نسخه انقلاب مصرى براى الجزاير، يمن و اردن
میزبان بعدی تحولات پس از انقلاب مصر
شاید نتوان اتفاقى که در تونس و مصر افتاده، انقلاب ناميد. درست است که حاکمان مطلق این کشورها رفتند، اما هنوز کاملا مشخص نیست که ساختار سیاسی این کشورها به چه شکلی در خواهد آمد. اگر ارتش حکومت را بدست گیرد و اصلاحاتى انجام شود، نمیتوان نام انقلاب را بر آن گذاشت. اما اگر ساختار قدرت و به دنبال آن ساختارهای اجتماعی دچار تغییر شود، میتوان گفت در این کشورها انقلاب رخ داده است.
براى دیگر کشورها به نظر میرسد که سه کشور یمن، اردن و الجزایر کشورهایی هستند که این نوع اعتراضها به درون آنها راه پیدا کرده است. به جز الجزایر دیگر کشورها دست به اصلاحاتی زدند که این اصلاحات تا حدودی در مراحل اولیه توانسته اعتراضها را مهار کند اما میتوان پیشبینی کرد که در یمن و اردن، مخصوصا در یمن دامنه این اعتراضها صورت گستردهتری به خود بگیرد.
1. این اتفاق در کشور الجزایر تا حدودی متفاوت است، چرا که در این کشور دولت تصمیم به مماشات و اصلاحات نگرفته و از همان ابتدا با مشت آهنین پاسخ مردم را داده است. بنابراین آنچه در الجزایر در مقایسه با دیگر کشورها رخ میدهد، متفاوت به نظر میرسد.
2. در يمن ريیس جمهورى اين کشور با توجه به اتفاقات اخیر حتى اعلام کرده که در انتخابات بعدی شرکت نخواهد کرد. اما تفاوت این سخن با وعده مبارک در این است که زمانی در مصر این موضوع مطرح شد که اعتراضهای مردم بسیار گسترش پیدا کرد و همانطور که میدانیم زمانی که اعتراضها گسترده میشود به حالت تشدید در میآيد. در عين حال اگر در زمانی که این تظاهرات به اوج خود میرسد چنین تصمیمی گرفته شود میتواند نشان دهنده ضعف آن دولت نیز باشد. در یمن این تصمیم زودتر از تشدید اعتراضها گرفته شد ضمن این که مجموعهای از اصلاحات از جمله اصلاح سیستم اداری، اصلاح قانون اساسی و غیره در این کشور نيز در نظر گرفته شده است. ما هم اکنون نمیتوانیم بگوییم که این اصلاحات حتما مایه فرو نشستن اعتراضها خواهد شد، اما میتواند به نوعی از تشدید آنها پیشگیری کند.
3. درباره کشور اردن نیز باید گفت که این جنبش در درون آن دیده شده، اما این کشور تفاوتهایی با مصر دارد. از جمله این که اردن به لحاظ منابع درامد اقتصادی، کشوری بسیار فقیر محسوب میشود. به همین دلیل حرکتهایی مبتنی بر اقتصاد بر مبنای اطلاعات یا اقتصاد مبنی بر بخش خصوصی بسیار جدید آغاز شده که تبعات اجتماعی جدیدی را به همراه خودش آورده است.
اردن کشوری است که پس از جنگ جهانی اول تبدیل به کشور شد. ما هیچ گاه در تاریخ سرزمین جداگانهای به نام اردن نداشتیم. زمانی که شریف مکه در اوایل قرن نوزدهم توسط خاندان سعودی از این کشور رانده شد، پسران شریف مکه به اردن رفتند و حکومتی را به نام هاشمی به وجود آوردند. بنابراین میبینیم که در اثر تحولات بینالمللی و در بستر تاریخی به طور طبیعی کشورى به نام اردن بوجود آمده است. بنابراین اردن را نمیتوان با کشوری همچون مصر که قدمت شش هزار ساله دارد، یکی دانست یا مقایسه کرد، چرا که اين دو کشور از نظر ساختارهای اجتماعی و سیاسی متفاوت هستند. ولی این موج تحولخواهی به اردن هم رسیده و اعتراضهایی هم داشته که موقتا فروکش کرده است. اما نمیتوان پیشبینی کرده که چنین اصلاحاتی تاثیر بسیار زیادی بر این اعتراضها داشته باشد، به گونهاى که بسیاری از کارشناسان بر این باورند که این اعتراضها در بطن جامعه اردن و یمن وجود دارد و با این اصلاحات تنها دامنه اعتراضها کمرنگ مىشود نه این که از بین برود.
