سند چشم انداز و روابط خارجی ایران
نویسنده خبر:
عباس ملکی
پیشنهادهایی برای همکاری با همسایگان شمالی
یکی از مشخصات جامعهء ایرانی در افق چشم انداز عبارت است از دست یافتن به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقهء آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه).
همچنین سند چشم انداز بیان می دارد که سیاست های توسعه و اهداف و الزامات چشم انداز باید به نوعی برنامه ریزی گردد که ایران در طول این دوره بتواند دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت باشد. در این مجال کوتاه چند سئوال در ارتباط با سند چشم انداز و روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای آسیایی مطرح و تلاش می گردد پاسخ آنها یافت شود.
مبانی نظری روابط خارجی ایران
1- سیاست خارجی چیست؟
سياست خارجى، اصولا در مورد فعاليت هاى يک کشور در محيط و شرايط خارجى است. در همين ارتباط، سياست خارجى مى تواند يک استراتژى و يا برنامه اى از فعاليت ها تعريف گردد که توسط تصميم گيران يک کشور در برابر کشورهاى ديگر و يا نهاد هاى بين المللى انجام شده تا به اهدافى که بنام منافع ملى آن کشور خوانده مى شود، برسند.
تصميم گيرى در سياست خارجى عموما بنام کشور خوانده مى شود. بعنوان مثال، گفته ميشود که کشور الف اقدام به اعتراض به کشور ب نمود. در حاليکه همه مى دانيم که کشور يک واژه انتزاعى است و نمى تواند تصميم گير باشد. در حقيقت سياست خارجى، پروسه ايست از تصميم گيرى که افراد تصميم گير به نيابت از کشور و يا مردم تصميم مى گيرند.
بسيارى از ناظران، الگوى دولت عامل تصميم گيرنده را بطور مسلم بازيگرانى مى دانند که سيستم بين المللى را تشکيل مى دهند. اين بدان معنى است که عمل در سيستم بين المللى عادتا به دولتها نسبت داده مى شود. ولى اين دولت ها مجموعه اى از کارکنان دولتى هستند که بجاى جوامع ملى خود و بنا به وظيفه اى که برايشان اين جوامع معين کرده اند عمل مى کنند.
بقول جيمز روزنا "اين که مى گوئيم آلمان اين را مى خواهد، يا فرانسه از آن احتراز مى کند، اين خطر وجود دارد که نسبت دادن مشخصات يک انسان به غير انسان يا واحدهاى تجريدى را بيش از حد لازم ساده کرده باشيم". با اين همه، او از اين روش بعنوان يک اختصار لازم دفاع مى کند.
مورگنتا، پيشکسوت نظريه پردازان بعد از جنگ جهانى دوم در روابط بين الملل و سياست خارجى در کتاب خود روش منطقى و يا عقلايى در تصميم گيرى سياست خارجى را تائيد کرده و مى نويسد: "ما (تحليلگر) خود را به جاى سياستمدارى قرار مى دهيم که بعضى از مسائل سياست خارجى ملتى را بايد تحت شرايطى حل نمايد.
و از خود مى پرسيم، در چنين شرايطى چه راه هاى منطقى ديگرى وجود دارد که يک سياستمدار مى تواند (با فرض اينکه هميشه رفتار منطقى داشته باشد) براى حل اين مسئله انتخاب کند و کداميک ازاين راه هاى منطقى را اين سياستمدار احتمالا انتخاب خواهد کرد."
2- ساختار سياسى ايران چگونه است؟
ايران يکى از مهمترين کشورهاى جهان بلحاظ استراتژيکى و ژئوپليتيکى است. از نقاط قوت اين کشور مى توان به همسايگى با 15 کشور در مرزهاى خاکى و آبى خود اشاره داشت. اين کشور دومين دارنده ذخائر نفت خام در جهان پس از عربستان سعودى، و دومين دارنده ذخائر گاز جهان پس از فدراسيون روسيه است. ايران در سال 2006 از فروش نفت 55 میلیارد دلار درآمد نفت داشته است. اين کشور در حدود چهل هزار مگاوات، ظرفيت توليد الکتريسته نصب شده داشته و داراى سدهاى عظيمى بر ورى رودخانه هاى کشور مى باشد.
طبيعت عمومى ساختار قدرت در نظام جمهورى اسلامى ايران روشن و مانند ساير اکثر کشورهاست. اما داراى ظرافت ها و پيچيدگيهايى است که بيشتر بايد بدان ها توجه نمود.
