ايجاد شکاف بين ايران و حزبالله لبنان
نویسنده خبر:
سید محمد صادق خرازی
یادداشتی از سید صادق خرازی.
ارزیابی حوادث اخیر خاورمیانه و اتفاقات پیرامونی آن، نیازمند تحلیل واقع بینانه از مجموعه وقایع و رخدادهای این ایام است. آیا میتوان گفت لبنان آبستن حوادث و خشونتهای احتمالی است؟ و عناصر و عواملی که به این بحران دامن زدهاند، کیستند و اهدافشان از این تشتتها چیست؟ آنچه مشخص است، اين است که دولتهای عربستان، لبنان، و ایالات متحده و برخی ممالک اروپایی دچار اشتباه محاسبه شدهاند و فاقد برخورداری از بینش برای ارایه راهحلهاى واقع بینانه و منطقی در حل و فصل مسایل هستند. رفتار هدایت شده از جانب اسرائیل و ایالات متحده درمدیریت و هدایت دادگاه بینالمللی در رابطه با پرونده قتل رفیق حریری با بحران آفرینی ماجرای ۱۴ مارس و همزمانی سفر منطقهای ملک عبد الله به بیروت، دمشق و قاهره نشان از احتمال وقوع حوادث غیرمترقبه در اینده نزدیک دارد.
با وجود آنکه عربستان سعودی و شخص ملک عبدالله مدتهاست که در پی احیای نظام تفاهم وهماهنگی میان قاهره، دمشق و ریاض برای نقش آفرینی بیشتر در مسایل منطقه هستند، تحولات دو دهه اخیر در لبنان و فلسطین و واقعیتهای متحول شده سیاسی در چارچوپ پیمان طایف در ۱۹۸۹ با چالش بحران فروپاشی تدریجی روبرو شده و این در حالی است که در مقابل سیاستهای هدایت شده دولتهای عرب، ائتلاف دمشق، تهران و حزب الله، پارادایم دیگر و مهمی طی سه دهه گذشته در منطقه پدید آورده است که توانسته مفهوم مقاومت را با شکل و محتوایی دیگر در عرصه صحنه مبارزات و مجاهدات مردم و دنیای اسلام پدید آورد. یکی از اهداف امروز مصرو عربستان با هدایت و حتی مدیریت ایالات متحده امریکا و اسراییل و اروپا ایجاد شکاف میان ایران، سوریه و حزب الله است که دارای پیوند استراتژیک دربسیاری از معادلات و موضوعات منطقه و مقاومت اسلامی هستند.
چیستی و چرایی همزمانی سفر پادشاه عربستان به دمشق و قاهره و بیروت و توصیههای آشکار سخنگوی کاخ سفید مبنی بر اهمیت ماموریت پادشاه عربستان سعودی به منطقه و جدی گرفتن این سفر از جانب سران عرب و همزمان بازی جدید دادگاه بینالمللی در این است که میخواهند همان اهداف پیشین را که در قطعنامههای ۱۵۵۹ و۱۷۰۱ که حزب الله را هدف قرار داده بود اینک با رنگ و بوی جدیدی عملیاتی سازند. هدف همان کاهش قدرت بازدارندگی حزب الله، خلع سلاح حزب الله و ادامه اشتباهات استراتژیک دولتهای نجیب میقاتی و سینيوره و هم اینک سعد حریری است که در سمفونی هماهنگ سیاسی قدرتهای بیرون منطقه تجلی پیدا کرده است. این اقدامات تحریک آمیز و رفتارهای دو گانه، دورنمای مبهمی را در منطقه دامن زده است.
