پژاک، گروهی که با حمایتهای خارجی فربه شد
گروههای معارض یا همان اپوزسیون در همه نظام های سیاسی به دو بخش تقسیم میشوند:
1. اپوزسیون در داخل دایره قدرت
2. خارج از دایره قدرت
دکتر حسین بشیریه در کتاب جامعهشناسی سیاسی خود شرح متقن و مبسوطی از جامعهشناسی گروههای معارض ارائه داده است.
گروههای معارض در داخل قدرت به این شکل قابل تبیین و تعریف هستند که اصول و مبانی چارچوب نظام سیاسی را مورد شناسایی قرار میدهند و آن را قبول دارند و مبتنی بر موارد عینی و طبیعی آن جامعه تلاش میکنند تا به قدرت برسند. اما گروههای خارج از دایره قدرت معمولا با اساس نظام سیاسی مشکل دارند و تلاش میکنند با ثابت کردن و یا از بین بردن کلیت یک ساختار سیاسی، ساختار جدیدی را بنیان نهند.
بر این اساس از فردای پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا کنون در بستر مناسبات دوجانبه ایران و عراق و حتی پیش از پیروزی انقلاب، مختصات روابط ایران و عراق به گونهای بوده که منجر به شکلگیری گروههای معارض دو کشور شده است. بدین معنا که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی حکومت محمدرضاشاه از گروههای معارض عراقی به ویژه اکراد حمایت میکرد و در آن زمان عبدالکریم قاسم و بعدها هم صدام حسین تلاش کردند تا ازگروههای معارض و اشخاص برجسته معارض حمایت کنند تا اینکه انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست.
پس از پیروزی انقلاب اتخاذ استراتژی صدور انقلاب از سوی ایران منجر به ترس و وحشت کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس بهخصوص کشور عراق که باید از آن بهعنوان قلب خاورمیانه یاد کرد، شد. همچنین این امر سبب شد که این کشورها از ترس صدور انقلاب به این کشورها به تلاطم بیفتند و رویکردهای مختلفی را اتخاذ کنند. در مقابل ایران به طور مشخص عراق، در وهله اول، تلاش کرد تا با گروههای معارض ایرانی ارتباط برقرار کند و در مرحله بعد جنگ تحمیلی هشت ساله را به کشور ایران تحمیل کرد. در آن سالها وجود گروههایی مانند حزب کموله کردستان عراق و همچنین حزب دموکرات به رهبری آقای قاسملو، باعث شد تا در قلمرو کردستان عراق و در تقابل با ایران صدام از دو گروه مذکور حمایت کند.
از سوی دیگر اشخاص و گروههای معارض عراقی به ویژه اسلامیها که کشور ایران را به عنوان امالقری جهان اسلام تلقی میکردند، وارد ایران شده و تشکلهای مختلفی همچون حزبالدعوه، مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، سازمان امل اسلامی و ... را تشکیل دادند. در طول جنگ تحمیلی حزب کموله و دموکرات رویاروی نیروهای ایرانی با حمایت صدام جنگیدند. همچنین درگیریهایی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی موسوم به سازمان منافقین با نظام جمهوری اسلامی ایران در خلال سال های 60 تا 61 داشتند که نهایتا منجر به تغیییر استراتژی سازمان مجاهدین شد. این تغییر استراتژی به معنای اتخاذ رویکرد فعالیتهای مسلحانه است. آنها به تدریج از ایران کوچ کرده و به عراق رفتند که بعدها پایگاه اشرف را نیز به حمایت صدام تشکیل دادند.
اما پس از پایان جنگ تحمیلی و شروع دوران سازندگی و پس از آن دوره اصلاحات در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی بنابر دلایل مختلفی تغییراتی در دو تشکل کموله و دموکرات ایران ایجاد شد. این دو حزب که تا آن تاریخ با رویکرد مبارزه مسلحانه با ایران تقابل کرده بودند، با ایجاد زمینه اصلاحات در ایران به این جمعبندی رسیدند که رویکردهای مسلحانه دیگر جواب نمیدهد و باید در بسترهای مسالمتجویانه معطوف به قدرت و با رعایت قواعد بازی در داخل جمهوری اسلامی ایران به تدریج و به صورت خزنده و بطعی در ساختار قدرت مشارکت کنند. گرچه در این زمینه میان رهبران آنها مخالفتهایی وجود داشت، اما در نهایت این استرتژی که معطوف به فعالیتهای مسالمتجویانه بود اتخاذ و اعمال شد. اما بعدها با توجه به روندی که آنها از آن با عنوان انسداد در نظام سیاسی یاد کردند، به این معنا که اصلاحات هم در ایران به بنبست رسیده و با شتاب لازم پیش نمیرود و بنابراین این رویکرد مسالمتجویانه هم دیگر جوابگو نیست.
