ایران، مرد همیشه تنهای تاریخ و سیاست
معادلات موجود جهانی در خلیج فارس و کل منطقه خاورمیانه در دهه 60 و 70میلادی وحتی دوران سالهای جنگ هشت ساله عراق و ایران)1980-1988)، یعنی فضای جنگ سرد و جهان دو قطبی(تقابل اردوگاه سوسیالیستی با جهان سرمایه داری)، با خلیج فارس در قرن بیست ویکم تفاوتهای بسیارفاحش دارند.
در هزاره سوم ایران و امریکا قطع رابطه سیاسی کرده اند، و در تقابل بسر میبرند.اسرائیل در تبلیغات ومانورهای سیاسی،ایران را تهدید به حمله نظامی میکند.
عربستان وبسیاری ازعربهای پیرامون این کشور بعنوان منبع تهدید به ایران نگاه میکنند، وهرگاه در مقاطعی جمهوری اسلامی دست دوستی بسمت آنان دراز کرده است، این دست و انگشتان آنگونه بزرگ بوده اند که آنها از هیبت این دست دوستی وحشت کرده اند.
در دوره و شرائط مورد بحث، امریکا وبعضی قدرتهای اروپائی، عراق و افغانستان را اشغال کرده اند. اینک روسیه شریک غرب وجزو هشت کشور بزرگ صنعتیG8 است، و سیاست هماهنگ با جهان سرمایه داری دارد.
چین دومین اقتصاد بزرگ دنیا و عضوسازمان تجارت جهانی شده است،وبا فاصله گرفتن زیاد ازایدئولوژی مائو، درصدد تسخیر بازارهای مصرفی کشورهای نفت خیز خلیج فارس است.
دیگرنه تنها "منو"ی اسلحه امریکائی و غرب در مقابل ایران گشوده نیست،تا هر چه را که میخواهد سفارش دهد،بلکه ایران با چهار قطعنامه تحریم شورای امنیت در چهار چوب فصل هفتم منشورملل متحد روبروست که علاوه بر سایر موارد،این قطعنامهها صادرات و واردات بخشی از جنگ افزارها را محدود و در بسیاری موارد ممنوع میکند.
مضافا اینکه بموجب قطعنامههای تحریم یکجانبه دیگر، امریکا و اتحادیه اروپا خرید بسیاری از اقلام صنعتی لازم برای بخش نفت و انرژی(متعارف وهسته ای) و تاسیسات زیر بنائی ونظامی را ممتنع ساخته است.
آنها با سیطره و نفوذی که بر شبکههای پولی و مالی وبیمه و بانکداری بین المللی دارند موانع ومشکلاتی را در برنامههای توسعه صنعتی وزیر بنائی ایجاد کنند.
تعدادی از بانکها وشرکتهای بیمه وموسسات صنعتی و علمی و یا حتی خدمات حمل و نقل دریائی و هوائی دولتی جمهوری اسلامی ایران را در لیست تحریم خود گذاشته اند.
البته این موانع و تحریمها صرفنظراز آثار منفی که داشته اند موجب شده اند که پاره ای از صنایع داخلی بویژه در زمینه دفاعی ویا هسته ای رشد قابل توجهی کنند.
شناخت این دو چهره متمایزخلیج فارس وسیاستهای متنافردر مواجهه با آن، ما را دررسیدن به درک واقعیات وشناخت سنجیده تری از ژئو پلتیک وجغرافیای سیاسی نوین منطقه کمک خواهد کرد.
بیائید باهم، و زیر ذره بین، اندکی مسائل را با جزئیات بیشتری بشکافیم، و مروری تطبیقی در تحول این دو چهره متفاوت خلیج فارس در طی چهل سال گذشته داشته باشیم:
1- جمهوری اسلامی ایران از ابتدا با شعار نه شرقی،نه غربی، متولد شد، وامریکائیها را از ایران بیرون کرد. حال آنکه رژیم شاهنشاهی از اینکه نزدیکترین دوست ومتحد امریکا وغرب وحامی سیاستهای غرب درمنطقه است، ونیز از اینکه بصورت خاکریز مقدم، و مانع نفوذ و هژمونی شوروی در آمده است بخود میبالید، وبر این اساس پشتیبانی بیشترغرب از خود را طلب میکرد.