از يک سو، فلسفه حکومت در ايران با ديگر کشورها مشترک است. قدرت حکومتى در ايران به سه بخش تقسيم شده و قواى مقننه، مجريه و قضائيه وجود دارند. از سوى ديگر، پروسه سياسى در ايران داراى ساختار و سلسله مراتب خاص خود است.
در نظام دمکراسى پارلمانى در ايران، 290 نماينده مجلس براى چهار سال بوسيله مردم برگزيده مى شوند. رئيس جمهور توسط مردم براى چهار سال انتخاب مى شود که حداکثر دوبار يک شخص بصورت متوالى مى تواند رئيس جمهور شود.
رئيس جمهور بعنوان رئيس اجرائى حکومت، مسئوليت مديريت بر همه امور جارى کشور را داراست. رئيس جمهور 22 وزير را به پارلمان پيشنهاد مى نمايد. وزراء بصورت مستقيم در برابر مجلس پاسخگو هستند.
اما آنچه که در نظام ايران متفاوت است، ماهيت مذهبى آن است. 86 نفر از علماى اسلامى توسط مردم بعنوان اعضاى مجلس خبرگان به مدت 8 سال انتخاب مى شوند.
سپس اين نهاد، رهبر عالى انقلاب اسلامى را انتخاب کرده و در طول دوره نسبت به عملکرد او نظارت مينمايند. رهبر انقلاب رئيس قوه قضائيه را منصوب مى نمايد که کليه دادگاه هاى عمومى، انقلاب و نظامى را زير نظر دارد. رهبرى علاوه بر اين فرماندهى نيروهاى مسلح را نيز به عهده دارد.
شوراى نگهبان، نهادى است که مسئوليت انطباق مصوبات مجلس را با قوانين اسلامى داراست. اين نهاد همچنين تفسير قانون اساسى را به عهده داشته و نظارت بر حسن انجام انتخابات رياست جمهورى، پارلمان و مجلس خبرگان به عهده اوست.
مجمع تشخيص مصلحت نظام در پس از تغييراتى که در قانون اساسى در سال 1367 بوجود آمد، تاسيس شد. همه 38 عضو اين شورا، از تفکرات سياسى مختلف، احزاب و جمعيت هاى متفاوت توسط رهبرى منصوب مى گردند. مسئوليت هاى مجمع تشخيص مصلحت عبارت است از پيدا کردن راه هايى براى رفع بن بست مابين پارلمان و شوراى نگهبان در صورت لزوم، مشاوره دادن به رهبرى و پيشنهاد نمودن خطوط کلى سياست هاى نظام جمهورى اسلامي. سند چشم انداز نیز در همین نهاد بحث و بررسی گردید.
شوراى عالى امنيت ملى نيز در پس از بازنگرى در قانون اساسى بوجود آمد. رئيس جمهور، رياست شوراى عالى را به عهده داشته و اين شورا تلفيقى از نهادهاى استراتژيک جمهورى اسلامى ايران است.
دو نماينده از طرف مقام معظم رهبرى، روساى سه قوه (رئيس جمهور، سخنگوى مجلس و رئيس قوه قضائيه)، وزراى امور خارجه، کشور، اطلاعات و دفاع، فرماندهان نيروهاى مسلح مانند ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى اعضاى اين شورا هستند. شوراى عالى، سياست خارجى، سياست دفاعى و سياست هاى امنيتى نظام را تدوين مى نمايد. مصوبات شورا پس از تائيد رهبرى قابل اجراست.
3- کارکرد سیاست خارجی ایران چگونه است؟
سياست خارجى جمهورى اسلامى ایران، صحنه برخورد و تعامل واقع گرايى و آرمانگرايى است. از يکسو، انقلاب اسلامى، يک انقلاب ايدئولوژيک بوده و الزامات و اهداف مکتبى خود را بدنبال دارد و از سوى ديگر ايران کشورى است همچون ديگر ملت-کشورها با محدوديت ها و فرصت هاى خاص خود. آيا اين دو با يکديگر در تنازع دائمى هستند؟ و يا مى توان آنها را در کنار هم داشت؟
مقصد يک سياست خارجى متکى بر ايدئولوژى، تاثيرگذارى بر محيط و در نهايت، تغيير آن مطابق آمال خويش است. سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران، عليرغم جوانى و کم تجربگى، بواسطه اصول انقلاب، اهداف عظيم و والايى را در عرصه اى به وسعت سراسر جهان پيش روى خود دارد. در مقابل، سياست واقع گرا، جولانگاه عينيات و محاسبات مادى است. ملاحظات و مقدورات برآن حاکم است. شکست و پيروزى، دو واژه پررنگ و تلالوئى است که از يکى پرهيز و به سوى ديگرى گام برداشته مى شود.
