فرصت تاریخی ایران و آمریکا برای ترمیم روابط با کمک چین

۱۸ آذر ۱۳۸۶ | ۲۱:۳۴ کد : ۱۱۸۰ اخبار اصلی
پس از انتشار گزارش سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا، به نظر می‌رسد ارتباط چین با دو سوی پرونده هسته‌ای ایران، یعنی تهران و واشینگتن، موقعیتی منحصر به فرد برای پکن ایجاد کرده است تا با اتکا به تجربه خود در پرونده هسته‌ای کره شمالی، نقش میانجی را در این پرونده نیز ایفا کند.
فرصت تاریخی ایران و آمریکا برای ترمیم روابط با کمک چین

پس از کنفرانس آناپولیس، خاورمیانه شاهد تحولاتی بوده است و به نظر می‌رسد آینده نه چندان روشنی که پیش از کنفرانس برای این منطقه پیش‌بینی می‌شد، اکنون دست خوش تغییر شده باشد.

 

البته آن چه روی داده نه نتیجه کنفرانس آناپولیس، بلکه به نظر می‌رسد بیشتر حوادثی باشد که خواسته یا ناخواسته در این بازه زمانی کوتاه در پی یکدیگر روی داده‌اند؛ فردای کنفرانس آناپولیس گفته می‌شود که سوریه و آمریکا بر سر ژنرال میشل سلیمان به عنوان گزینه‌ای برای ریاست جمهوری لبنان به توافق رسیده‌اند (گزینه‌ای که از حمایت حزب‌الله نیز برخوردار است)، یکشنبه هفته گذشته در اجلاس شورای همکاری کشورهای خلیج فارس (خلیج عربی در نام رسمی کنفرانس) که در دوحه برگزار شد، ملک عبدالله بن‌عبدالعزیز، پادشاه عربستان در حالی که دست در دست محمود احمدی‌نژاد، رییس جمهور ایران دارد وارد سالن کنفرانس می‌شود (این کنفرانس به عنوان یکی از مراکز پیاده سازی سیاست‌های خارجی آمریکا در منطقه در سه دهه گذشته شهرت دارد)، دوشنبه سازمان برآورد اطلاعات ملی آمریکا (National Intelligence Estimate یا NIE) خلاصه‌ای از گزارشی را منتشر می‌کند که مدعی است ایران از سال 2003 برنامه تولید سلاح هسته‌ای را متوقف کرده است، و اکنون گفته می‌شود که جرج بوش، رییس جمهور آمریکا، پس از هفت سال حضور در کاخ سفید خود را برای اولین سفرش به فلسطین و ارض مقدس آماده می‌کند.

 

البته هیچ یک از این رویدادهای به معنای حل مناقشات جاری در خاورمیانه نیست چرا که برای مثال در همین مدت و در حالی که صحبت از توقف و عقب‌نشینی اسرائیلی به پشت مرزهای 1967 در کنفرانس آناپولیس مطرح بوده، دولت اسرائیل از طرح ساخت 300 خانه جدید در یکی از محلات مورد اختلاف در شرق اورشلیم خبر داده است و در واکنش به این خبر سه‌شنبه شب 21 موشک و خمپاره از نوار غزه به سوی اسرائیل شلیک شد که در نتیجه تلفات آن شمار کشته‌های اسرائیلی در یک سال گذشته به 2000 نفر رسید.

 

اما با این حال تغییرات پیش آمده از سنگینی جو حاکم که خبر از جنگی جدید و قریب الوقوع در منطقه می‌داد، کاسته است و به نظر می‌رسد اکنون نه فقط گزینه جنگ از بین گزینه‌های موجود حذف شده بلکه دریچه‌ای نیز برای آغاز مناسبات جدیدی در منطقه باز شده است که البته شاید برای بهره بردن از آن نیاز به میانجی‌گری کشورهایی خارج از مناقشات منطقه باشد؛ شاید کشوری مانند چین.

 

چرخش سیاست‌های روسیه و چین

 

هر چند هنوز تشخیص مدل دقیقی از تحولات منطقه خاورمیانه میسر نیست و برای این منظور زمان بیشتری باید از این تحولات سپری شود، اما کارشناسان در یک چیز شک ندارند: این که گزارش سازمان برآورد امنیت ملی آمریکا NIE درباره فعالیت‌های هسته‌ای ایران گردشی 180 درجه در جهت حرکت اوضاع و تحولات منطقه پدید آورده است.

