چرا نگاه اعراب به ایران بدبینانه است؟

۲۲ فروردین ۱۳۹۰ | ۱۴:۳۹ کد : ۱۱۷۹۳ اخبار اصلی
عباس نجفی فیروزجایی، پژوهشگر ارشد مرکز تحقیقات استراتژیک در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی ضمن نگاهی به تاریخ رابطه ایران و اعراب به مهم‌ترین عوامل دخیل در این رابطه می‌پردازد و مشکلات مذهبی، قومی ‌و ژئوپلیتیک را مهم‌ترین موانع در این رابطه ارزیابی می‌کند
چرا نگاه اعراب به ایران بدبینانه است؟

نگاهی تاریخی به روابط ایران و اعراب

روابط ایران و اعراب به سبب همسایگی و حضور در منطقه مشترک دارای پیشینه بسیاری طولانی به قدمت حضور آنها در این منطقه است و به طور تاریخی مراحل پرفراز و نشیبی را طی کرده است. این دوران را می‌توان در هفت مقطع تاریخی دسته بندی کرد.

1.     در مقطع اول در زمانی که عرب‌ها در قالب قبایلی بدوی زندگی می‌کردند، مناطق عربی تحت سلطه امپراطوری‌های بزرگ ایرانی قرار می‌گرفتند؛ به طوری که حتی کسانی مثل سیف بن ذی یزن حاکم یمن، نیز دست نشانده و تحت الحمایه ایران محسوب می‌شدند.

2.     در مقطع بعد با ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان و گسترش آن به مناطق پیرامونی و نهایتا حمله اعراب مسلمان به ایران، امپراطوری ایران فروریخت و ایران به یکی از متصرفات حوزه جهان اسلام در زمان امپراطوری‌های بنی امیه و بنی عباس تبدیل شد. یعنی در مقطع اول اعراب زیر مجموعه امپراطوری‌های ایرانی بودند و در مقطع دوم ایرانی‌ها تحت سلطه امپراطوری‌های عربی اسلامی‌ قرار گرفتند.

3.     مرحله سوم از زمان خلافت مامون عباسی آغاز می‌گردد. در این دوران حکومت‌های مستقل محلی در ایران شکل گرفتند. حکومت‌هایی نظیر طاهریان، صفاریان، سامانیان و ... در ایران به قدرت دست یافتند و به تدریج حس استقلال طلبی از اعراب هم در ایران پررنگ شد.

4.     در دوره چهارم سلسله‌های بزرگی مثل آل بویه، با عقاید شیعی و بعد‌ها امپراطوری‌هایی مثل غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان که دارای عقاید اهل سنت بودند، حکومت‌های مقتدر ایرانی را احیا کردند. این حکومت‌ها گرچه تعاملاتی با خلفای عباسی داشتند و به نام آنها خطبه می‌خواندند اما این اقدام یک حالت صوری داشت و نقطه پایان عملی سلطه اعراب بر ایران محسوب می‌شد.

5.     تا این که مغول‌ها به ایران حمله کردند و ضمن برچیدن خلافت عباسی هم ایران و هم بخش‌هایی از مناطق عربی تحت سلطه ایلخانان در آمدند و می‌توان گفت که حتی همان سلطه صوری اعراب بر ایران هم پایان یافت.

6.     پس از آن به تدریج دوره ظهور صفویان در ایران شکل گرفت که در دوره صفویان شیعه به عنوان مذهب رسمی‌ در ایران معرفی شد و ایران هویت دوباره ای پیدا کرد. در این هویت ملیت ایرانی و مذهب شیعه به هم آمیخته شد و رقابتی میان امپراطوری سنی با امپراطوری شیعه صفویان شکل گرفت که انگیزه‌های قومی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی در آن موج می‌زد.

7.     روابط ایران و اعراب در دوران را باید بعد از پیدایش دولت - ملت‌ها و به طور مشخص از دوره قاجاریه به این سو مورد بررسی قرار داد. در این دوران به تدریج استقلال و شکل‌گیری کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا مشاهده می‌شود و بعدها این روابط در پرتو حوادثی چون انقلاب اسلامی‌ ایران و جنگ ایران و عراق دستخوش تغییرات و تحولاتی قرار گرفت.

