این روسیه از دیکتاتوری حمایت میکند
دیپلماسی ایرانی: انتقاد از عملکرد روسیه در قبال تحولات عربی به شدت بالا گرفته است. با سیر صعودی انقلابهای عربی که سراسر جامعه عربی را در نوردیده و حکام مستبد آن را جملگی ترسانده و قصد دارد یک به یک آنها را به زیر آورد، رویکرد منفعلانه روسیه با انتقادهای بسیاری مواجه شده است.
روزنامه الحیات، چاپ لندن در یادداشتی به این موضوع پرداخته و با انتخاب عنوان "روسیه نگهبان مشتقات تمامیتخواهی و استبداد" مینویسد: روسیهای که تجربه پادشاهی تزار و حکومت کمونیستی را توامان دارد، اکنون نمیداند در برابر بهار انقلابهای عربی که سراسر دنیای عرب را در نوردیده با منافعش چگونه توازن ایجاد کند. این در حالی است که در برابر آن امریکایی ایستاده که در کنار اروپاییها تلاش دارد دو بال جامعه جهانی را تشکیل دهد تا در قبال تحولات عربی منطقیترین و راضیکنندهترین تصمیمها را البته با لحاظ منافعش بگیرد. ولی هر چه امریکا و متحدان غربیاش در این زمینه فعالند روسیه و همسایه شرقیاش، چین در قبال تحولات عربی منفعلند و حتی میتوانیم بگوییم جبهه آفریقای عربی را کاملا از دست دادهاند و در هیچ عملیاتی در آن منطقه حضور فعال ندارند.
به اعتقاد نویسنده مواضع روسیه را باید در تاریخ این کشور به خصوص از دوران نظام اتحاد جماهیر شوروی به این سو جستجو کرد، وی در ادامه مینویسد: مواضع روسیه از ابعاد جغرافیایی و تاریخی به طور جداگانه قابل بررسی است. پس از آن که نظام کمونیستی در روسیه سرنگون شد این کشور توانست در حوزههای مختلف جغرافیایی تحت نفوذ خودش مفاهیم متضادی را از خود به جای بگذارد، در اروپای شرقی و بالکان یک سیاست را پیگیری کرد و در کشورهای آسیای میانه که روسیه را به عنوان یک برادر بزرگتر به رسمیت شناخته بودند سیاستی دیگر. اگر چه همگی آنها در دوران پیمان ورشو از یک مرکز دستور میگرفتند. هنگامی که روسیه جامه کمونیستی را از تن به در آورد، مفاهیم دیگری در دیپلماسی روسیه جدید به کار برده شد. دیپلماسی که دیگر مفهوم دنیای چند قطبی را نداشت و بحرانهای اقتصادی و فرار نخبگان علمی به شدت آن را رنج میداد.
نویسنده در ادامه مینویسد: در بعد دیپلماسی روسیه سه هدف را در دستور کار خود قرار داد و آنها را ستون روابط دیپلماتیک خود کرد، نخست، حفظ جایگاه بینالمللی به ویژه در بعد هستهای، دیگری حفظ عضویت در شورای امنیت با برخورداری از حق وتو و سوم حفظ جایگاه تولیدش در بعد نفت و صنعت و به رسمیت شناختنش در این زمینهها توسط مجامع جهانی. از این رو همکاری نزدیک با پایتختهای مهم اقتصادی جهان را در دستور کار خود قرار داد و به توسعه روابط اقتصادی با بزرگرین اقتصادهای دنیا پرداخت. در مقابل متحمل خسارتهای سنگینی نیز شد؛ ابتکار عمل خود را در بسیاری از پروندههای بینالمللی و منطقهای از دست داد. از این تاریخ به بعد روسیه نیز به جمع کشورهای استعمارطلب سرمایهداری پیوست که منافع اقتصادی و سرمایهداری برایش در اولویت قرار داشت.
در ادامه این یادداشت به تغییر رقابت روسیه با امریکا در مناطق مختلف اشاره شده و آمده است: با آغاز عصر پوتین و پس از آن پیوستن مدودف به محور پوتین، تزار امنیتی روسیه ضمن حفظ منافع اقتصادی مبتنی بر رویکردهای سرمایهداری به فکر رقابت با ایالات متحده نیز افتاد. در طول دهه اول آغاز هزاره سوم روسیه به برکت افزایش قیمت نفت و گاز در بازارهای انرژی توانست اقتصاد به شدت ضعیف و تقریبا ورشکست خود را احیا کند و پس از آن به فکر رقابت با امریکا از قلب امریکای جنوبی تا خاور دور و از آن طرف تا قلب آفریقا بیفتد. سهم خاورمیانه از این بازیها و سهمخواهیهای مسکو قراردادهای تسلیحاتی کلان و بستن قراردادهای زیر میزی با آن دسته از کشورهایی است که مورد تحریمهای جامعه جهانی قرار گرفتهاند.
وی در ادامه مطلبش درباره خاورمیانه مینویسد: در پرونده فلسطین بر خلاف آن چهره متین و صلحطلبی که مسکو به خود گرفته یک بار هم نشده است که در نشستهای کمیته چهارجانبه صلح رویکردی فلسطینی اتخاذ کند و رهبری جریانی مخالف با جریان جاری در این کمیته را بر عهده بگیرد.
نویسنده سپس پیکان انتقادهای خود را به سیاستهای مسکو تیزتر کرده و مینویسد: با آغاز انقلابهای عربی رویکرد منفعتطلبانه روسیه بیش از پیش نمایان شد. مسکو در قبال حوادث تونس دست بسته نشست و لام تا کام سخن نگفت و در برابر انقلاب و تغییر در مصر نیز ضمن اتخاذ رویکردی کاملا منفعلانه کاملا غیرفعال عمل کرد. در پرونده لیبی به رغم این که قذافی حمام خون به راه انداخته بود که همچنان نیز ادامه دارد، آنچه دخالت نظامی در لیبی نامید را محکوم کرد و تلاش کرد تفسیرهای عجیب و غریبی از قطعنامههای بینالمللی برای حفظ قذافی در قدرت بیابد. در سوریه نیز تمام قد از نظام بعثی این کشور حمایت کرده و رسما اعلام کرده است که اجازه نمیدهد قطعنامهای علیه این کشور صادر شود.
نویسنده در آخر یادداشت خود را این گونه به پایان میرساند: از راه و روش روسیه در تحولات منطقهای این گونه میتوان برداشت کرد که روسیه همچنان سیاست موجسواری از تحولات را دنبال میکند. تلاش روسیه برای جلوگیری از اقدامات جهانی و بینالمللی علیه نظامهای استبدادی برای دفاع از جریانهای دموکراتیک علاوه بر این که این کشور را در جامعه جهانی منزوی میکند این حقیقت را نیز نشان میدهد که روسیه تا چه اندازه از دموکراسیخواهی دور و آزادیطلبی را در تمامی ابعاد آن منافی منافع خود میداند. این بدان معنا است که روسیه از مبنا با دموکراسی مشکل دارد و از نظام تکحزبی، مشت آهنین و نظام پلیسی و امنیتی حمایت کامل میکند. با این رویکرد روسیه قطعا در بعد سیاست خارجی شکست سختی خواهد خورد و انعطاف و خوشبینی بسیاری از کسانی که هنوز به سیاستهای روسیه امید دارند را از دست خواهد داد.
نظر شما :