آینده مبهم
نویسنده خبر:
سید محمد حسین ملائک
مقاله ای درباره پاکستان و ابهام استراتژیک
برگزاری انتخابات در پاکستان در 18 فوریه سال جاری مسیحی، یکی از مهم ترین تحولات ملی پاکستان در سال های اخیر با تاثیرات عمده منطقه ای و جهانی بوده است. انتخابات پاکستان در ظاهر رقابتی برای به دست آوردن کرسی های پارلمان است اما اغلب کارشناسان اتفاق نظر دارند که جریان پیروز، رشته امور دولت را نیز به دست گرفته و قدرت برتر صحنه سیاسی خواهد بود.
برنامه آمریکا
دولت آمریکا به خاطر حضور برنامه ریزی شده دراز مدت و سرمایهگذاری وسیع خود و حضور سازمان ناتو در افغانستان و تأثیری که تحولات سیاسی پاکستان بر افغانستان دارد، مهمترین تشویق کننده انتخابات بود.
از نظر استراتژیستهای آمریکایی، وجود حکومت نظامی و بی قانونی گسترده و ارتباطات ارتش با مقاومت درون افغانستان، طالبان پاکستانی و نهاد نا آرام جامعه پاکستانی برای به دست آوردن حقوق و آزادی های مشروع، تنها با برگزاری انتخابات مهندسی شده، قابل مدیریت است.
از نظرها دور نیست که ژنرال پرویز مشرف عملاً تحت فشار آمریکا انتخابات به این سبک و با حضور رقبای تبعیدی خود را پذیرفت. ژنرال مشرف با برکناری قدرتمندانه رئیس قوه قضائیه - آقای افتخار چودری، تنها مانع برگزاری انتخابات ریاست جمهوری - که منجر به تثبیت خودش شد، به عنوان رئیس جمهور تنها در زمانی حاضر شد لباس نظامی را کنار بگذارد که از امنیت جایگاه سیاسی خود اطمینان های لازم را دریافت کرده بود.
قتل بینظیر بوتو، برنامهریزیهای پیش ساخته سیاسی را تا حد نسبتاً بالایی به هم زد؛ برنامههایی که قرار بود در کنار برنامه توسعه اجتماعی و سیاسی پاکستان، اهداف آمریکا را نیز تأمین کند.
به هر صورت، شکست قابل پیش بینی حزب مسلم لیگ شاخه قائد اعظم ( حامی مشرف ) از حزب مردم و مسلم لیگ شاخه نواز شریف و اتهامی که هر دو حزب به مشرف مبنی بر دخالت در قتل بوتو یا حداقل کوتاهی در حفاظت از جان وی می زنند، فرصت بسیار محدودی را برای باقی ماندن وی در صحنه سیاسی پاکستان می گذارد.
نتیجه چندین دور مذاکرات احزاب پیروز انتخابات، صحنه را برای ابقای مشرف بسیار تنگ کرده است و اگر ارتش به رهبری ژنرال « اشفاق کیانی » همچون همتایان ترک خود در سیاست دخالت نکند ( عدم دخالت ارتش ترکیه در سیاست دریکی دو سال گذشته منجر به رشد حزب توسعه و عدالت تا سطح ریاست جمهوری آن کشور شد )، سقوط بدون خونریزی پرویز مشرف هم جدیترین نتیجه تحولات خواهد بود.
مردم و سیاست
بر کسی پنهان نیست که مشکلات پاکستان آن قدر عمیق است که تنها سیاست های دراز مدت میتواند پاکستان را از این چرخه بیثباتی، حکومت نظامی و محرومیتهای اجتماعی نجات دهد؛ سیاستهایی که در ابتدا باید پاسخگوی نیازهای اولیه این جامعه باشند و مشارکت حداکثری جامعه را در خود متبلور کنند.
