روزی که اسلامآباد سقوط کند
پاکستان به رغم بهبود نسبی اوضاع در روزهای اخیر هنوز از خطر سقوط احتمالی به دست نیروهای اسلامگرای افراطی مصون نیست. این مساله با توجه به وجود زرادخانه هستهای در این کشور، اکنون به یکی از نگرانیهای واشینگتن تبدیل شده و مشاوران کاخ سفید را بر آن داشته تا تدابیری برای روز بعد از حادثه باندیشند؛ روزی که دولت مرکزی پاکستان سقوط کرده و نیروهای طالبان یا دیگر رادیکالهای افراطی مذهبی زمام امور را به دست گرفتهاند.
در همین زمینه، فردریک کاگان، مورخ تاریخ نظامی در موسسه «وست بنک» که از جمله تئوریسینهای حمله نظامی آمریکا به عراق بوده است، به تازگی با ارائه طرح اولیه واکنش سریع پس از سقوط دولت مرکزی اسلامآباد یا بروز هرج و مرج در این کشور، از کاخ سفید خواسته است تا گروهی از نیروهای ویژه ارتش آمریکا و بریتانیا را به طور خاص برای اشغال مراکز هستهای پاکستان تعلیم دهند.
بر اساس طرح کاگان در صورت بروز هرج و مرج یا پیشروی نیروهای اسلام گرا به سمت نقاط حساس نظامی و سیاسی پاکستان، در اولین مرحله نیروهای ویژه آمریکایی و بریتانیایی مراکز نگهداری سلاحهای هستهای پاکستان را اشغال کرده و بلافاصله آن دسته از سلاحهای هستهای را که قابل حمل هستند به نقاط نامعلومی در عمق استراتژیک خاک پاکستان یا در صورت امکان به نقاطی خارج از این کشور مانند محل نگهداری سلاحهای هستهای در ایالت نیومکزیکو آمریکا منتقل میکنند.
در مرحله بعد بخشی از ارتش آمریکا وارد پاکستان شده و از داخل خاک این کشور به سمت استان وزیرستان و نقاط شمالی پاکستان گسیل میشوند تا با کمک حمله همزمان نیروهای مستقر در افغانستان از دو طرف نیروهای طالبان و القاعده را در این منطقه تحت فشار قرار دهند. در همین مدت بخشی دیگر از نیروهای ارتش آمریکا وارد اسلامآباد می شوند تا در صورتی که این شهر به دست نیروهای افراطی افتاده باشد آن را آزاد کرده یا اگر در معرض خطر باشد، ایمنی و امنیت آن را تضمین کنند. به این ترتیب کیان دولت مرکزی حفظ میشود که برای کوتاه کردن زمان لازم برای بازگرداندن کشور به وضعیت عادی ضروری است. علاوه بر این نیروهای آمریکایی باید آماده باشند تا در صورت نیاز ارتش پاکستان در استانهای کلیدی و حساس پنجاب، سند، و بلوچستان به آنها کمک کرده و در این مناطق نیز با نیروهای اسلامگرای افراطی وارد مبارزه شوند. این اقدامات همه در راستای حمایت و پشتیبانی از مشرف و ژنرال اشفق پرویز کیانی هستند که از چند روز پیش فرماندهی ارتش پاکستان را از مشرف تحویل گرفته است.
کاگان که هم اکنون عضو یکی از اتاقهای فکر نزدیک به دیدگاهها و سیاستهای جرج بوش، رییس جمهور آمریکا است، درباره این طرح میگوید: «اینها شرایط بحرانی فرضی و راه حلهای خروج از آنها هستند که برای آزمودن آمادگی ما طرح شدهاند چرا که ایالات متحده نمیتواند دست روی دست بگذارد و نظارهگر این باشد که پاکستان به دست افراطیها سقوط کند ... بنابراین لازم است از هم اکنون درباره گزینههایی که در پاکستان در چنین شرایطی پیش رو داریم فکر کنیم و چارهای باندیشیم.»
علاوه بر تقویت شبهنظامیهای وابسته به جریانات فکری بنیادگرایی سنی مذهب و گسترش القاعده در شمال پاکستان که به عقیده کاگان و سایر تحلیلگران موجب افزایش احتمال بروز و موفقیت کودتایی علیه دولت مرکزی توسط نیروهای افراطی شده است، ساختار نظام ارتش و ادارات اطلاعاتی و امنیتی پاکستان نیز به نگرانیها از این ناحیه افزوده است.
