بکار گیری مدلهای جدید در سیاست خارجی
نویسنده خبر:
عباس ملکی
مقاله اى از معاون اسبق وزارت خارجه ايران
تحليلگران سياسى بصورت سنتى بر روى اين مسئله تمرکز مى نمودند که که چگونه يک تصميم گير بر روى يک راه حل از ميان تعداد متعددى از آلترناتيوها تمرکز مى نمايد؟ در همين ارتباط سه مدل مطرح در تصميم گيرى سياست خارجى که در سالهاى اخير بيشتر مورد بحث بوده اند، در اين بخش برشمرده مى شود: اولين آنها که در کارهاى گراهام آليسون مورد بحث قرار گرفته است، مدل عقلايى است . البته او از سه الگو در کارهاى خود نام مى برد که عبارتند از الگوى عقلايى ، الگوى سازمانى و الگوى بوروکراتیک .
الگوى بازيگر خردمند يا سياست عقلايى، عمل يک ملت و يا يک حکومت را در برابر يک وضعيت بر ضايه محاسبات عقلايى و داده هاى عينى ارزيابى مى کند.
چنانکه در بحران کوبا، تحليلگران بر پايه الگوى سياست عقلايى، سياست و عمل اتحاد شوروى را عملى عقلايى توصيف مى کردند که از زاويه اهداف استراتژيک اين کشور درست بوده است .
در الگوى سازمانى، آليسن به اين نکته مى پردازد که هر تصميمى که اتخاذ شود، بناچار از مجارى سازمانها و نهادهاى خاصى صورت مى گيرد. شناخت سازمانى که تصميمى بر عهده آن واگذار شده است مى تواند ما را از کم وکيف آن تصميم آگاه کند. در الگوى بوروکراتيک، آليسن اين بحث را مطرح مى نماسد که سازمانها و ادارات بوسيله افرادى اداره مى شوند که هريک براى خود نقش و صلاحيتى قائل بوده و ممکن است در رقابت با يکديگر قرار داشته باشند.
در نتيجه تصميم نه محصول فرآيند کار و وظيفه يک سازمان بلکه محصول چانه زنى افرادى تلقى مى شوند که از موقعيت شغلى خود استفاده و به ايفاى نقش مى پردازند. در نتيجه ويژگيهاى شخصى، شغلى، انگيزه ها و عقايد ديوانسالاران در فرآيند تصميم گيرى نقش عمده اى ايفا مى نمايد.
مجموعه اى از مدلهاى نوع دوم تحت عنوان سايبرنتيک عقلايى محدود بوسيله هربرت سايمون در ابتدا بررسى شد. مدل نوع سوم در رشته هاى مختلف به نام هاى متفاوت خوانده مى شود. در روابط بين الملل، از "چارچوب هاى مفهومى " بعنوان سومين مدل ياد گشته و در علوم سياست گذارى و همچنين تصميم گيرى به عنوان مدل هاى مربوط به روانشناختى معرفتى معروف است از جمله مدل شهودى چند وجهى ، که روشهاى مکاشفه اى را در روانشناسى شناختى را بصورت تجربى بررسى مى نمايد نيز در همين مقوله جاى مى گيرد.
در مورد چارچوب هاى مفهومى، روزنا منابع سياست خارجى در يک کشور بزرگ و باز را متغير هاى وابسته به نقش، جامعه و حکومت مى داند . برچر کارهاى روزنا را توسعه داده و دو محيط براى تصميم گيرى در سياست خارجى برشمرد. محيط عملياتى و محيط روانشناختي. محيط عملياتى خود به دو بخش تقسيم مى گردد. ميدان بيرونى به نظر او شامل متغيرهايى از جمله متغيرهاى جهانى، منطقه اى و روابط دوجانبه است. سازمان ملل متحد از جمله نهادهاى سيستم جهانى است.
محيط درونى در توسعه نظريات روزنا شامل توانايى هاى نظامى و اقتصادى، ساختار سياسى، گروه هاى داراى منافع و نخبگان رقيب هستند. محيط روانشناختى يک منبع غنى براى تشريح نظريات مربوط به تصميم گيرى است. ايدئولوژى، ميراث تاريخى، شخصيت و آمادگى از متغيرهاى محيط روانشناختى هستند.
شش گمان و فرض در ارتباط با نگرش روانشناختى به تصميم گيرى در سياست خارجى وجود دارد:
1-تصميم گيران تمايل دارند تا اطلاعات واصله را با تصاوير ذهنى خودشان تطبيق دهند، بعبارت ديگر بازيگران مايل به درک آن چيزهايى هستند که انتظار دارند آنها را درک نمايند.
2-تصميم گيران نظام بين المللى را بعنوان نظام تحت تسلط خود مى انگارند تا هر چه سريعتر مشکلات امنيتى خود را حل نمايند.
3-تصميم گيران کشورهاى توسعه يافته در ارتباط با محيط درونى، اهميت فراوانى براى رقابت مابين نخبگان و گروه هاى داراى منافع دارند.
4-نخبگان در کشورهاى توسعه يافته بيشتر رقيب خود را گروه هاى داراى منافع مى دانند تا ديگر نخبگان رقيب.
5-نخبگان در کشورهاى توسعه يافته وزن بيشترى به متغيرهاى بيرونى در مقايسه با متغيرهاى درونى مى دهند.
6-ظرفيت هاى اقتصادى و نظامى که ريشه در تبليغ و بيشينه نمودن قدرت دارد، محرک اصلى در رفتار کشورهاست. اين روش براى قدرت هاى متوسط غير قابل قبول است.
مدل عقلايى تصميم در سياست خارجى
مدل بازيگر عقلايى بهينه سازى را در يک فضاى تعاملى جهانى اين چنين تصور مى نمايد که اقتصاد بازار محرک اصلى جامعه و يا سازمان دولتى است. در تئورى مطلوبيت، تصميم گيران اين چنين مى پندارند که خروجى تصميم از انتخاب هاى در دسترس ناشى مى گردد. در همان زمان که انتخاب ها از خروجى ها ناشى مى گردد و سپس در مرحله انتخاب راه حل بنظر مى رسد که براى پيشنهاد دادن بهترين ظرفيت کار سختى در پيش داشته باشیم.
در زمينه مدل عقلايى و نظم و ترتيب آن مباحث متعددى تاکنون بوده است. هرديدگاه علمى به يک نوع نظام عقلايى را تصوير نموده است:
1-روانشناسان معرفت شناختى بر اين بخش متمرکز شده اند که چگونه رفتارهاى هنجارگرا توسط افراد انتخاب مى شود.
2-جامعه شناسان بر روى ساختارهاى اجتماعى، ارزش ها و نرم ها توجه نموده اند.
3-مردم شناسان بحث خود را بر نظرات طرفداران نظريه هاى رسمى اقتصادي (عقلايى) ومباحثات آنان با اقتصاد اساسي (که ارزشهاى مذهبى و نقطه نظرات اجتماعى بيشتر از دستاوردهاى اقتصادى و سياسى مد نظر است)، معطوف مى دارند.
4-صاحبنظران سياسى بر تفوق عوامل سياسى و نهادهاى سياسى در مراحل تصميم گيرى تاکيد دارند.
5-اقتصاد دانان بر بيشينه نمودن ثروت و ه
نظر شما :