زلزله سیاسی در فرانسه
این زلزله سیاسی جناحهای مختلف در عرصه سیاسی این کشور را به جنب و جوش واداشته است. این تحرکات را میتوان در دو عرصه مشاهده کرد: در درون حزب سوسیالیست فرانسه و در رقابتهای میان حزبی.
دومینیک استراس کان از رهبران بانفوذ حزب سوسیالیست محسوب میشد. در این حزب اصطلاحی وجود دارد که سنگین وزنها و افراد با نفوذ دراین حزب با عنوان فیلهای حزب شناخته میشوند. استراس کان از فیلهای حزب به حساب میآمد. سابقه سیاسی او به خصوص سابقه وزارت اقتصاد و دارایی او این موقعیت را برای او ایجاد میکرد. به واسطه این سابقه بود که او کاندیدای صندوق بین المللی پول شد و این پست مهم در عرصه بین الملل را در اختیار گرفت.
بازداشت این رهبر حزب سوسیالیست فرانسه به اتهام اقدام به تجاوز جنسی در ایالات متحده درداخل این حزب بحثها و تحرکاتی را ایجاد کرده است؛ به خصوص این که او استراس کان از کاندیداهای اصلی انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 بود و بنا بود که او در کنار دو سه نفر دیگر نظیر خانم «سگولن رویال»، خانم « مارتین اوبری» و آقای «فرانسوا اولان» که دبیر کل حزب سوسیالیست است به عنوان کاندیداهای حزب سوسیالست فرانسه مطرح شوند. در بین این چهار نفر خانم سگولن رویال در دور قبل کاندیدای اصلی حزب ورقیب سارکوزی بود و که انتخابات را در دور دوم باخت. به این معنا میتوان گفت حزب سوسیالیست در سالهای اخیر دچار تشتت آرا در هسته مرکزی و بین رهبران اصلی حزب بوده است.
با توجه به موقعیت سخت و دشواری که حزب سوسیالیست در سالهای اخیر با آن روبرو بوده است و تلاش کرده که به بازسازی خود دست بزند، این رسوایی اخلاقی ضربه سنگینی به این حزب وارد کرد و میتواند موقعیت حزب را در انتخابات آینده دچار چالش کند. در عین حال این اتفاق میتواند بحثهای جدیدی را مطرح کند.
در واقع رقبای ایشان در درون حزب شاید از اتفاقی که برای آقای استراس کان افتاده چندان ناراحت نباشند؛ چرا که این اتفاق فرصت بیشتری برای آنها ایجاد میکند. خصوصا فرانسوا اولان، دبیرکل اسبق حزب میتواند از این قضیه خرسند هم باشد چرا که این مسئله شانس او را برای این که نامزد نهایی حزب باشد، افزایش میدهد.
هرچند موقعیت خانم مارتین اوبری، به عنوان دبیر اول حزب سوسیالیست ایجاب میکند که از هم حزبی خود حمایت کند و نباید از اتفاقی که برای آقای استراس کان افتاده خوشحال باشد ولی او نیز میتواند از این قضیه ناخرسند نباشد. خانم اوبری در سالهای اخیر عملکرد خوبی داشته و تلاش کرده که به حزب سازماندهی مجدد ببخشد و موقعیت حزب را مستحکم کند. از آنجایی که او دختر ژاک دولور، رئیس پیشین کمیسیون اروپا و از معماران وحدت اروپاست از شانسهای اصلی حزب سوسیالسیت برای انتخابات آینده ریاست جمهور فرانسه است.
علاوه بر بحثهای داخلی حزب سوسیالیست، این اتفاق از طرف جناح حاکم یعنی حزب سارکوزی (یو ام پ) نیز مورد توجه قرار گرفت. اگرچه دوستی بین سارکوزی و استراس کان وجود دارد، سارکوزی از این قضیه میتواند از این قضیه خرسند باشد، چرا که یکی از رقبای اصلی او از صحنه انتخابات حذف شده است. به خصوص این که وضعیت او و حزبش در فضای سیاسی فرانسه چندان مستحکم نیست و نظرسنجیها نشان دهنده کاهش محبوبیت او هستند.
