بیانیه تهران و اعلام تحریمهای جدید
یادداشتی از سهراب شهابی برای دیپلماسی ایرانی.
پس از مانورها و فعالیتهای فشرده و قابل توجه دیپلماتیک ایران، ساعت 11 شب دوشنبه 26 اردیبهشت خبرگزاریها اعلام کردند که نخست وزیر ترکیه سفر رسمیخود را به آذربایجان تغییر داده است و به جهت پیشرفتهایی که در اجلاس سران سه کشور ترکیه، برزیل و ایران صورت گرفته است همان شب به ایران خواهد رفت و فردای همان شب، 27 اردیبهشت برابر با 17 ماه می، خبرگزاریها اعلام توافق در ارتباط با تبادل سوخت هستهای را بین سه کشور اعلام کردند، این توافق بسیاری از خواستههای گروه پنج به علاوه یک را از ایران که پاییز گذشته در مذاکرات مسئولان بلندپایه کشورهای فوق با ایران عنوان شده بود در بر میگرفت.
انتقال حدود 1200 کیلو اورانیم غنی شده حدود 3.5 درصدی ایران به ترکیه (به خارج از ایران) و دریافت اورانیم غنی شده با غنای بالا برای راکتور تحقیقاتی دانشگاه تهران پس از یک سال و البته بعضی جزئیات دیگر و تایید بر بعضی حقوق ایران در موضوع هستهای مطابق با موافقتنامه ان پی تی از جمله موارد مورد اشاره بیانیه تهران و خواستهای غرب بوده است. برای چند ساعتی به نظر میرسید مسیر دارد عوض میشود و مواضع مثبت یا با احتیاط مثبت کشورهای خارجی و مقامات بینالمللی در کنار محدود نظرات منفی خودنمایی میکرد پشتیبانی اغلب مقامات سیاسی و مسئول در ایران و نفس امضاء بیانیه در تهران حاکی از عزم جدی ایران نیز بود که یکباره همه با تعجب نظارهگر سخنان وزیر خارجه آمریکا شدند که اعلام نمود پیشنویس توافق شده دور جدید تحریم ایران (تحریم چهارم) مابین اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل و اعضای دیگر جهت بررسی و تصویب در اولین فرصت توزیع گردیده است.
این اعلام وزیر خارجه آمریکا بزودی با سخنان مسئولین بلندپایه روسیه، سکوت و حاشیهروی سخنگوی وزارت خارجه چین تایید گردید (از اواسط ماه می، اواخر اردیبهشت ماه سخنگوی وزارت خارجه چین اعلام کرد که چین هر دو راه یعنی مذاکرات و فشار از طریق تحریم را پشتیبانی مینماید، به عبارت دیگر چین با تحریم مخالفتی ندارد اگر چه تصریح کرد که حتی پس از تحمیل دور جدید تحریم، مذاکرات میتواند ادامه پیدا کند) و البته در مورد انگلیس و فرانسه چندان توقعی نیز نبود، اضافه بر اینکه سیاستهای دولت جدید محافظهکار انگلیس در قبال ایران انتظار میرفت که تندتر شود. البته میشود تصور کرد که هم روسیه و هم چین مایل بودند که پس از بیانیه تهران موضوع تحریم را عقب بیاندازند و این به خوبی زمانی که وزیر خارجه روسیه هفته پیش در پکن بود اشکار شد.
وقتی او اعلام که به دنبال مذاکراتش با مسولین چینی " با عجله و فشار برای رای در مورد تحریم مخالفند " اما این موضع فقط چند روز بعد با سخنان اقای مددوف در کنفرانس مطبوعاتیاش با خانم مرکل نقض شد وقتی او گفت روسیه هیچ فعالیت عمدهای برای تاخیر در رایگیری نخواهد کرد. و لذا به نظر میرسد این بار هر دو کشور امتیازات قابل توجهای را به دست اوردهاند که محدوده مانور انها را در مقابل خواسته امریکا محدود مینماید و این البته از لحن مطمئن امریکا نیز قابل درک است.
