تحلیل عوامل سقوط مبارک

۲۹ بهمن ۱۳۸۹ | ۰۳:۴۸ کد : ۱۱۶۴۵ نگاه ایرانی
نویسنده خبر: علاء الاسوانی
یادداشتی از سید سلمان صفوی، رييس مرکز بین المللی مطالعات صلح لندن برای دیپلماسی ایرانی
تحلیل عوامل سقوط مبارک

وقایع اجتماعی- سیاسی هیچ‌گاه معلول علت واحدی نیست؛ بلکه علل مختلف اسباب تحولات اجتماعی- سیاسی و یا وقایع بزرگ اجتماعی می‌شود. متأسفانه سقوط حسنی مبارک در اکثر تحلیل‌های بین المللی به صورت تک علتی تحلیل شده است. مطبوعات روسیه و چین عامل خارجی و عمدتا آمریکا را علت اصلی معرفی کرده اند، برخی در ایران، انقلاب اسلامی ‌ایران را عامل اصلی خوانده اند و سبزها جنبش اجتماعی فعلی مصر را پیامد جنبش سبز ایران تفسیر کرده اند. غربی‌ها و بالاخص آمریکایی‌ها نیز فساد گستردۀ دستگاه حاکم به رهبری مبارک و دیکتاتوری نظامی ‌را به عنوان عامل جنبش اجتماعی برآورد کرده اند.

این مقاله کوتاه به تحلیل فشرده عوامل داخلی،  خارجی و تمدنی سقوط فرعون مصر می‌پردازد.

الف: عوامل داخلی شامل  دو بخش: 1. کُنش مردم  2. ساختار قدرت حاکمیت.

ب: عوامل خارجی شامل دو بخش:1. نیازهای جدید غرب به سرکردگی آمریکا 2. جنبش بیداری و آزادی خواهی ملت‌های منطقه خاورمیانه بزرگ و آسیای مرکزی.

ج: ظهور تمدن دیجیتالی و تأثیر شگرف آن بر روابط سیاسی - اجتماعی.

الف: عوامل داخلی:

1.      کُنش مردم: "فساد گسترده اقتصادی در دستگاه حاکمیت مبارک"، ثروت نامشروع نزدیکان دستگاه حاکمه حدود 650 میلیارد دلار و ثروت نامشروع شخص مبارک 60 تا 75 میلیارد دلار برآورد شده است – "دیکتاتوری دولتی"، عامل دستگیری هزاران ناراضی سیاسی دگراندیش و محبوس کردن آنها بدون محاکمه در زندان‌های پرجمعیت با بیماری‌های مختلف – "شکنجه سازمان یافته منتقدین سیاسی و ایدئولوژیک رهبری و دولت" – "محدود ساختن سیستماتیک و سانسورمطبوعات و ناشران در مصر" – "برگزاری انتخابات فرمایشی و مهندسی شده"، چنان که همواره اسامی‌ حامیان رژیم از صندوق‌های رای بیرون آمده – "تقلب گسترده در آخرین انتخابات" - عدم پاسخ گویی مبارک به جامعه" – "عدم چرخش قدرت" – "مادام العمر شدن رهبری مبارک" - "فقر گسترده" وَ "عدم توسعه اقتصادی علیرغم تعهدات دولت" اسباب ایجاد جنبش سیاسی - اجتماعی جامعه مصر و اعتراض به رهبری مادام العمر غیر پاسخگوی او گردید.

2.      اختلاف در ساختار قدرت حاکمیت: پس از کودتای افسران آزاد علیه سلطان فاروق، تاکنون نظامیان طی سه دوره؛ "جمال عبدالناصر" (1954-1970)، "انور سادات" (1970-1980)  و "حسنی مبارک" (1981 -2011) عهده دار رهبری کشور مصر بوده اند. بدین معنا همواره "نظامیان"، ستون فقرات ساختار قدرت حاکمیت در مصر را تشکیل داده اند. اشتباه بزرگ مبارک این بود که علیرغم میل نخبگان نظامی‌ و مردم تصمیم داشت فرزندش را جانشین رهبری کند. از این رو اختلاف پیرامون رهبری پس از وی، موجبات اختلاف داخلی در هرم قدرت و تشدید اعتراضات سیاسی جامعه مصر را فراهم آورد. بزرگ‌ترین مخالفین واگذاری رهبری آینده مصر و مدعیان ریاست جمهوری آینده از حلقه نخبگان نظامی؛ "ژنرال عمرسلیمان" رئیس سرویس اطلاعات مصر، "ژنرال حسین طنطاوی" وزیر دفاع و "ژنرال سامی ‌عنان" رئیس ستاد ارتش هستند. در این بین ژنرال عمر سلیمان، نقش اصلی ابراز مخالفت و لابی کردن با آمریکا و اپوزیسون داخلی برای سرنگونی مبارک را برعهده گرفت. در این مقطع علیرغم میل دولت‌های ارتجاعی عرب نظیر سعودی و حکومت تل‌آویو؛ تجمیع نارضایتی اجتماعی، اختلاف در حاکمیت و علایق استرتژیک غرب، موجب سرنگونی مبارک گردید. با چراغ سبز سازمان اطلاعات ژنرال سلیمان به مخالفین، مردم به خیابان‌های قاهره و اسکندریه ریختند ومیدان تحریر را تصرف کردند و آن را خالی نکردند. ارتش در وهله نخست از مقابله با مردم طفره رفت و سرانجام با آنها همراه شد. البته برنامه‌ها و خواست‌های ملت مصر با سناریو نظامیان متفاوت است.

