توصیه هایی برای ایران
1- می توان اینگونه پنداشت که اغوا، جذب و کشش همواره بیشتر از زور و قوه قهریه بکار آید. داستان جالب لافونتن در مورد خورشید و باد شاید در این زمینه قابل طرح مجدد باشد.
در رقابت مابین باد شمال و آفتاب که هرکدام با روش خود تلاش می کردند که جامه بهم پوشیده یک نوجوان را باز نمایند، باد هر چه تلاش نمود، لباس نوجوان بیشتر بر تن او پیچید و خورشید با تلطیف و گرم کردن فضا توانست لباس او را از بدنش جدا سازد. اگر بخواهیم که دیگران آغوش خود را برای ما و اندیشه های ما باز کنند، روش خورشید از روش طوفان کاراتر و موثرتر می باشد.
چگونه است که کشورهایی می توانند دروازه های کشورهای دیگر را نه با زور اسلحه و نیرو، بلکه با فرهنگ و ارزشهای اجتماعی بازکنند و در جایی دیگر اگر ملتی نهایتا تسلیم قوه مسلط گردد، چرا این رفتار به نسبت مورد اول موقتی است؟ آیا داستان جنگ های مابین یونان و تروا و نهایتا وارد شدن یونانیها با نیرنگ اسب بزرگ چوبین از همین دست است؟ ارزشهای نوین جوامع بشری نیز همچون اسب تروا خاصیت اغوا کنندگی دارند.
دمکراسی، آزادی، حقوق بشر و فرصت های فردی در تمامی جوامع دارای جاذبه است و مخالفت با آنان نشانه هایی از اجازه ندادن به مشارکت طبقات اجتماعی در سرنوشت خویش. اگر این طور است بنابراین برای ارائه تصویر یک جامعه در جوامع دیگر آیا بهتر است که بر ارزشهای متعالی انسانی تکیه گردد و یا بر قدرت نظامی آن جامعه؟
2- سياست خارجى، اصولا در مورد فعاليت هاى يک کشور در محيط و شرايط خارجى است. سياست خارجى پروسه اى شامل اهداف مشخص، عوامل معين خارجى وابسته به اهداف فوق الذکر، توانايى کشور در رسيدن به نتايج مطلوب، توسعه يک استراتژى سودمند، اجراى استراتژى، ارزيابى و کنترل آن مى باشد. در همين ارتباط، دیپلماسى ميتواند برنامه اى از فعاليت ها تعريف گردد که توسط تصميم گيران يک کشور در برابر کشورهاى ديگر و يا نهاد هاى بين المللى انجام شده تا به اهدافى که بنام منافع ملى آن کشور خوانده مى شود، برسند. يکى از عناصرى که جامعه دموکراتيک را تعريف مى کند، ميزان مشارکت مردم در فرآيند سياستگذارى است. هرقدر ميزان مشارکت مردم بيشتر باشد، بيشتر احتمال دارد که نهادهاى جامعه در معرض تقاضاهاى متعارض مردمى باشد که علايق و منافع مختلف آنها را چند پاره کرده است. سياست خارجى يک کشور نیز برآيند پروسه پيچيده و چند وجهى تصميم گيرى است که تعداد متعددى از دستگاه هاى دولتى و غيردولتى در آن دخالت دارند. هرکدام از بازيگران هدف های متفاوتى را پى گيرى مى نمايند.
3- قدرت به معنای توانایی نفوذ برای تغییر در رفتار دیگران جهت رسیدن به نتیجه مطلوب معنا میشود. راه های کاربرد قدرت می تواند بکار بردن زور از طریق تهدید کردن دیگران، تحریک کردن بوسیله تطمیع مانند پرداخت پول و جذب آنها تا آن کاری که شما می خواهید را انجام دهند باشد.
4- در علم سیاست، قدرت سخت، به معنای دستیابی به ظرفیت ها و یا منابعی است که با آنها می توان در نتیجه و یا برون داد یک فرآیند نفود کرد. بنابراین یک کشور زمانی قوی است که جمعیت بیشتر، اراضی وسیعتر، منابع طبیعی کلانتر، استحکام اقتصادی، نیروی نظامی و ثبات اجتماعی داشته باشد.