در مورد اتهامیکه به دومینیک استراس کان وارد شد و منجر به بازداشت او شد چند فرضیه وجود دارد. بسیاری معتقدند که این مسئله یک توطئه است. این که این توطئه از کجا سرچشمه گرفته میشود محل سوال است. برخی آن را به رقابتهای سیاسی داخلی فرانسه مربوط میکنند. از طرف دیگر برخی میگویند شاید آمریکاییها پشت این قضیه هستند و میخواسته اند یک فرانسوی را از ریاست صندوق بین المللی دچار حذف کنند تا نقش معاون او که یک آمریکایی است پر رنگ تر شود.
سناریو دیگر این است که آمریکاییها به دنبال حذف رقیب سارکوزی بوده اند. به هر حال سارکوزی به عنوان یک رئیس جمهوری در بین روسای جمهور فرانسه مطرح است که بیشترین نزدیکی با آمریکا را دارد. نزدیکی سارکوزی به آمریکا در جامعه سیاسی این کشور موضوع مطرح و آشنایی است. بسیاری میگویند سارکوزی سارکوآمریکن یعنی سارکو آمریکایی است. از زمانی که او انتخاب شد همیشه این مسئله مطرح بود که او گرایشات بسیار نزدیکی به آمریکا دارد و گرایشات اروپایی کمتر و گرایشات فراآتلانتیکی بیشتری دارد.
در این چارچوب، سارکوزی از زمانی که سر کار آمد عملا سیاستی را در پیش گرفت که با سیاست سنتی استقلال خواهی فرانسه متفاوت بود . در عرصه سیاسی بین الملل استقلال خواهی سیاسی فرانسه یکی از شاخصهای عمده این کشور محسوب میشود. روسای قبلی فرانسه نیز این دیدگاه را داشته اند. از زمان دوگل تا شیراک این مسئله یعنی توجه به حفظ استقلال سیاسی فرانسه مطرح بوده است. در دوران دوگل گفته میشد که فرانسه مزاحم دنیا است یعنی اگر چه فرانسه روابط نزدیک با غرب دارد ولی در آن چارچوب پیش نمیرود و رهبری آمریکا را نمیپذیرد.
بااین وجود، از زمانی که سارکوزی سر کار آمد، بازی قدرت را تغییر داد و گرایشات به آمریکا را تشدید کرد. اولین سفر رسمیاو به آمریکا بود و بعد از آن او تلاش کرد که مجددا فرانسه را وارد شاخه نظامیپیمان ناتو کند. پیمانی که فرانسه در سال 1963 توسط دو گل از آن خارج شده بود. او تلاش کرد روابط آمریکا و فرانسه را گسترش دهد و توجه ویژه به روابط فرا آتلانتیک داشته باشد.
با توجه به این مسائل این طور میتوان گفت که آمریکاییها رئیس جمهوری به نام سارکوزی را به رئیس جمهوری به نام استراس کان ترجیح میدهند. سارکوزی نزدیکی بیشتری با آمریکا دارد و با آمریکا در سطح مسائل بین المللی بیشتر همراهمیمیکند، در حالی که استراوس کان هم به دلیل شخصیت، هم به موقعیت کاری و هم به لحاظ گرایشات حزبی و سوسیالیستی چندان مورد توجه جناح حاکم در آمریکا نمیباشد. این موضوع را میتوان در نظر گرفت که در این فضا برخی به دنبال این بوده اند که صحنه ای را درست کنند و این حریف قدر را با این شکل از صحنه خارج کنند.
به هر شکل آن چه مشخص است این است که اتفاقی که برای استراس کان در نیویورک رخ داد و منجر به بازداشت او شد، موقعیت او چه در عرصه سیاسی فرانسه و چه در سطح جهان دچار بحران کرد. او در صحنه اروپایی نیز حمایت چندانی را کسب نکرد و به عنوان مثال وزیر دارای اتریش خواست که او هرچه سریع تر استعفا دهد تا به حیثیت یورو ضربه وارد نشود. این ماجرا نه تنها منجر به کناره گیری او از ریاست صندوق بین امللی پول شد بلکه میتواند به معنای پایان زندگی سیاسی او محسوب شود.
نظر شما :