پرونده هستهای و روابط ایران و اروپا
دیپلماسی ایرانی: ارزیابی روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپایی نشان میدهد که چالشها و موانع زیادی بر سر راه این روابط وجود دارد. این چالشها طی سالهای اخیر پر رنگتر شده و منجر به رادیکال شدن موضع اتحادیه اروپایی در قبال ایران شده است. فعالیتهای هستهای ایران یکی از مهمترین موضوعاتی است که روابط طرفین را شدیدا متاثر کرده و جدای از مناسبات سیاسی، جنبههای دیگر روابط را تحت شعاع قرار داده است.
با توجه به نقش بسیار پررنگ امریکا در روابط اتحادیه اروپایی با جمهوری اسلامی ایران و بخصوص در پرونده هستهای، حل و فصل این موضوع از یکطرف و بهبود رابطه اتحادیه اروپا با ایران به نقش امریکا نیز بستگی دارد. از طرفی طی چند گذشته سال اروپائیان با رد گزینه توسل به زور از سوی امریکا، دیپلماسی قهرآمیز را در پرونده هستهای ایران بکار گرفته اند. تحریمها و فشارهای اقتصادی و تجاری در چارچوب دیپلماسی قهرآمیز غرب و اتحادیه اروپایی با ایران مطرح است و دو طرف آتلانتیک تلاش دارند از طریق فشارهای اقتصادی و تجاری موضع ایران در پرونده هستهای را دچار تعدیل کنند.
1. چشم انداز کنونی روابط
در یک دید کلی باید گفت کشورهای عضو اتحادیه اروپایی نسبت به نوع رابطه اتحادیه با ایران، موضع هماهنگ و واحدی ندارند و هر کدام کمیت و کیفیت متفاوتی برای رابطه با ایران قائل هستند. برخی عمدتاً اهداف سیاسی را در مذاکره با ایران دنبال میکنند و برخی به اهداف اقتصادی اولویت میدهند، به این دلیل مسیر مذاکرات اقتصادی و سیاسی ایران با اتحادیه اروپایی مسیری دشوار و ناهموار است و به متغیرهای داخلی، منطقهای و بینالمللی بستگی دارد. پرونده هستهای یکی از مهمترین متغیرهایی است که بر روابط جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه اروپایی تاثیر گذاشته و آن را بیشتر از هر زمانی متصلب کرده است.
در ارتباط با موضوعات هستهای ایران، اروپاییها نسبت به فعالیتهای هستهای ایران حتی بیش از آمریکاییها نگران و حساس هستند؛ زیرا اروپا علاوه بر نگرانیهای مربوط به امنیت بینالملل نسبت به امنیت خود قاره اروپا که به تدریج در برد موشکهای ایران قرار میگیرد، نیز نگران و حساس است. به همین دلیل مسئله شفافیت در فعالیتهای هستهای ایران همواره یکی از پیششرطهای اروپا برای توسعه روابط با ایران بوده است.
تا جایی که، اتحادیه اروپائی در ژوئن 2003 انعقاد قرار داد اقتصادی و تجاری با ایران را به مسائل هستهای مشروط کرد و نشان داد اروپا در صورت نیاز از اهرمهای اقتصادی برای حل و فصل برنامه هستهای ایران استفاده خواهد کرد. این وضعیت همچنان وجود دارد و امروزه تنظیم روابط ایران با اتحادیه اروپایی جنبه شرطی بخود گرفته است.
ارزیابی مواضع اتحادیه اروپایی در موضوع پرونده فعالیتهای هستهای ج.ا.ایران نشان میدهد که موضع اتحادیه از نیمه سال 2003 بتدریج سخت تر شده و اتحادیه سیاست همسوئی با مواضع آژانس بین المللی انرژی اتمی و امریکا را در پیش گرفته و با چرخش بسمت آژانس و امریکا، به یکی از عوامل مؤثر در شکل گیری اجماع بین المللی بر ضد ایران تبدیل شده است. مساله هسته ای یکی از بهانههای عمده اروپا در چند سال اخیر برای کاهش سطح روابط با ایران بوده است.
