رضایت و نارضایتی

۲۵ مرداد ۱۳۸۶ | ۱۶:۳۰ کد : ۱۱۱۳۸ نگاه ایرانی
درباره روابط ایران با کابل و بغداد و چالش با آمریکا
رضایت و نارضایتی

دو تحول مهم طی نیمه دوم مرداد ماه به وقوع پیوست که در روند بحران رابط آمریکا و ایران یک نشانه منفی به شمار می رود. این در حالی است که هیات های نمایندگی ایران و آمریکا سومین نشست خود را در بغداد برگزار کردند.

دو تحول مهم عبارتند از :

 

1 سفر نوری مالکی، نخست وزیر عراق به ایران و واکنش آمریکا به این سفر و دوم سفر حامد کرزای به واشنگتن و تمجید وی از سیاست ایران در افغانستان و واکنش جرج بوش به اظهارات کرزای و شکل حمله به ایران.

 

 خلاصه این دو تحول این است که کشورهای عراق و افغانستان از همکاری خود با ایران اظهار خشنودی می کنند. اما ایالات متحده آمریکا که هر دو کشور را به اشغال در آورده است از سیاست های ایران ناخشنود است.

در این نوشتار می کوشم دلایل رضایت دولت های عراق و افغانستان و در عین حال عدم رضایت آمریکا از سیاست های ایران را مورد ارزیابی قرار دهم:

1- دولت نوری مالکی از چند بحران جدی رنج می برد. یکی جنگ های شورشی نیروهای مخالف حضور نیروهای بیگانه درعراق و دیگری چنگ های شبه فرقه ای میان پیروان مذاهب گوناگون.

در عرصه سیاسی نیز دولت نوری مالکی با بحران عدم مشارکت نیروهای وابسته به برخی فرقه اهل سنت مواجه است.

در نتیجه می توان گفت که دولت نوری مالکی در دو روند امنیتی و سیاسی با بحران مواجه است، اما همین دولت موفق شده است بخش های فراوانی از سرزمین عراق به ویژه بخش های شمالی و جنوبی این کشور را امن کند. بخش جنوبی عراق که عمدتا شیعیان در آن استقرار دارند با دو لت نوری مالکی هم پیمان هستند.

بخش شمالی عراق نیز با دولت نوری مالکی اعتلاف سیاسی دارد. دلیل اعتلاف کردهای شمال عراق با دولت نوری مالکی روشن است.

 

آنها با نمایندگان اکثریت مردم عراق ائتلاف کرده اند تا بتوانند نظام فدرالی مورد نظر خود را در این کشور به اجرا بگذارند. در میان نیروهای شیعه فقط سپاه مهدی به رهبری مقتدی صدر است که همچنان وضعیتی مبهم دارد، سپاه مهدی با ادامه حضور نیروهای آمریکایی در عراق مخالف است، اما در مجموع از اجماع شیعیان این کشور خارج نشده است.

بنابراین می توان گفت که شیعیان عراق چه به لحاظ امنیتی و چه به لحاظ سیاسی انسجام نسبی خود را حفظ کرده و مناطق تحت نفوط خود را با امنیت نسبی مدیریت می کنند.

 

ائتلاف شیعیان با کردهای عراق به رهبری جلال طالبانی و مسعود بارزانی در مجموع شمال و جنوب عراق را از حوزه های شعله ور مناطق مرکزی و غربی آن کشور دور کرده و دولت نوری مالکی را مطمئن کرده است که از ادامه حمایت دو نیروی مهم عراق برخوردار است.

 

ازسوی دیگر دولت نوری مالکی از حمایت بی دریغ اعتلاف واحد عراق و مرجعیت شیعه این کشور برخوردار است. می داند که ایران نقش بسیار مهمی در برقراری امنیت عراق دارد و حتی سپاه مهدی نیز نمی تواند سیاست یک جانیه گرایی را در پیش گرفته و از اجماع شیعیان عراق و مرجعیت مذهبی آن خارج شود.

 

مذاکرات نوری مالکی در تهران در سفر اخیرش به ایران روی دو محور استوار بود.

محمور اول مذاکرات امنیتی بود. نوری مالکی معتقد است طرح امنیتی بغداد با ناکامی مواجه شود نیروهای شورشی خدشه ای جدی به روند سیاسی این کشور وارد خواهند آورد و شکست روند سیاسی این کشور منجر به سقوط دولت وی خواهد شد.

در نتیجه آشکارا نیست بافت و ترکیب دولت بعدی عراق چه خواهد شد. نوری مالکی در واقع از ایران می خواهد از سقل خود برای جلوگیری از فروپاشی طرح امنیتی دولت عراق استفاده کند تا از طرح موفقیت طرح امنیتی به افزایش موفقیت روند سیاسی کمک کند.  

 

محور دوم مذاکرات نوری ماکلی جنبه سیاسی دارد. نوری مالکی همچنین از سیاست های سپاه مهدی و تاثیر منفی آن بر روند انسجام شیعه عراق بیمناک است. نوری مالکی از ایران می خواهد از نفوذ خود جهت کنترل سپاه مهدی استفاده کند.