مردم پاکستان مثل بسیاری از مردم این منطقه جغرافیایی، از نظر اعتقادی مسلمان بوده و از زاویه اجتماعی و فرهنگی عقب افتاده و از نظر اقتصادی نیز محتاج به کمکهای خارجی هستند بسیاری از مردم پاکستان به تعبیر سیاسی میانه رو و مخالف خشونتهای اجتماعی هستند و طبیعی است که ذهنیت عمومی و سنتی این مردم، راه حلهایی را با استفاده از فرهنگ عمومی و ظرفیتهای فکری در پیش رو قرار دهد.
با این حال در 30 سال پس از انقلاب اسلامی ایران، جامعه پاکستان جهتگیریهای مختلفی را به خاطر نیاز اقتصادی، با پول و فشار خارجی به خود گرفته است.
هم اکنون نتایج آن سیاستهای متناقض - به لحاظ تجربه اندوخته شده جریانات فعال در قالب تشکیل گروههای مستقل سیاسی خارج دولت و بی اعتنا و بی توجه به روابط بینالملل - را میتوان مشاهده کرد که برنامههایی متفاوت از آنچه « خارجی » می گوید دارند.
حـتی ایـن روزها خود ISI - اداره اطلاعات - و ارتش که ابزار و مسیر تشکیل چنین جریانات و گروههایی بودهاند، اهداف نیروهای جهادی را تشکیل می دهند. گروه « لشگر طیبه » و سازمان « جیش محمد » با پول عربستان برای فشار به ایران در مرحله اول و ترساندن شیعیان پاکستان در مرحله بعد شکل گرفت.
هر دوی این گروهها در حال حاضر با فاصله گرفتن از سازمان های دولتی پاکستان و بودجه عربستان، دارای پایگاه مردمی و شبکه مساجد وسیعی بوده و با سیاست های جاری سر سازگاری ندارند. گروه طالبان نیز به همین منوال با سیاست، طراحی و حمایت آمریکا و با هدف مبارزه با اشغالگری شوروی در افغانستان تشکیل شد اما این گروه فعلاً مهمترین چالش آمریکا، پاکستان وعربستان است.
اقدامات انتحاری این گروه نیز بیشتر معطوف به مؤسسات و افرادی است که روزی پشتیبانان آنها محسوب می شدند. از همه مهمتر اینکه قدرت روز افزون آنها، ترس تسلط آنها بر پاکستان را به کابوسی جدی در دیدگاه کارشناسان غربی بدل کرده است.
اگر چه نیروهای مذهبی تا به حال در هیچ انتخاباتی نتوانستهاند بیشتر از 14 درصد آرا را به خود اختصاص دهند اما مقدمات آمریکایی به خاطر فساد تمام نشدنی طبقه فوقانی جامعه پاکستان، این واقعیت را نیز نادیده نگرفتهاند که امکان دارد جامعه سنتی پاکستان به این نتیجه برسد که نیروهای مذهبی گزینهای بهتر از نیروهای سیاسی فعلی برای حکومت هستند واتفاقی چون انقلاب اسلامی ایران تکرار شود.
آمریکا بعد از کمکی معادل 20 میلیارد دلار از ( 11 سپتامبر به بعد ) به این کشور، به دنبال پیگیری سیاست « جنگ با ترور » است که مردم عادی در پاکستان به آن توجه دی ندارند؛ اگر که با آن مخالف نباشند. اما نخبگان و تحصیل کردگان در قشر فوقانی جامعه، به این واقعیت توجه جدی داشته و آن را در رقابت های خود مد نظر دارند و طبیعی است که اختلاف فرهنگی و اقتصادی و تضاد قشر فوقانی و لایه های زیرین جامعه، اجازه ثبات به این کشور را ندهد.
اسلام گرایان مهم ترین گروههای متشکل خارج از سیاست جاری پاکستان محسوب می شوند که به دلیل سابقه و رفتار خشونت آمیز خود، شدیداً زیر فشار تبلیغی قرار دارند.
