ظرفيت‌هاى سياسى برنامه هسته‌اى ايران

۲۶ بهمن ۱۳۸۸ | ۱۴:۵۰ کد : ۱۱۳۹۹ نگاه ایرانی
نویسنده خبر: کیهان برزگر
يادداشتى از دکتر کيهان برزگر، تحليل‌گر مسائل سياسى
ظرفيت‌هاى سياسى برنامه هسته‌اى ايران
در شرايطى که نظام بين‌الملل و قدرتهاى بزرگ تنها به چالشهاى برنامه هسته‌اى ايران بر منافع خود توجه مى‌کنند، يک مسئله مهم نبايد فراموش شود آن اينکه چگونه ظرفيتهاى سياسى مذاکرات هسته‌اى ايران زمينه‌هاى نزديکى روابط و شناخت بيشتر جامعه‌بين‌المللى از ايران را فراهم کرده، امرى که مى‌تواند به عنوان يک فرصت در استفاده از نقش سازنده ايران در حل بحرانهاى منطقه‌اى بکار گرفته شده و آغازى براى شروع روند «تنش‌زدايى» در روابط ايران با قدرتهاى بزرگ به خصوص آمريکا باشد.
 
يکى از چالشهاى جدى در روند مذاکرات هسته‌اى ايران که مورد اذعان تحليلگران اين حوزه بوده عدم شناخت جامعه بين‌المللى از ساخت و ماهيت قدرت و سياست در ايران و اهداف و اولويتهاى ايران در برنامه هسته‌اى بوده است. از اين لحاظ، روند گفتگوها در سه جهت داخلى، منطقه‌اى و بين‌المللى به فهم مهمتر مسايل ايران کمک کرده است.
 
ظرفيت‌هاى سياسى برنامه هسته‌اى در سطح داخلى
 
در سطح داخلى و در درجه اول، برنامه هسته‌اى به عنوان يک موضوع قدرت ملى و متعادل کننده ساختار داخلى قدرت مطرح شده است. اين امر بيش از هر چيز به تقويت نقش «دولت ايرانى» در روند توسعه و پيشرفت کشور بر‌مى‌گردد. طى يکى دو قرن گذشته، منتقدان همواره دولت ايرانى را مقصر و دليل اصلى عدم پيشرفت و افزايش ثروت و قدرت ملى ايران در نظر مى‌گرفتند. برنامه هسته‌اى ايران از اين لحاظ همزمان نقطه پيشرفت تکنولوژيک، غرور و انسجام ملى و تقويت هويت و تلاش منطقه‌اى و جهانى جامعه ايرانى به حساب مى‌آيد. امرى که به تقويت مشروعيت دولت در ايران کمک مى‌کند.
 
 بر همين اساس، تمامى گروههاى داخلى صرفنظر از هر گرايش سياسى خواهان تداوم مواضع محکم ايران در روند گفتگوهاى هسته‌اى و تأکيد بر حفظ «چرخه مستقل سوخت هسته‌اى» هستند. به عبارت ديگر، برنامه هسته‌اى اصلاح‌طلب يا اصول‌گرا ندارد، يک خط دارد و آن خط «منافع ملى» است. از اين لحاظ، دولتهاى مختلف همگى، با توجه به شرايط زمانى متفاوت و حساسيتهاى منطقه‌اى و بين‌المللى، در پيشبرد روند مذاکرات نقش سازنده و مثبت داشته‌اند.
 
در درجه دوم، روند گفتگو‌هاى هسته‌اى بنوعى منجر به تقويت دمکراسى در روند تصميم‌گيرى هسته‌اى در درون نهادهاى قدرت و سياست در ايران شده است. اين امر بيش از هر چيز در حفظ تعادل در روند تصميم‌گيرى و پيشبرد مذاکرات هسته‌اى در نهادهاى تصميم‌گيرنده ساخت قدرت داخلى از جمله نهادهاى رهبرى، رياست‌جمهورى، مجلس شوراى اسلامى، شوراى امنيت ملى و نهادهاى امنيتى و اطلاعاتى مشهود بوده است. از جمله ويژگيهاى اين روند مى‌توان به هماهنگى بيشتر بين نهادها با تمرکز بر حفظ مصالح و امنيت ملى کشور، ساحت چند‌لايه‌اى و سوپاپ‌هاى اطمينان بخش و متعادل کننده در روند تصميم‌گيرى و کاربرد عقلانيت و نگاه راهبردى به برنامه هسته‌اى ايران اشاره کرد. به عنوان مثال، نوع واکنش به بسته‌هاى پيشنهادى جامعه‌بين‌المللى از آغاز بحران هسته‌اى در سال 2003 و ارائه بسته پيشنهادى و مستقل ايران نشانگر عزم راسخ ايران به پى‌گيرى برنامه هسته‌اى با ويژگيهاى فوق است.
 
