نقش چندگانه سرویس اطلاعاتی پاکستان
نویسنده خبر:
هومن دولتی
یادداشتی از دکتر هومن دولتی تحلیلگر مسائل سیاسی برای دیپلماسی ایرانی.
اصولا سرویسهای اطلاعاتی در تمامیحکومتها، فراتر از دولتها، کارگزار و عامل تامین منافع ملی و استراتژیک کشورها هستند. سازمانهای عریض و طویلی که نامشان با امنیت، منافع ملی وعملیات مخفی در هم تنیده شده است.
فلسفه وجودی و پیدایش سازمان های جاسوسی کشورها ورود به مسائل تهدید کننده منافع ملی در جهت تحکیم پایههای حکومت متبوعشان است. سازمان های جاسوسی بسته به نوع حکومت هر کشور دارای دو نوع رویکرد «بیرونی» و«درونی» توامان هستند. بنابر تعاریف کلاسیک در حوزههای امنیتی کشورهای دارای حکومت های دموکراتیک عموما دارای سازمانهای امنیتی با رویکرد «بیرونی» و حکومت های «تمامیت خواه» و یا به تعبیر دیگر دیکتاتوری همراه با نظامیگری عموما دارای سازمانهای امنیتی با تمرکز بر «رویکرد درونی» جهت کنترل امنیت داخلی و جلوگیری از عوامل مختل کننده امنیتی در داخل هستند.
در هر دو شکل فعالیت این سازمان ها تعریف عمق استراتژیک و عوامل تهدید کننده امنیتی اصلیترین دکترین اطلاعاتی را برای این سازمان ها تشکیل میدهد. عمق استراتژیک که در واقع رکن اصلی تعیین فعالیت بیرونی را شکل داده و عوامل تهدید کننده امنیتی نیز چارت اصلی رویکرد درونی سرویس های اطلاعاتی را پایه ریزی و طراحی میکند.
چهار رکن اساسی تمام سازمانهای اطلاعاتی شامل: «جمع آوری اطلاعات –عملیات ضد جاسوسی – تحلیل و عملیاتهای سری» برای خنثی سازی عوامل تهدید کننده امنیت ملی طراحی گردیده میتواند از سطوح ساده نظیر جمع آوری اطلاعات آرشیوی اجتماعی در یک کشور تا انجام و مداخله در کودتاها و حتی ساقط کرد حکومتها پیش رود.
تاریخچه سازمان اطلاعاتی پاکستان
پس از استقلال پاکستان در سال 1947و فجایع پس از آن که منجر به کشته شدن بیش از نیم میلیون هندی و پاکستانی آن هم با ریشه در اختلافات از پیش طراحی شده مذهبی گردید و لاینحل ماندن مشکلات مرزی با هند و افغانستان لزوم تشکیل سازمان اطلاعاتی در پاکستان فراتر از تفکرات دولتها و به عنوان حافظ منافع استراتژیک و مبارزه با تهدیدات داخلی شکل گرفت. ابتدا دو سازمان اطلاعاتی موازی(IB) و(MI) شکل گرفت که با توجه به عدم کارایی سازمان اطلاعاتی ارتش(MI) و شکست آن در جنگ اول پاکستان و هند در سال 1947 این سازمان منحل و با ادغام در(IB) سازمان اطلاعاتی جدیدی را به نام «inter-services intelligence»تشکیل دادند که به اختصار (ISI) نامیده شد.
(ISI) را از بدو تشکیل تاکنون میتوان به سه دوره تقسیم کرد. دوره اول بین سالهای 1950 تا 1970 که در آن سالهای شکست پاکستان در سه جنگ با هند و از دست دادن بخشهای زیادی از خاک پاکستان بود. در آن سالها به جز چند دولت غیرنظامی با عمر کوتاه در تمامی مدت حکومت در اختیار نظامیان بود و فعالیتهای (ISI) نیز در جهت منافع سیاسی و کسب قدرت نظامیان متمرکز گردیده بود پس از روی کار آمدن «ذوالفقار بوتو» پاکستان که فاقد قانون اساسی بود و دولت در چنبره نظامیان قرار داشت، برای نخستین بار در سال 1973 دارای قانون اساسی گردید در بین سالهای 1971 تا 1977دوره نوسازی (ISI) در زمان بوتو بود اما حضور نظامیان آنچنان در (ISI) رخنه کرده بود که تلاشهای بوتو برای هم گامی (ISI) با دولت نتیجهبخش نبود و با کودتای ارتش و نقش آفرینی (ISI) در تظاهراتهای خیابانی پس از انتخابات که دولت بوتو درآن به تقلب متهم شده بود، سرانجام دولت بوتو را سرنگون شده و (ISI) با به روی کار آمدن دوباره نظامیان و ژنرال ضیاء الحق، وارد سومین دوره حیات خود گردید که این سبک و روش کماکان نیز ادامه دارد.
