شد. بسيارى از استراتژيست‌هاى دمکرات از اين مسئله نگران هستند و به همين خاطر تمام توان خود را صرف اثبات ناکارآمدى و عدم لياقت دولت بوش مى‌کنند.

 

فرض کنيم يک جمهورى‌خواه برنده انتخابات سال 2008 شود، کسى مانند سناتور مک‌کين يا رودى جوليانى شهردار سابق نيويورک. آيا آن‌ها در عراق دوام خواهند آورد؟

 

هر کسى که در ژانويه سال 2009 وارد کاخ سفيد شود، به احتمال زياد حضور نظامى آمريکا در عراق را به ميزان قابل توجهى کاهش خواهد داد. ممکن است نيروهاى آمريکايى کاملا از عراق خارج نشوند، اما به هر حال تعداد نيروهاى حاضر در عراق کاهش چشمگيرى پيدا مى‌کند. اما بعدش چه مى‌شود؟ ايران چه کار مى‌کند؟ کردها چه کار مى‌کنند؟ آيا دولت عراق توانايى تامين حداقلى از ثبات و امنيت را دارد؟ عوامل ناشناخته فراوانى وجود دارند که نتيجه اين سياست را رقم مى‌زنند. يکى از مسائلى که اکنون به طور جدى مطرح است، اين است که دمکرات‌ها يا جمهورى‌خواهان تا چه ميزان به تدوين يک استراتژى براى آينده عراق انديشيده‌اند.

 

اگر فرض را بر اين بگيريم که طى 18 ماه آتى تحت هر شرايطى ما با کاهش جدى تعداد نيروهاى حاضر در عراق مواجه خواهيم بود، ما چه برنامه‌اى ــ برنامه نظامى، اقتصادى و سياسى ــ داريم تا اطمينان حاصل کنيم که اشتباهات گذشته‌مان در عراق دامنگيرمان نخواهد شد؟ ثبات ژئوپولتيک در منطقه، دسترسى به نفت و منابع انرژى، حقوق بشر و... اين‌ها همه معضلاتى هستند که دولت آينده با آن‌ها دست به گريبان خواهد بود. اما اين‌ها تنها معضلات دولت آينده نيستند. جنگ عراق باعث شده است تا بسيارى ديگر از مسائل مهم سياست خارجى مورد بى‌توجهى قرار بگيرد. روساى‌جمهور نمى‌توانند تمام توجه خود را در بلند مدت معطوف به يک موضوع کنند و مقولات ديگر را ناديده بگيرند. بنابراين هر کسى که در سال 2009 به عنوان رئيس‌جمهور آمريکا سوگند ياد کند، مسائل و معضلات فراوانى را در برابر خود خواهد يافت.         


نظر شما :