فراتر از اين مسئله، همگرايى ملى در موضوع هسته‌اى ايران به نوعى منجر به نزديکى و همکارى، تقويت نقش و استقلال نهادهاى قدرت و سياست در ايران شده است. امرى که مى‌تواند به عنوان يک مدل تصميم‌گيرى در ساير امور مهم سياست‌خارجى و امنيت ملى از جمله مسئله عراق، لبنان، فلسطين و افغانستان بکار گرفته شود. مثال بارز در اين زمينه تقويت نقش مجلس شوراى اسلامى و شوراى امنيت ملى به عنوان دو نهاد تکميل کننده يکديگر در روند گفتگوهاى هسته‌اى است. اين امر يک پيام جدى براى جامعه بين‌المللى دارد و آن اينکه جمهورى اسلامى ايران به مسايل امنيت و منافع ملى خود با رويکرد راهبردى مى‌نگرد.
 
نهايتاً در سطح داخلى، برنامه هسته‌اى ايران منجر به نزديکى دولت و مردم در يک موضوع مهم سياست خارجى و روابط بين‌المللى شده است. ورود يک مسئله تخصصى سياسى‌ـ استراتژيک به حوزه افکار عمومى منجر به تقويت استفاده از نقش مردم و افکار عمومى در روند تصميم‌گيرى و پشتيبانى از يک مسئله ملى در نزد نخبگان سياسى ايران شده است. همچنين حمايت جامعه ايرانى از تداوم برنامه صلح‌آميز هسته‌اى نشان داد که تا چه حد مردم ايران در حفظ منافع مشروع و توسعه قدرت ملى در برابر فشارهاى خارجى مقاومت مى‌کنند. درسى که از اين تجربه آموخته مى‌شود اينکه تا چه اندازه اهميت دادن به نقش مردم در پيشبرد اهداف استراتژيک ملى و تنظيم روابط بين‌المللى مى‌تواند مفيد و کار ساز باشد.
 
ظرفيتهاى سياسى برنامه هسته‌اى ايران در سطح منطقه‌اى
 
در سطح منطقه‌اى، برنامه هسته‌اى ايران به نوعى منجر به شيفت پارادايمى در جهت سياست‌خارجى ايران و تأکيد بيشتر بر منافع استراتژيک و مسايل قدرت و امنيت ملى در تنظيم روابط منطقه‌اى شده است. يکى از پتانسيل‌هاى برنامه هسته‌اى، به خدمت گرفتن مهمترين ابزارهاى قدرت ملى ايران يعنى ژئوپليتيک و ايدئولوژى از طريق حضور فعال در بحرانهاى منطقه‌اى (افغانستان، عراق، لبنان) و ائتلاف با دولتها، احزاب و گروههاى دوست در سطح منطقه براى پيشبرد اهداف استراتژيک و منافع ملى ايران بوده است.
 
از سوى ديگر ضرورت تقويت توان دفاعى کشور براى حفظ امنيت نيروگاههاى هسته‌اى مسئله توسعه استراتژيهاى امنيت و دفاع ملى را در سياست منطقه‌اى ايران تقويت کرده است. از اين لحاظ، استراتژى «امنيت بهم پيوسته» که براساس آن ناامنى براى ايران به معناى منطقه خواهد بود، يکى از استراتژيهاى موفق دفاعى براى حفظ امنيت برنامه هسته‌اى ايران بوده است. تمرکز اين استراتژى نيز در منطقه خليج‌فارس مى‌باشد. اين امر به نوبه خود مسايل خليج‌فارس را در اولويت مسايل امنيت و منافع ملى ايران قرار داده است. همچنين با حضور فعال ايران در بحرانهاى منطقه‌اى، ابزارهاى چانه‌زنى ايران در مسايل سياسى ـ امنيتى منطقه‌ى و به تبع قدرت بازيگرى در روند گفتگوهاى هسته‌‌اى با بازيگران منطقه‌اى و جهانى تقويت شده است.
 