قدرت سخت به یک کشور امکان می دهد که کشور دیگری را تطمیع و یا تهدید نماید تا به منافع کشور اول گردن نهد. قدرت در یکی از بخش های فوق به معنای تفوق در بخش های دیگر نبوده، قدرت به سادگی قابل تعویض از یک زمینه به دیگر زمینه ها نیست. قدرت نظامی بریتانیا بسیار بیشتر از مهاجران اروپایی به آمریکا بود، اما این عامل نتوانست از سرپیچی و نهایتا استقلال مردمان ایالات متحده آمریکا جلوگیری نماید.
به همین ترتیب در ویتنام، آمریکا شکست خورد. اکنون در قرن بیست و یکم نیروهایی غیر حاکم بر سرزمین ها می توانند حتی ابرقدرت یگانه را شکست دهند، مانند آنچه که در روز 11 سپتامبر 2001 رخ داد.
5- سياست خارجى هر کشور مستقيما با عناصر قدرت ملى آن کشور در ارتباط است. مى توان براى تعيين قدرت ملى يک کشور ميان دو دسته از عوامل تفکيک قائل شد: عوامل نسبتا با ثبات و عواملى که همواره دستخوش دگرگونى هستند. جغرافيا به وضوح باثبات ترين عاملى است که شالوده قدرت ملى راتشکيل مى دهد.
همچنان رودها، درياها، اقيانوسها، دره ها، دشت ها و کوه ها مهمترين صحنه هاى ترجمه سياست ها و استراتژى هاى طراحى شده مى باشند. تفاوت کشورها در ارتباط با قدرت آنان مانند تفاوت آنان در شکل و اندازه کشورشان است. منابع طبيعى نيز يکى ديگر از عوامل باثبات در ميزان قدرت يک ملت نسبت به ملل ديگر است. مواد غذايى، مواد خام و منابع مدنى خصوصا نفت و گاز از جمله مظاهر توان يک کشور بشمار مى روند. قدرت صنعتى و يا تکنولوژيک در زمينه هايى مانند صنعت، حمل و نقل، ارتباطات و يا کشاورزى خود ميتواند گوياى قدرت يک کشور باشد.
آمادگى نظامى مستقيما با قدرت يک کشور در رابطه است و در ذيل آمادگى نظامى مى توان به عواملى همچون تکنولوژى نظامى، رهبرى، کميت و کيفيت نيروهاى مسلح پرداخت. جمعيت يک کشور نيز نمادى از قدرت ملى آن کشور مى تواند باشد و البته اين موضوع الزامى نيست. شايد از خود جمعيت، توزيع جمعيت و روند رشد جمعيت مهمتر باشد.
6- در ميان عوامل کيفى مربوط به قدرت ملى مى توان از منش ملى، روحيه ملى، کيفيت حکومت و جامعه و کيفيت ديپلماسى نام برد. شايد بتوان گفت که ديپلماسى مغز متفکر قدرت ملى است، همانگونه که روحيه ملى روح آن است. اگر قدرت ديد آن کاهش پيدا کند، قدرت داورى آن دچار اشکال شود، و اراده آن تضعيف گردد، همه امتيازات ناشى از موقعيت جغرافيايى، خودکفايى در مواد غذايى، مواد خام، توليد صنعتى، آمادگى نظامى، تعداد و ويژگيهاى جمعيتى در دراز مدت چندان به کار ملت نخواهند آمد.
ملتى که بتواند به داشتن همه اين امتيازات ببالد، اما ديپلماسى مناسب با آنها را نداشته باشد، ممکن است از طريق وزنه خالص سرمايه طبيعى اش به موفقيت هاى موقت نائل شود. اما در دراز مدت با بکار اندختن ناقص، ناپيوسته و مسرفانه اين سرمايه طبيعى در راه اهداف بين المللى ملت، آن را بر باد خواهد داد. قدرت نرم به معنای توانایی جذب دیگران بسوی خودمان بدون استفاده از زور و یا پول است. منابع قدرت نرم عبارتند از فرهنگ، کمال مطلوب سیاسی و سیاست ها. فرهنگ یک کشور می تواند برای دیگر کشورها منشاء جذابیت باشد. مانند هر آنچه که اکنون از فرهنگ و سنت های هند و یا چین در ذهن دیگر مردمان جهان است. ارزشهای سیاسی و یا ایده آل های سیاسی می تواند دیگران را نسبت به یک واحد سیاسی جذب و یا دفع نماید.