 

گزارش NIE برای دولت بوش به این معناست که او در دوره حدوداً یک ساله‌ای که از ریاست جمهوری‌اش باقی مانده، نمی‌تواند علیه ایران وارد هر نوع رو در رویی نظامی شود چرا که این گزارش بر اساس شواهد و قرائن چنین استدلال شده است که ایران تا پاییز سال 2003 طی برنامه‌ای مخفیانه‌ای در پی تولید تسلیحات هسته‌ای بوده اما این برنامه از آن زمان به حال تعلیق درآمده است و در مقطع کنونی ایران به دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای نیست. (وزارت خارجه ایران این گزارش را آمیزه‌ای از دروغ و حقیقت توصیف کرده و ضمن تایید مجدد این مساله که ایران در پی دستیابی به تسلیحات هسته‌ای نیست آن بخش از گزارش را که مدعی است ایران تا پیش از 2003 برنامه‌ای مخفیانه برای تولید سلاح‌های هسته‌ای داشته، تکذیب کرده است.) به این ترتیب فارغ از این که مقامات آمریکایی از این پس چه بگویند و چه واکنشی نشان دهند، گزینه مقابله نظامی با ایران دیگر جزو گزینه‌های روی میز نیست.

 

این وضعیت کمابیش برای مبارزات دیپلماتیک کاخ سفید علیه تهران نیز رخ داده است. واشینگتن در روزهای اخیر می‌کوشید تا کشورهای مخالف تشدید تحریم‌ها علیه ایران را با سیاست‌های خود همراه کند و از این طریق با تصویب قطعنامه جدیدی در شورای امنیت سازمان ملل دور جدیدی از تحریم‌ها را علیه این کشور آغاز کند. در روزهای قبل از انتشار گزارش سازمان برآورد امنیت ملی آمریکا نیز به نظر می‌رسید واشینگتن با عبور از دو مانع دشوار بر سر راه وضع تحریم‌های جدید علیه تهران، یعنی مسکو و پکن، از همیشه به این هدف خود در مبارزه دیپلماتیک با تهران نزدیک‌تر شده است. چین که در کنفرانس پاریس در نهایت تشدید تحریم‌ها علیه ایران را پذیرفته بود، از چند روز پیش از آن صدور اعتبار ارزی برای شرکت‌های ایرانی خودداری می‌کرد و به نظر می رسید کرملین در حالی که فهرستی طویل از موارد اختلاف با غرب را پیش رو دارد که شامل سرنوشت کوزوو و انفکاک آن از صربستان نیز می‌شود، با تلخی تن به این سیاست واشینگتن داده است.

 

اما با انتشار این گزارش تمام موفقیت‌های واشینگتن در یک چشم برهم زدن ناپدید شدند. چین و روسیه که تا زمان انتشار خلاصه‌ای از گزارش NIE احتمالاً از طریق سازمان‌های جاسوسی‌شان از محتوای آن مطلع شده بودند بلافاصله بعد از این خبر انصراف خود را از همراهی برای وضع دور جدیدی از تحریم‌ها علیه تهران اعلام کردند.

 

وانگ گوآنگ‌یو، سفیر چین در ایالات متحده در این باره گفت: «به عقیده من اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد باید این گزارش را مد نظر قرار بدهند چرا که به عقیده من، همه ما بررسی این مساله را بر اساس فرضی آغاز کردیم که اکنون دگرگون شده و فاقد اعتبار است.»

 

سرگیی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه نیز در همین زمینه گفت: «ما مشغول بررسی پیشنهاد قطعنامه دیگری در سازمان ملل هستیم که در آن عوامل بسیاری در نظر گرفته شده باشند و از جمله مساله انتشار گزارش سازمان برآورد اطلاعات ملی آمریکا که حاوی اطلاعاتی است که نشان می‌دهد در صدد ساخت تسلیحات هسته‌ای نیست.»

 

لاوروف همچنین در ادامه سخنان‌اش به مساله‌ای اشاره کرد که ممکن است موید ادعای ایران تلقی شود. او گفت ما نه تنها اطلاعاتی علیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران نداریم که نشان دهنده اهداف و انگیزه‌های نظامی تهران از این فعالیت‌ها باشد، بلکه حتی در اطلاعاتی که داریم اشاره‌ای به برنامه تولید سلاح هسته‌ای ایران پیش از سال 2003 نیز نشده است. لاوروف این سخنان را بعد از دیدار با سعید جلیلی، مذاکره کننده ارشد پرونده هسته‌ای ایران ایراد می‌کرد که هفته گذشته برای دیدار با ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه و سایر مقامات روس به مسکو سفر کرده بود. پوتین و لاوروف هر دو بعد از دیدار با جلیلی سخنانی درباره پایبندی ایران به چارچوب آژانس بین‌المللی اتمی گفتند.