این مثلث سه ضلعی که حمایت سایر کشورهای غربی را بدنبال داشت و خصوصا مورد تائید گروه 7 کشور بزرگ صنعتی دنیا بود، شرایط را برای ایران دشوار ساخت و منجر به ایجاد بدبینی و فشار به ایران در جامعه جهانی شد. این امر بمثابه یک زورآزمایی بین کشورهای قدرتمند و پیشرفته دنیا از یکطرف و ج.ا.ایران از طرف دیگر بود. صحنه ای که بازیگران از موقعیت و توان بسیار متفاوتی برخوردارند. این در حالی است که تبلیغات بین المللی و جامعه جهانی نه از موضع ایران که از موضع طرف مقابل حمایت میکند.
دولت نهم از همان آغاز فعالیت خود با جدیت تمام بر حفظ چرخه سوخت و رسیدن ایران به توان هسته ای تاکید نمود و تعلیق غنی سازی اورانیوم را شکست و به این ترتیب دیپلماسی تهاجمیرا در موضوع هستهای در پیش گرفت. پس از بازگشایی تأسیسات یو سی اف اصفهان و فک پلمپ از بخشهای مختلف آن، سه کشور اروپایی مذاکره کننده با جمهوری اسلامی پیشنهادهایی را به ایران ارائه دادند که در آن برخلاف تعهدات خود در توافقنامه پاریس، نه تنها حق ایران در خصوص غنی سازی را به رسمیت نشناختند بلکه با شرط و شروط فراوان تعهد کردند که تنها برخی از حقوق ایران را به رسمیت میشناسند. در طرف مقابل، ایران با آن موافقت نکرد و سرسختانه اعلام نمود که حاضر نیست فعالیت فرآوردههای اورانیوم در سایت اصفهان را متوقف نماید.
با فشار سه کشور اروپایی و آمریکا، البرادعی در فوریه 2006 گزارش پرونده هستهای ایران را به شورای امنیت ارسال کرد. ایران نیز در مقابل با دستور رئیس جمهور و بر اساس مصوبه مجلس شورای اسلامی تمام تعلیقات داوطلبانه خود را لغو نمود و در حضور بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی برای از سرگیری غنی سازی اورانیوم پلمپ تأسیسات نظنز را شکست.
2. نزدیکی اتحادیه اروپایی با آمریکا
امریکا نقشی کلیدی در رابطه با اتحادیه اروپایی دارد و با توجه به تاثیری که این امر در نوع رابطه با ایران میگذارد، لاجرم در این مقاله به تحلیل نقش امریکا نیز پرداخته میشود. این در حالی است که تا چند سال پیش اتحادیه با امریکا اختلافهای جدی پیرامون سیاستهای خود در قبال ایران داشت که نقطه اوج آن مخالفت با پیامدهای فرا سرزمینی قانون تحریمهای ثانویه امریکا موسوم به داماتو و مقابله به مثل حقوقی اتحادیه با شرکتهای امریکائی بود.
جنگ امریکا با عراق و عدم مشارکت بسیاری از کشورهای اروپایی در این جنگ و فاصله گرفتن از امریکا، فضای سردی را در روابط بین اروپایی و فراآتلانتیکی ایجاد کرد. بعد از مدتی کشورهای بزرگ اروپایی، احساس کردند باید به این وضعیت خاتمه داده و روابط خود را دوباره بازسازی کنند. نوع رابطه با ایران و بخصوص فعالیتهای هستهای ایران بهترین شرایط را برای کشورهای غربی ایجاد کرد. از طرفی، سران 3 کشور بزرگ اروپایی مذاکره کننده با ایران تغییر کردند. در فرانسه نیکولا سارکوزی جانشین ژاک شیراک، در انگلیس گوردون براون جانشین تونی بلر و در آلمان خانم آنگلا مرکل جانشین گرهارد شرودر شدند. این افراد گرایشات بیشتری به امریکا داشتند و تلاش نمودند با ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت، فشار زیادی را به جمهوری اسلامی وارد آورند.