 

دولت نوری مالکی معتقد است تاکنون برای جلوگیری از شروع حملات همه جانبه نیروهای آمریکا به منظور سرکوب سپاه مهدی تلاش های فراوانی کرده است، اما این تلاش ها نمی تواند بی سقف بماند، زیرا آمریکا سپاه مهدی را بخشی از نیروهای شبه شورشی می داند که باید خلع سلاح شده و به یک جریان سیاسی تبدیل شود.

در همین حال دولت نوری مالکی می داند که ایران تنها کشور منطقه است که هم عمق مذهبی و ایدئولوژیک دولت عراق به شمار می رود و هم به لحاظ سیاسی از دولت کنونی عراق جانب داری می کند، زیرا اکثریت قریب به اتفاق دولت های هم جوار عراق از دولت نوری مالکی و بافت و ترکیب آن ناخشنود هستند.

 

هنگامی که موضوع بحران عراق و عوامل منطقه ای تاثیر گذار در آن از نگاه دولت نوری مالکی نگریسته می شود تصویر بالا رخ  می نماید. اما این نگاه لزوما با نگاه دولت آمریکا منطبق نیست.

آمریکا بر خلاف ادعاهای رسمی خود بحران عراق را از دیگر بحران های خود با ایران جدا نمی کند. شاید بحران عراق در زنجیره بحران های آمریکا و ایران ضعیف ترین و در عین حال آرام ترین حلقه به شمار می رود، زیرا هم ایران وهم آمریکا می توانستند از سکوی عراق برای ضربه زدن به منافع یکدیگر بهره ببرند.

 

این یک توافق اعلام نشده بین ایران و آمریکا است که صحنه عراق از مجموع حوضه های بحران تهران و واشنگتن خارج شده یا حداقل در مقایسه با دیگر حوضه ها آرام تر بماند، زیرا عراق هم برای ایران و هم برای آمریکا قلمرو حیاتی به شمار می رود، اما دلیل قانع کننده ای وجود ندارد که ایران برای موفقیت طرح های آمریکا در عراق از همه ثقل خود استفاده کند.

در واقع ایران از استراتژی همکاری با دولت عراق تا مرز عدم به خطر افتادن قلمرو حیاتی خود پیروی می کند به بیشتر.

 

واشنگتن این همکاری را کافی نمی داند. از این رو جورج بوش، رییس جمهور آمریکا درست هنگام سفر نوری مالکی به تهران به سیاست های ایران حمله می کند و به دولت نوری مالکی در مورد نزدیکی بیشتر به ایران هشدار می دهد.

 

2- در مورد افغانستان نیز معیار فوق حاکم است، با این تفاوت که آمریکا بازیگران بیشتری را به افغانستان در شکل نیروهای ناتو گسیل داشته است. واشنگتن در مقایسه با عراق منافع ویژه ای در افغانستان ندارد. بلکه به گفته یکی از مقامات آمریکایی، افغانستان از منظر دولت مردان آمریکا سالن جوجه کشی تروریسم به شمار می رود.

 

گفتاری های بی شمار آمریکا در عراق، موجب شده است افغانستان به حاشیه سیاست های آمریکا رانده شود. درست به همین دلیل دولت حامد کرزای ترجیح داده است سیاست های منطقه ای خود را فعال کند.

تقویت روابط با ایران و اسلام آباد بخشی از تلاش های دولت کابل برای نشان دادن اهمیت امنیت افغانستان و تاثیر آن بر روند ثبات و امنیت منطقه ای و بین المللی است.

فعال شدن جنبش طالبان در افغانستان طی چند ماه اخیر نشانه کاهش فعالیت نیروهای حافظ صلح (ایساف) در این کشور است.

 آمریکا در حوزه روابط خود با افغانستان از ایران می خواهد نقش بیشتری برای مهار نیروهای شورشی طالبان ایفا کند. در اینجا نیز این پرسش وجود دارد که چرا باید ایران بیش از سیاست مهار خطر از قلمرو حیاتی خود در افغانستان به کمک آمریکا بشتابد؟

 

آیا توقع و انتظار آمریکا از ایران برای انتقال ثقل و وزن خود در حوزه های بحران عراق و افغانستان به منظور کاهش مخاطرات موجود، این توقع و انتظار را در رهبران ایران ایجاد نمی کند که آمریکا نیز در مقابل از ثقل و وزن خود برای کاهش فشارهای موجود علیه ایران در حوزه های گوناگون استفاده کند؟

 

در صورتی که رهبران واشنگتن برای این پرسش جدی و مهم و در عین حال این توقع به جا و منطقی ایران پاسخی جستجو کنند راه برای حل و فصل بسیاری از بحران های منطقه ای هموار خواهد بود. پرسش بعدی این است که کدام یک از طرف ها در تشخیص درستی یا نادرستی سیاست یک کشور همسایه حقانیت دارند. آمریکا یا کشورهای همسایه ایران، نظیر عراق و افغانستان؟

پاسخ روشن به این پرسش آن است که حضور آمریکا در عراق و افغانستان صرف نظر از ماهیت آن (چه اشغالگرانه و چه به موجب قطعنامه های شورای امنیت باشد) حضوری موقت است و این کشورهای همسایه هستند که برای همیشه در کنار یکدیگر باقی خواهند ماند.

 از این رو هنگامی که دولت های محصول و منصوب آمریکا در افغانستان و عراق از سیاست های ایران ابراز رضایت می کنند دیگر جایی برای داوری آمریکا باقی نمی ماند.


نظر شما :