فضيلت، واژه غيرقابل فهمى است که در اهداف سياست واقع گرا راه نمى يابد. يک نظام متکى بر ايدئولوژى، چاره اى جز تلفيق واقع گرايى و آرمانخواهى ندارد تا علاوه بر حفظ و پيشرفت خود، در مسير تحقق خواستهاى نهايى آرمانهايش نيز کوشش کند و چنانکه گفته شد، لاجرم اين کوشش در محدوده توان و مقدورات نظام براى تضمين ادامه حيات آينده آن صورت ميگيرد.
در عين حال برخى از انديشمندان بر اين عقيده اند که سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران به تدريج عقلايى تر و پخته تر مى شود.
قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران بروشنى ارجحيت هاى سياست خارجى ايران را روشن ساخته است. چهار گروه از کشورها به ترتيب داراى اولويت مى باشند:
1-همسايگان ايران
2-کشورهاى مسلمان
3-کشورهاى جهان سوم و
4-کشورهايى که به نوعى يکى از نيازهاى سياسى ، اقتصادى،اجتماعى و يا نظامى ايران را برطرف سازند.
4- اهداف سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران چیست؟
مهمترين منبع و ماخذ براى شناخت اهداف سياست خارجى ايران، قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران مى باشد که با توجه به آنچه که در مقدمه و اصول آن آمده است، مى توان اهداف نظام و نهادهاى فرهنگى، اجتماعى، سياسى و اقتصادى ايران را که بر اساس اصول و ضوابط اسلامى تدوين شده است بشناسيم.
مجموعه اصول حاکم بر سياست خارجى را ميتوان در زير سه عنوان کلى تقسيم نمود: عنوان اول، "تفوق حاکميت ملى" در اعمال سياست خارجى است.
دوم، "ائتلاف و همزيستى بين المللى" است که به موضوع برقرارى روابط و همکارى کشورها با يکديگر و راه کارهاى ائتلاف و همبستگى جهانى اشاره دارد.
و عنوان سوم نيز به "حمايت هاى انسان دوستانه" در سطح بين المللى است که ايران بعنوان يکى از اعضاى جامعه جهانى متعهد به اعمال چنين سياست هايى است.
مجموع اهداف سياست خارجى ايران با بررسى قانون اساسى موارد زير است:
- سعادت انسان در کل جامعه بشرى
- استقلال کشور
- ظلم ستيزى و عدالت خواهى و طرد نظام سلطه در جهان و حمايت از مبارزه حق
طلبانه مستضعفين
- تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان، ائتلاف و اتحاد ملل مسلمان و وحدت
جهان اسلام و نيز دفاع از حقوق مسلمانان جهان
- نفى هرگونه ستم گرى و ستم کشى و نفى هرگونه سلطه گرى و سلطه
پذيرى و عدم تعهد در برابر قدرتهاى سلطه گر
- طرد کامل استعمار و جلوگيرى از نفوذ اجانب و حفظ تماميت ارضى و نيز
نفى و اجتناب از پيمانهايى که موجب سلطه بيگانه بر منابع طبيعى و اقتصاد
کشور، فرهنگ و ارتش گردد.
- روابط صلح آميز متقابل با دول غير محارب
- صداقت و وفاى به عهد در معاهده ها.
5- تحلیل مبتنی بر نقاط قوت و ضعف درونی ایران و فرصت ها و چالش ها در محیط بیرونی چگونه است؟
بصورت اجمالی می توان از موقعیت ژئوپلیتیک ایران، وفور همسایگان که در موقعیت های بحرانی می تواند عامل موثری در حفظ امنیت و ارتباطات کشور باشد و همچنین ساختار سیاسی مناسب ایران و تعدد گلوگاه های تصمیم گیری در بخش سیاست خارجی کشور بعنوان نقاط قوت ایران یاد کرد.
درعین حال ایران دارای نقاط ضعف نیز هست. تاخیر در طراحی استراتژی های مورد نیاز برای رسیدن به اهداف سیاست خارجی، جابجایی بی دلیل مدیران و سفیران در حوزه سیاست خارجی، بی توجهی دولت به امر برنامه ریزی و اجرای منظم پروژه ها از جمله در روابط خارجی و نبود دیدگاه مشترک در درک تحولات بیرون از کشور در دستگاه های ذیربط از جمله نقاط ضعف دولت ایران است.
اما فرصت های متعددی فضای جهان کنونی در اختیار ایران قرار داده است که از جمله آنها می توان به تقویت نقش منطقه ای ایران پس از حذف طالبان و صدام حسین اشاره داشت. ایران می تواند یک بازیگر فعال در سازمان های منطقه ای و بین المللی باشد.
