ماجراى سقوط بغداد
بغداد دو بار توسط نیروهای خارجی سقوط کرده است. نخستین بار در سال 656هجری قمری، هولاکوخان مغول طومار خلافت 525 ساله بنی عباسی را در هم پیچید و با کشتن المستعصم باالله آخرین خلیفه عباسی بساط خلافت بغداد را برچيد دراین واقعه نقش بی نظیر و تدبير فیلسوف و عالم بزرگ ایرانی خواجه نصیرالدین طوسی و فقیه بزرگ آن زمان سید ابن طاووس را نمی توان نادیده گرفت.
بار دوم بغداد توسط قشون ایالات متحده آمریکا درسال1381 سقوط کرد. از سقوط صدام و فروپاشی رژیم بعث ما ایرانی ها همانند بسيارى از عراقى ها خوشحال شدیم والبته مايل بوديم در سقوط صدام و حذف رژیم بعث عراق درمنطقه با عقلانیت و خردجمعی جامعه بین الملل همراه باشيم ولی به دلیل غرور آمریکایی ها این امر حاصل نشد.
بازهم براى برقرارى ارامش و ثبات در عراق واحد ، دو شخصیت بزرگ سیاسی ودینی تاریخ معاصر، رهبری سیاسی و نفوذ وتدبیر آیت الله خامنه ای در دنیای اسلام ومنطقه وایران و مرجعيت و ثبات نظر و صبوری آیت الله سیستانی نقش بزرگی ایفاء کردندتا هدفهاى اساسى زير تامين شوند:
1- پروسه سیاسی و انتقال قدرت، تصویب قانون اساسی وانتخابات در عراق واستقرار دولت
2- وحدت ملی، حکومت یک پارچه و نقش اقلیت ها وهمه اقوام در راستاى امنیت وثبات عراق
3- عدم مشروع دانستن حضور اشغالگران ونقد دائمی حضور آنها در عراق
در هردو بار سقوط بغداد تاثیر بر تحولات سیاسی و ژئو پولتیک منطقه گذاشته است. ما در پی بازخوانی تاریخ نیستیم بلکه با توجه به واقعیت های تاریخی چاره ای نداریم تا وضعیت امروز را بسنجیم و دریابیم در آینده چه جایگاهی می توان برای عراق متصور شد.
عراق امروز با چند مساله اساسى و جدی روبرو است:
1- خشونت وجنگ های فرقه ای –مذهبی که نه تنها امنیت ملی این کشور را بلکه امنیت منطقه را تهدید کرده است.
2- تجزیة عراق که جنگ وخشونت دائمی را به همراه خواهد داشت .تجزیه عراق در تهییج فضای امنیتی منطقه تاثیرگذار خواهد بود.تجزیه عراق پروسه دموکراتیک واصلاحات در منطقه را کند خواهد کرد.
3-مساله سوم عراق فدرال است . اگرچه تقسیم منابع وقدرت درعراق ازفرضیات امروز عراق است ولی بایست نسبت به کشور نوپای عراق که سالها تجربه استبداد وخشونت را داشته است نسبت به مساله فدرالی نگرانی داشت.
براى پيدا کردن راه حل و درک صحيح از وضعيت بايد ديد استراتژی ایالات متحده در قبال عراق چیست؟
هنری کسینجر می گوید عقب نشینی شتابزده فاجعه به بار خواهد آورد.به جنگ خاتمه نخواهد داد.جنگ بین جناح ها وفرقه های عراقی را شدت خواهد بخشید وبحران های جدیدی در لبنان، اردن، عربستان سعودی پدید خواهد آمد.
تاکنون ایالات متحده آمریکا استراتژی خود درعراق را برمبنای حکومتی یک پارچه ، منسجم ، سکولار و دوست استراتژیک این کشور بنا کرده و برای این استراتژی مفاهیم دیگری ازجمله نقش همسایگان درحل بحران امنیت داخلی این کشور درنظر گرفته است. آمریکایی ها در طول تاریخ نشان داده اند که استراتژی های پایداری نداشته اند و نیروهای نظامی، امنیتی و سیاسی این کشور ماموریت ونقش یکدیگر را خنثی می کنند.
واقعیت آن است که آمریکاییها برای اشغال وسرنگونی رژیم سابق عراق برنامه داشتند اما برای خروج از این کشور گرفتار بی برنامه گی شدید و وسیعی شدند. بی برنامه گی و عدم وجود جدول زمانی برای خروج نیروهای آمریکایی، عراق را با بحران جدی روبرو کرده است. آنچه امروز عراق،منطقه وحتی امریکا به آن نیاز دارد عقب نشینی یک جانبه نیست بلکه چشم انداز یا بینشی است که با اجرای آن پایانی پایدار وماندگار برای بحران موجود باشد.
رفتار دوگانه آمریکایی ها در عراق موقعیت خطرناکی برای هم آمریکا وهم عراق به وجود آمده است.آنها از یک طرف قصد دارند با تروریسم مبارزه کنند ، از طرف دیگر دولت ملی عراق را تحت فشار قرار می دهند واز دولت قانونی عراق کمک و حمایت نمی کنند. از یک سو با عناصر حزب بعث ارتباط برقرار می کنند و از سوی دیگر با عناصر زرقاوی و القاعده با واسطه وارد مذاکره می شوند.
