اختلافهای فرقه ای بهانهای برای سرکوب بحرینیها
تظاهرات شیعیان عربستانی برای معترضین بحرینی
حمایت از مردم بحرین مختص شیعیان عربستان نیست بلکه در بسیاری کشورها تظاهراتی در این زمینه مشاهده شده است. مساله بحرین یا قیام مردم این کشور برای انجام اصلاحات و روی کار امدن یک رژیم مشروطه سلطنتی است، به طوری که قدرت در شخص پادشاه یا نخست وزیر خلاصه نشود بلکه پارلمان منتخب از سوی مردم قدرت داشته باشد.
این امر ربطی به شیعه یا سنی بودن مردم نداشته و به دنبال حرکتهای مردمی در تونس، مصر بوده است. در مورد بحرین به دلیل اینکه تنها کشوری است که در میان کشورهای عرب خلیج فارس این قیام مشاهده شده، دولت بحرین و عربستان سعودی به طور مشخص تصمیم گرفتند که انگ فرقه گرایی و مذهبی به آن بزنند و آن را از چارچوب قیامهای جهان عرب خارج کنند تا بهانهای برای سرکوب داشته باشند. این امر که گفته میشود، حرکتهای مردمی در بحرین شیعی و یا وابسته به ایران است، شگردی است که دولت بحرین و عربستان اجرا کردند برای جداکردن حرکت انقلابی مردم بحرین از دیگر حرکتهای انقلابی در جهان عرب.
البته در بحرین یک زمینه هم وجود داشت که از ان هم استفاده کردند، بحرین دارای یک اکثریت شیعی است که هفتاد درصد جمعیت هستند و یک اقلیت سنی، که قدرت را در این کشور در دست دارند. دولت بحرین هم میان شهروندان خود براساس این وابستگی فرقهای و مذهبی تبعیض میگذارد و اکثریت شیعه را محروم نگه داشته و سالهاست که سعی میکند به سنیهای غیربحرینی تابعیت بحرینی دهد تا این توازن جمعیتی را به هم بزند. خبر داریم که دولت بحرین در طول این چندسال اخیر بین 60 تا 90 هزار نفر از عراقیها، فلسطینیها و بقیه عربها که سنی مذهب هستند را تابعیت بحرینی داده تا جمعیت سنی را در مقابل جمعیت شیعی زیاد کند.
این زمینه بوده و انها هم از این زمینه استفاده کردند، در جریان قیام بحرین، دولت در روزهای اول سرکوب کرد اما تحصن در میدان مروارید ادامه پیدا کرد و پس از سرکوب، ولیعهد بحرین شاهزاده سلمان مذاکراتی شروع کرد که قول اصلاحات به مردم داد و البته مردم بحرین معتقد بودند که این اصلاحات کافی نیست و باید پادشاهی باقی بماند اما قدرت نه در دست یک نفر بلکه در دست پارلمان منتخب مردم باشد و به ویژه خواهان برکناری نخست وزیر بودند که بیش از چهل سال است، حکومت میکند و بیشتر تصمیمهای مربوط به سرکوب مردم هم توسط این شخص صورت گرفته است.
پادشاه حاضر نبود نخست وزیر را بردارد و به همین دلیل انجام اصلاحات عملا به شکست انجامید. و تمام قولهایی که ولیعهد داد مسکوت ماند. در این حال پادشاه بحرین به عربستان سعودی متوسل شد، یعنی زمانی که پادشاه عربستان از دوره نقاهت پس از جراحی که در امریکا انجام داده بود به کشور خود بازگشت، شاهد بودیم که پادشاه بحرین بر خلاف پروتکل در استقبال پادشاه عربستان است.
از ان زمان به بعد ابتکار عمل را دولت بحرین به عربستان داد و عربستان نیز تصمیم گرفت نیروی نظامی به بحرین بفرستد و قیام مردم بحرین را به سختی بدون اصلاحات سرکوب کند. از آنجایی که مردم بحرین اکثرا شیعه و پیرو مکتب اهل بیت هستند، بقیه جوامع مسلمان شیعی در کشورهای دیگر تحریک شدند و تبلیغاتی که دولت بحرین و سعودی کردند و بعد شیعی به حرکتهای مردم بحرین دادند، باعث شد که شیعیان در هر جا که هستند به طرفداری از مردم بحرین قیام کنند و این امر منحصر به شیعیان سعودی نبود.
در عراق و در لبنان هم حزبالله از شیعیان بحرینی دفاع کردند. شیعیان در بافت اجتماعی تمامی کشورهای عربی خلیج فارس، در قطر، امارات، عربستان و کویت هستند. این شیعیان نیستند که خود را جدا از جامعه بدانند بلکه دولتها انها را جدا میانگارند ولی شیعیان خود را بخشهایی از جامعه میدانند.