با توجه به عضویت ایران در اکثر سازمان های تخصصی بین المللی و صرف بودجه قابل توجه در این زمینه کافی است که سیاست خارجی به استفاده بهینه از این موضوع بپردازد. عضویت ایران در سازمان همکاری های شانگهای به ایران امکان استفاده بیشتر از مزیتهای آسیایی بودن را می دهد.
به این معنی که ایران را به همکاری بیشتر با کشورهای آسیایی و نه خاورمیانه سوق می دهد و در تعاملات نزدیک سه قدرت روسیه، چین و هند ایران را نیز اضافه می نماید. تشنگی مفرط بازار رو به رشد چین و هند به انرژی های فسیلی به ایران فرصت حضور در بازار انرژی آسیایی را می دهد و این به معنای همپوشی بازار عرضه نفت و گاز با بازار تقاضا است که اکنون در آسیا و با حضور ایران در حال اتفاق افتادن است.
البته ایران مواجه با تهدیدات و روبرو با چالش های متعددی است. به نظر می رسد مهمترین تهدید برای ایران، حضور نظامی آمریکا در کشوهای همسایه ایران است.
از میان 15 همسایه ایران تنها در کشورهای ارمنستان، ترکمنستان و روسیه پایگاه های نظامی و امنیتی آمریکا وجود ندارد. در عوض در کشورهای نزدیک به ایران و نه همسایه مستقیم مانند تاجیکستان، قزاقستان و قرقیزستان این حضور بچشم می خورد.
دومین تهدید بالقوه برای ایران تغییرات ژئوپلتیکی منطقه است. اگر عراق تجزیه شود و یا فدرالیسم بصورت مطلق در آن کشور اجرا گردد، این موضوع پیامدهای امنیتی و سیاسی برای ایران دارد. برآمدن مجدد طالبان در برخی از ولایات افغانستان نیز از همین مقوله است. گسترش افراط گرایی در کشورهای عربی و صدور آن به برخی از استانهای مرزی ایران نیز از چالشهای عمده ایران در منطقه است.
6- ایران چه راهی را انتخاب می نماید؟
سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران نتيجه تعامل پيچيده و چند سطحى مابين بازيگران حکومتى و غير دولتى است. اين بازيگران هرکدام اهداف متفاوت و بعضا متضاد را پى گيرى مى نمايند. اما بهرحال تاکنون پروسه تصميم گيرى در سياست خارجى ايران و خطوط کلى سياست خارجى بقدر کافى روشن و شفاف بوده است.
بصورت کلى دو ديدگاه راجع به سياست خارجى ايران و جود دارد که ريشه در ديدگاه اين دو گروه نسبت به حکومت ايران و آنهم خود به اساس نگرش به حکومت از ديدگاه اسلامى و يا ايرانى دارد. هويت اسلامى و هويت ايرانى حاکميت در ديدگاه اين دو دسته از يکديگر مجزاست.
گروه اول هويت اصلى جمهورى اسلامى ايران را برخاسته از انقلاب اسلامى با هدف بازگشت به ارزشهاى اسلامى مى داند.
در آستانه انقلاب اسلامى در ايران، لايه هاى اجتماعى جامعه ايرانى عليرغم نارضايتى وسيع مابين آنان، اما در زير فشار فقر، سوء تغذيه، ناامنى و يا تنازعات قومى و نژادى نبودند. مردم براى آن به خيابانها ريختند که احساس مى نمودند که فرهنگ اسلامى توسط دولت ايران ناديده گرفته شده، سنت هاى جامعه ايرانى به فراموشى سپرده شده و بى عدالتى در روابط بين المللى توسط حکومت ايران و بخصوص شاه، همکار آمريکا در منطقه تشديد مى گردد. اين دسته براى بقاى نظام جمهورى اسلامى پيشنهاد مى نمايند که:
1-حفظ توده هاى مسلمان در کشورهاى اسلامى بعنوان متحدين ايمانى
2-ايجاد روابط نزديک با کشورهاى اسلامى
3-اجتناب از مذاکره با آمريکا بعنوان ابرقدرت مسئول تحقير امت اسلامي.
گروه دوم بر اين باورند که ايران يک ملت-دولت مانند ديگر واحد هاى سياسى در جهان امروزى است و بايد در صحنه بين المللى يک بازيگر عمده باشد. ژئوپليتيک و موقعيت اقتصادى و انرژى ايران نيز بر اهميت ايران تاکيد مى نمايد.