در حقیقت بنیادگرایی اسلامی از ثمرات حکومت دیکتاتوری ژنرال محمد ضیاءالحق (حاکم نظامی پاکستان از 1977 تا 1988) محسوب میشود که با کمکهای مالی عربستان سعودی و تایید ایالات متحده در حاشیه مرزهای پاکستان با افغانستان پدید آمده و تقویت شد تا عاملی برای مبارزه غیر مستقیم آمریکا با نیروهای ارتش سرخ اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سابق باشد که در آن زمان افغانستان را به تصرف خود درآورده بودند. از سوی دیگر ارتش نیز به رغم گذشت بیش از 20 سال هنوز از ساختارها و نظامی پنهان که در دوره ضیاءالحق پدید آمده، هنوز خلاص نشده است و حتی در سالهای متعاقب کشته شدن ضیاءالحق، برخی نخست وزیران پاکستان همچنان سیاستهای آن دوره در حمایت از جریانات افراطی اسلامی را پیش میبردند.
در چنین شرایطی مساله همکاری پنهان بخشی از ارتش با نیروهای افراطی و بیرغبتی آنها در مبارزه با این گروهها قابل درک است؛ مسالهای که ممکن است به بهای گزافی برای پاکستان تمام شود. اکنون برخی تحلیلگران و از جمله آنها کاگان فرضیات مختلفی برای شرایط فعلی دارند که عقبنشینی ارتش از کانونهای درگیری در استان شمال غرب، دره سوات، و استان وزیرستان در صورت جدیتر شدن رو در رویی ارتش و شبهنظامیان بنیادگرا یکی از آنهاست. این وضعیت که احتمال آن به دلیل نظام فکری برخی عناصر رده بالای ارتش رد نشده است زمینه خوبی برای گسترش فعالیت نیروهای افراطی و نزدیکی بیشتر آنها به اسلامآباد در گام اول و دسترسی به تسلیحات هستهای در گام دوم پدید میآورد.
یکی دیگر از احتمالاتی که در این زمینه در نظر گرفته میشود این است که بخشی از ارتش و سازمانهای اطلاعاتی پاکستان که همچنان به طور مخفیانه ارتباط دوستانه خود را با نیروهای افراطی حفظ کرده، به صورت نیرویی شورشی در بیاید و در کنار نیروهای افراطی در برابر باقی ارتش و دولت مرکزی صفآرایی کند. این شرایط نیز در بهترین حالت منجر به بروز هرج و مرجی جدی در پاکستان میشود که تبعات جدی مانند تجهیز نیروهای اسلامگرای افراطی به سلاحهای هستهای را ممکن است در بر داشته باشد.
کاگان معتقد است آمریکا با توجه به تجربهای که در سال 1979 درباره انقلاب ایران از سر گذرانده است نباید به وفاداری ارتش پاکستان به طبقه حاکم و اطمینان واشینگتن به حاکمیت پاکستان بسنده کند.
این طرح کاگان که گفته میشود به عنوان یکی از معماران اصلی طرح حمله به عراق نفوذ فوقالعادهای بر دولت بوش و کاخ سفید دارد، تقریباً از دو هفته قبل اعتراضات و انتقادات گستردهای را در داخل و خارج از آمریکا به خود جلب کرده است. به عقیده منتقدان این طرح که دو هفته پیش برای اولین بار کلیاتی از آن در مقالهای در نیویورک تایمز منتشر شد، کاگان و همکارانش مجدداً مشغول طرح برنامه لشگر کشی جدیدی به یک کشور مسلمان دیگر هستند.
اما یکی از مقامات کاخ سفید که در جریان برنامههای دولت بوش درباره پاکستان قرار داشت در پاسخ به این انتقاد گفت: «دولتها باید همیشه بدترین شرایط احتمالی را نیز در نظر بگیرند و برای آن آماده باشند ... به هر حال وقتی متفکری که تاثیر و نفوذ زیادی در کاخ سفید دارد از چنین احتمالاتی سخن بگوید جای تعجب نیست که خیلیها مساله را بسیار بزرگتر از آن چه هست جلوه دهند یا تصور کنند و به شدیدترین صورت به انتقاد از آن بپردازند.» شخص کاگان نیز ادعای برنامهریزی برای حمله به پاکستان را تکذیب کرده است.