گویا این بار با عدم درس گرفتن از تاریخ نه چندان دور از واقعیتهاى موجود منطقه فاصله پیدا کردهاند و اشتباهات گذشته را تکرار میکنند. بیان چند نکته ضروری است. سوریه یکی از بازیگران عمده منطقه است. ابزارهایی که در دست دارد و میتواند از آن بهره ببرد به راحتی قابل معامله و قابل فروختن برای منافع دولت دمشق نیستند. دمکراسی لبنانی پدیده واقعی درون اقوام و طوایف و مذاهب مختلف لبنان است و اگر چه با حمایتهای مالی عربستان و برخی قدرتهای منطقهای روبروست و توانسته موازنه مذهبی همراه داشته باشد ولی در برابر یکپارچگی جریان مقاومت قطعا شکننده است. شیعه و اصولا حزب الله در حرکتی عظیم و رسالتی ملی و فراتاریخی توانسته است تنها قدرت منسجم در معادلات سیاسی لبنان باشد، لبنانی که همواره از فقد هویت ملی رنج میبرد اینک با مجاهدات و نقش تاریخی حزب الله توانسته با شکستن انجماد سیاسی با احراز قدرت مطلق در معادلات لبنان همزاد شود. اگر چه امروز امریکا، فرانسه و سعودی دریافتهاند که اخراج سوریه از لبنان منافع کوتاه مدت آنان را به همرا ه داشته است ولی هم اینک فهمیدهاند که سوریه محذوف دیروز بازیگر عمده امروز است. تمام ازادیخواهان و صاحب نظران منطقه به ویژه لبنان به این نکته معترفند که کاهش قدرت بازدارندگی حزب الله و تسخیر امکانات و شبکه مخابراتی حزب الله و خلع سلاح آن از نکات مشتر ک دولتهای نجیب میقاتی، سینیوره و سعد حریری بوده است. و اين امر در راستاى منافع اسراییل و ایالات متحده امریکا و در ضدیت محض با امنیت، ثبات و ادامه دمکراسی لبنان است. این توهم و توطئه هر زمان شکل و ماهیت خودش را به گونه دیگری نشان میدهد. کنفرانس صلح آناپولیس را برای اعراب سازماندهی کردند تا هم روند صلح را تسریع کنند و هم ایران سوریه و حزب الله را در قالب مهار چندگانه محدودتر و قدرت آنها را کاهش دهند و متعاقب آن سفر جرج بوش در سال ۲۰۰۸ میلادی به اسرائیل و مصر و عربستان با تاکید بر اهمیت راهبردی حمایت از اسراییل صورت گرفت. اکنون ما شاهد تجربه اشتباهات مجدد در منطقه هستیم. اگر در سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ سوریه را از لبنان اخراج و در سال ۲۰۰۶ جنگ علیه لبنان وحزب الله را هدایت کردند که طى آن حزب الله درس بینظیری به اسراییل داد و امروز هم اگر هدف قرار دادن حزب الله این بار با چراغ سبز هر کشوری اعم از متحد دیروز یا بازیگر امروز صورت بگیرد غیرقابلتحقق است.
گویا این بار با عدم درس گرفتن از تاریخ نه چندان دور از واقعیتهاى موجود منطقه فاصله پیدا کردهاند و اشتباهات گذشته را تکرار میکنند. بیان چند نکته ضروری است. سوریه یکی از بازیگران عمده منطقه است. ابزارهایی که در دست دارد و میتواند از آن بهره ببرد به راحتی قابل معامله و قابل فروختن برای منافع دولت دمشق نیستند. دمکراسی لبنانی پدیده واقعی درون اقوام و طوایف و مذاهب مختلف لبنان است و اگر چه با حمایتهای مالی عربستان و برخی قدرتهای منطقهای روبروست و توانسته موازنه مذهبی همراه داشته باشد ولی در برابر یکپارچگی جریان مقاومت قطعا شکننده است. شیعه و اصولا حزب الله در حرکتی عظیم و رسالتی ملی و فراتاریخی توانسته است تنها قدرت منسجم در معادلات سیاسی لبنان باشد، لبنانی که همواره از فقد هویت ملی رنج میبرد اینک با مجاهدات و نقش تاریخی حزب الله توانسته با شکستن انجماد سیاسی با احراز قدرت مطلق در معادلات لبنان همزاد شود. اگر چه امروز امریکا، فرانسه و سعودی دریافتهاند که اخراج سوریه از لبنان منافع کوتاه مدت آنان را به همرا ه داشته است ولی هم اینک فهمیدهاند که سوریه محذوف دیروز بازیگر عمده امروز است. تمام ازادیخواهان و صاحب نظران منطقه به ویژه لبنان به این نکته معترفند که کاهش قدرت بازدارندگی حزب الله و تسخیر امکانات و شبکه مخابراتی حزب الله و خلع سلاح آن از نکات مشتر ک دولتهای نجیب میقاتی، سینیوره و سعد حریری بوده است. و اين امر در راستاى منافع اسراییل و ایالات متحده امریکا و در ضدیت محض با امنیت، ثبات و ادامه دمکراسی لبنان است. این توهم و توطئه هر زمان شکل و ماهیت خودش را به گونه دیگری نشان میدهد. کنفرانس صلح آناپولیس را برای اعراب سازماندهی کردند تا هم روند صلح را تسریع کنند و هم ایران سوریه و حزب الله را در قالب مهار چندگانه محدودتر و قدرت آنها را کاهش دهند و متعاقب آن سفر جرج بوش در سال ۲۰۰۸ میلادی به اسرائیل و مصر و عربستان با تاکید بر اهمیت راهبردی حمایت از اسراییل صورت گرفت. اکنون ما شاهد تجربه اشتباهات مجدد در منطقه هستیم. اگر در سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ سوریه را از لبنان اخراج و در سال ۲۰۰۶ جنگ علیه لبنان وحزب الله را هدایت کردند که طى آن حزب الله درس بینظیری به اسراییل داد و امروز هم اگر هدف قرار دادن حزب الله این بار با چراغ سبز هر کشوری اعم از متحد دیروز یا بازیگر امروز صورت بگیرد غیرقابلتحقق است.
نظر شما :