آنان عقيده دارند که تجارت بين المللى و ايجاد روابط سياسى مهمترين ابزار در جهان معاصر براى حفظ منافع ملى ايران است. آینده روابط خارجی ایران به صورت مستقیمی به نتایج ناشی از مباحثات این دو گروه دارد. طراحی و اجرای استراتژی های عملیاتی برای رسیدن به اهداف چشم انداز نیز بستگی به چکونگی حل این معما دارد.
7-چرا ایران نگاه خاص به کشورهای آسیایی دارد؟
برای آنکه عمق نگاه استراتژیک ایران به آسیا شناخته شود، ناگزیر به چند واقعیت در صحنه روابط خارجی اشاره می نمائیم.
الف: اگر نگاهى به موقعيت جغرافيايى ايران بيفکنيم، متوجه خواهيم شد که ايران واسطه اى مابين دو منطقه مشحون از انرژى در جهان يعنى خليج فارس و درياى خزر است.
در محيط پس از جنگ سرد، ايران بصورت يک قدرت منطقه اى در آسياى جنوب غربى پديدار گشت و در حاليکه از لحاظ ژئو استراتژيک اهميت خود را ارتقاء داد، در دو منطقه بزرگتر يعنى خاورميانه و آسياى مرکزى و قفقاز نفوذ خود را افزايش داد.
در هر منطقه، سياست هاى ايران مشخص کننده نيازهاى اقتصادى و امنيتى ايران بود. و به همين دليل سياستهاى ايران گاه در بخش دوجانبه با کشورهاى مناطق موصوف با سياست هاى چند جانبه ايران در همان مناطق همپوشانى داشت.
در جنوب روابط جديد ايران با عربستان سعودى، قطر و اخيرا امارات عربى متحده نشان از نگرش جديد سياست خارجى ايران به کشورهاى مزبور دارد. در آسياى مرکزى، ايران بصورت کلى مايل به انکشاف روابط از طريق سياست هاى چند جانبه است.
مورد مشخص آن تشويق کشورهاى اين منطقه به پيوستن به سازمان همکارى هاى اقتصادى (اکو) است. در همين زمينه مى توان گفت که در حاليکه محرک ايران براى همکارى هاى خود با کشورهاى آسياى مرکزى و قفقاز همچنان اقتصادى است، در جنوب، دليل اصلى همکارى هاى ايران در خليج فارس، محرک هاى امنيتى ناشى از حضور سربازان آمريکايى در منطقه مى باشد.
ب: ایران در سالهای پس از انقلاب اسلامی موضوع منطقه گرایی را بشدت دنبال نموده است. این سیاست در مجموعه اهداف، راهبردها و سیاست های خارجی ایران منطبق با اهداف سیاست خارجی ایران منعکس در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است.
رجحان روابط با همسایگان، کشورهای مسلمان و کشورهای در حال توسعه همگی در چتر منطقه گرایی ایران قابل جمع شدن است. پیش بینی می شود که در سالهای آینده نیز همچنان منطقه گرایی از استراتژی های عمده دستگاه سیاست خارجی ایران باشد.
ج: ایران از مزیت ژئوپلیتیکی منحصر بفردی بهره می برد. ایران عضوی از مجموعه کشورهای خاورمیانه است و در عین حال بخشی از زیر مجموعه آسیای جنوب غربی و در عین حال عضوی از گروه کشورهای خلیج فارس و دریای خزر و در عین حال در بخش آسیای مرکزی بزرگ که تعریف جدیدی از همان منطقه خراسان بزرگ تاریخی است جای می گیرد. تا قبل از فروپاشی اتحاد شوروی ایران تنها از مزیت های خود در خلیج فارس و خاورمیانه استفاده مینمود.
در فردای دسامبر 1991، به یکباره فرصت های متعددی در شرق، شمال شرق و شمال غرب کشور بر روی ایران گشوده شد. 10 کشور جدید در قفقاز، آسیای مرکزی و کناره خزر به یکباره به ایران موقعیت جدیدی در همکاری های خود با کشورهای همسایه اش بخشیدند و نگرانی های امنیتی ایران ناشی از همسایگی با یکی از ابرقدرت های جهان را کاملا منتفی نمودند.
د: ایران در سالهای انتهایی قرن بیستم نگاه ژرفتری به کشورهای ماوراء همسایگان جدید انداخت و عمق استراتژیک خود را در همکاری با کشورهای آسیایی یافت. چین، هند، مالزی و اندونزی کشورهایی بودند که با توجه به هویت آسیایی خود، جمعیت فراوان، رشد سریع و پیشرفت در بخش های صنعتی و تکنولوژیک توجه ایران را جلب نمودند.
همچنین در سالهای اول قرن بیست و
نظر شما :