اتحادیه اروپا که از امتناع پاریس، بروکسل و برلین در مشارکت در جنگ امریکا علیه عراق متزلزل شده بود، تلاش کرد تا از طریق پرونده هستهای ایران با واشنگتن آشتی کند. موضع اروپا بر خط واشنگتن و تلآویو قرار گرفت. اساساً، اروپا، به عنوان یک «قدرت آرام» واقعی، فاقد اراده کافی برای قرار دادن خود خارج از چتر حمایت آمریکا است، و پرونده ایران این مسئله را دوباره آشکار کرد.
نوع برخورد دولت نهم با پرونده هستهای باعث گردید که اروپاییها مواضع خود را به ایالات متحده و آژانس وین نزدیکتر نمایند و به همراه آمریکا خواهان ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت شوند تا از طریق اهرم سیاسی، فشار و تحریمهای مختلف شورای امنیت، جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی نمایند. در این میان آمریکا خواستار همراهی هرچه بهتر اتحادیه اروپا با خود بود.
با ارجاع پرونده هستهای ایران در فوریه 2006 توسط البرادعی به شورای امنیت، گروه 1+5 (آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین اعضای دائم شورای امنیت به همراه آلمان) جایگزین 3 کشور اروپایی شدند و از آن به بعد آمریکا به همراه کشورهای اروپایی سیاست دو پایه ای تشویق و تنبیه را در قبال جمهوری اسلامی در پیش گرفتند. روابط طرفین وارد مرحله جدیدی شد. در این فضای حاکی از بی اعتمادی، پنج قطعنامه در شورای امنیت علیه فعالیتهای هستهای ایران به تصویب رسید. در پیش نویس و متن نهایی این قطعنامهها انگلیس، فرانسه و آلمان نقش کلیدی داشتند. نقشی که طبیعتا با حمایت و هدایت امریکا دنبال میشد.
در این قطعنامهها از ایران خواسته شد تا کلیه فعالیتهای غنی سازی اورانیوم و پروژههای آب سنگین خود را تعلیق کند و اقداماتی را جهت اعتماد سازی در مورد ماهیت برنامه هستهای خود انجام دهد. با حاصل نشدن نتیجه ای ملموس، در فوریه 2009 ، فرانسه، آلمان و انگلیس پیشنهاد اعمال تحریمهای سنگین تر علیه جمهوری اسلامی ایران را مطرح کردند. با تلاش گسترده کشورهای اروپایی و امریکا، قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت در تاریخ 19 ژوئن 2010 با ۱۲ رای مثبت، ۲ رای منفی برزیل و ترکیه و غیبت لبنان، علیه برنامهها و فعالیتهای هستهای ایران به تصویب رسید. قطعنامه 1929 هزینههای تجارت خارجی ایران را شدیدا افزایش داده است.
3. افزایش تحریمها
ایالات متحده آمریکا بخصوص در طی دوران جرج بوش همواره گزینه توسل به جنگ و قوه قهریه را در کنار گزینههای دیگر مطرح میساخت. در این رابطه امریکا تحت فشار اسرائیل عنوان میکرد ایران اگر بخواهد به فعالیتهای حساس هستهای خود ادامه دهد، ممکن است از گزینههای نظامیعلیه تاسیسات هستهای و نظامیایران استفاده نماید. این در حالی است که اروپا همواره خواهان جلوگیری از یک جنگ احتمالی بوده و همچنان در کنار تحریمها به مذاکره و گفتگو پیرامون این موضوع اظهار علاقه کرده است. اروپا نهایتا یک راه حل بینابین متکی بر تحریمهای همه جانبه و گفتگو و فشار را در پیش گرفته است.