عوامل موثر بر روابط ایران واعراب

در بعد روابط سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی که امروزه در جهان بین کشورها وجود دارد، روابط دوجانبه ایران و اعراب و نوع نگاه به یکدیگر تحت تاثیر مجموعه ای از عوامل فرهنگی، اجتماعی، روانی، اقتصادی، سیاسی، بین المللی و ژئوپلیتیک است که هر کدام از این عوامل باید به طور جداگانه مورد بررسی قرار گیرند که در این‌جا این کار امکان‌پذیر نیست. برخی از این عوامل از نظر ایران است و بعضی از آنها از سوی اعراب این روابط را تحت تاثیر قرار می‌دهد و گروه سوم از این عوامل از سوی کشورهای دیگر و قدرت‌های بین المللی که در این منطقه ذی‌نفوذ هستند و مداخله می‌کنند بر این روابط تاثیر می‌گذارند.

نگرانی‌ها و اختلافاتی که بین ایران و اعراب به وجود می‌آید را باید در تنوع‌های سه گانه ای که در زیر می‌آید بررسی کرد. این عوامل بیشتر به نوع نگاه اعراب به ایران مربوط می‌شود. یعنی در شرایطی که همیشه ایران تمایل داشته روابط خوبی با اعراب داشته باشد؛ بیشتر این نگاه از سوی اعراب است که منجر به تنش در روابط می‌شود. این تنوع‌ها و عوامل سه گانه عبارتند از گفتمان‌های مذهبی، گفتمان‌های قومی‌– ملی و مسائل ژئوپلیتیک.

  1. اولین عامل، نقش گفتمان‌های مذهبی در نگاه اعراب نسبت به ایران است که در تفاوت مذهب شیعه و سنی نهفته است. نوع نگاه اهل سنت به شیعیان در نوع نگاه کلی اعراب که اکثریت آنها سنی هستند به ایران بی‌تاثیر نیست. همه این‌ها در حالی است که شیعیان در طول تاریخ همیشه در اقلیت بوده اند. هر چند آمار دقیق از شیعیان نداریم ولی تخمین زده می‌شود که یک پنجم مسلمانان جهان را شیعیان و چهار پنجم باقیمانده را اهل سنت تشکیل می‌دهند. مسئله دیگر این است که اگر ایران را استثناء کنیم که از زمان حکومت صفویان تاکنون حکومت‌های شیعی مذهب داشته است، شیعیان معمولا به دور از قدرت هستند. غیر از ایران، در بقیه کشورهای دنیا، شیعیان یا فقط سهمی ‌از قدرت دارند، در جاهایی مثل لبنان یا عراق پس از صدام یا شیعیان هیچ سهمی‌ از قدرت سیاسی ندارند مثل بحرین، عربستان یا یمن. در کشورهایی که شیعیان سهمی‌ از قدرت ندارند، معمولا اقلیت محرومی‌ را تشکیل می‌دهند که تحت فشار قرار دارند. علاوه بر این شیعیان پراکنده هستند و هیچ تمرکزی ندارند.

علی‌رغم این سه ویژگی شیعیان، هرچند ایران نیز از زمان صفویان به این سو شیعه شده و پیش از آن حکومت‌های سنی مذهب در آن وجود داشته اند، نوع نگاه اهل سنت نسبت به ایران متاثر از همین نگاه مذهبی هست.

این یکی از عواملی است که بر نوع نگاه آن‌ها تاثیر می‌گذارد. اما این به آن معنا نیست که اهل سنت در طور تاریخ همواره با یک نگاه به ایران نگریسته اند. در طول تاریخ شیعه و سنی در کنار هم زندگی کرده اند و در طول تاریخ جنگی به عنوان جنک شیعه و سنی نداریم. البته ایران و عثمانی جنگ داشته اند، اما جنگ آن‌ها تحت تاثیر عوامل ژئوپلیتیک بوده، گرچه عوامل مذهبی هم بی تاثیر نبوده است. اما نمی‌توان عنوان جنگ شیعه و سنی را به آن اطلاق کرد. بنابراین در طول تاریخ جنگ بزرگی با عنوان جنگ شیعه و سنی نداشته ایم. اگر هم جنگی بوده، محدود و در مناطقی خاص بوده است.