مانند موضوع لیبرالیسم که برای برخی یک مطلوب است وبنابراین مردمان آن کشورها بصورتی به خواستگاه و یا پشتیبان این تفکر که نسبتا انگلستان و آمریکا هستند با دیده مثبت می نگرند. و یا برعکس ایده های سیاسی رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی باعث افزایش نگاه منفی دیگران به این سیستم سیاسی در دهه 1970 گردید. در سطح کشورها، مشروعیت در ایجاد قدرت نرم بسیار موثر است.
همکاری باعث خواهد گردید تا دیگران معطوف به اهداف کشور شده و منافع ملی آن کشور را شناسایی نمایند. اثربخشی هر نوع قدرتی ابتدا به مفهوم آن قدرت باز می گردد. قدرت در طول زمان تغییر می کند. ماکیاول معتقد بود که او بیشتر در امان است اگر او را بجای آنکه دوست بدارند از او بترسند. نگاه مزبور این سئوال را پیش می آورد که آیا قدرت نظامی یک کشور باید ارجحیت اول را در برنامه ریزی های آن کشور را داشته باشد؟ و یا بر عکس سیاست های مبتنی بر قدرت نرم مانند دعوت دیگران به ایده آل های خویش و استفاده از روش های مدنی و فرهنگی می تواند امنیت یک کشور را حفظ نماید؟ به یقین هیچ کدام از این دو به تنهایی نمی تواند منافع ملی یک کشور را کاملا حفظ و ارتفا دهد.
بلکه تلفیقی از این دو سیاست است که می تواند یک کشور را به توسعه رهنمون شود. ترکیبی از قدرت های سخت و نرم، قدرت هوشمند است که در جای خود با استفاده از وسائل مناسب به دفاع از کشور بر می خیزد. اگر برای حفظ امنیت کشور قرار باشد که تهدیدی علیه دیگری شود، این کار را انجام می دهد و به منافع دیگران و روش های حفظ آنها نفوذ می نماید و در جای خود از سیاست های ترغیب، تشویق و جذب دیگران به آرمانها، کمال مطلوب، فرهنگ و تمدن کشور استفاده می برد.
7- قدرت نرم آمریکا در سالهای اخیر بر نفوذ این کشور بر اذهان مردم جهان از طریق رسانه ها استوار است. رسانه های خبری آمریکایی نفوذ قابل توجهی در اکثر نقاط جهان دارند.
فیلم های هالیوود نیز بخشی از امپراتوری رسانه ای آمریکا را تشکیل می دهد. آموزش عالی دومین منبع قدرت نرم آمریکاست. تقریبا در همه جای جهان اشتیاق برای رفتن به دانشگاه هاروارد، استانفورد و ام آی تی وجود دارد و دانشگاه های آمریکایی با ایجاد پردیس های جدید در کشورهای دیگر بخصوص در کشورهای همسایه ایران به بازار بزرگ جذب دانشجویان می اندیشند. این بازار با خود جریان علاقه جوانان کشورهای دیگر و سمپاتی نسبت به آمریکا را در پی دارد. سومین بخش از منابع قدرت نرم آمریکا در بخش تکنولوژی است.
فنآوری ارتباطاتی آمریکا که بخشی از آن در استفاده از سیستم عامل ویندوز در اکثر کامپیوترهای جهان متجلی است به هرحال سلیقه کاربران را تغییر می دهد و در عین حال راه را برای فعالیت های اطلاعاتی آمریکا باز می نماید. چهارمین بخش از این منابع در ورزش نهفته است.