 

نقش چین به عنوان میانجی بالقوه بین ایران و آمریکا

 

اکنون در این شرایط و با توجه به پتانسیل‌های چین و ارتباط این کشور با دو سوی مناقشه هسته‌ای خاورمیانه، یعنی ایران و آمریکا، به نظر می‌رسد پکن برای ایفای نقش میانجی در این مساله موقعیتی منحصر به فرد دارد. زبیگنیف برژینسکی، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا و یکی از برجسته‌ترین استراتژیست‌های این کشور اخیراً پس از دیداری از چین، در نوشتاری فرصتی را که امروز در نتیجه شرایط بین‌المللی برای آمریکا به دست آمده است «تاریخی و به هنگام» توصیف کرد تا واشینگتن با استفاده از آن وارد گفت و گویی استراتژیک با پکن شود و با بهره جستن از تجربیات دولت چین در ایفای نقش به عنوان میانجی در پرونده هسته‌ای کره شمالی، از این کشور بخواهد بار دیگر این نقش را در پرونده هسته‌ای ایران ایفا کند.

 

برژینسکی در اثبات این ادعا که فرصت کنونی برای آمریکا فرصتی تاریخی و به هنگام است به سه نکته اشاره می‌کند که مقامات چینی در سفرش به پکن با او در میان گذاشتند. اول نگرانی چین از پیامدهای مالی و اقتصادی رو در رویی احتمالی ایران و آمریکا (چه به صورت نظامی و چه به صورت دیپلماتیک)، دوم انکار مکرر ایران درباره اهداف نظامی مورد ادعای واشینگتن در پس فعالیت‌های هسته‌ای این کشور که به اعتقاد چینی‌ها به منزله دریچه و فرصتی است که آمریکایی‌ها با استفاده از آن می‌توانند بدون نگرانی از خدشه‌دار شدن اعتبارشان زمینه را برای پذیرش فعالیت‌های هسته‌ای غیر نظامی تهران مهیا کنند و به طور موثر گزینه احتمالی غیر مطلوب را (تسلیحات اتمی) از فعالیت‌های هسته‌ای ایران حذف کنند، و سوم این که چین می‌تواند روابط سیاسی آمریکا و ایران را که از سال‌ها پیش قطع شده و در همان حالت باقی مانده مجدداً برقرار کرده و آن را بهبود ببخشد مشروط بر این که آمریکا برای مذاکره با ایران بیشتر فعال باشد.

 

انگیزه‌های چین از پذیرفتن چنین نقشی صد در صد به خاطر منافع ملی این کشور است. پکن مایل نیست روابط اقتصادی و تجاری خود را با تهران قطع کند. ایران سومین تامین کننده نفت چین محسوب می‌شود و در مقابل چین که علاوه بر تامین بخش قابل توجهی از تسلیحات ایران، در پروژه‌های بزرگ ایران مانند متروی تهران سهیم است و پیش‌بینی کرده است که سطح مبادلات اقتصادی و تجاری دو طرف در آینده نزدیک تا مرز 100 میلیارد دلار در سال پیش خواهد رفت. (البته نباید فراموش کرد که این کشور از کسر تراز تجاری با آمریکا ماهانه بالغ بر 23 میلیارد دلار سود خالص دریافت می‌کند.)

 

از طرفی دیگر، در مقایسه با مسکو که موضعی به ظاهر تقریباً نزدیک به پکن در قبال ایران دارد، چین انگیزه و امتیازات بسیار بیشتری دارد تا علاوه بر جلب اعتماد تهران، به عنوان معتمد آمریکا نیز در مقام میانجی قرار گیرد. امتیاز چین از این مساله نشات می‌گیرد که روسیه در مقابل به عنوان یکی از تامین‌کنندگان بزرگ انرژی در سطح بین‌المللی نقشی غیر مشخص و بدون ثبات در قبال مناقشه ایران و آمریکا دارد. به اعتقاد کارشناسان تلاش روسیه در مقطع فعلی به عنوان حامی سیاست‌های هسته‌ای تهران در حقیقت بخشی از استراتژی ژئوپولیتیک این کشور برای حفظ بلوک شرق سابق در غرب روسیه امروز و مراقبت از مناطق نفت و گاز خیز آسیای مرکزی در برابر نفوذ آمریکا محسوب می‌شود. به بیان دیگر روسیه می‌کوشد از پرونده ایران به عنوان سدی در برابر نفوذ بیشتر آمریکا (یا حتی چین) در مناطقی استفاده کند که به طور سنتی تحت نفوذ روسیه قرار داشته یا دارند.