2- حد اقل حدود دو ثلث از دوران عمر جمهوری اسلامی ایران در فضائی خارج از دوران جنگ سرد وجهان دوقطبی قرن بیستمی سپری شده است .تردیدی نیست که بعد از فروپاشی شوروی، تهدیدی براندازانه جدی از جانب ایدئولوژی مارکسیستی متوجه کشورهای حاشیه خلیج فارس نیست.
3- اگر در شیوخ جنوب خلیج فارس نگرانی عمده ای هست،ناشی از افکار انقلابی اسلام گرایان،اعم از شیعیان طالب حقوق سیاسی برابر، ویا افکار سلفی گری افراطی است.زیرا از طرف مارکسیستها دیگر خطری نیست. نفوذ آنها جنبه رقابت وتلاش برای سهم بزرگتر از کیک بازار پرسود،و رقابت تجاری در کشورهای نفت خیز خلیج فارس است. اینک دیگرخطر مارکسیستهای ارتدوکس مرتفع شده وآنها با قبول اقتصاد بازار آزاد بتدریج قدم در "راه رشد سرمایه داری" گذاشته اند واز یک ایدئولوژی معارض و دشمن به یک رقیب و شریک تبدیل شده اند.
4- در دهه 60 و70 میلادی ودر زمان نیکسون بخاطر آلوده شدن در باتلاق ویتنام، امریکا بخاطر واهمه از رقابت شوروی وباز شدن پای این کشور، نه مایل بود، ونه قادر،که مستقیما در خلیج فارس حضور مستمر داشته باشد ومنطقه جنوبی خلیج فارس را از انگلستان تحویل بگیرد.
5- مادام که استقرار شبکه پایگاهها وحضور مستقیم نیروهای امریکائی در خاورمیانه وشمال افریقا تکمیل نشده بود و امریکا بدلائل گوناگون (ازجمله نداشتن معاهدات مربوط به پایگاهها وتاسیسات ویا آماده نبودن افکار عمومی امریکا و مردم منطقه )نگران بود، که مبادا صدور ایدئولوژی اسلام انقلابی، ویا طمعکاری وجاه طلبی صدام، کشورهای ضعیف ولی نفت خیز منطقه را، بی ثبات کند، و یا بنوعی منافع امریکا را بمخاطره بیاندازد.
از این روی جنگ طولانی 8 ساله عراق و ایران که این دو قدرت نظامی بزرگ منطقه را بخود مشغول کرده بود،برای امریکا و تجار اسلحه موهبتی بود که در حقیقت نقش "سیاست مهار" هر دو کشور را بازی میکرد. برای حضور بی پرده ومستقیم وگسترده امریکا در خاورمیانه، با فاصله کمی پس از برقراری آتش بس،بین ایران وعراق،صدام حسین ماجرا جو،اغوا شده ومستاصل، در اوت 1990 به کویت حمله کرد. با این اشتباه صدام، ستون فقرات ماشین نظامی عراق توسط ائتلاف بین المللی درهم شکست .امریکا وغرب، صدام را با تحمیل "ممنوعیت پرواز هواپیماهای با بالهای ثابت" بصورت نیمه جان بر مسند قدرت نگه داشتند تا نیروی بازدارنده ای برای ایران باشد.برنامه "نفت در مقابل غذا" اقتصاد این کشور را به تحلیل برد.
6- امریکا در سال 1994استراتژی وسیاست”Dual Containment” یا "مهار دوگانه" که طراح اصلی آن "مارتین ایندیک" بود،را آغاز کرد.