مایکل جردن را اکثر جوانان سایر کشورها می شناسند و از این راه به شبکه مشتاقان به قهرمانان ورزش آمریکا و استفاده از بازار بزرگ لباس و وسائل ورزشی مزین به نام آنان می پیوندند. یکی دیگر از منابع قدرت نرم که می توان از آن نام برد، صنایع غذایی آمریکاست. پپسی و کوکا کولا بدون شک بزرگترین فروشندگان نوشابه در جهان هستند و غذاهای آماده همچون مک دونالد دارای صف های طولانی در کشورهایی مانند چین و روسیه است. از دیدگاه سیاسی نیز گرچه مقبولیت آمریکا در میان جوامع دیگر کمتر شده است، اما اشتیاق جوانان در کشورهای کمونیستی اروپا و اتحاد شوروی برای شنیدن صدای رادیو آزادی و یا برپانمودن مجسمه آزادی توسط دانشجویان چینی در 1989 نشانه هایی از قدرت نفوذ ارزشهای آمریکایی در میان دیگر مردمان در گذشته ای نه چندان دور بوده است.
8- در دوران جدید، دیدگاه مردمان دیگر کشورها به ایران باعث تضعیف و یا تقویت موقعیت ایران در روابط بین الملل خواهد گردید. قدرت نرم ایران در سیاست خارجی می تواند در ایجاد تصویر مثبت از این کشور فعال شود. قدرت نرم ایران در فرهنگ، تاریخ، تمدن، ارزشهای سیاسی، قانون اساسی مبتنی بر ارزشهای دمکراتیک، مشارکت مردم در حکومت، اقتصاد پویا، و روند مباحثات نظری در میان نخبگان ریشه دارد.
9- می توان فرهنگ را با توجه به نظر گرت هافستده چنین تعریف نمود که "عبارتست از برنامه ریزی بهم پیوسته ذهن انسانها که بوسیله آن اعضای یک گروه انسانی را از دیگر گروه ها و دستجات متمایز می سازد". فرهنگ شامل نظام ارزشها می شود که خود عناصر تشکیل دهنده فرهنگ هستند.
ارزشها خود نشانه ای از افراد است، همچنانکه می تواند نشانه ای از گروه ها باشد. ارزش گرایشی است برای ترجیح دادن چیزی بر چیز دیگر. بعلت آنکه ارزشها در اوائل زندگی افراد شکل می گیرند، لزوما نباید همه آن ها منطقی باشند. حتی می تواند در یک فرد ارزشهای متناقض وجود داشته باشد مانند میل به آزادی و در عین حال برابری. بنابراین می توان گفت که فرهنگ ابتدا با فردیت سروکار دارد و آنگاه با جمعی از افراد.
10- می توان از زبان فارسی برای جذب دیگر ملل استفاده نمود. در عین حال که گویشگران به زبان فارسی در جهان بصورت کلی تنها در کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان هستند، و در برخی از کشورهایی نظیر عراق، ترکیه، ازبکستان و پاکستان گروهی از مردم بزبان فارسی سخن می گویند، اما نباید از یاد برد که نفوذ زبان فارسی در پهنه جهانی غیرقابل انکار است.
این زبان براحتی در زبان های دیگر مانند ترکی، هندی، اردو، ارمنی، گرجی، سواحیلی و... نفوذ کرده و کمتر زبانی در جهان است که از لغات فارسی کاملا عاری باشد. سنتها و عادات تاریخی ایرانیان نیز مظهر قدرت نرم برای ایران است. نگاهی به مراسم و مناسبت های ایرانی مانند نوروز نشان از نفوذ فوق العاده فرهنگ ایرانی در میان جوامع دیگر است.
11- ارزشهای سیاسی از جمله منابع قدرت نرم در سیاست خارجی است. برينگتون در کتاب خود، کالبد شکافى چهار انقلاب معتقد است که انقلابها به مانند کتب مقدس که الگوهاى مذهبی اند و جهان شمول، در آمال و آرزوهاى خود جهان شمولند. صدورانقلاب به عنوان يکى از مبانى اساسى ايدئولوژى انقلاب اسلامی ايران، از اهداف اصلى سياست خارجى نظام برآمده از انقلاب ايران بود. در واقع رهبران ايران بر اين باور بودند که کشور داراى رسالتى در تبليغ پيام خود در سراسر عالم است. در تعقيب اين سياست ايران دوهدف را دنبال مى کرد :
* تلاش برای آشنا سازی ملت ها نسبت به سرنوشت و منطقه خویش
* تلاش در بر قرارى جامعه اسلامى واحد( امت)، تا اينکه اسلام نقش سرنوشت ساز خود را در جامعه سازی ایفا نماید.
