شانس امير نايف براى جانشينى عبدالله از همه بيشتر است
نویسنده خبر:
محمد فرازمند
گفتارى از محمد فرازمند سفير سابق ايران در بحرين و کارشناس مسائل سياست بينالملل براى ديپلماسى ايراني.
ملک عبدالله بيمار است و در يک اتفاق نادر در تاريخ عربستان وليعهد يا جانشيناو نيز بيمار شده است. اين موضوع باعث شده تا در رسانهها بحث جانشينى ملک عبداللهو وليعهد آينده بيش از پيش مطرح شود.
گفتارى از محمد فرازمند سفير سابق ايران در بحرين و کارشناس مسائلسياست بينالملل براى ديپلماسى ايرانى:
معمولا در عربستان به هنگام جايگزينى قدرت و تغيير پادشاه گمانهزنىها درمورد جانشين احتمالى و سيستم انتقال قدرت بالا مىگيرد. آنچه باعث شده که درماههاى اخير بحث جانشينى در عربستان در محافل سياسى و رسانهاى مطرح شود بيمارىهمزمان وليعهد و پادشاه عربستان است. سلطان بين عبدالعزيز، وليعهد عربستان طى سهسال گذشته تقريبا حضور سياسى در عربستان نداشته و سرگرم معالجات در خارج از عربستانبوده است. بيمارى اخير امير عبدالله هم مزيد بر علت شده تا بحث و گمانهزنىها درمورد پادشاه آينده عربستان بالا بگيرد. ابهام در مسئله جانشينى در عربستان به هنگامتغيير فرد اول سياسى در اين کشور به چند عامل بازمىگردد. يکى از اين عوامل، سنتى بودن انتقال قدرت در عربستان و فقدان قانون اساسىکه صريحا تکليف پادشاه و وليعهد را روشن کند، است.
عامل دومى که در ماههاى اخير بر اين عامل سنتى اضافه شده وضعيت پادشاه ووليعهد است که همزمان دچار بيمارى شدند. از سويى تعيين وليعهد آينده يا معاون دومشوراى وزيران طى سالهايى که امير عبدالله پادشاه عربستان بوده در ابهام بوده است. مرسوم بوده که در عربستان به جز وليعهد فرد ديگرى به عنوان نائب رئيس شوراى وزيرانمنصوب مىشده که در صورت فوت پادشاه به طور سنتى نائب دوم به ولايت عهدى مىرسد. درمورد نايف که در حال حاضر معاون دوم شوراى وزيران است و در غياب ملک عبدالله و اميرسلطان زمام امور را در عربستان در دست دارد تعيين نائب دومى با تاخير انجامشد. بدين معنا که وقتى وليعهد انتخاب شد با فاصله چند سال بعد نايفرا به عنوان نائب دوم شوراى وزيران از سوى ملک عبدالله تعيين شد. علت اين اقدام به نزاع پنهانى برمىگردد که ميان گروه شاهزدگان عربستان که معروف به سديرىها هستند با غيرسديرىهااز زمان پادشاهى ملک فهد وجود داشته است.
در حال حاضر سه مبنا در عربستان وجود دارد که بر اساس آن سه مبنا جايگزينى وتعيين پادشاه صورت مىگيرد. نخستين مبنا وصيت معروف ملک عبدالعزيز است که وصيت کردهبود که فرزندان ذکورش به ترتيب سن پادشاه شوند. تا زمان ملک فهد فقط همين مبنا درجانشينى فرزندان ملک عبدالعزيز به عنوان پادشاهى ملاک عمل بود. در اواخر دوره فهد،نام برده تکملهاى را در چارچوب فرمان مقرراتى که به اسم نظام حکومتى صادر شد واردکرد. بدين ترتيب که تعيين وليعهد را از اختيارات پادشاه عربستان قرار داد. درآن موقع حدس و گمان بر اين بود که ملک فهد که يکى از برادران سديرى است قصد حذفامير عبدالله که در آن زمان وليعهد بود را دارد. اما قانون حکومتى يا فرمان جديدملک فهد در عرض وصيت ملک عبدالعزيز نبود. يعنى ضمن اين که وصيتنامه ملک عبدالعزيزرعايت مىشد بايد پادشاه از بين برادران خودش يکى را به عنوان وليعهد انتخاب مىکرداما به دليل سخت بودن بر هم زدن عرف سياسى در عربستان امير عبدالله در پستش ابقاشد. در زمان زمامدارى ملک عبدالله مبناى سومى در کنار دو مبناى ديگر قرار گرفت. بهگونهاى که ايشان شورايى به اسم شوراى بيعت تشکيل داد که پس از تعيين وليعهد و درصورت فوت پادشاه اين شورا با پادشاه جديد بيعت کند. نکته حائز اهميت اين است که اينسه مبنا در تناقض با هم نيستند بلکه تکميلکننده يکديگرند.