در عربستان شیعیان بیشتر در منطقه الشرقیه، قطیف، دمام در ساحل خلیج فارس هستند که بر روی سفرههای عظیم نفتی قرار دارند اما سکنه این شهرها در فقر به سر میبرند و هیچ بهرهای از این ثروت خدادادی نمیبرند. بنابراین در این شهرها تظاهراتی صورت گرفت و حتی در ریاض و در مدینه منوره شیعیان معروف به نخاوله نیز اعتراضهایی کردند. اما بیشتر در منطقه شرقی و نفتخیز هستند. تظاهراتی که صورت گرفت به حمایت از مردم بحرین و محکوم کردن دخالت نظامی عربستان صورت گرفت که سرکوب شد. به نظر میرسد که در کشورهای عرب خلیج فارس پس از حرکتی که در بحرین صورت گرفت فشارهایی بر شیعیان وارد میشود.
مساله برانگیختن اختلافات شیعه و سنی در منطقه سابقه طولانی دارد. قدرتهای استعماری همیشه از این مساله برای ایجاد تفرقه استفاده کردند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و خطری که غرب در مورد سرایت اندیشه اسلامی به بقیه کشورها احساس میکرد، ما شاهد بودیم که تبلیغات سنی و شیعی شروع شد و سعی کردند که جهان تسنن را علیه جمهوری اسلامی ایران تحریک کنند و چنین وانمود کردند که این انقلاب یک انقلاب شیعی و ایرانی بوده و ربطی به جهان عرب یا اسلام ندارد.
اخیرا هم در جنگ 33 روزه در لبنان در سال 2006 میلادی که نیروهای مقاومت اسلامی تواستند بر طرح امریکا و اسراییل پیروز شوند، به دلیل اینکه این پیروزی تاثیر بسیار زیادی در جهان عرب گذاشت، ما شاهد بودیم که خانم کاندولیزا رایس به منطقه امد و با مسوولان امنیتی مصر، عربستان، امارات و ادرن در قاهره دیدار کرد و در انحا تصمیم گرفتند که اختلافات شیعه و سنی را در منطقه گسترش دهند و چنین وانمود کنند که پیروزی مقاومت در جنوب لبنان شیعی و با هدف گسترش نفوذ ایران بوده است.
هم اکنون نیز در مورد بحرین و پس از قیام انها زمانی که دولت بحرین عملا عاجز شده بود و چارهای نداشت جز آن که به اصلاحات سیاسی مورد درخواست مردم تن در دهد، ما شاهد بودیم که باز هم عربستانیها وارد عمل شدند و مساله شیعه و سنی را مطرح کردند.
موضوع شیعه و سنی و اختلافی که هست به شکل مصنوعی از سوی قدرتهای منطقهای پدیدار شده و به دلایل سیاسی و برای ایجاد بحران و خروج از بحران دیگر دامن زده می شود. در بحرین وضعیت به جایی رسیده بود که دولت بحرین چارهای جز پذیرفتن خواست مردم که برگزاری یک انتخابات سالم و پارلمان نیرومند است، تن دهد.
اگر این حرکت اصلاحی در بحرین به نتیجه میرسید، سعودی ها می ترسیدند که این نتیجه تاثیر مستقیم بر جامعه عربستان سعودی بگذارد. در عربستان سعودی معترضان فقط شیعیان نیستند بلکه بسیاری از قشرهای مردمی به این حکومت قرون وسطایی معترضند و خواستار این هستند که خود برای سرنوشت خود تصمیم گیرنده باشند. به ویژه قشرهای جوان و تحصیلکرده مدتهاست که بدور از مسائل مذهب شیعه یا سنی فشار میاورند که دوران چنین حکومتهایی گذشته و وقت ان رسیده که کشور قدرتمندی همانند عربستان سعودی که بیشترین ذخایر نفتی را دارد و از نظر اقتصادی کشور قدرتمندی محسوب میشود و برای غرب نیز مهم است، مردم در حکومت مشارکت داشته باشند و به روشهای دموکراتیک عمل شود.
سعودیها بسیار ترسیدند که اگر این حرکت ها در بحرین به نتیجه برسد بر عربستان نیز تاثیر بگذارد و ملت عربستان در حجاز و نجد دست به قیام زنند. بنابراین تصمیم گرفتند که برای سرکوب مردم نیروی نظامی به بحرین بفرستند اما تحت عنوان نیروهای سپر جزیره یعنی نیروهای مشترک شش کشور عضو همکاریهای خلیج فارس که البته هیچ چارچوب قانونی هم نداشت چرا که طبق منشور شورای همکاری، اگر هر عضوی مورد هجوم خارجی قرار بگیرد، میتواند از بقیه اعضا درخواست کمک کند.