با توجه به موارد فوق، چند تجربه مهم در شناخت بيشتر ايران از سوى بازيگران منطقه‌اى قابل دستيابى است. نخست اينکه ايران در برابر هرگونه ماجراجويى نظامى خارجى از سوى آمريکا و اسراييل نسبت به برنامه هسته‌اى خود که با کمک بازيگران منطقه‌اى صورت پذيرد از طريق ابزارهاى تدافعى و پتانسيل‌هاى سياسى ـ امنيتى خود در منطقه دست به تلافى خواهد زد. دوم اينکه منطقه وجود يک ايران قوى و داراى نقش در ائتلافهاى منطقه‌اى را تجربه مى‌کند و اينکه ايران تا چه حد براى حفظ منافع و امنيت ملى خود به مسايل و بحرانهاى منطقه‌اى با رويکرد استراتژيک مى‌نگرد. نهايتاً شناخت بيشتر بازيگران منطقه‌اى از ساخت قدرت و سياست در ايران، روند تصميم‌گيرى و پتانسيل‌هاى چانه‌زنى و همچننين شناخت از اهداف و خواسته‌هاى واقعى وصلح‌‌آميز دولت و ملت ايران از برنامه‌ هسته‌اى مى‌تواند زمينه‌هاى نزديکى و همکارى ايران با کشورهاى منطقه در حل و فصل مسايل سياسى‌ـ‌امنيتى منطقه‌اى بخصوص در عراق و لبنان و روابط همزمان دو طرف با قدرتهاى خارجى به خصوص با آمريکا را فراهم کند.
 
ظرفيت‌هاى سياسى برنامه هسته‌اى در سطح بين‌المللى
 
نهايتاً در سطح بين‌المللى و در روابط با قدرتهاى بزرگ، برنامه اتمى ايران و روند گفتگوهاى هسته‌اى به عنوان يک مسئله استراتژيک و جهانى ظرفيتهاى سياسى جديدى در روابط ايران با قدرتهاى بزرگ وارد کرده است. در روابط با آمريکا، صرفنظر از چالشهاى موجود، برنامه هسته‌اى فرصتى براى آغاز گفتگوهاى مستقيم و ورود به مسير «تنش‌زدايى» ميان دو طرف پس از 30 سال از آغاز انقلاب اسلامى بوده است. از اين لحاظ موضوع هسته‌اى ايران تنها موضوع استراتژيک است که ظرفيت‌هاى سياسى لازم براى ورود مستقيم به گفتگوهاى استراتژيک بين ايران و آمريکا را دارد. اين امر نه تنها در مذاکرات هسته‌اى بلکه در نزديکى براى حل و فصل بحرانهاى منطقه‌اى از جمله بحران عراق (3 دور مذاکرات) و مشارکت جمهورى اسلامى ايران در مذاکرات صلح افغانستان بسيار مؤثر بوده است.
 