اجرای این سیاست مستلزم ان بود که امریکا نفرات زیادی در نزدیکی منطقه مستقر کند. نیروهای امریکائی در خاک عربستان سعودی کشوری که خانه خدا در آن قرار داشت وبرای مسلمانان سرزمین مقدسی بود مستقر شدند. این امرنفرت پاره ای از مسلمانان متعصب وازجمله بن لادن والقاعده را برانگیخت.حال آنکه سیاست عمومی امریکا این بود که در خاورمیانه در زمین، درگیر جنگی نشود(باستثنای جنگ داخلی لبنان که پس از انفجار پادگانشان به ناوهای امریکائی تخلیه شدند)،ولی کنترل هوا و اسمان را داشته باشد. غلط بودن سیاست مهاردو جانبه بفاصله دو سه سال اشکار شد.زیرا مردم دو کشوری که ازهمدیگر نفرت داشتند این نفرت را متوجه حضور امریکائیها کردند.
7- در اندک زمانی پس از کم اثر شدن سیاست مهار دوگانه”Dual Containment” دولت بیل کلینتون لایحه داماتو-کندی در خصوص تحریم یک جانبه ایران و لیبی را بتصویب رساند وکمپانی کونکو از ایران رفت. از طرفی ریچارد پرل وهمکارانش از "محافظه کاران جدید" طرح “A Clean Break” رابرای اسرائیل تهیه کردند. ضمن آن نتانیاهو ایده صلح جامع با همه اعراب را کنار گذاشت وبر محور همکاری با اردن و ترکیه تاکید کرد.در این طرح در استراتژی اسرائیل در قبال "تروریسم"فلسطینیها، “Hot Persuade” وتعقیب تا سرزمینهای دیگربعنوان یک اقدام دفاع از خود گنجانیده شد.
"New Cons." همچنین ایده "تغییر رژیم "عراق را در دولت جرج بوش تدارک دیدند، و مقوله سلاحهای کشتار جمعی و هسته ای در عراق بهانه ای شد که که امریکا به صدام حسین وعراق حمله کند.با از میان برداشتن صدام حسین در عراق کفه موازنه قدرت در منطقه بسود ایران تغییر کرد.
8- در چنین شرائطی برای ایجاد موازنه و مهار ایران،دست آویزهائی نظیربرنامههای هسته ای ایران و کمک به حزب الله و حماس ویا مقولاتی نظیر حمایت از تروریسم، بهانه ای شد که ایران در فشار مجازاتها وقطعنامههای ملل متحد و تحریمهای بین المللی قرار گیرد.حتی معدودی از "عقابها"در دولت امریکا به این جمع بندی رسیده بودند که پس از یک سره کردن دولت عراق در شرائطی که افکار عمومی امریکا هیجان زده است ومانعی در کار نیست پیشروی و جنگ را بداخل ایران بکشانند.
9- بهر تقدیردر مجموع این تحولات موجب شده است که اینک ناوهای هواپیما بر امریکا از خلیج فارس دیدن میکنند و زیر دریائیها ورزمناوهای امریکائی در خلیج فارس تردد میکنند و حضور پر رنگ دارند.ضمن اینکه علاوه بر دَهران،خُبَر ودَمام (معروف به بلاد ثلاث) وفرودگاه ملک فهد و باضافه تاسیسات بندری واسکله بزرگ راس التنوره - بندر مهم صادراتی نفت آرامکو- در سواحل شرقی عربستان سعودی،در موارد بحرانی میتوانندتسهیلاتی با کاربری نظامی نیزدر اختیار آنان قرار دهند. این مناطق از طریق "جِسر الملک فهد" به بحرین نیزمتصل شده اند.
