قدرت هوشمند، پاسخی به ناکامی قدرت نرم و سخت
همانگونه که در مطلع این وجیزه گفتم قدرت هوشمند پاسخی است به ناکامیهایی که در مولفه قدرت نرم و قدرت سخت در گذار و گذر زمان تجربه شده است. در تامین نگاه حداکثری به منافع ملی، قدرت هوشمند با اهدافی وسیعتر و گامهایی عمیقتر به ژرفای استراتژی ارائه شده و دامنه نفوذ و تاثیرگذاری جهان پیرامون خود توجه میکند و تلاش میکند تا عملکرد و راهبرد خود را با منطقی که قدرت هوشمند میپسندد، توجیه کند. در برخی باورها قدرت مطلق تلقی میشود. آن هنگام که قدرت توان تاثیر و تاثر را داشته باشد و بتواند رفتار دیگران را بر حسب امیال و منویات ایدئولوژیک تواناییها خود تغییر دهد، اگرچه با فریب و عملیات روانی، قدرت هوشمند را به مثابه عنصری اعجازگر میتوان تعبیر کرد.
قدرت هوشمند میتواند با محاسبات دقیق، حوزه عمل خود را اعم از برداشت عینی از منابع، توان اقتصادی و ظرفیت اجتماعی و ثبات امنیتی به حیات خود و منافعی که برای آن تلاش میکند ،اعتبار و ثبات ببخشد. بی تردید تاثیر و موفقیت قدرت هوشمند در فرایند یک سلسله عملیات وابسته به آگاهی و دانایی محیط پیرامونی آن معنی پیدا میکند. همانگونه که میدانید دکترینهای متفاوتی در ساختار قدرت جهانی وجود دارد و یا تجربه شده اند. به ویژه در جهان پس از جنگ سرد، تجارب ناموفقی که قدرتهای جهانی داشتند، به خصوص با وجود پیشرفتهای تکنولوژیک بشر و بهره گیری او از دانش فنی به همراه جنگ افزارهای ویژه در راستای تامین منافع ملی توجیه شده است ناکارآمدیهای زیادی در ذات قدرت مشاهده شده اند، اما ضرورت تغییر در تفکر، اهداف، استراتژی و تاکتیک مستلزم شناخت استراتژی قدرت هوشمند است که در چالش با اقتدار سنتی قدرتهای موجود پدیدار گشته است. ماجرای جنگ و صلح در تحقق مفهوم قدرت هوشمند با تکنیک و مهارتهای جوامع مدرن و دانش فنی امکان دسترسی به موفقیت در عرضه چالشهای موجود ایجابی یا سلبی اعم از جنگ و صلح را روان تر میکند. اما با همین میزان تغییر در ساختار قدرت جهانی، هوشیاری و دانایی سیاسی مردم را به گونه فزاینده ای افزایش یافته است.
استراتژی قدرت هوشمند با به کار گیری اهداف مشخص، سلطه و هژمونی مورد نظر خود را در درک عامل تغییر در بهره گیری از آن را برای خود و هم پیمانان و متحدان و بهره گیری از منابع طبیعی و انسانی را باز تعریف میکند. جهان با پدیده آگاهی و رشد دانش و دانایی روبروست. نقش انقلاب انفورماتیک در زمانه انفجار اطلاعات توانسته است آگاهی خود بنیادی برای تجلی بلوغ افکار عمومیرا به همراه داشته باشد. لذا میتوان مدعی بود که تاثیر و نفوذ قدرت هوشمند و یا قدرت نرم با توپ و تانک و جنگ افزارهای پیشرفته الزاما به دست نمیآید. این جاست که مشروعیت قدرت به توانمندی حرفه ای و تاثیرگذاری حداکثری بدون توسل به زور پدیدار میگردد. افکار عمومیزمانی میتواند شکل بگیرد که قدرت هوشمند در ایجاد منطق آگاهی عمومیمردم در ترسیم اولویتها و درک منافع ملی و سره از ناسره را کاملا از دل و جان بتواند بدون کم ترین هزینه جا بیاندازد. مشروعیت قدرت هوشمند از این خود انگیزگیها و خود آگاهیها به دست میآید و حتی مشروعیت در مدیریت هزینهها هم کارسازی میشود. استراتژی نظامیصرف، نه تنها کارایی ندارد بلکه در قدرت هوشمند نیز کاربرد هم نخواهد داشت اگر وقوع جنگها را با توجیه قدرت فزاینده نظامیطی دو دهه گذشته به مثابه یک صحنه تئاتر ارزیابی کنیم حتی قدرت سخت به رغم برتری نظامیالزاما نتوانسته به کلیه اهداف خود دسترسی پیدا کند و اهداف صد در صدی خود را تامین کند و صحنه این تئاتر و نتیجه ای این درام جز نتیجه ای تراژیک نبوده است. بایست پذیرفت دینامیزم افکار عمومیو شکل دهی بدان و مشروعیت سازی یک هدف با استراتژی مشخص دغدغه و کارکرد اصلی قدرت هوشمند است.