در این رویکرد یک تقسیم کار بین اروپا و امریکا بوجود آمد که در آن گفتگو و تعامل از یک طرف و تحریم و مجازاتهای اقتصادی از طرف دیگر مشاهده میشود. این سیاست اتحادیه اروپایی بخصوص از نیمه سال 2008 در دستور کار قرار گفت و هدف از آن جلوگیری از یک درگیری نظامیاز طرف امریکا و اسرائیل علیه تاسیسات نظامی و اقتصادی ایران بود. این سیاست را حداقل در 2 سطح عمده شاهد هستیم یکی در چارچوب شورای امنیت سازمان ملل و دیگری بصورت تحریمهای فوق العاده و ورای شورای امنیت و در سطح اتحادیه اروپایی. این خط مشیء که مورد حمایت امریکا و عمدتا بلوک غرب و کشورهایی چون کانادا، استرالیا، ژاپن میباشد، امروز نیز کاملا دیده میشود. در این راستا تحریمهای زیادی طی 2 سال اخیر تصویب شده که بسیاری از زمینههای اقتصادی، تجاری، بانکی، نفت و گاز و بنزین، حمل و نقل و ..... در ایران را در بر میگیرد.
سیاست تحریمهای سخت و هدفدار اتحادیه اروپایی بخصوص از سال 2010 روند پرشتابی گرفت. در این راستا بدنبال بی اعتمادی روز افزون و تصویب 4 قطعنامه تحریمیاز سوی شورای امنیت علیه فعالیتهای هستهای ایران، سران کشورهای عضو اتحادیه اروپا در تاریخ 14 ژوئن 2010 در زمینه تحریمهای شدیدتر علیه ایران، به توافق رسیدند.
سران در بیانیهای که در پایان نشست بروکسل منتشر شد ضمن حمایت قاطع از قطعنامه 1929 شورای امنیت، اعلام کردند که تحریمهایی در بخشهای انرژی" سرمایهگذاری جدید، کمک فنی و نقل و انتقال فناوری، تجهیزات و خدمات مربوط به این حوزهها به ویژه حوزههای مربوط به پالایش، گدازش و فناوری گاز طبیعی مایع شده" را اعمال میکنند. خانم کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اعلام کرد این تحریمها اقداماتی مکمل و حمایت از تحریمهای سازمان ملل خواهند بود. وی همچنین تاکید کرد که اتحادیه اروپا به رویکرد دو طرفه که گفتوگو بر سرمیز مذاکره را باقی میگذارد، ادامه میدهد.
متعاقبا، در پی جلسه 26 ژوئیه 2010 وزرای خارجه اتحادیه اروپا، تحریمهای جدیدی علیه ایران به تصویب رسید. بخش عمده این تحریمها از فردای آن روز به مرحله اجرا درآمد. در تصمیم شورای وزیران، محدودیتهای برقرار شده بر ضد ایران با هدف متمایل کردن ایران به از سرگیری مذاکرات در چهارچوب گروه 1+5 توجیه شده است. اتحادیه اروپایی و امریکا هم اکنون دیپلماسی تحریمهای هدفدار و هوشمند را در برخورد با ایران مد نظر قرار داده اند و از این طریق تلاش میکنند با فشار زیاد دولت ایران را جهت متوقف کردن برنامه غنی سازی مجاب نمایند.
جمع بندی
در ارتباط با اتحادیه اروپایی باید گفت اگر دولت ایران بتواند یک استراتژی مشخص در قبال رابطه با این اتحادیه براساس دیدگاه واقعبینانه و تشخیص ظرفیتها و تواناییهای متغیر اروپا تدوین نماید، فضای همکاری با اروپا بازتر شده و امکان بهرهبرداری از ظرفیت روابط فراهم میگردد. ایران باید به ارزیابی کارشناسی از روابط 30 ساله با اتحادیه اروپا، به ویژه دهه اخیر بپردازد و نقاط قوت و ضعف دیپلماسی خود را تحلیل کرده، یک الگوی جدید تعامل در روابط با این مجموعه 27 کشوری طرح کند و روند مذاکراتی جدید، متفاوت و هدفداری را با اتحادیه اروپایی پایهگذاری نموده و به نتیجه برساند. تنظیم روابط با اتحادیه اروپایی میتواند یکی از اهداف سیاست خارجی ایران باشد.