رویکرد آینده واشنگتن در قبال متحدان خود در منطقه
یک قاعده در رفتار قدرتهای بزرگ وجود دارد و آن اين که آنها فقط به دنبال منافع خود هستند. آنها در هیچ زمانی نه با کشوری همپیمان دائمی هستند و نه دشمنی دائمی دارند. بدین معنا که هر جایی که منافع آنها ايجاب کند با آن کشور دوست یا دشمن مىشوند. یادمان باشد زمانی که طرح خاورمیانه بزرگ در زمان جرج بوش مطرح شد، امریکا بر تمامی این کشورها از عربستان تا کشورهای حوزه خلیج فارس برای ایجاد دموکرسی و روندهای دموکراتیک فشار آورد.
در شرایط فعلی داشتن کشورهای متحد برای امریکا مهم است، اما شخص حاکم متحد آن لزوما برای امریکا قابل اهمیت نیست. به عبارت ديگر حکومتهای اقتدارگرایی که دائما در معرض اعتراضهای اجتماعی هستند، منافع امریکا را تامین نمیکنند. به این دلیل که این کشورها دارای ثبات نیستند و با دولتهایی که دچار بیثباتی میشوند، نمیتوان پیمانهای بلندمدت منعقد کرد. به نظر میرسد که اگر حکومت متحدان امریکا در منطقه دچار تحول یا جنبشهای اجتماعی شوند، امریکا بیشتر از ايجاد ساختارهاى مطمئن و همکار جدید حمایت مىکند تا از شخص حاکم.
میتوان گفت حاکمان یا پادشاهان و روسای جمهوری که خود را متحد امریکا میدانند، نباید از حمایت کامل امریکا مطمئن باشند، چرا که همان طور که گفته شد این کشور قدرتمند به دنبال ساختارهای با ثبات کشورها است نه به دنبال حمایت از افراد حتی اگر این افراد از نزدیکترین همپیمانان امريکا باشند.
عربستان وتحولات مصر
همانطور که در بحث پیشین هم ذکر شد، کشورها را بايد با ساختار اجتماعیشان نگاه کرد، نه افراد حاکم بر آنها. به نظر میرسد که در کشوری مثل مصر شکلگيرى ساختار سیاسی، معادلات منطقهای را متعادلتر خواهد کرد. طبیعی است در دولتی که در مصر شکل خواهد گرفت دیگر همکاریاى از جنس همکارى کامل مبارک با اسرائیل دیده نشود، اما از طرف دیگر هم بعید به نظر میرسد که مصر در دولت آیندهاش چرخش صدوهشتاد درجهای در سیاست خارجی خود داشته باشد.
ممکن است که دولت آینده با کشور عربستان گونه دیگری از همکاری یا اتحاد را بوجود بیاورد ولی باید دانست که خود کشور عربستان هم در حال تغییر و تحول است. با توجه به مریض بودن پادشاه عربستان بحران جانشینی در این کشور مطرح است و کسانی که مدعی جانشینی هستند گروههای سنتگرا و مدرن هستند که ممکن است این جانشینی باعث تغییر و تحولات عمدهای در این کشور شود. ساختار قبیلهای حاکم بر کشور عربستان با ساختاری که یمن و اردن دارد کاملا متفاوت است.
نظر شما :