امنیت پدیده جهانی شده ای است و در ادبیات جهانی سازی به عنوان فرض مسلم تعریف میشود. قدرت هوشمند با بازتعریفی روشنگرانه برای درک متقابل مشروعیت امنیت شهروند، امنیت را ضرورت قدرت میداند و برای آن مشروعیت بین المللی و جهانی قائل است.
قدرت هوشمند در توجیه و مشروعیت استراتژی خود طی یک دهه گذشته جهان با به کار گیری جنگ روانی از ماهیت قدرت نرم برای اهداف خود بهره میگیرد و به صورت شفاف به ابناء بشر هشدار میدهد که جهان در دوران تجربههای تلخ و سخت را سپری میکند. قدرت هوشمند در راستای سرکوب تروریزم و خشونت سخن از یک دفاع و جنگ مقدس به میان میآورد. مشروعیت قدرت هوشمند در این است که میخواهد نتیجه عملکرد خود منطقی و طبیعی توجیه کند. ولی از بررسی پدیدهها و علتها با هوشیاری کامل طفره میرود. با یک چنین بازتعریفی از تامین مشروعیت امنیت، قدرت هوشمند به تفهیم استراتژی و اهداف میپردازد. قدرت هوشمند میدان عمل خود را با منافع و ارزشهای جهانی هماهنگ میبیند. اگر در باب قدرت هوشمند به عنوان مطالعه موردی به نقش سیستم خارجی ایالات متحده بنگریم موانعی را به صورت سنتی در مقابله با قدرت هوشمند و کاربری آن میتوانیم مشاهده کنیم .سیاست خارجی امریکا متاثر از قدرت سخت است. قدرت سخت قابل شناخت و ارزیابی است. پنتاگون، سیا و وزارت خارجه با بهره گیری از آموزههای سنتی در معرفی مولفههای قدرت نرم و سخت و نقش آفرینی و پس از برتریهای نظامیبهتر نشان میدهند.
گرفتاری اصلی سیستم خارجی ایالات متحده این است که ابزار دیپلماتیک به عنوان بهره گیری قدرت نرم در نظر گرفته میشود. آنچه مهم است این است که چالش رقابتی میان سیستم سیاست خارجی-اصلاحات خارجی و پنتاگون گهگاه به دلیل عدم درک قدرت هوشمند به دولت فدرال تحمیل می¬کنند. وقتی که سیاست خارجی وابسته به قدرت سخت باشد. در درک قدرت هوشمند مسملا عاجز است لذا نمیتوان خوش بین بود که ترکیب منابع قدرت نرم و سخت و شکل دهی به قدرت هوشمند به عنوان یک ضرورت، اجتناب ناپذیر هستند.