امریکا در بحرین بعد از قرارداد دفاعی در سال 1991 اینک پایگاه دریائی برای ناوگان پنجم خود دارد.ضمن امکان دستیابی به سوختگیری و تعمیرات، تسهیلات دیگر بندری در مواقع بحرانی، از جمله مفاد این عهدنامه است .
از سوئی دیگر امریکا در قطر پایگاه هوائی "العُدید" در غرب دوحه را برپا کرده است . ستاد فرماندهی سنتکام(فرماندهی مرکزی که از سال 1983 بجای نیروهای واکنش سریع تاسیس شد)چند سالی است که به قطر منتقل شده است، مقر اصلی فرماندهی این ستاد در تامپا واقع در فلوریدا بود. ولی از سال 2009 به پایگاه "العدید" قطرمنتقل شده است.
حوزه عملیاتی سنتکام شمال افریقا،خاورمیانه وآسیای مرکزی است وعملیات امریکا در افغانستان و عراق توسط این فرماندهی انجام شده اند. همچنین مقر فرماندهی نیروی هوائی "سنتکام" در پایگاه "العُدید" است. بنحوی که حدود متجاوز ازده هزارپرسنل امریکائی ونیز پرسنل نیروی هوائی سلطنتی انگلستان و یگانهائی ازنیروی هوائی استرالیا دراین پایگاه مستقرند که در حمله به عراق نیز نقش داشتند.
مستظهر بودن به چنین حضوری است که همسایگان عرب جنوبی ما گستاخ شده اند،واز بازی کردن مبتذل با نامهای مجعول خلیج همیشه ایرانی فارس به هیجان می آیند،وبا صدور قطعنامههای تکراری و پوچ در خصوص جزایر ایرانی دهانه تنگه هرمز "عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند".
10- در گذشته ودرنیمه دوم دهه 70 میلادی کودتاهای زنجیره ای کمونیستی درافغانستان رخ داد و در نهایت افغانستان توسط شوروی اشغال شد.در عراق صدام حسین با شوروی قرارداد مودت وهمکاری امضا کرده بود. ولی اینک امریکائیها بعد از قضیه تروریستی 11 سپتامبر2001 با هدف اعلام شده مبارزه با تروریسم القاعده و بنیاد گرایان درافغانستان، وظن تسلیحات هسته ای در عراق، سرزمینهای آن طرف مرزهای شرقی و غربی ایران را در اشغال دارند.
اینک ناتو دامنه فعالیتش را به افغانستان گسترش داده و امریکا در قرقیزستان، قزاقستان وکشورهای حوزه دریای خزر دارای تسهیلات نظامی است.نیروهای عمده عملیاتی نظامی "سنتکام" در حال حاضر در عراق و افغانستان درگیر ومستقرهستند. امریکا همچنین پایگاه ویا تسهیلات نظامی در عمان،امارات، کویت وپاکستان دارد.اگر چه درحال حاضر امریکا نیروی نظامی قابل توجهی در عربستان و اردن ندارد.
11- نیروهای امریکا هنوز پس اشغال، از عراق وافغانستان خارج نشده اند.در صورت خروج نیز با عقد قراردادهائی پایگاههای استراتژیک را در آنجا برای خود حفظ خواهند کرد.
12- غیر از جمهوری اسلامی ایران،تقریبا دولتهای دیگر مخالفت آشکاری با حضورامریکا در منطقه را ندارند.البته اعتراضات مقاومت حزب الله لبنان وحماس در فلسطین ویا گروههای اسلامی ستیزه جو نظیر القاعده و طالبان وافراطیونی از این دست، اگر هم باشند، چون ازمصادیق "دولت" و "کشور" نیستند از مقوله این بحث خارج اند.
صرفنظر ازنکات فوق، از آنطرف مسائلی نیز هستند که با ظرفیتها وجلوههای نیرومند تری از انچه در قرن بیستم بوده اند، خود را در منطقه نشان داده اند.