پاکستان در ماههای اخیر شاهد بحرانهای پیاپی نظامی و سیاسی در بخشهای مختلف این کشور بوده است که از آن جمله فهرستوار به بحرانهای زیر میتوان اشاره کرد: بحران شبهنظامیهای طالبان و القاعده در استان وزیرستان (که جان صدها نظامی پاکستانی را تا کنون گرفته است)، حکومت نیروهای افراطی اسلامی در بخشهایی از استان شمال غرب و به خصوص در دره سوات به فرماندهی مولانا فضلالله، غائله مسجد سرخ اسلامآباد در اواسط تابستان سال جاری که بیش از 100 کشته از دو طرف باقی گذاشت (و کشته شدن یکی از رهبران افراطی و نایب رییس مسجد و مدرسه مذهبی لال به نام عبدالرشید غازی که عملیات تلافیجویانه را در پی داشت)، درگیری نیروهای هوادار مشرف و مخالفان او بر سر مساله تعلیق رییس سابق دیوان عالی پاکستان افتخار محمد چودهری که موجب کشته شدن بیش از 40 نفر در کراچی شد در بهار سال جاری، انفجار در مراسم استقبال از بینظیر بوتو، نخست وزیر سابق و رهبر حزب مردم در بازگشت از تبعید در کراچی که باعث کشته شدن بیش از 140 نفر شد، بحران بازگشت میان محمد نواز شریف، نخست وزیر سابق و دشمن قسم خورده مشرف که در سال 1999 در کودتای بدون خونریزی او از کار بر کنار شد، و بحران درگیری مشرف برای کاندیداتوری ریاست جمهوری با نظام قضایی که وضع حکومت فوقالعاده در این کشور انجامیده است.
در این شرایط و در حالی که کمتر از یک ماه به انتخابات عمومی در پاکستان باقی مانده (8 ژانویه 2008) و بسیاری از مخالفان مشرف این انتخابات را تحریم کردهاند، پیشبینی احتمال فرو غلتیدن پاکستان به بحرانی تازه و خطرناکتر از بحرانهای قبلی از سوی کارشناسان کاخ سفید و در نظر گرفتن احتمال سقوط دولت مرکزی و تمام شرایطی که در طرح کاگان پیشبینی شده، شاید چندان دور از ذهن به نظر نرسد.
نگرانیهای دولت آمریکا از قدرت گرفتن نیروهای بنیادگرای افراطی اسلامی در پاکستان به عنوان کشوری که صاحب زرادخانه هستهای است همچنین موجب شده است تا علاوه بر طرح کاگان، طرحها و پیشنهادات دیگری نیز در هفتههای گذشته روی میز کار ریاست جمهوری در دفتر «اوول» (بیضی) کاخ سفید قرار گیرند؛ طرحهایی نظیر آن چه به تکرار تجربه موفق استان الانبار عراق در شمال پاکستان مشهور شد. بر اساس این طرح نیز که چندی پیش در کاخ سفید طرح شده و بخشهایی از آن مورد موافقت دو طرف آمریکایی و پاکستانی قرار گرفته، با کمک آمریکا نیرویی شبهنظامی متشکل از جنگجویان قبایل محلی شمال پاکستان تشکیل شده و با تجهیز و آموزش آنها در حقیقت نیرویی بومی به عرصه مبارزه با گروههای شبهنظامی خارجی (القاعده) فرستاده میشود که در نواحی شمالی پاکستان و نقاط هم مرز با افغانستان مستقر هستند یا مخفی شدهاند.
البته این طرح نیز با اما و اگرهای فراوانی همراه بوده و برای مثال تردید بیشتر مقامات پاکستانی و برخی کارشناسان آمریکایی را درباره تمایل قبایل محلی شمال پاکستان به همکاری با آمریکاییها یا نیروهای دولت مرکزی به همراه داشته است. همچنین به اعتقاد برخی کارشناسان موفقیت این طرح در عراق مولفهای از حضور گسترده نظامی آمریکا در عراق بوده است و اکنون در حالی که نظامیان آمریکایی در پاکستان حضور ندارند، تضمینی نیز برای موفقیت این طرح وجود ندارد. شاید وجود چنین طرحهایی اکنون کاخ سفید را به این فکر انداخته تا برای روز بعد از واقعه؛ یا فردای سقوط اسلامآباد نیز تدابیری باندیشد.
مقامات دولتی پاکستان فرضیهای را که اساس طرح کاگان قرار گرفته (درباره سقوط دولت مرکزی این کشور) «بزرگنمایی» توصیف کرده و غیر واقعی خواندهاند.
نظر شما :