استراتژیستهای شورای امنیت ملی و کاخ سفید هم اینک در پی تحلیل این نظر هستند که پنتاگون و وزارت خارجه که فقط با نگاهی ابزاری به مفهوم قدرت سخت میاندیشند و مینگرند باید خود را از قید و بند تجارب و آموزههای سنتی رها سازند و نگاهی جامع تربه پیرامون خود داشته باشند و آگاهی و دانش خود را فقط از یک وظیفه حرفه ای جدا سازند و آگاهی و دانش اجتماعی و اطلاعاتی و تحلیل سیستم خود را با ذهن کنش گر به ابعاد آن واقعه بپردازند. حرف مدعیان و نظریه پردازان قدرت هوشمند مثل جوزف نای این است که ایالات متحده برای نجات یک ملت در منطقه ای مثل افغانستان حضور پیدا میکند خون میدهد هزینه میکند هدفی جز سرکوب تروریزم ندارد و برای نجات ملتهای سرکوب شده عمل میکند اما از نتیجه آن که نه تروریزم سرکوب شده و نه آن ملت از این حضور راضی به نظر میرسند و نه متحدان از عملکرد ایالات متحده خوشنود به نظر میرسند. یک ضعف سیاسی تلقی میشود قدرت هوشمند فقدان استراتژی ملی در بحران افغانستان را عدم همراهی قدرتهای بومیدر منطقه و عدم درک متحدان واقعی و توجیه اساسی میپندارند. او این سرخوردگی و ناامیدی را از ضعف شناخت کانونهای خودیها نسبت به واقعیتهای متقابل ...میرسد. قدرت هوشمند مهم ترین عنصر را در یک چنین بحرانی اینگونه میبیند که نتوانسته است اعتماد افکار عمومیو مشروعیت به کارگیری قدرت هوشمند را کسب کند. قدرت هوشمند بزرگترین تهدید امنتیتی جهان را در بی تفاوتی پدید آمده از تجربه تلخ جنگ امریکا در افغانستان و عراق در مبارزه با تروریزم ارزیابی میکند. قدرت هوشمند باورش این است که حتی دیپلماسی حرفه ای در عراق-- افغانستان به کار گرفته نشده و همه سیاستها ماهیت نظامیصرف داشته است. قدرت چانه زنی و جنگ نرم و توجیه سازی افکار عمومیو بهره گیری از ارکان توان بومی، از واقعیتهای قدرت هوشمند بوده است.
قدرت هوشمند اینگونه میاندیشد که ارزشهای مشترک انسان و جهان نتیجه تلاش و جهاد و تکاپوی عظیمیاست که بشریت برای تحقق آن چند جنگ و صدها بحران و میلیونها انسان را قربانی کرده است. چیستی و چرایی بحران مقبولیت ارزشهای جهانی بی توجهی به افکار عمومیو در تیجه بی اعتمادی جان کاهی است که پدید آمده است. مهمترین دغدغه قدرتهای امروز جهان بحران امنیت-بحران محیط زیست-بحران آب-بحران انرژی-بحران توسعه نیافتگی-بحران آموزش و بهداشت و بحران مواد مخدر است. آیا میتوان از قدرت هوشمند بهره گرفت و این دغدغههای موجود را به عنوان بحران احاد بشریت قلمداد نمود و برای حل مسائل جهان راه حلهای جهانی ارائه کرد.
سخن متفکرانی مثل آقای نای در این بهره گیری از منابع به همراه توان ملی و قدرت نرم و قدرت سخت بدون پشتوانه با ارتباط با دیگر ملتها نتوانسته است ضریب امنیت جهانی را افزایش دهد و با کاهش خطرات محیط امنیتی، در مدیریت بحران مشروعیت برای استراتژیهای کارآمد بدانتعریفی کارآمدتر ارائه کند.
اینک ایالات متحده با سه گرایش و تفکر محافظه کاران، نومحافظه کاران و دموکراتها روبروست. استراتژی هرکدام در راستای افزایش توان نظامی و تسلط به محیط پیرامونی و تاثیر گذاری و کسب حداکثری موفقیتها همراه است. آیا میتوان با تاثیرگذاری حداکثری در جامعه مدنی خود ایالات متحده امیدوار بود. اینک قدرت هوشمند از اتاق فکر امریکای دموکرات بیرون آمده است و ذات قدرت هوشمند را ترکیبی از امتزاج قدرت نرم و قدرت سخت میداند و به عنوان تنها استراتژی همگرا و ظرفیت سنج در شناخت و یافتن و ایجاد ظرفیتهای جدید و یافتن مکانیزمهای نوین با هدف استقرار دینامیزم جدیدی که مبتنی بر افزایش توان دفاعی و امنیتی برای ایالات متحده و متحدان و هم پیمانان باشد اقدام مینماید.
نظر شما :