علاوه بر بحرین که که 70 درصد مردم آن شیعه هستند وبدور از جدال شیعه و سنی، بدنبال بدست آوردن جایگاه مناسب سیاسی در قبال قدرت پادشاه و خاندان او هستند،در عراق یک دولت شیعه بر سر کار است.در سوریه علویان با تاکید بر هویت دینی مجددا مطرح شده اند.این همان نگرانی است که در دوسال گذشته بصورت ترس از هلال شیعی توسط پادشاه اردن بیان شد.
منابع نفتی عربستان عمدتا در شرق شبه جزیره است که از مراکز شیعه نشین عربستان است.همان کشوری که بزرگترین منبع شناخته شده نفتی را دارد و بیشترین نفت را از سالهای 1940 تا به امروز به غرب صادر کرده است.
در اینجا بقول نوام چامسکی اتفاق عجیب وتاریخی وجود دارد. بیشترین ذخائرنفت در جاهایی است که همین شیعیان هستند. در عربستان و عراق و ایران و به همین منظور خواستار آزادی و دموکراسی مردم بحرین آمریکا و همپیمانانش را نگران کرده است.
آل سعود به گفته بسیاری از تحلیلگران در بدترین شرایط تاریخی حاکمیت بر شبه جزیره عربستان قرار گرفته است. آل سعود اکنون با چالشهای متفاوتی روبروست که قرار گرفتن در محاصره انقلابهای منطقه در یمن، بحرین، مصر و سوریه در کنار نگرانی از دست کشیدن آمریکا در حمایت از ماندن خاندان سعودی در قدرت، وجود اختلافات گسترده بین اعضای خاندان آل سعود به خاطر کبر سن و بیماری ملک عبدالله، و همچنین افزایش فزاینده درخواستهای مردمی برای آزادیهای مدنی و مذهبی بیشتر، بویژه در مناطق نفت خیز شیعه نشین ازجمله این چالشها هستند.
عربستان سعودی که در حقیقت خود را رهبر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس وجزیره العرب میداند، وایران را رقیب اصلی و ایدئولوژیک واستراتژیک تلقی میکند. این رقابت و تقابل به مسائل نفتی وانرژی هم کشیده شده است. تازهترین رویارویی ایران و عربستان در نشست اوپک (خرداد 90)صورت گرفت و با مقاومت ایران و ونزوئلا، عربستان موفق نشد هدف خود برای افزایش سطح تولید اوپک به منظور ایجاد توازن در بازار نفت را محقق کند.
بنا به پاره ای از گزارشها "ترکی الفیصل" یکی از اعضای خانواده سلطنتی عربستان (مسئول امنیت سابق ووزیر خارجه احتمالی آینده) مدعی شده است در صورتی که ایران فعالیتهای هستهای تهدیدآمیز خود را متوقف نکند، ریاض در جهت جایگزین کردن صادرات نفتی جمهوری اسلامی ایران وبیرون کردن ایران از بازار نفت گام برمیدارد.یا اینکه برای دسترسی به سلاح هسته ای گام خواهد برداشت.
روزنامه وال استریت جورنال به نقل از وی نوشته است، عربستان از تمامی قوای دیپلماتیک، اقتصادی و امنیتی خود برای مقابله با اهداف منطقهای ایران بهره میجوید.
این تهدیدات عریان ریشه در قدرت ندارند.بلکه در آن رگههای پرخروشی از اضطراب و نگرانی جدی بچشم میخورد.وقتی در جائی چاپ عکس یک زن در حین رانندگی بگونه ای پنهان بصورت یک نگرانی امنیتی دیده میشود ودر سطوح بالا کشورهای بزرگ در مورد آن اظهار نظر میکنند،گزافه گوئیهائی این چنین با وزیدن نسیم "بهارعرب" معنای بیشتری پیدا میکند.
بحرین، کویت و امارات متحده عربی نیز با توجه به آسیب پذیریهایشان از جمعیت شیعه نگرانند.