 

از طرفی دیگر همان گونه که برژینسکی نیز به آن اشاره می‌کند، روسیه بر خلاف چین از بروز درگیری احتمالی در منطقه خاورمیانه نه تنها متضرر نمی‌شود بلکه سود زیادی هم می‌برد. چنین درگیری باعث افزایش قیمت سوخت و انرژی می‌شود که در نتیجه موجب افزایش درآمدهای روسیه به عنوان یکی از تامین‌کنندگان بزرگ سوخت در جهان می‌شود، در حالی که این کشور دور از محل درگیری از تبعات آن در امان است. علاوه بر این با احتمال وجود درگیری در خلیج فارس این احتمال کاملاً منطقی به نظر می‌رسد که تردد محموله‌های سوختی از این منطقه با مشکل روبرو شود و در نتیجه عرضه سوخت تولیدی کشورهای خاورمیانه نزول پیدا کند که در نتیجه آن کشورهای اروپایی و چین چاره‌ای نخواهد داشت جز این که به خرید سوخت از روسیه روی بیاورند و در نتیجه تقاضا برای بازار انرژی روسیه افزایش پیدا کند.

 

اما در مقابل چین نه تنها به سوخت مورد نیاز خود محتاج است بلکه برای تامین ذخیره سوختی بزرگتر متناسب با میزان تولید این کشور به منظور ثابت نگه داشتن هزینه تولید در برابر نوسانات قیمت نفت به خرید بیش از مصرف خود نیاز دارد. به این ترتیب در حالی که روسیه به صورت تئوریک از درگیری در خاورمیانه سود می‌برد، چین نه فقط سودی در چنین درگیری ندارد بلکه احتمالاً هزینه سنگینی فارغ از صدمه دیدن قراردادهای‌اش با تهران، متحمل خواهد شد و اکنون که گزینه جنگ از روی میز کار رییس دولت جمهوریخواه آمریکا در کاخ سفید برداشته شده، چین نزدیک‌تر به آمریکا و گزینه‌ای مناسب برای میانجیگری در قضیه ایران است.

 

بنا براین گفت و گوی استراتژیک و همه‌جانبه آمریکا و چین با اتکا به تجربه همکاری این دو کشور در مساله هسته‌ای کره شمالی به نظر می‌رسد که در مقطع فعلی بهترین راه‌کار برای خروج از بن‌بستی باشد که آمریکا در پرونده هسته‌ای ایران با آن مواجه شده است.

 

در تایید موفقیت احتمالی چنین راه حلی، وزیر خارجه سابق استرالیا که اخیراً از تهران دیدار کرده بود گفت انتشار گزارش NIE این فرصت را به وجود آورد تا از بن‌بستی که با اصرار تهران بر غنی‌سازی اورانیوم پدید آمده بود، خارج شویم. گرت اونس گفت اکنون آمریکا دیگر چاره‌ای ندارد جز این که تهران را نیز مانند کره شمالی به عنوان کشوری صاحب فن‌آوری هسته‌ای به رسمیت بشناسد و سعی کند که تعریف جدیدی برای خطوط قرمز فعالیت هسته‌ای ایران تعریف کند چرا که پافشاری بر خطوط قرمز پیشین که غنی‌سازی اورانیوم بود دیگر فایده‌ای ندارد. او برای مثال بازرسی دائم ناظران بین‌المللی از فعالیت‌های هسته‌ای ایران را برای اطمینان از عدم انحراف آن به سمت اهداف نظامی به عنوان یکی از راهکارهایی برشمرد که از این پس آمریکا می‌تواند آن‌ها را مد نظر قرار دهد. او همچنین گفت ممکن است در دراز مدت و به تدریج کشورهای دیگر بتوانند ایران را متقاعد کنند بخش‌های حساس از پروسه فعالیت‌های هسته‌ای خود را به کنسرسیومی بین‌المللی بسپارد که البته این به معنای نفی حق ایران برای تولید سوخت هسته‌ای مورد نیاز خود نیست.

 

اونس ارزیابی کرد که می‌توان دولت ایران را با استفاده از امتیازاتی مانند بر داشتن تحریم‌ها و عادی سازی روابط با آمریکا به همکاری در این زمینه‌ها ترغیب کرد. او گفت: «ایران کشوری است سرشار از حس غرور ملی و در عین حال خشم و انزجار از تحقیرهایی که در گذشته [در تاریخ معاصر] خود تجربه کرده است و به همین خاطر قصد دارد با به نمایش گذاشتن توانایی‌های علمی و فن‌آوری پیچیده خود جایگاهی در خور توجه در سطح منطقه و جهان به دست بیاورد. حالا دیگر کاری نمی‌شود کرد جز این که آرزو کنیم ایکاش چیز دیگری به جز چرخه کامل تولید سوخت هسته‌ای برای این منظور انتخاب شده بود.»


نظر شما :