پيامدهاى سفر بوش به خاورميانه چيست؟
نویسنده خبر:
على موسوى خلخالى
«جورج بوش» رئيس جمهورى آمريکا سرانجام به سفر پرهياهوى خود به خاورميانه و کشورهاى حاشيه خليج فارس در حالى پايان داد که کارشناسان و تحليلگران همچنان به تحليلهاى خود به سفر وى به خاورميانه ادامه مىدهند.
" جورج بوش " رئيس جمهورى آمريکا سرانجام به سفر پرهياهوى خود به خاورميانه و کشورهاى حاشيه خليج فارس در حالى پايان داد که کارشناسان و تحليلگران همچنان به تحليلهاى خود به سفر وى به خاورميانه ادامه مىدهند.
اين تحليلها زمانى پر آب و تاب تر مىشود که با نگاهى به منطقه مىبينيم تحولات تازه اى به فاصله کوتاهى پس از سفر رئيسجمهورى آمريکا به منطقه صورت گرفته است. آغاز مذاکرات شش کشور تاثيرگذار جهان يعنى کشورهاى عضو شوراى امنيت به علاوه آلمان بر سر صدور قطعنامه جديد عليه ايران، وقايع تازه غزه و اتفاقهاى جديد در لبنان همگى مهمترين تحولاتى است که کمتر از يک هفته پس از ترک رئيسجمهورى آمريکا از خاورميانه به وقوع پيوسته است.
اما با اين حال مىتوان سفر رئيس جمهورى آمريکا به منطقه را از سه زاويه مجزا ولى در عين حال مستقيم مورد بررسى و تجزيه و تحليل قرار داد. نخست، تحولات منطقه پس از جورج بوش که بسيارى آن را دستاوردهاى عملى سفر وى به خاورميانه مىدانند. دوم، افزايش فشارهاى آمريکا عليه ايران که خود وى در زمان سفرش به منطقه بى پروا آن را جزو اهداف اصلى خود به خاورميانه دانست و سوم، معاهدههاى تسليحاتى و امنيتى آمريکا با کشورهاى عربى که دست بر قضا (احتمالا برنامهاى از پيش طراحى شده بوده) با سفر نيکولا سارکوزى به خاورميانه همزمان شد و مىتوان گفت سفر رئيسجمهورى فرانسه در آن مقطع مکمل آن بود.
تحولات منطقه
پس از آن که جورج بوش خاورميانه را ترک کرد محاصره غزه توسط اسرائيل وارد مرحله تازهاى شد. در يک اقدام ناگهانى اسرائيلىها امکانات خدماترسانى نظير برق، آب و سوخت را به نوار غزه قطع کردند تا فلسطينىها را بيش از پيش تحت فشار سياسى قرار دهند.
جورج بوش پيش از اين در سفر خاورميانهاى خود گفته بود که قصد دارد يک حرکت تازه و اثربخش عليه گروههاى به ادعاى خود تروريستى نظير حماس و جهاد اسلامى در فلسطين به اجرا بگذارد. بسيارى از کارشناسان وقايع اخير غزه را با همين موضوع مرتبط مىدانند.
به عبارت ديگر معتقدند، محاصره سياسى، اقتصادى و اجتماعى که عليه ساکنين غزه بوجود آمده، در حقيقت ما حصل سفر بوش به منطقه است و آن را با چراغ سبز کاخ سفيد همراه مىدانند. بويژه اين که در جلسات متعدد سازمان ملل نيز نشست گروههاى مربوطه براى بررسى اوضاع غزه با مخالفت شديد آمريکا دائما به شکست انجاميد.
برخى حتى عملکرد کميته چهار جانبه را که با هدف بررسى تحولات فلسطين و کاستن از فشارهاى مضاعف بر آنها تشکيل شده را زير سئوال برده و آنها را نيز پشت اسرائيل در برابر فلسطينيان و تحولات کنونى آنها مىدانند.