بر اساس این تحلیل آنها دچار سرخوردگی و فطرت شده و بعدها نیز متضرر شدند. یعنی صرفنظر از فضای حیاتی که در قلمرو کردستان عراق برای آنها ایجاد شده بود، برخی از اشخاص برجسته آن به کشورهایی همچون بلژیک، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی رفتند و از راه دور تلاش کردند تا انسجام تشکیلات خود را حفظ کنند. در طول این مدت ما شاهد ظهور و بروز نحله جدیدی تحت عنوان پژاک هستیم. به عبارت دیگر این گروه جدید ترکیب و تلفیقی از بازماندگان آن دو حزب بود که به این جمعبندی رسیدند که انجام فعالیتهای معارضهای در خاک ایران و یا کنترل از راه دور خیلی جواب نمیدهد، ضمن آنکه با توجه به فضای فعالیتهای سیاسی در داخل نیز به نوعی تجدیدنظر رسیدند که بازهم باید اقدام به فعالیتهای شبهنظامی کنند. بنابراین با حمایت کشورهای دشمن ایران همانند امریکا، انگلیس و فرانسه و بعدها با توجه به اتفاقاتی که در خاورمیانه افتاد که نقطه عطف آن ترور رفیق حریری در سال 2005 در لبنان، پیروزی حزبالله در جنگ 33 روزه در سال 2006 و رخدادهای دیگری که در منقطه اتفاق افتاد، بود این مسئله منجر به این شد که بین گروه پژاک با برخی از تشکلها و گروهها نوعی پیوند پشتپرده شکل بگیرد به دلیل آنکه اهداف آنها مشترک بوده است. به عنوان مثال زمانیکه عربستان به عنوان کشوری تلاش میکرد پیشقراولی جهان عرب را به یدک کشد و در صحنه سیاسی لبنان و عراق تا حدودی در مقابل ایران بازنده شده بود، این واقعیت زمینهای بود تا از نظر همپوشانیها و حمایتهای روانی و لجستیک بین پژاک با برخی از سازمانها یا گروههای به اصطلاح تروریستی دیگر همچون سلفیون افراطی در عراق، بازماندگان صدام، سازمان القاعده و حمایت جدی به ویژه مالی که عربستان از وهابیون در سطح منطقه انجام داده است، پیوندی ایجاد شود.
با این مقدمه در طول پنج سال اخیر شاهد افزایش تحرکات و اقدامات ایزایی پژاک در حوزه استحفاظی آنها هستیم. به عبارت دیگر حد واسط نقاط صفر مرزی بین کردستان ایران و آذربایجان غربی و کردستان عراق آنها تحرکات ایذایی علیه ما انجام میدهند. علاوه بر آن باید گفت اختلاف نظر و تعارضی که میان ایران و مسعود بارزانی به عنوان نفر اول حکومت فدرال کردستان عراق ایجاد شده بود (به همان نسبت ایران توانسته بود روابط پایدارتری را با جلال طالبانی ایجادکند)، باعث شد علیرغم رایزنیها، پیگیریها و فشارهایی که ایران با دولت ملی مرکزی عراق و همچنین با افرادی همچون جلال طالبانی داشت و بر طبق مذاکراتی که با مسعود بارزانی انجام داد نتوانست آنها را در عدم حمایت از پژاک متقاعد کند.
بنابراین در یک ملاحظه کلی در شرایط فعلی گرچه گروه پژاک در لیست گروههای تروریستی امریکا قرار دارد، اما واقعیت این است که مجامع مختلف امریکایی و اروپایی خصوصا در سطح پارلمانها با برخی هماهنگیهایی که باسازمان مجاهدین دارند، تحرک نسبتا قابل توجه دیپلماتیکی در سطح منطقه و نظام بینالملل انجام میدهند. در داخل هم با توجه به برخی از ملاحظاتی که در صحنه سیاسی داخل ایران به ویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری اتفاق افتاد، آنها در هدفگذاری خود انجام اقدامات ایزایی، ترور و از بین بردن برخی از زیرساختهای توسعه در منطقه کردستان و آذربایجان غربی در شرایط فعلی را در صدر فعالیتهای خود دارند که طبعا در کنار این مسایل پروندههایی همچون فعالیتهای هستهای آنها، ایجاد رعب و وحشت میان نخبگان و دانشمندان حوزه پژوهشی انرژی صلحآمیز هستهای ایران از اهدافی است که دنبال میکنند. همچنین جذب هوادران نیز در دستور کار آنها قرار دارد.
علاوه برآن باید به یک نکته ظریف و مهم باید اشاره کرد که شکلگیری ساختار فدرال در نظام سیاسی عراق نوین که منجر به افزایش اختیارات محلی دولت اقلیمی کردستان شده هم به لحاظ اختیارات سیاسی که نوعی شبهخودخواندگی یا خودمختاری را دنبال میکنند و هم به لحاظ برخی از منابع ثروتی که از حیث میزان دسترسی آنها به منابع داخلی، انجام برخی از مبادلات تجاری مرزی با کشورهایی همچون سوریه، ترکیه و ایران باعث شده تا پژاک تصور کند که افزایش سطح رفاه تدریجی تک تک شهروندان اقلیم کردستان عراق طبعا توقع مضاعفی را برای شهروندان کردستان ایران ایجاد کرده و یا خواهد کرد. به معنای دیگر تصور آنها این است که شاید نظام ما در داخل نتواند آنچنان که باید و شاید به چنین مطالبهای پاسخ دهد. بنابراین این مطالبه نوعی همافزایی و انرژی مضاعفی را برای توسعه فعالیتهای ایذایی آنها ایجاد خواهد کرد.
نظر شما :