اعلام دور جدید تحریمهای ایران درست چند ساعت پس از بیانیه تهران حتی تعجب و کنجکاوی کارشناسان و دست اندرکاران سیاست جهانی و خاورمیانه را در غرب به دنبال داشت و بلافاصله مصاحبهها، مقالات و اظهار نظرات متفاوتی منتشر شد. عده ای نیت جمهوری اسلامی ایران را برای حل و فصل موضوع مورد شک قرار دادند، گروهی شرایط را متفاوت از پاییز گذشته دانسته، بعضی آنرا اشتباه سیاسی و دیپلماتیک غرب و خلاصه تعدادی نیز آن را نوعی اخم به نیروها و کشورهای با قدرت میانه فرض نمودند. نگاه به تحلیلهای مختلف یک سوال را جواب نمیدهند، چرا آمریکا، روسیه و چین، یک هفته صبر نکردند؟ عجله برای اعلام پیشنویس قطعنامه چه بود؟ چرا که این بار بیانیه تهران به یک زمانبندی مشخص و بسیار محدود اشاره میکرد و اعلام میداشت ایران بصورت رسمی موافقت صورتگرفته را در عرض یک هفته به صورت کتبی به آژانس انرژی اتمی اعلام و پس از توافق بر سر جزئیات با گروه وین آماده انتقال اورانیوم پس از یک ماه خواهد بود. چرا آمریکا، روسیه و چین حتی منتظر دریافت نامه رسمی ایران به آژانس انرژی اتمی نشدند؟ در حقیقت نامه ایران پس از رایزنی نهائی قعطنامه ارسال شد و جواب ان فقط چند ساعت قبل از جلسه نهائی تصویب قعطنامه دریافت گردید که در سخنرانی نماینده دائمی برزیل به ان اشاره و از این بابت گله گردید.
چگونه رییس جمهور برزیل که فقط چند ساعت قبل از سفر به تهران در مسکو با مقامات عالیه آن کشور در خصوص موضوع هستهای ایران صحبت کرده بود و تنها کمتر از دو هفته قبل میهماندار رهبران روسیه، چین و هند در برزیل در اجلاس سران چهار جانبه قدرتهای جدید اقتصادی جهان بود و موضع هستهای ایران مورد مذاکره قرار داشت و همچنین در ارتباط نزدیک با آمریکا بوده و امروز متن مکاتبات اوباما به ریاست جمهوری برزیل منتشر شده، بیانیهای را وزیر خارجهاش در حضور او امضاء کرد که فقط چند ساعت بعد با ارائه پیشنویس تحریم ایران که موافقت آمریکا، روسیه و چین را داشت زیر سوال برد. ترکیه متعهد اصلی آمریکا در منطقه، عضو ناتو که حتی گفته میشود وزیر خارجهاش در ارتباط با مذاکرات مربوطه با آمریکا مداوماً در تماس بوده و تا آخرین ساعات نخست وزیر ترکیه مقاومت کرده و به تهران نیامد و پس از اطمینان نهایتاً برنامه خود را تغییر و برای امضاء حاضر شد؟
البته تحلیلهای زیادی نیز در ارتباط با انگیزههای برزیل، لولا، ترکیه و اردوغان و مسائل سیاست داخلی آمریکا که اشاره به ضعف نسبی اوباما و حزب دموکرات با توجه به انتخابات مهم پیش روی امریکا نیز ارائه شده است و به طور قطع تمام این تحلیلها جنبههای درستی را در کنار موضوعات البته قابل بحث طرح مینمایند ولی هیچکدام به نظر نمیرسد زمانبندی را توضیح دهند؟ غرب میتوانست یک هفته صبر کند، هم پیمانهای غرب در دو منطقه استراتژیک خاورمیانه و آمریکا لاتین امتیاز کوچکی دریافت میکردند به جای اینکه سرخورده شوند. مذاکرات ایران و گروه وین شروع میشد و چنانچه به نتیجه میرسید که مگر همان نیست که مورد تقاضا بود و چنانچه ایران در بعضی موارد اصرار میکرد چون مذاکرات قبل بینتیجه میماند و پس از کمتر از چند هفته شمشیر تحریم بالا میرفت.