ب- عوامل خارجی:

1.      نیازهای جدید غرب به سرکردگی آمریکا: مدتهاست امت اسلامی ‌در منطقه، از سیاست‌های آمریکا ابراز انزجار می‌کنند و رادیکالیسم اسلامی‌ در حال رشد است. غرب به سرکردگی آمریکا حداقل به دو علت مصمم است به بازبینی سیاست خارجی خود در رابطه با خاورمیانه بپردازد:

 علت و نیاز اول: با توجه به بی اعتبار شدن گسترده چهره غرب بالاخص آمریکا در منطقه به خاطر حمایت از رژیم‌های فاسد و دیکتاتور، کشورهای غرب به این پرسش رسیده اند که چرا آسیب ناشی از فساد گسترده حکومت‌های فاسد منطقه گریبانگیر آنها شود؟ از این رو تصمیم گرفته اند بین دیکتاتوری و فساد حکومت‌ها وَ اتحاد با آمریکا تفکیک ایجاد کنند. در سیاست جدید این کشورها، این دو موضوع لازم و ملزوم یکدیگر نیستند.

علت و نیاز دوم: غرب برای جلوگیری از رشد فزاینده رادیکالیسم اسلامی‌ تصمیم گرفته از جریانات سیاسی و نیروهای اپوزیسیونِ حامی‌ اسلام معتدل یا به اصطلاح آنها "اسلام لیبرالیستی" حمایت کند. از منظر غرب؛ با روی کار آمدن نیروهای معتدل اسلامی ‌و برچیده شدن فساد حکومتی، می‌توان ضمن جلوگیری از رشد تروریسم و افراطی گرایی، بخشی از نارضایتی‌های گسترده مسلمانان نسبت به غرب را کاهش داد. مدل مورد نظر غرب؛ استقرار دولت‌هایی همچون دولت فعلی ترکیه در منطقه است؛ که از سویی متحد غرب است و با اسرائیل دارای روابط دیپلماتیک است و از دیگر سو دارای پایگاه مردمی ‌است و به فساد شهرت ندارد. لذا غرب حتی برخی از نیروهای اپوزیسیون مسلمان عرب را از موافقت خود و حمایت از تغییرات و سرنگونی حکومت‌های فاسد و مستبد کنونی و روی کارآمدن جریانات معتدل اسلامی‌ آگاه کرده است.

آمریکا ارتش مصر را ستون فقرات تضمین ثبات و استمرار دوستی و اتحاد مصر و آمریکا می‌داند؛ اما معتقد است اخوان المسلمین و دیگر گروه‌های اپوزیسون باید در ساختار قدرت شریک شوند و مسئولیت بپذیرند و از موقعیت "منتقـد" به "مدافـع" تحول یابند. انگلیس و فرانسه با شریک شدن اخوان المسلمین در ساختار قدرت مصر مخالف اند و مرتبا هراس از آنها را در رسانه‌های خود پمپاژ می‌کنند. جریان محافظه کار آمریکا به سرکردگی مک کین نیز مخالف اخوان است، اما دستگاه اجرایی اوباما با مشارکت اخوان در قدرت - به شرط حفظ دوستی با آمریکا و عدم لغو قرارداد کمپ دیوید – موافق است. البته در مذاکرات بین اخوان المسلمین و ژنرال عمرسلیمان، اخوان حاضر به تضمین حفظ قرارداد کمپ دیوید نشده اند و آن را موکول به تصمیم مردم مصر کرده اند؛ که اراده خود را در انتخابات آزاد پارلمان آینده نشان خواهند داد.

2.      جنبش بیداری و آزادی خواهی ملت‌های منطقه خاورمیانه بزرگ و آسیای مرکزی: انقلاب اسلامی‌ ایران، علت بعید و پیروزی جنبش مردم تونس علیه حکومت فاسد و دیکتاتوری بن علی، علت قریب انفجار اجتماعی جامعه مصر است. پیروزی حماس در انتخابات دمکراتیک و مقاومت در مقابل تهاجم نظامی‌ رژیم تل‌آویو، پیروزی جنبش حزب الله در مقابل حمله نظامی‌ تمام عیار تل‌آویو به لبنان و زمین گیر شدن و عدم پیشرفت کامل سناریو و استراتژی آمریکا در عراق و افغانستان؛ بر افسانه شکست ناپذیری حکومت‌های مستبد دوست آمریکا در دوره ابرقدرت بودن مطلق آمریکا وَ برچیده شدن نظام دو قطبی جهان خط بطلان کشید. ملت بزرگ مصر نیز با پشتیبانی فرهنگ و تمدن دیرین خود با الهام از موفقیت‌های دیگر جوامع مسلمان بار دیگر برای برچیدن بساط دیکتاتوری به میدان آمدند. غایب بزرگ جنبش مردمی‌ و آزادیخواهانه ملت مصر، حوزه علمیه الازهر و روحانیون مصر بودند. ملت مصر دیکتاتور را بدون حمایت حوزه و روحانیت مصر سرنگون کرد؛ اما جریان روشنفکری مسلمان مصر نقش مهمی ‌در بیداری و اعتراض مدنی و مسالمت آمیز جنبش عدالت خواهانه مصر داشت.