موضوع هسته ای ایران یکی از بهانههای عمده اروپا برای تعلیق و کاهش سطح روابط با ایران طی چند سال اخیر بوده است و در این میان اگر چه مقامات اروپایی به حق ایران برای داشتن فناوری صلح آمیز هسته ای اذعان دارند، اما همانند آمریکا رویکرد عدم اعتماد را مطرح میکنند. اتحادیه اروپایی همواره خواستار گفتگو با ایران برای حل موضوع هستهای و در نتیجه عادی سازی روابط بوده است. این در حالی است که کشورهای اروپایی و عمدتا فرانسه، انگلیس و آلمان در سالهای اخیر از بانیان قطعنامه و طرح تحریم با ایران در بحث هستهای بوده اند.
امری که سطوح مختلف رابطه با ایران را تحت تاثیر قرار داده است. لذا در این راستا انجام گفتگو و دیپلماسی اهمیت مییابد. گفتگوهای آتی طرفین باید بر اساس یک پایه متوازن و برابر باشد. زیرا به هرحال نتیجه مثبت این مذاکرات برای هر یک از طرفین اهمیت ویژه و استراتژیک دارد و موضع آنرا در سطح بین الملل تقویت خواهد کرد. این امر موجب ارتقاء موقعیت ایران در معادلات منطقه ای و بین المللی و برای اتحادیه اروپائی بمنزله موفقیت در سیاست خارجی و امنیتی مشترک تلقی خواهد شد و لذا از اهمیت نمادین و فوق العاده ای برای طرفین برخوردار است.
اعتمادسازی یکی از مهمترین محورها در هرگونه مذاکره با غرب و اتحادیه اروپایی است. طرفین باید نشانههایی از علاقمندی به اعتماد سازی را اعلام کنند و تلاش شود روی موارد مشترک و کمتر اختلاف برانگیز تکیه شود. در فضای اعتمادآمیز خیلی راحت تر میتوان به تفاهم رسید. برخی از موارد مشکل زا در فضای مثبت و احترام متقابل خود بخود حل میشود.
ایجاد امنیت نیز از محورهای عمده در تنظیم رابطه با اروپاست. امنیت در ابعاد مختلف به عنوان مهمترین و عینی ترین نیاز و دغدغه مشترک ایران و اروپا و یکی از مؤلفههای همکاری میان ایران و اروپا می تواند تلقی گردد. امروزه تروریزم، مواد مخدر، مهاجرت غیرقانونی، ثبات و امنیت در منطقه و... موضوعاتی است که می تواند در امنیت طرفین اثر بگذارد. این تهدیدات چالش برانگیز می تواند زمینهای مهمیبرای همکاری دو طرف باشد.
در شرایط حساس کنونی منطقه، اتحادیه به دنبال معرفی خود بعنوان یک بازیگر درجه اول سیاسی در سطح جهانی و منطقه ای در کنار قدرتهای دیگر خصوصا آمریکا است و بدنبال یارگیری در بین کشورهای ذی نفوذ منطقه در راستای تقویت جایگاه خود میباشد، لذا میتوان با ظرافت و از طریق مذاکره و دیپلماسی ضمن کسب منافع خود با اتحادیه به تعامل پرداخت و از این طریق توازنی در رابطه با نفوذ آمریکا ایجاد کرد. استفاده از حسن روابط با اتحادیه و اعضای آن برای افزایش ثبات جمهوری اسلامی ایران در منطقه بویژه در تنطیم روابط با کشورهای خاورمیانه، روسیه، چین و آمریکا حائز اهمیت است.
نظر شما :