کشورهایی مثل اسرائیل ، اردن، مصر وکویت وگروههای تند رو در منطقه هستند که براى منافع خود آدرس های غلط به ایالات متحده می دهند وهرکدام بخاطر منافع خاص خودشان به سردر گمى امريکا در منطقه ميافزايند.
از طرفى کشورهای ایران ، سوریه، ترکیه و به دلائل روشنى عربستان سعودی به لحاظ نگرانى هاى متفاوتى ، تلاش شان جلوگیری از تجزیه عراق است .
مشخص نبودن استراتژی خروج از بحران آمریکا درعراق معادلات را پیچیده تر کرده است.
آمریکاییها به دلیل ناتوانی و سر در گمى دراجرای سیاست ها واستراتژی ها، دچار تصمیمات آنی و لحظه ای می شوند و همین موضوع باعث شده روند تحولات عراق ناگزير به سمت راه حلهاى امنیتی ونظامی سیرکند.
هر روز که به انتخابات آمریکا نزدیک می شویم نبود سیاست های پایدار آمریکا درعراق بیشتر نمایان می شود. تغییر دولت در آمریکا افکار عمومی و نقش کنگره و سنا آمریکاییها را مجبور می کند که به نحوی از انحاء دچار سردرگمی بیشتری بشوند.
نخستين هدف ما باید ایجاد یک توافق منطقه ای وبین المللی با توجه به جایگاه عراق یکپارچه باشد.
باید با واقعیت ها منطقی برخورد کرد. احتمال اینکه درگفت و گوهای ایران وایالت متحده درمورد عراق جامع تر گفت وگو شود وجود دارد تا شاید بتوان مشکلات را به نحوی از انحاء حل وفصل کرد.
اینک اولويت امریکا در مذاکره پیش روی خود با ایران می بایست ضمن حفظ یک پارچگى عراق، پيگيرى سیاست همکاری ، در چهارچوبی حقوقی وسیاسی برای مقاومت در برابر خشونت های جاری در عراق باشد..هر قدر جنگ عراق بیشتر ادامه پیدا کند احتمال فروپاشی این کشور به دلیل اختلاف های فرقه ای بیشتر خواهد شد.گفت وگوی میان ایران وامریکا در موضوع عراق باعث تقويت امنیت در عراق ومنطقه خواهد شد واین امر لزوما به معنی تسلط مشترک ایران وآمریکا به کل منطقه نیست. ولى تعامل مثبت و همکارى دو کشور تقویت دولت قانونی عراق از یک سو واز طرفی دیگر نا امیدی مخالفان امنیت وثبات در منطقه منتهی می شود.
ایران وایالات متحده در عراق بر سر چه موضوعاتی می توانند به مذاکره بنشینند وبه توافق برسند:
1-ایجاد ثبات وامنیت نسبى در عراق
2-خروج نیروهای نظامی امريکا از عراق
3-تقویت پروسه دموکراتیک در عراق
4-انسجام وحدت وهویت ملی در وجود یک عراق یک پارچه
5-بازسازی عراق
6-مبارزه با تروریزم والقاعده
دوطرف باید بازیگران داخلی و خارجی درعراق را بشناسند . باید درک کم وبيش مشابه و درستی از وضعیت عراق داشتـه بـاشند. مـوضـوع گـفت و گـو دوطرف باید مشخص شود تا دچار سوء برداشت نشوند . سوءبرداشت ایران وآمریکا به مصلحت منطقه نیست. در اين ميان نقش ایران درایجاد و ثبات بسیار مهم و حیاتی است و بغداد منظر بسیار مهمی برای تحولات آینده منطقه از جمله ايران است.
آمریکایی ها نبايد کار را به انجا برسانند که عراقی ها ومردم منطقه شاهد فرارآمریکایی ها با هلیکوپتر ها -بدانگونه که در ويتنام رخ داد- باشند
همه این را فهمیده اند که اهداف نهایی سیاست بوش دست نیافتنی است، درجنگ عراق يقينا صدام بازنده مسند و جان خود بود ولى با روند موجود امريکا نيز پيروز اين ميدان نخواهد بود.
ما می توانیم به آمریکاییها کمک کنیم تا واقعیت سیاسی عراق را بهتر بشناسند.اگر آمریکایی ها قائل به ساختن جامعه دموکراتيک در عراق هستند باید درک کنند که زمان به نفع آنان نیست.
آمریکایی ها برای تاکید بر سیاست های غیر واقعی خود می توانند در همکاری وانعطاف خود با ایران در پی اصلاح تصویر خود وثبات منطقه گام بردارند.
براى هر فرد غير متخصصى چندان مشکل نخواهد بود که به روزى بيانديشد که امريکائى ها بالاخره شرافتمندانه از عراق خارج شوند، و لى انديشيدن دست اندر کاران عالم سياست به اين امر که امريکائى ها براى خروج از عراق ناگزير به نوعى تفاهم و مذاکره با بازيگر عمده صفحه شطرنج عراق یعنی ایران هستند نيز اجتناب ناپذير است.
باری اگر درايت خواجه نصير وسید ابن طاووس نبود، هيچگاه شاهد بلوغ فکر واندیشه ودستاوردهای برجسته فرهنگی و علمی و سياسی آن دوران نمی شدیم، دورانی که به راستی به نوبه خود زمينه ساز ظهور رابطه دولت - ملت در بخش عمده ای از منطقه شد.
نظر شما :