با اين حال آنچه بطور واضح و مبرهن نمايان است اين است که هدف فعلى اين است که گروههاى وفادار به حرکت مقاومت که شامل جنبشهاى حماس و جهاد اسلامى نيز مىشود، به هر ترتيبى حتى با هدف قرار دادن مردم فلسطين تضعيف شوند. موضوعى که جنبش حماس نيز آن را قبول دارد و بارها گفته است، اهداف اسرائيل و آمريکا مبارزه با جنبش مردمى حماس است. آنچه باعث گلايگى مجامع جهانى از جمله سازمانهاى حقوق بشر شده، استفاده ابزارى از مردم براى رسيدن به نيات سياسى است. موضوعى که تاسف شديد جهانى را به دنبال داشته است.
تاکنون مسئله غزه به هيچ نتيجهاى نرسيده و خاموشى، نبود سوخت و قطعى آب همچنان گلوى ساکنان نوار غزه را مىفشارد. به نظر مىرسد وضعيت فعلى تا زمانى نامعلوم و طبيعتا بدون نتيجه مثبتى براى فلسطينيان ادامه خواهد داشت.
فشار عليه ايران
اما در کنار تحولات غزه حرکت تازه اى نيز عليه ايران آغاز شده است. جورج بوش در سفر منطقهاى خود تلاش بسيارى کرد که کشورهاى عرب منطقه را براى انجام عمليات نظامى عليه ايران با خود همپيمان کند اما با مخالفت شديد شيوخ عرب روبهرو شد.
امير و وزير امور خارجه و دفاع کويت هر دو به جورج بوش تاکيد کردهاند حاضر نيستند در برنامه حمله احتمالى به ايران مشارکت داشته باشند و خاک خود را مبدا حملات آمريکايىها و همپيمانانشان به ايران قرار دهند.
وزير امور خارجه کويت حتى تاکيد کرده که ايران و کويت روابط بسيار نزديکى با يکديگر دارند و دولت کويت به هيچ عنوان حاضر نيست اين روابط حسنه را از دست دهد.
در بحرين نيز اوضاع بر همين منوال بوده است. وزير امور خارجه بحرين نيز نسبت به انجام هر گونه عمليات نظامى عليه ايران ابراز نگرانى کرده و گفته است تهديدهاى نظامى آمريکا و اسرائيل عليه تهران، کشورهاى عربى حاشيه خليج فارس را بشدت نگران کرده است.
مشابه چنين پيامهايى را جورج بوش رئيسجمهورى آمريکا از طرفهاى عربستانى و اماراتى خود نيز شنيده است. گرچه آنها به هيچ وجه نگرانى و اظطراب خود را از تهديدهاى به ادعاى خود امنيتى ايران و گسترش و نفوذ روز افزون ايران در منطقه بويژه در کشورهاى عرب از جمله کشورهايشان پنهان نکردند اما مخالفت خود را با انجام هر گونه عمليات نظامى بىپرده ابراز داشتهاند.
اما ظاهرا اين بدان معنا نيست که فشارهاى سياسى و اقتصادى آمريکايىها که امروزه متحدان پر و پا قرص تازه اى نيز در دنيا به دور خود جمع کرده کماثر يا مسکوت باقى بماند. نشست تازه پنج کشور عضو شوارى امنيت بعلاوه آلمان براى تحريم ايران در همين راستا است.
آنها در تلاش وضع تحريم سوم عليه ايران هستند. اين بدان معنا است که جورج بوش سياست به مرگ بگير تا به تب راضى شود را در پيش گرفته است. سکوت کشورهاى عربى در برابر اين تحرکات تازه دليلى بر اين ادعا است.
کارشناسان بر اين باورند که جورج بوش با سياست تهديد جنگى عليه ايران وارد منطقه شد تا با موافقت براى افزايش تحريمها عليه ايران منطقه را ترک کند.