در حال حاضر برخى از تحليلگران احتمال جانشينى فرزندان نسل دوم ملک عبدالعزيزرا وارد مىدانند. اما بايد در نظر داشت که حتى در صورت حذف همزمان وليعهد وپادشاه کنونى 17 تن از ديگر از فرزندان ذکور ملک عبدالعزيز در قيد حياتند و در ميان اين 17 تن افراد برجستهاى مثل امير نايف وزير کشور کنونى و امير سلمان حاکمرياض حضور دارند که با وجود چنين افرادى شانس رسيدن پادشاهى به نسل دوم فرزندان ملک عبدالعزيز بسيار ضعيف به نظر مىرسد. در ميان فرزندان ملک عبدالعزيزشانس امير نايف از ديگران بيشتر است. به دليل اين که امير نايف بيش از سه دهه درپست مهم وزارت کشور که مسئول امنيت داخلى عربستان است، حضور داشته و به طور سنتى درزمان پادشاهى ملک عبدالله، فرد سوم کشور شناخته مىشده و بعد از امير سلطانبزرگترين برادر مجموعه سديرىها است. هنگامى که امير عبدالله، امير سلطان را بهولايت عهدى منصوب کرد و شوراى بيعت راى به وليعهدى امير سلطان داد اين نکته در ذهنشاهزادگان عربستان بود که اگر بنا باشد امير نايف وليعهد دوم و معاون دوم شوراىوزيران باشد توالى پادشاهى در شاهزادگان سديرى باعث اختلاف و نارضايتى غيرسديرىها مىشود از اين رو گفته مىشود که بين ملک عبدالله و شوراى بيعت توافقىصورت گرفت مبنى بر اين که اگر امير سلطان به پادشاهى برسد وليعهد از بين غيرسديرىها انتخاب شود. اما اتفاقى که در حال حاضر در حال رخ دادن است پادشاه ووليعهد سديرى همزمان در حال حذف شدن هستند لذا اگر امير نايف که يکى از برادران سديرىاست به پادشاهى انتخاب شود آنگاه مشکل توالى پادشاهى در سديرىها چندان وارد نخواهد بود.
در بين فرزندان ملک عبدالعزيز هم گمان نمىرود که معارضه جدىاى با امير نايفوجود داشته باشد. فرد ديگرى که در بين فرزندان ملک عبدالعزيز مورد نظر کشورهاى بزرگو دوست عربستان است و شخصيتى در استانداردهاى جارى براى وليعهدى دارد امير سلمانحاکم رياض است. اما بايد در نظر بگيريم که امير سلمان هم يکى از برادران سديرى استو عرف و سنت در عربستان اين گونه نبوده است که برادر کوچکتر به خصوص برادرانى کهاز يک قبيله و يک مادر هستند در مقابل برادر بزرگتر قد علم کنند. لذا بايد شانسامير نايف را براى پادشاهى عربستان بالا دانست. ضمن اين که من خيلى به تحليلهايىکه درباره بحران جانشينى در عربستان در دوره فعلى وجود دارد اعتبار نمىدهم. شايدسختترين انتقال زمانى صورت گرفت که ملک فهد فوت کرد و جانشين او ملک عبدالله شد. در دوران ملک فهد برادران سديرى پستهاى کليدى را قبضه کردند و به همين دليل يکمعارضهاى در داخل شاهزادگان عربستان به رهبرى ملک عبدالله شکل گرفت که جبههاى ازغير سديرىها تشکيل دادند. منتها در همان دوره هم نهايتا به طور طبيعى اين انتقالانجام شد و بعد از فهد اين پادشاهى به عبدالله رسيد. انتقال فعلى يا انتقال قدرتآينده سختتر از انتقال قدرت پس از مرگ ملک فهد نيست.
معمولا مرسوم است که در بين شاهزادگان مختلف عربستان يک تقسيمبندىهاى ذهنىتوسط تحليلگران صورت مىگيرد و برخى افراد را نزديکتر و برخى افراد را دورتر بهسياستهاى امريکا مىدانند. بايد در نظر داشت که در دوره اوباما سياست مداخله يااقدامات اصلاحى در کشورهاى همپيمان که رژيمهاى سنتى دارند به شدت فروکش کرده واوباما در مقايسه با اسلاف خودش کمتر در صدد ايجاد تغيير در کشورهاى همپيمان خودشاست. نکته ديگر اين که، بين شاهزدگان سعودى درباره استراتژيک بودن رابطهعربستان با امريکا اختلاف جدى وجود ندارد. لذا من عامل خارجى را براى انتقال قدرتاز يک شاهزاده سعودى به يک شاهزاده سعودى ديگر زياد دخيل نمىدانم. البتهتفاوتهايى در تاکتيکهاى سياسى شاهزادگان سياسى وجود دارد. هر کدام از شاهزادگانبه دليل تجربيات خاص خودشان معروف به گرايش خاصى بودهاند.
امير نايف به دليل اين که بيشاز سه دهه امنيت داخلى عربستان در دست او بوده شايد در صحنه سياست خارجى خيلى فعالنبوده و همين امر باعث شده تا شايع شود که او تعامل خوبى را با کشورهاى خارجى نداردمنتها همين مسائل در زمانى که عبدالله به پادشاهى رسيد نيز وجود داشت. ملک عبداللهدر مقايسه با ملک فهد و برخى ديگر از برادران ملک فهد تعامل چندانى با کشورهاىخارجى به خصوص کشورهاى غربى نداشت. منتها اين انتقال صورت گرفت و در اساس امنيتى در رويکرد خارجى عربستان تغييرى ايجاد نشد.
در حال حاضر نيز عربستان کماکان امريکا را به عنوان متحد اول خود مىداند. گرايشهاى مختلف و اختلاف سليقههاى جزئى که بين شاهزادگان سعودى وجود دارد درحمايت يا عدم حمايت از يک شاهزاده در وضعيت فعلى تاثيرىندارد.
نظر شما :