میراث ضیاء الحق برای پاکستان پایه ریزی بنیادگرایی افراطی اسلامی بود؛ او که صراحتا اعلام کرده بود پاکستان با اجرای قوانین شریعت اسلامی باید به جمهوری اسلامی تبدیل گردد بلادرنگ حمایت عالمان دینی را جلب و برای استحکام بخشی به پایههای کودتای خود نیاز به ارتش و سازمان اطلاعاتی یک دست و قوی داشت وی با بر کنار کردن ارتشیان میانه رو، ژنرالهای بنیادگرا را در راس ارتش قرارداد و سریعا نفوذ ارتش را بر (ISI) به بالاترین درجه ممکن رسانید تا آنجا که (ISI) عملا با نظارت ارتش و تحت فرماندهی طبقه خاص از تندرویان و افراطیون بنیادگرا بازسازی و به ابزاری برای بسط و گسترش تفکرات بنیادگرایی در کشور و همسایگانش تبدیل گردید. در همین هنگام و با برقراری ثبات نسبی اما شکننده بین هند و پاکستان توجه پاکستان به سوی اختلاف مرزی و مسئله نگران کننده معاهده دیورند که تهدید عمده پس از چالشهای پاکستان و هند برای پاکستان بود جلب گردید. مشکلات مرزی بین پاکستان و افغانستان با ادعای افغانستان از بدو تشکیل دولت پاکستان شکل گرفت. تا آنجا که در هنگام به عضویت درآمدن پاکستان در سازمان ملل، نماینده افغانستان به دلیل مسئله پشتونستان به عضویت پاکستان در سازمان ملل رای مخالف داد و نواحی پشتون نشین پاکستان را «افغانستان غصب شده» نامید و با اعلام کشور پشتونستان توسط پشتون نشینان این نواحی که شامل شمال غربی و سایر نواحی مرزهای غربی با افغانستان میشد، پشتونستان و مرزهای با افغانستان به موضوع دارای اهمیت استراتژیک برای پاکستان تبدیل گردید.
مسئله پشتونستان و دیورند لاین ریشه در معاعده بین امیر عبدالرحمن خان، پادشاه افغانستان و سر دیورند، به نمایندگی از هند بریتانیا دارد که در آن بخشهایی از خاک افغانستان به هند بریتانیا واگذار گردید. تفکر آن زمان بریتانیا برای ایجاد خط دفاعی بیرون از مرزهای هند بریتانیا برای جلوگیری از حمله روسیه بود که این سد با ضمیمه شدن بخشهای پشتونستان افغانستان به هند ایجاد گردید که با استقلال پاکستان و هند افغانها خواستار باز گشت این بخشها به کشورشان شدند.
در هنگام حکمرانی ضیاء الحق (ISI) بطور جدی به «رویکرد بیرونی» پرداخت و ابتدا با ورود به حمایت از گروههای مبارز افغان که بر ضد حکومتهای مارکسیست –کمونیسم شعلههای جنگ داخلی در افغانستان را افروخت و پس از تجاوز شوروی به افغانستان در سال 1980 و حمایت گسترده این سازمان از مجاهدین افغان به بازیگری اصلی صحنه افغانستان تبدیل شد. همچنین تغیرات عمده خلاء قدرت در منطقه ناشی از انقلاب اسلامی در دهه 80 میلادی، جنگ ایران و عراق و توجه سازمانهای اطلاعاتی منطقه برای جلوگیری از تکرار انقلاب مشابه ایران در کشورهای متبوعشان سبب یکه تازی (ISI) در نقش آفرینی اطلاعاتی در منطقه گردید.