ج: ظهور تمدن دیجیتالی و تاثیر شگرف آن در روابط سیاسی و اجتماعی:

امروز جهان پس از گذار از تمدن کشاورزی و صنعتی، وارد تمدن نوع سوم شده که این فقیر آن را "تمدن دیجیتالـی" و آلوین تافلـر "موج سوم تمدن" خوانده است. "تمدن دیجیتالی" مقتضیات و پیامدهای جدیدی دارد که هنوز از فهم همه ابعاد آن غافلیـم، به خصوص رژیم‌های مستبد از هر نوع نسبت به مشخصات و مقتضیات تمدن دیجیتالی از همه جاهل‌ترند. تحولات مناسبات تولیدی و تمدنی؛ اسباب کنش موفقیت آمیز جامعه به عنوان بازیگر اصلی تحولات اجتماعی شده و می‌شود. در "تمدن دیجیتالی" اطلاعات و دانش در حکم قدرت است و به طور متمرکز در اختیار مطلق یک گروه نیست. "انقلاب دیجیتالی و رسانه ای" مناسبات سیاسی، اجتماعی - افتصادی و فرهنگی جهان را دگرگون کرده است. امروز هر دستگاه موبایل به مدد دوربین و ارسال پیام، تبدیل به رسانه ای چند کارکردی شده است. اینترنت و دوربین‌های تلویریون و شبکه‌های ماهواره ای همه جهان را در لحظه به هم متصل کرده است. حضور مردم در میدان تحریر قاهره برای سرنگونی دیکتاتور مصر، 24 ساعته به صورت زنده به وسیله شبکه الجزیره برای ملت مصر و جهان پخش می‌شد و همین امر اسباب همراهی، همدردی، مشارکت و حمایت جهانی از اعتراضات ملت مصر شد. به اعتقاد دکتر سعید شهابی از کارشناسان ارشد رسانه و مسائل سیاسی منطقه خاورمیانه؛ شصت درصد پیروزی ملت مصر برای سرنگونی دیکتاتور، مدیون رسانه و دوربین الجزیره است. پلیس مصر خبرنگاران خارجی و داخلی را مجروح و بازداشت کرد و از خبر رسانی آنها ممانعت نمود؛ اما شهروندان مصری و موبایل‌ها تبدیل به خبرنگار شدند و تصاویر زخمی‌ها و شهدای جنبش مصر به سرعت در صفحه تویتر و فیس بوک قرار گرفت و موجبات اعتراض جهانی و تصاعد اعتراض اجتماعی را فراهم آورد. رژیم‌های منطقه باید دریابند که در دوره "تمـدن دیجیتالـی" با بگیر و ببند، بستن مطبوعات منتقد، خانه نشین کردن چهرهای منتقد و تبلیغات یک جانبۀ رسانه‌های دولتی نمی‌توانند از آگاهی اجتماعی مردم و اعتراضات اجتماعی - سیاسی ممانعت کنند. بهترین راه بازگشت به آغوش مردم و فرهنگ والای اسلام رحمانی است.

درس‌هایی از جنبش مصر برای سایر رژیم‌ها:

حکومت پلیسی، اختناق سیاسی، زندان، شکنجه و تبلیغات دولتی به حفظ هیچ رژیمی ‌کمک نمی‌کند. بهتر است تا وقت باقی است حکومت‌ها با اصلاحات اساسی اجتماعی - سیاسی – اقتصادی، آزادی زندانیان سیاسی، توقف شکنجه، پایان بخشیدن به دستگیری‌های سیاسی، آزادی رسانه‌های منتقد و اجتناب از مهندسی انتخابات؛ انتخابات دمکراتیک برگزار کنند وَ با پذیرش چرخش قدرت، به پست‌های مادام العمر پایان بخشند؛ قبل از آن که توسط ملت‌هایشان سرنگون گردند. تأخیر در اصلاحات اساسی، اسباب سرنگونی رژیم‌ها می‌شود. در این قانون هیچ تخلفی وجود ندارد، تنها دیر و زود دارد که: (إنَّ الله لایُخلِفُ المیعاد). بدون شک اسلام رحمانی بهترین دارو برای درمان دردهای جوامع اسلامی ‌و برقراری دولت‌های مدرن اسلامی‌ است.

فتامل.
علاء الاسوانی

نویسنده خبر


( ۱ )

نظر شما :