 ظرفيت‌هاى جديد براى ورود به تنش زدايى مبتنى بر تمايل و امتناع هر دو طرف به ضرورت آغاز گفتگوهاى مستقيم بوده است. در طرف آمريکايى، ورود ايران به يک مسئله مهم استراتژيک و جهانى و آثار آن بر منافع منطقه‌اى و جهانى آمريکا و همچنين افزايش نقش منطقه‌اى ايران بر روندهاى صلح و ثبات منطقه‌اى در عراق، افغانستان، لبنان و فلسطين، ضرورت گفتگو ادغام ايران در مسايل منطقه‌اى را در نزد تصميم‌گيران آمريکايى اجتناب‌ناپذير کرده است. در طرف ايرانى نيز قرار گرفتن در يک موضع قوى و برابر و خودباورى در مقابل آمريکا در مسايل منطقه‌اى، تمايل به آغاز گفتگوى مستقيم با آمريکا را افزايش داده است. نگرانى سنتى در ايران همواره اين بوده که گفتگو در شرايط نابرابر به ضرر ايران خواهد بود. همچنين تصور آمريکا به عنوان مهمترين قدرت خارجى تأثير‌گذار بر روند مذاکرات هسته‌اى ايران به نوعى زمينه‌هاى لازم براى تعامل با آمريکا را در ساخت قدرت داخلى ايران فراهم کرده است. اين امر نشان مى‌دهد که در روند گفتگوهاى هسته‌اى ديدگاه تصميم‌گيرندگان ايرانى واقع‌بينانه‌تر شده است. نتيجه اين امر، ورود جمهورى اسلامى ايران به گفتگوهاى مستقيم با آمريکا در مذاکرات وين و سپس مذاکرات ژنو در ماههاى آخر سال 2009 بوده است.
 
در روابط با اتحاديه اروپا، برنامه هسته‌اى ايران يک محک جدى براى جايگاه و نقش اتحاديه اروپا در نزد تصميم‌گيرندگان ايرانى بر مسايل سياسى و استراتژيک منطقه‌اى و جهانى بوده است. روند گفتگوهاى هسته‌اى براى اولين بار اتحاديه اروپا را فراتر از رويکرد اقتصادى وارد يک مسئله مهم سياسى ـ استراتژيک در منطقه خاورميانه کرده و به همان اندازه نقش اتحاديه اروپا را در ديدگاه استراتژيک منطقه‌اى ايران افزايش داده است. هر چند روند گفتگو بين دو طرف چالشهايى همچون توقف کوتاه مدت غنى‌سازى و عدم توان اتحاديه در وفادارى به قول و قرارها داشته، اما بى‌ترديد تأکيد اين اتحاديه بر استفاده از «ديپلماسى» و «اهرم زمان» نقش موثرى در ايجاد تعادل در رويکرد سياست خارجى ايران و امتناع طرف ايرانى براى تداوم حضور در مسير گفتگوها و تعامل داشته است. يک ديدگاه ايرانى، در واکنش به مواضع سرسختانه اروپا به خصوص با توجه به مواضع سياسى اين اتحاديه نسبت به وقايع بعد از انتخابات رياست جمهورى بر عليه ايران و تشديد فشارها براى اتخاذ تحريمهاى جديد، معتقد به ضرورت اتخاذ سياست و موانع سخت ايران عليه اتحاديه اروپا و تضعيف نقش اين اتحاديه در پرونده هسته‌اى ايران است، يک مثال عمده، حذف نقش فرانسه در معامله جابجايى سوخت هسته‌اى بين ايران و غرب است. همچنين بعضى از ديدگاهها در ايران خواهان خروج ايران از گفتگوها و NPT هستند. مجلس شوراى اسلامى نيز در چند مورد خواستار تجديد نظر در روند گفتگوها با اتحاديه اروپا شده است.
 
همچنين تامل با اتحاديه اروپا تأثير مهمى برافزايش شناخت دو طرف از ظرفيتهاى سياسى يکديگر داشته است. در حال حاضر، اتحاديه اروپا برعزم راسخ ايران بر تداوم برنامه صلح آميز هسته‌اى، ظرفيتهاى برنامه هسته‌اى به عنوان يک موضوع ملى و يا ظرفيت و آمادگى ايران براى مقاومت در برابر تحريمها پى برده و از ابتداى بحران استفاده از ديپلماسى را تنها راه حل و فصل اين موضوع در نظر مى‌گيرد، نکته‌اى که آمريکا بعداز چند سال به آن رسيده است و خواستار حضور در مذاکرات 1+5 شده است.
 