در واقع از همان هنگام اولویت شماره یک (ISI) از برنامهریزی در برابر تنشهای داخلی و یا تجاوزات هند به در اختیار گرفتن نبض تحولات افغانستان تبدیل گردید و به کارگزار سرویسهای اطلاعاتی غرب و کشورهای عربی در افغانستان تبدیل شد در همان هنگام توجه اسرائیل و آمریکا به (ISI) از جهت تامین نرم افزار و سخت افزار اطلاعاتی به دو دلیل حضور شوروی در افغانستان و امکان کنترل مجاهدین افغان توسط (ISI) برای ضربه زدن به روسها و همچنین هم جواری پاکستان با ایران و انجام عملیاتهای ضد جاسوسی و جمع آوری اطلاعات برای غرب در مقابل ایران، سبب ارتقای سطح کیفی و کمی(ISI) گردید. از طرفی واسطه بودن (ISI) برای ارسال کمکهای مالی عرب و حتی سکونت بنیادگرایان اسلامی عرب و تبدیل شهرهای مرزی افغانستان به پایگاهی برای مجاهدین عرب – افغان که پایههای فکری و رهبری امروزی القاعده را تشکیل میدهند، روز به روز موجب افزایش اعتبار و ارتباط (ISI) شد. پس از کشته شدن ضیاءالحق در سانحه سقوط هواپیما و روی کار آمدن دولت غیرنظامی خانم بوتو دیگر (ISI) به نقش فرادولتی خود رسیده بود و تغیرات در سطوح دولتها موجب تغییرات عملکردی و یا تغییر دکترین (ISI) نبود. در واقع دوره سوم (ISI) دوره تثبیت و کمال است که از سالهای 1977 تاکنون ادامه دارد. سبک و سیاق اطلاعاتی (ISI) برگرفته از سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل بوده که در واقع با بومیسازی هوشمندانهای به نقشآفرینی در سطوح بینالمللی میپردازد. انحصار سالیان متمادی سازمان اطلاعاتی پاکستان در حمایت و هدایت بنیادگرایان اسلامی و سپس پرورش و رشد طالبان که اکنون به پاشنه آشیل غرب تبدیل شدهاند، امروزه اجازه مانورهای مستقلانه اطلاعاتی و تعیین خط مشی منحصرانه را به (ISI) میدهد و این مجموعه امروز با استفاده از خطرات القاعده برای غرب، با نقش آفرینی دوگانه و شاید چندگانه و روشهای پیچیده اطلاعاتی، ضمن راضی نگه داشتن سازمانهای اطلاعاتی فرامنطقهای در چندین جبهه اطلاعاتی عملیاتی با در اختیار گرفتن ابتکار عمل مبارزه میکند.
حفظ شرایط ناپایدار افغانستان که ضامن عدم تمرکز دولت مرکزی افغانستان برروی اختلافات مرزی است را میتوان اصلیترین هدف این سرویس اطلاعاتی برشمرد. با توجه به این امر که حضور نیروهای آمریکایی، ناتو و متحدین آنان در افغانستان علاوه بر پررنگ کردن نیاز این نیروها به مسیرهای تدارکاتی پاکستان موجب درآمد و گردش اقتصادی بالای پاکستان میگردد. ضمن اینکه با حمایت چند لایه (ISI) از طالبان و القاعده و اتخاذ سیاست چندوجهی، به بهانه مبارزه با تروریسم از کمکهای نقدی غرب نیزبی نصیب نمیماند. همچنین به دلیل وجود تنشهای بین ایران و اعراب به یار مورد اعتماد آنان در خصوص تبادلات اطلاعاتی تبدیل شده و گاهی موجبات ارسال حمایتهای مادی و تسلیحاتی از گروههای تروریستی مخالف ایران را نیز برای آنان فراهم میسازد و از این رهگذر از مواضع آنان در حمایت از پاکستان در برابر هند نیز استفاده میبرد. هرچند با توجه به موازنه هستهای بین هند و پاکستان، روابط بین دو کشور به ثبات قابل قبولی رسیده اما باز هم برای پاکستان حفر سنگرهای دفاعی در برابر هند استراتژی تغییرناپذیری است.
این موضوع غیر قابل انکار است که دامن زدن به ناامنی در افغانستان و تبدیل پاکستان به منطقه امن طالبان و القاعده امروزه به برنامه اصلی (ISI) تبدیل شده، اما این شمشیر دولبه همواره تهدیدی بالقوه برای پاکستان است که میتواند با کمی اشتباه توسط برنامهریزان امنیتی و اطلاعاتی پاکستانی موجبات ضربههای جبران ناپذیری را به امنیت داخلی پاکستان فراهم سازد و همان اتفاقی را که در دهه 90 برای غرب در خصوص پایه ریزی القاعده و طالبان به وجود آورد تبدیل به چالش آینده پاکستان کند.
نظر شما :