فروش تسليحات
اگر بگوييم جورج بوش در سفر منطقهاى خود در پيشبرد بسيارى از اهدافش نتوانسته به نتيجه برسد، بىشک در فروش تسليحات به کشورهاى عرب توانست به موفقيتهاى شايان توجهى برسد.
بوش توانست در اين سفر به کشورهاى امارات متحده عربى، عربستان سعودى، بحرين و کويت نزديک به 10 ميليارد دلار سلاح و وسايل جانبى نظامى بفروشد.
گفته مىشود فروش تسليحات به عربستان سعودى که با انتقادها و واکنشهاى بسيارى مواجه شده بدون هيچ قيد و شرطى از سوى آمريکا صورت گرفته است. بنا به اين گزارش آمريکا تعهد داده است که سلاحهاى مورد نظر عربستان را که در ميان آنها سلاحهاى پيشرفته و هوشمند نيز به چشم مىخورد را ظرف مدت سه سال و بدون هيچ قيد و شرطى در اختيار عربستانىها قرار دهد.
آمريکايىها مدعىاند که ايران به تکنولوژى پيشرفته نظامى دست يافته و اين موضوع امنيت منطقه را تهديد مىکند و از اين رو بايد به کشورهاى عربى بويژه کشورهاى عرب حاشيه خليج فارس که متحدان اصلى آمريکا در منطقه محسوب مىشوند سلاح پيشرفته فروخت تا بدين ترتيب توازن تا حدودی در منطقه بر قرار شود.
اين در حالى است که لابىهاى اسرائيلى فشارهاى بسيارى را براى متوقف ساختن فروش تسليحات پيشرفته به کشورهاى عربى بويژه عربستان سعودى وارد مىآورند. اسرائيلىها از آن بيم دارند که اين سلاحها روزى در اختيار گروههاى تروريستى نظير القاعده قرار گيرد.
دموکراتها نيز با فروش سلاحهاى پيشرفته به عربستان به شدت مخالفند. به اعتقاد آنها عربستانىها از تروريسم و گروههاى بنیاد گراى خاورميانه حمايت مىکنند و به همين دليل نبايد هيچ سلاحى را در اختيار آنها قرار داد.
عربستان مدعى است از آنجا که خود نيز در معرض تهديد تروريسم بويژه از سوى القاعده قرار دارد و در صف متحدان اصلى ايالات متحده آمريکا در طرح مبارزه با تروريسم قرار گرفته است، از اين رو بايد براى دفاع از خود و موقعيتش سلاحهاى آمريکايى در اختيار داشته باشد.
اما به نظر مىرسد جورج بوش توانسته با عبور از اين تهديدها سلاحهاى آمريکايى را در اختيار عربستانىها قرار دهد.
" امير خالد بن سلطان " وزير دفاع عربستان سعودى در اين باره در يک مصاحبه مطبوعاتى گفت:" آمريکا بدون هيچ مناقشهاى پذيرفت سلاحهاى مورد نظرمان را در اختيارمان بگذارد."
وى در ادامه افزود:" اين سلاحها به حفظ امنيت و کاهش هزينههاى مادى ما بويژه در منطقه کمک شايانى مىکند."
مشابه چنين اتفاقى براى امارات و مصر نيز رخ داده است. جورج بوش در اين زمينه نيز بىاعتنا به فشارها بويژه از سوى لاى اسرائيلى اقدام به فروش اسلحه به اين دو کشور کرده است.
در اين ميان فرانسوىها نيز خود را به ميدان رساندند تا علاوه بر اثبات همپيمانى خود به کاخ سفيد سياست از بازار پر فروش تسليحات در خاورميانه عقب نيافتند.
به هر صورت جورج بوش در حالى منطقه را ترک کرد که مسابقه تسليحاتى در منطقه تشديد شده، محاصره غزه تنگتر از هر زمانى شده و تلاش براى رو در رويى با ايران نيز وارد مرحله تازهاى شده است. آيا تمام اينها در راستاى طرح جنگ جهانى سوم جورج بوش صورت گرفته است؟
نظر شما :