از يکسو انقلاب اسلامى بر نفى رابطه استکبارى، نفى اقتدار ابرقدرتها، حمايت از ملتهاى مظلوم، صدور انقلاب و ايستادگى بر مبانى اسلامى تکيه داشت، اما از سوى ديگر در نظام بينالملل، اينگونه تفکرات، موجب تزاحم با بسيارى از قواعد و باورهاى ديپلماتيک بين دولتها مىشد. طبيعتا در دهه اول انقلاب که باورهاى ايدئولوژيک و انقلابى، نقش پررنگترى را داشتند، اين پارادوکس عميقتر گشت.
اين تضاد در واقع مشکل هر انقلابى است و انقلاب طبيعتا با شرايط استقراريافته در نظام بينالملل در تضاد است و سعى مىکند در آن تحول ايجاد کند و وظيفه ديپلماسى نيز انتقال مسالمتآميز اين گرايش تحولمحور از درون انقلاب به منطقه و جهان است. اکنون در آستانه پایان سومین دهه پیروزی انقلاب اسلامی به روشنی می توان دریافت که ارزشهای این انقلاب صادر شده اند اما نه با زور، قدرت نظامی و یا فعالیت های خرابکارانه در کشورهای دیگر، بلکه تنها با آشنا سازی دیگران به اهداف این انقلاب و ترمیم تصویر ایران در ذهن یکایک افراد در کشورهای دور و نزدیک. این مسیر نیاز به تلاش بیشتر دارد. از ارزشهای اساسی ایران که می تواند در سطح جهانی مطرح شود می توان به دمکراسی نسبی موجود در ایران، انتخابات متعدد، نقش زنان در جامعه و شکوفایی جامعه مدنی از طریق تعدد سازمان های غیر دولتی اشاره داشت.
12- یکی از مشخصات جامعهء ایرانی در افق چشم انداز عبارت است از دست یافتن به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه).
این آمال نیازمند یک اقتصاد پویاست. همچنین سند چشم انداز بیان می دارد که سیاست های توسعه و اهداف و الزامات چشم انداز باید به نوعی برنامه ریزی گردد که ایران در طول این دوره بتواند دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت باشد. توسعه یعنی تحولات مثبتی که در نتیجه برنامه ریزی و سختکوشی مدیران جامعه و مردم آن منجر به بهزیستی، رفاه، آگاهی و قدرتمند سازی انسانها می گردد.
اين چشم انداز قرار است ایران را به وضعیتى مطلوب با توجه به امکانات و فرصت ها و محدوديت ها تا سال 1404 شمسی رهنمون سازد. در اين چشم انداز براساس واقعيت ها، ایران ميتواند علاوه بر جنبه هاى اخلاقى، معنوى، سياسى و فرهنگى، به لحاظ اقتصادى و علمى داراى مشخصات زير باشد:
یک؛ تبديل به قدرت اول درمنطقه آسیای جنوب غربی به لحاظ اقتصادى، فنى و علمى ؛
دو؛ داراى ميزان تورم و نرخ بيکارى يک رقمى ؛
سه؛ برخوردار از زيربناها و ساختارهاى لازم براى تداوم رشد اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى
13- در زمینه خاص سیاست خارجی و ارتباط آن با قدرت نرم سه وظیفه برای سیاست خارجی متصور است. ابتدا ارتقای مشروعیت نظام از دیدگاه بین المللی است.