اینک که نسیم "بهار" دموکراسی در جهان عرب شروع بوزیدن کرده است،فرصتی مغتنم برای ایران فراهم شده است که از فشار ناشی ازحضور گسترده ای که سرتاسر محیط پیرامونی کشور را محاصره کرده است بکاهد.اگر ایران هیچ ابتکار عملی هم بخرج ندهد،روند بخودی خود این نسیم بهاری در نهایت ودر مجموع موجب کاهش فشار بر ایران خواهد بود.مشروط بر انکه ایران اشتباه بزرگ را مرتکب نشود ودر تله "جنگ شیعه و سنی" نیفتد.
به حکم عدد و رقم در هر کشور عربی که اقلیت شیعه دارند(من فاطمیون مصر و شمال افریقا را هم در این مجموعه میبینم)،در صورت برقراری دموکراسی واقعی، شیعیان وضعیت مساعد تر از قبل خواهند داشت.لذا حمایت از حکومتهای دموکرات در منطقه از فشار ناشی از حلقه محاصره کشورهای دیکتاتوری که عمدتا سنی هستند،به ایران خواهد کاست.
در دو سه قرن گذشته تاریخ والزامات ژئو پلتیک نشان داده است که بجز مقاطعی کوتاه و خاص،" ایران مرد همیشه تنهای تاریخ وسیاست " در این منطقه از جهان بوده است.
ایران بجز در ابتدای قرن نوزدهم،در شروع جنگهای ناپلئونی با عقدعهدنامه "فین کن اشتاین"برای چند صباحی بعنوان متحد ابزاری فرانسه،ابر قدرت آن زمان،برای تهدید مستعمره هندوستان، یک متحد استراتژیک قدرتمند در خارج از منطقه یافت، ویا در دوران جنگ سرد که با الحاق به پیمان سنتو در جستجوی امنیت وپشتیبانی برای رهائی از چنگال خرس شوروی بود،هیچگاه حامی ویا متفق ومتحد قابل اعتماد و استمراری نداشته است.
نه سیاست بیطرفی و نه پیمانهای مودت و دوستی و نه اتحادیههای امنیتی منطقه ای در روز واقعه مشکل گشا نبودند وازتهدیدات نکاسته اند.
تردیدی نیست که قدرت نظامی بازدارنده برای حفظ امنیت خارجی،موثر ومفید است. ولی بازدارندگی صرفنظر از توان متوازن،یک هدف نیست.در سایه فرصتهائی که باز دارندگی فراهم میکند، ظرفیت کل دیپلماسی نظام باید بتواند هوشمندانه با درک واقعیت تحرک داشته باشد واز فرصتها بهره برداری کندوشرائط امنیت بدور از تهدید فوری وجدی را تمهید کند.
در ارزیابی ظرفیتهای خودی،دوست، ونیز دشمن نباید دچار اشتباه محاسبه شد. آنچه در مقاطعی نه چندان متعدد ایران را از خطر اضمحلال رهانیده است،حسن تدبیر و درایت وتیز هوشی فرصت طلبی مثبت پاره ای از دولتمردان بزرگ وصاحب نام، و بعضا کمتر شناخته شده بوده است، که قابلیت شناخت اولویت قدرتهای بزرگ و تمیز دادن اشتراک وهمسوئی منافع با انان، برای بهره برداری در جهت منافع ملی راداشته، واز توان موازنه کردن قدرتها بهره مند بوده اند.
مواردی که درباب ژئو پلیتیک منطقه ومحیط پیرامونی گفته شد، نه برای افزایش نگرانیها، که برای کمک به درک بهتر واقعیتها، وتقویت این نظر است که چرا ایران نیازمند باز تعریفی ازدکترین سیاسی-امنیتی خود در خلیج فارس است.شناخت منبع مهم تهدید و ارزیابی صحیح آن از لوازم اولیه است.
این بحث ادامه دارد...
نظر شما :