ایا واقعاً این چند هفته حتی به گفته غربیها وقتکشی ارزش این را نداشت که یک حرکت مثبت با کمک قدرتهای میانی حداقل در انظار جهانیان با یک واکنش بسیار منفی روبرو نشود؟ که توجیه آن برای حتی سیاستمداران غرب مشکل مینماید؟ بطور قطع پس از مذاکرات هرچند کوتاه غرب روسیه و چین در موضع بهتری برای توجیه دور جدید تحریمها بودند و هزینه کمتری به متعهدان خود تحمیل میکردند. متعهدانی که هم از نظر اقتصادی و سیاسی برای انها دارای اهمیت میباشند. برای مثال در همین چند ماه گذشته رئیس جمهور روسیه و نخست وزیر ترکیه موافقتنامه در ارتباط با تاسیس نیروگاههای اتمی به ظرفیت 20 هزار مگاوات را امضاء کردند.
بطور قطع انتظار چند هفتهای و سپس حتی با احتمال عدم نتیجه در مذاکرات به روسها اجازه میداد مانورهای معمول خود را انجام دهند و لااقل با واکنش نسبتاً تند ریاست جمهوری ایران که میتواند حاکی از دور شدن دو کشور از یکدیگر باشد مواجه نشوند. از هر بعد و با توجه به هر تحلیل نگاه میشود به نظر میرسد یک انتظار چند هفتهای حتی به فرض عدم دستیابی به هیچ نتیجهای به نفع روسیه، آمریکا، چین، برزیل و ترکیه بود، و البته به نفع جمهوری اسلامی ایران، دور جدید مذاکرات و شیرینی بیانیه تهران، متعهدان جدید اتمی/ برزیل و ترکیه میتوانست از جهات مختلف به ارتقاء جایگاه دولت ایران کمک نماید و برعکس نیروهای مخالف را در ابهام قرار دهند و شاید تمام عجله برای همین بود که این حداقل موفقیت در دست قرار نگیرد. اضافه بر اینکه هزینه دور جدید مذاکرات برای اوباما و حزب او در انتخابات چند ماه اینده نسبتا بالا بود زمانیکه چهره قاطعی که امریکا از خود نشان میدهد میتواند بعضی کاستیها را پوشش دهد و لذا امتیازاتی داشته باشد. در داخل امریکا دوستان ایران بسیار محدودند. به طور خلاصه دینامیک شرایط داخلی ایران و امریکا و ارتباط انها شاید بتواند دلیلی برای ان عجله باشد. اگر چه هزینه آن برای غرب، ناخرسندی دو دوست و هم پیمان و پرداخت احتمالاً امتیازات فراوان به روسیه و چین بوده باشد که حاضر شدند فاصله خود را با کشوری که سالها در کنار آنها بود و امتیازات فراوانی از این نزدیکی کسب کرده بودند زیاد نمایند. البته منهای امتیازات دریافتی از غرب رفتار روسیه و تا حدی چین بعد از حتی تصویب قعطنامه در ارتباط با ایران و شاید از چند ماه پیش جای تامل دارد و شاید این تغیر ریشهایتر از ان باشد که فقط ان را با دریافت امتیازات از غرب توجیه نمود.
تحریم جدید/چهارم این بار با سرعتی بیش از همیشه (با دو رای منفی برزیل و ترکیه و رای ممتنع لبنان ) در روز 19/3/89 تصویب شد که منهای محتوای آن که چندان چیزی بیش از تحریمهای گذشته نیست و از هماکنون بسیاری در ارتباط با نقاط ضعف و کاستیهای آن و بدون تاثیری آن نوشته اند (که البته با توجه به اهداف متفاوت ان و با تحریمهای امریکا و اروپا که پس از ان تصویب و احتملا اجرا خواهد شد کمی جای بحت دارد)، اما به نظر میرسد اهمیت این تحریم را بیش از هر چیز در زمان اعلام آن چند ساعت بعد از بیانیه تهران است و مفهومیکه در این عجله نهفته است باید جستجو کرد. جالب اینکه به نظر میرسد تحلیل چین و روسیه هم این بار از غرب چندان متفاوت نیست.
نظر شما :