مشروعیت هر نظام ریشه در سازوکار داخلی آن دارد، اما کشورها باید مواظب رفتار خود در سطح جهانی و عکس العمل کشورهای دیگر باشند. موسسات بین المللی عموما با دغدغه های فرهنگی مانند تامین صلح، مراعات حقوق بشر و ایجاد فرصت برای تقویت کشورهای ضعیف تاسیس گردیده اند. با افزایش تعداد موسسات بین المللی، سازمان های غیردولتی و همچنین شخصیت هایی که خود بصورت انفرادی در نظام بین الملل موثرند، هر واحد سیاسی می باید چنان رفتار نماید که از رهگذر تعامل با موسات بین المللی بر مشروعیت خویش در امور انسانی و انسان دوستانه بیفزاید. دومین وظیفه سیاست خارجی کسب پرستیژ، حیثیت، اعتبار و آبرو در صحنه بین المللی است.
سومین وظیفه سیاست خارجی در چارچوب قدرت نرم مدیریت افکار عمومی است. دیپلماسی عمومی بخشی است که می تواند روشهای مربوط به مدیریت افکار عمومی را تسهیل نماید. دیپلماسی عمومی شامل برنامه های مرتبط با اتشار کتاب، تشکیل کتابخانه ها، پخش رادیویی و تلویزیونی برنامه ها بزبان رایج بین المللی، آموزش زبان و جشنواره های هنری و برنامه های مبادلات آموزشی است.
وظیفه چهارم سیاست خارجی تاثیرگذاری بر اذهان مردم دیگر کشورها از طریق روشهای روابط عمومی است. روابط عمومی به معنای مدیریت کردن ارتباطات خارجی یک سازمان برای ایجاد تصویر مثبت از آن سازمان است.
این کار به هر واحد از جمله یک کشور اجازه می دهد که موفقیت های خود را در میان دیگر جوامع شایع سازد، شکست های آن کشور را کوچک جلوه دهد و تغییرات در حکومت و جامعه را برای دیگران توضیح دهد، به نوعی که افراد به طرفداری از آن کشور و یا حکومت تمایلی در ذهن خود احساس نمایند. گرچه روابط عمومی رشته جدیدی است که در تجارت و سیاست کاربرد فراوانی دارد، اما بقول ادوارد برنایز بشر از ابتدای تمدن همواره سه عنصر از روابط عمومی یعنی اطلاع دادن به مردم، ترغیب کردن مردم و آشنا کردن مردم با مردم در جوامع اولیه را استفاده می کرده است.
14- در چنین فضایی که هر کشور بدنبال آن است که تصویر خود را در میان مردم دیگر جوامع مثبت و سازنده نشان دهد، جمهوری اسلامی ایران فاقد چنین ابزارهایی است. در عین حال که ایران دارای جاذبه های متفاوت و جالب برای طبقات مختلف اجتماعی است، اما تاکنون کمتر به این موضوع مهم پرداخته شده است.
کشورهای متعدد دارای روش های تبلیغاتی برای جذب توریست به کشور خود هستند. فشار رسانه ای کشورها و گروه هایی که نفع آنان در ضعف ایران است بشدت افزایش یافته است. بدون برنامه ریزی برای حضور در میان نخبگان دیگر کشورها، رسانه های مختلف و تولید کتاب و مجله و سایت اینترنتی برای شناسایی ایران به دیگران، حفظ منافع ملی ایران کار مشکلی است. بنظر می رسد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می تواند در زمینه های زیر فعال باشد:
ارائه ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی بعنوان یکی از تمدن های بزرگ جهان
ارائه تصویری خالص و مبتنی بر ارزشها از اندیشه اسلامی
تصویرسازی از تلفیق فرهنگ ایرانی با اندیشه اسلامی که عمدتا در مفاهیم شیعی متبلور است.
تبلیغ سنت ها، باورها، ایستارها، تاریخ، آثار و مظاهر باستانی، خرده فرهنگ ها و فرهنگ عمومی ایرانیان به مردمان سایر کشورها
15- اما این سخن کامل نیست اگر تلاشی برای یافتن پاسخ به سئوالات زیر نشود:
1. آیا بهتر است در محیط بیرونی ایران از این کشور بترسند و یا آن را دوست بدارند؟
2. آیا ایران می تواند نمونه ای از یک کشور اسلامی پیشرفته در جهان شود؟ آیا این کار با اتکا به قدرت سخت امکان پذیر است؟ یا قدرت نرم؟
نظر شما :