نهايتاً در روابط با روسيه و چين نيز برنامه هسته‌اى ايران نقطه عطفى در فهم بيشتر ظرفيتهاى سياسى و استراتژيک اين دو کشور در مسايل جهانى در نزد تصميم‌گيرندگان ايرانى مى‌باشد. نگاههاى غالب در ايران اساساً روسيه و چين را بازيگران منفعت محور و غيرقابل اتکاء در نظر مى‌گيرند، اما روند مذاکرات هسته‌اى نشان داد که ايران مى‌تواند از نقش بازدارنده اين دو بازيگر در شرايط خاص تهديد و افزايش فشارهاى جهانى همچون تصويب تحريمهاى سازمان ملل استفاده کند. هر چند مواضع روسيه با نزديکى به انتخابات رياست جمهورى روسيه و نياز مدويدف رئيس‌جمهورى فعلى به ائتلاف با غرب و آمريکا نسبت به ايران سخت‌تر شده، اما گرايش سنتى روسيه هر چند با فراز و نشيب همچنان بر حفظ استقلال در استراتژيهاى ملى و تقويت نقش ايران در موضوع هسته‌اى است. مواضع چين نيز به دليل منافع گسترده اقتصادى با ايران همچنان بر استفاده از ابزار ديپلماسى در حل مناقشه و جلوگيرى از اعمال تحريمهاى جديد استوار است. در تازه ترين تحول در ژانويه 2010، چين مخالفت آشکار خود با اعمال تحريمهاى جديد عليه ايران در مذاکرات نيويورک اعلام داشته است. بى‌ترديد دو کشور روسيه و چين به همراه ايران در جلوگيرى از روند يک‌جانبه گرايى آمريکا در مسايل جهانى و اهداف استراتژيک منطقه‌اى در اغلب موارد داراى منافع مشترک هستند. از سوى ديگر مذاکرات هسته‌اى اين واقعيت را براى ايران آشکار کرد که قدرتهاى بزرگ همچون روسيه و چين منافع ملى خويش را مقدم بر ساير عوامل قرار مى‌دهند. يک مثال آشکار، بهبود روابط روسيه و آمريکا با روى کار آمدن اوباما در آمريکا است که به نوعى راه‌اندازى نيروگاه بوشهر يا تحويل سيستم دفاع موشکى S300 به ايران را به تأخير انداخته است. از اين لحاظ برنامه هسته‌اى ايران بنوبه خود فرصتى فراهم کرد تا ايران نيز ارزيابى دقيق و واقع‌گرايانه‌اى از دامنه و درجه حمايت روسيه و چين از ايران در صحنه نظام بين‌الملل داشته باشد.
 
نتيجه‌گيرى
 
برنامه هسته‌اى ايران ظرفيتهاى جديد سياسى در فهم بيشتر از ساخت قدرت و سياست در ايران و ويژگيهاى روند تصميم‌گيرى و اهداف و استراتژيهاى سياست خارجى ايران در منطقه نزد جامعه بين‌المللى و قدرتهاى بزرگ فراهم کرده است. روند گفتگوها هسته‌اى همچنين نشان داد که تا چه اندازه برنامه هسته‌اى ايران ريشه در ژئوپليتيک، تاريخ هويت و جايگاه منطقه‌اى و جهانى ايران دارد و تا چه اندازه تصميم‌گيرندگان و جامعه ايرانى حاضر به مقاومت براى پيشبرد صلح‌آميز اين برنامه هستند. امرى که مى‌تواند به تنظيم واقع‌گرايانه سياستگذاريهاى جامعه بين‌المللى و به خصوص آمريکا در برخورد با برنامه هسته‌اى ايران منجر شود و به مفيد بودن ابزار ديپلماسى در روند گفتگوها صحه بگذارد. طى دهه‌هاى گذشته مهمترين روندهاى تنش‌زدايى بين دولتها بعداز يک دوره سخت و پرتنش و بدنبال پذيرش نقش برابر در گفتگوها صورت گرفته است. مثال بارز تنش‌زدايى، در روابط آمريکا با چين و روسيه در دهه‌هاى 1960 و 1970 ميلادى است. برنامه هسته‌اى ايران نيز فرصت گرانبهايى براى تنش‌زدايى در روابط ايران با آمريکا و جامعه‌ بين‌المللى است، امرى که مى‌تواند به ساير حوزه‌ها همچون همکارى دو طرف در حل و فصل بحرانهاى منطقه‌اى نيز کمک کند.
کیهان برزگر

نویسنده خبر


نظر شما :