در حالیکه در مورد بحرین مساله حمله خارجی مطرح نیست، مساله داخلی و قیام مردمی برای احقاق حق و اصلاحات سیاسی است. آنها برای انکه ارسال نیرو را توجیه کنند، پای ایران را وسط کشیدند و مدعی شدند انچه در بحرین رخ داده با دخالت ایران بوده است. همزمان هم کویت اعلام کرد که یک سازمان جاسوسی کشف کرده که مریوط به ایران بوده و برای سپاه پاسدران ایران کار میکرده. به نظر میرسد که تمامی این مسائل اجزای یک سناریوست تا برای توجیه اقدامات سرکوبگرانه و غیر قانونی، ایران را متهم به دخالت کنند.
تغییر مواضع کشورهای همسو با ایران در شورای همکاری خلیج فارس
این امر دو علت دارد:
- زمانی که این کشورها جمع میشوند تا درباره موضوعی تصمیم گیری کنند، اعضا معمولا سعی میکنند موضوعی را که مورد توافق برخی از انهاست بپذیرند و حتی اگر آن را نمیپسندند کوتاه بیایند و با تحفظ با ان موافقت کنند. اما این امر در روابط دوجانبه آنها با ایران و مذاکراتی که صورت میگیرد دیده نمیشود. ما این موضوع را هم در شورای همکاری خلیج فارس و هم در اعلامیههای شورای وزیران اتحادیه عرب دیده ایم. در این اعلامیهها که ازسوی شورای همکاری خلیج فارس یا اتحادیه عرب داده میشود معمولا موضوع سه جزیره ایرانی را مطرح میکنند، که ارزش زیادی ندارد و نشان وحدت نظر این کشورها نیست.
- به نظر میرسد سناریویی که عربستان سعودی اجرا میکند، چیزی است که امریکا خواهان ان است. امریکاییها موضع کاملا منافقانهای دارند. زمانی که عربستان سعودی به بحرین نیرو فرستاد خانم کلینتون این حرکت را یک اشتباه خواند و سعودیها پاسخ دادند که این حرکت اشتباهی نبوده است. چنین وانمود شد که بین امریکا و عربستان نسبت به اعزام نیرو اختلاف وجود دارد. اما هم اکنون شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر این که آنچه امروز صورت میگیرد ان چیزی است که امریکا میخواهد. زمانی که چیزی را امریکا دیکته میکند اعضای شورا هم به ان عمل میکند.
به نظر میرسد که سنی و شیعه کردن این موضوع یک شمشیر دو لبه است انها تصور میکنند که با این روش جهان تسنن را در مقابل ایران قرار میدهند در حالی که ممکن است این امر به ضرر خود جوامع عربی تمام شود. چرا که در تمام کشورهای عربی مسلمانان شیعه اهل بیت حضور دارند و به نفع رژیمها نیست که بخشی از جامعه را علیه بخش دیگر تحریک کرده و مشکلاتی را برای خود ایجاد کنند.
مشکلاتی که نیاز به انها ندارند، انها به اندازه کافی مشکلات دارند و دیگر با دامن زندن به این مسائل نباید به انها بیفزایند. این بازی بسیار خطرناکی است که در پایان به سود امریکا و اسراییل و غرب تمام میشود.
نکته دیگری که باید در اینجا به ان اشاره کرد این است که حرکتهای مردمی در جهان عرب از تونس و مصر و سپس یمن و لیبی و غیره، گرچه در اغاز حرکتهای مردمی و خودجوش بود، اما به مرور امریکاییها وارد عمل شدند و سعی کردند بر این موج سوار شوند و آن را در جهت استراتژیهای خود پیش ببرند. در این چارچوب به نظر میرسد که یک تصمیم عمومی گرفته شده است که سدی میان جمهوری اسلامی ایران و این حرکتهای مردمی ایجاد کنند و به ایران اجازه ندهند که به آنها نزدیک شود.
تنها کشوری که میتواند به این حرکتها کمک کند ایران است. غرب برای اینکه بتواند این حرکتهای مردمی را در مسیر منافع خود حرکت دهد لازم میبیند نگذارد پای ایران به این صحنه باز شود. میبینیم که آنها در همه جا موانعی ایجاد میکنند تا ایران نتواند با این حرکتهای مردمی تعامل ایجاد کند. مورد سنی و شیعی که مطرح شده است نیز بخشی از این مساله و با این هدف صورت میگیرد که ایران را منزوی کرده و مانع ارتباط جمهوری اسلامی ایران با این حرکتهای مردمی شوند.
نظر شما :