اگر چه این گروه ها حداقل در کوتاه مدت شانس رسیدن به قدرت را ندارند اما مهمترین موضوع سیاست بین المللی و منطقهای آمریکا و نهایتاً پاکستان هستند. برای بسیاری که در واشنگتن به دنبال یک متحد قابل اطمینان می گردند، این گروهها جز بیثباتی وعدم اطمینان و یأس نوید دیگری ندارند. در واقع به رغم این واقعیت که از دید سیاستمداران آمریکایی،« جنگ با ترور » با برنامهریزی در 2 زمینه نظامی و اجتماعی امکان موفقیت دارد. برنامه کمک های اجتماعی و ارتقای دانش و آگاهیها، منجر به مقاومت در مقابل سیاستهای مداخلهگرانه و محکومیت اقدامات نظامی از هر نوعی شده است. بنابراین اهمیت شگفت انگیز این انتخابات نیز در این است که پاکستانی ها عملاً 2 پدیده متضاد رقابت سیاسی و جنگ را همزمان تجربه می کنند.
قبایل و سیاست
منطقه قبایل - حد واسط افغانستان و پاکستان - منطقه وسیع و بی قانونی است که با نظام سیاسی سنتی قبیلهای تاکنون بدون دخالت خارجی سر کرده است. این منطقه محروم و بدوی به دلیل نقش عمدهای که در حمایت از گروه بن لادن و طالبان بازی کرد، مهمترین خطه جغرافیایی روی میز استراتژیستهای غرب محسوب می شود.
وقتی درسال 2004 ارتش پاکستان به رهبری مشرف با نارضایتی کامل ولی زیر فشار آمریکا، 80 هزار نفر را به منطقه قبایل با وزیرستان گسیل کرد، هیچگاه تصور نمیشد که ارتش با از دست دادن هزار نفر و تحمل زخمیهای فراوان، چنین ناتوان و ناکارا جلوه کند.
در گذشته قبایل همواره از نظر مالی وابسته به دولت بود و از دخالت ارتش هراس داشت، اما با تشکیل گروه های سازمان یافته با ارتباطات بین المللی و وسیع القاعده نه تنها از وابستگی مالی خارج شده که نسل جوان تر قبایل برای مقابله با دولت، واهمهای نیز ندارند.
این موضوع، تحلیلگران آمریکایی را به این نتیجه رسانده است رسانده است که احتمال مأمن داشتن القاعده و بن لادن دراین منطقه بسیار جدی است. آمریکا تاکنون 750 میلیون دلار برای تحولات اجتماعی در این منطقه کنار گذاشته و مبلغ 350 میلیون دلار دیگر برای پرداختن به رؤسای قبایل برای خودداری از کمک به مبارزان در نظر گرفته است.
بمب اتم و پاکستان
همان طور که گفته شد، امکان پیروزی قاطع احزاب اسلامگرا در پاکستان در حال حاضر دور از دسترس است. اما به دلیل به هم ریختگیهای اجتماعی و دخالتهای مدام خارجی، پتانسیل قدرت گرفتن ناگهانی آنان در یک پروسه هیجانی دور از انتظار نیست.
سؤال مهم برای آمریکا به طور خاص این است که قدرت اتمی پاکستان در هر صورت در دستان چه کسی قرار خواهد گرفت.
آیا دانشمندان پاکستانی میتوانند آن چنان در انزوا و دور از تحولات اجتماعی به سر برند و تحت تأثیر این روندهای متناقض قرار نگیرند؟
آیا این ترس که مقدار کمی مواد رادیواکتیو میتواند در دست گروههای سیاسی- نظامی به ابزاری هولناک برای مقاصد این گروها تبدیل شود، واقعی است؟
ایران وانتخابات
انتخابات پاکستان برای ایران نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. ایران در بسیاری از موضوعات فوق، دیدگاههای متفاوتی از آمریکا و منطبق تر با منافع مردم پاکستان دارد. استراتژیکترین برنامه ریزی انرژی ایران، در زمانی که اروپا گزینههای خرید گاز از ایران را مشروط به شرایط نا مرتبط کرده، به خط لوله گاز ایران به پاکستان و هند گره خورده است.
بی ثباتی و ناآرامی در این کشور آینده این خط لوله را در ابهام خواهد برد.
نظر شما :