بنابراین اهل سنت و اهل تشیع به طور مسالمت آمیز در کنار هم زندگی کرده اند. علاوه بر این باید به این نکته اشاره کرد که عموم اهل سنت دارای گفتمان مدارا هستند، جز بخشی از آن‌ها که در شکل سلفی‌گری در جاهایی مانند عربستان ظاهر شده است؛ که این طیف تحت تاثیر استعمارگران، روحیه شیعه ستیزی پیدا کرده اند. در واقع می‌توان گفت که سلفیون گفتمان‌های سخت کیش اهل سنت هستند. البته در قبال اکثریت اهل سنت هم در اقلیت قرار دارند.

لذا به نظر می‌رسد که اگر چه ایرانیان و اعراب دارای دو مذهب متفاوت یعنی شیعه و سنی هستند اما می‌توانند به طور مسالمت آمیزی به همزیستی تاریخی خود ادامه دهند. اما به هر حال باید بپذیریم که این عامل در نوع نگاه اعراب به ایران بی تاثیر نیست.

  1. دومین عاملی که بر نگاه اعراب نسبت به ایران تاثیر دارد، نقش گفتمان‌های قومی ـ ملی است. قومیت‌گرایی پدیده ای است که در میان عرب‌ها به طور تاریخی وجود داشته است. در داستان‌های تاریخی آمده است که عرب‌ها به قبایل و جنگ‌های خود تا چه اندازه تفاخر و مباهات می‌کرده اند. این نگاه قومی و ملی مایه مباهات عرب‌ها نسبت به خودشان بوده است و نسبت به قومیت‌های دیگر احساس جدایی می‌کرده اند و خودشان را قومی برتر می‌دانسته اند.

اما امروزه چه وجه مشترکی میان اعراب وجود دارد که عامل پیوستگی آن‌ها می‌شود؟ آیا نژاد عربی آن‌ها را به هم پیوند داده است؟ در پاسخ به این سوال باید اشاره کرد که اعراب از یک نژاد نیستند. مذهب مشترکی هم ندارند، عرب‌های لبنان، بحرین، عراق شیعه هستند، در حالی که مابقی اهل سنت هستند. آن چه که امروزه همه عرب‌ها را به هم پیوند داده است نه نژاد و نه مذهب بلکه تنها زبان عربی است. خود عرب‌ها هم این مسئله را قبول دارند. مثلا ساطع الحصری، یکی از نظریه پردازان قومیت‌گرای عربی شاید به پیروی از فیخته بر این باور است که عامل وحدت ملی در میان اعراب زبان عربی بوده است. او می‌گوید که عرب‌ها از قومیت‌ها و مذاهب مختلف هستند اما آن چه همه عرب‌ها را به هم پیوند می‌دهد زیان عربی است. آنچه کشورهای افریقایی و آسیایی را در قالب اتحادیه عرب به هم پیوند داده است، همین زبان عربی است.

این مسئله در شکل جدید آن به ناسیونالیسم عربی تعبیر می‌شود. ناسیونالیسم عربی در شکل‌های افراطی منجر به ظهور بعثیسم در عراق یا ناصریسم در مصر شد که این‌ها عرب‌ها را نژاد برتر می‌دانند و حتی اسلام را هم دینی عربی می‌دانند. این نوع نگاه‌ها نیز می‌تواند در نوع نگاه اعراب به ایران تاثیر گذارد.

عربی ـ عجمی کردن مباحث در نهایت باعث این نوع رویارویی می‌شود که تحت تاثیر اندیشه ناسیونالیسم عربی است. این مسئله با آرمان‌ها و اصول ابتدایی اسلام که وحدت امت اسلامی است منافات پیدا می‌کند چون باعث تجزیه و تفرقه امت اسلامی است. یعنی از جهتی ناسیونالیسم عربی در مقابل وحدت گرایی اسلامی قرار می‌گیرد.

بسیاری از رفتار‌های اعراب نسبت به ایران، تحت تاثیر همین ناسیونالیسم عربی است. مثلا در جریان حمله عراق به کویت یا حمله عراق به ایران اکثر کشورهای عربی به عراق هم کمک اطلاعاتی، هم کمک مالی و هم کمک نظامی می‌کردند، با این که می‌دانستند عراق متجاوز است. این رفتار کاملا تحت تاثیر ناسیونالیسم عربی بود. در مسئله ای مانند بحث هسته ای ایران هم برخی از مخالفت‌هایی که از سوی اعراب بیان می‌شود، ناشی از همین نوع نگاه عربی ـ عجمی است.

در بحث تلاش برای تغییر نام تاریخی خلیج فارس به خلیج عربی یا حمایت از ادعای امارات نسبت به مالکیت جزایر سه گانه ایرانی نیز می توان تاثیر این عامل را به وضوح دید. نوع نگاهی که بعد از سقوط صدام نسبت به تاثیر ایران در منطقه شکل گرفته است هم تحت تاثیر همین نگاه ناسیونالیستی عربی است.

  1. اما عامل سومی که در نوع نگاه عرب‌ها نسبت به ایران تاثیرگذار بوده است، عامل سیاست قدرت است. یعنی همان ژئوپلیتیک که خیلی متاثر از نگاه مذهبی و ناسیونالیسم نیست. در نظام بین الملل، کشورها به لحاظ امکانات و توانایی‌های خودشان، سعی می‌کنند که برای خودشان حوزه منافع بیشتری تعریف کنند. یکی از نمونه‌های تاثیر این عامل بحث نظام امنیتی در خلیج فارس میان ایران و همسایگان است. کشورهای عربی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شورای همکاری خلیج فارس را به وجود آوردند که در این چارچوب بتوانند در مقابل ایران همکاری‌های امنیتی با یکدیگر داشته باشند.

هم چنین نوع نگرانی‌هایی که از برنامه هسته ای ایران ابراز می کنند، از همین عامل نشات گرفته است. بعد از سقوط صدام، نگرانی کشورهای عربی از افزایش نقش و نفوذ منطقه ای ایران تشدید شده است. آن‌ها نگران بودند که سقوط صدام که دروازه غربی اعراب و سدی بود که مانع از نفوذ ایران می‌شد، باعث گسترش نفوذ ایران در منطقه شود. مطرح کردن بحث‌هایی از قبیل افزایش قدرت شیعیان یا هلال شیعی، نیز تحت تاثر همین عامل بوده که در واقع نوعی بزرگ نمایی از خطر شیعیان و ایران به وجود آورده اند.

 

برانگیختن این نوع اختلافات تحت عنوان طرح‌های شیعی ـ سنی، طرح‌های عربی ـ عجمی، طرح‌های اختلافات ژئوپلیتیک و سیاسی، باز کردن پای کشورهای خارجی به منطقه و ناامن کردن این منطقه و نگاه بدبینانه و منفی نسبت به ایران، اصلا به مصلحت منطقه نیست. امنیت منطقه باید توسط کشورهای منطقه تامین شود و این در سایه وحدت میان ایران و اعراب با تکیه بر دین و جغرافیای مشترک قابل تحقق است. منافع ایران و اعراب خواه ناخواه به یکدیگر گره خورده و امنیت، صلح و ثبات در منطقه به نفع همه آن‌ها است.

همواره پیشنهاد ایران به برادران و ملت‌های عربی این بوده است که حول مسائل مشترک با یکدیگر توافق کنیم و این مسائل مشترک خیلی بیش از آن است که مسائل اختلاف برانگیز بتواند آن‌ها را تحت تاثیر قرار دهد. ایران و اعراب دین مشترکی دارند، حوزه جغرافیایی مشترکی دارند، منافع و امنیت آن‌ها به هم گره خورده است و باید با توجه به این عوامل وحدت داشته باشند. یقینا کشورهای قدرتمند که در همه جای دنیا به ویژه در کشورهای این منطقه که منبع انرژی دنیا را در اختیار دارند رد پای آن‌ها دیده می‌شود، تمایلی ندارند که ایران و کشورهای عربی با یکدیگر متحد باشند و نهایت کارشکنی‌ها را در این راستا انجام می‌دهند. این مسئله هوشیاری ایران و کشورهای عربی را می‌طلبد تا این توطئه‌ها را درک کنند و درک کنند که وحدت حول مسائل مشترک هم به نفع ایران است و هم به نفع کشورهای عربی.



( ۲۱ )

نظر شما :