همکاری شرقی
سازمان همکاری شانگهای در آوریل 1996 تحت عنوان پیامان شانگهای - پنج برمبنای توافقات اولیه ای شکل گرفت که درسال 1990 میان اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری خلق چین برای کاهش تأسیسات ونیروهای نظامی در نواحی مرزی دو کشور و اتخاذ اقدامات اعتماد سازی ، منعقد شده بود. در سال 1996 پنج کشور روسیه ، چین ، قزاقستان ، قرقیزستان و تاجیکستان درشهر شانگهای پیمانی را به منظور تقویت اعتماد نظامی در نواحی مرزی خود به امضاء رساندند . این پیمان درسال 2001 با پیوستن ازبکستان به عنوان عضو اصلی و سپس مغولستان به عنوان عضو ناظر به سازمان همکاری شانگهای تغییر نام داد.
Dos and Don’t of Membership of Iran in SHANGHIi
در آغاز تصور بر این بود که این پیمان کوششی از جانب روسیه و چین برای مقابله با موج گسترش ناتو به شرق بوده است ، اما وقوع حادثه یازدهم سپتامبر و برجسته شدن تهدید طالبانیسم و القاعده جهت گیری های ضد تروریستی و ضد افراطی گری را در سازمان شانگهای تقویت و تشدید کرد . تشکیل یک مرکز ضد تروریستی درتاشکند ، پایتخت ازبکستان و تصویب چندین سند برای مقابله با این پدیده نتیجه تشدید نگرانی کشورهای عضو سازمان نسبت به پدیده تروریسم و افراط گرایی بوده است.
با وجود اعلام مواضع رسمی درمقاطع گوناگون ، مهمترین ویژگی سازمان همکاری شانگهای از آغاز شکل گیری تاکنون ابهام و عدم شفافیت دراهداف و جهت گیری های دراز مدت و کلان سازمان از نقطه نظر کشورهای تشکیل دهنده آن بوده است . غالباً سازمان های امنیتی بر مبنای تعریف یک تهدید مشترک شکل گرفته و تداوم پیدا می کنند. اگر این موضوع به عنوان یک معیار پذیرفته شود ، دراین صورت در رابطه با سازمان همکاری شانگهای از سه دسته از نگرانی ها می توان سخن گفت:
اول نگرانی کشورهای عضو از تشدید اختلافات مرزی و تحرکات نظامی یکدیگر؛ این موضوع که در واقع علت اولیه شکل گیری سازمان همکاری شانگهای به شمار می رفت با انعقاد مجموعه ای از توافقنامه های دوجانبه و چند جانبه تا حدود زیادی مرتفع شده و به عبارتی هدف اولیه شکل گیری سازمان محقق گردیده است. نکته حائز اهمیت دراین مورد این است که از پنج عضو اولیه سازمان چهارعضو، یعنی روسیه ، قزاقستان ، قرقیزستان و تاجیکستان اختلافات اندکی میان خود داشتند ( ضمن اینکه اختلافات و نگرانی های موجود نیز درقالب پیمان امنیت جمعی و یا جامعه کشورهای مشترک المنافع GIS قابل حل بود ) و درمقابل هر چهار کشور اختلافات و نگرانی هایی را در مرزهای خود با چین داشتند .
به این ترتیب ، چین از طریق پیمان شانگهای بیش از هفت هزار کیلومتر مرز مشترک خود با جمهوری های شوروی سابق را از هرگونه دل مشغولی عمده امنیتی رهایی بخشید. با توجه به اینکه بخش اعظم این مرزها را مرزهای مشترک روسیه و چین تشکیل می داد ، در واقع ، با حل وفصل اختلافات مرزی از طریق سازمان شانگهای ، درمرحله اول چین و درمرتبه بعد روسیه در فرآیند حرکت سازمان به سمت اهداف اولیه خود به اهداف و منافع خود دست پیدا کردند.
دوم؛ نگرانی از تشدید افراط گرایی تروریسم درمنطقه آسیای مرکزی: هر شش عضو اصلی سازمان شانگهای در اشکال و اندازه های متفاوت با تهدید افراط گرایی مذهبی و پیامد احتمالی آن یعنی جدایی طلبی و تروریسم مواجه هستند. این مسئله پس از حادثه یازدهم سپتامبر و گسترش نفوذ عناصر القاعده و طالبان در آسیای مرکزی اهمیت فوق العاده ای پیدا کرد و درچندین اجلاس به موضوع اصلی گفتگوهای اعضای سازمان تبدیل شد ، اما نکته حائز اهمیت دراین مورد این است که دیدگاه سازمان شانگهای درمورد افراط گرایی وتروریسم با دیدگاه ایالات متحده آمریکا در این مورد دارای تفاوت های اساسی است ( و به همین دلیل این نگرانی مشترک موجب اتخاذ راهکارهایی مشترک از سوی سازمان و ایالات متحده آمریکا حتی در زمان اوج مبارزه با تروریسم نشده است).
درحالی که آمریکا موضوع اسلام گرایی را در سطح رویکرد مهمترین تهدید هژمونی لیبرال دموکراسی تلقی می کند ودرسطح عملکرد از طریق ایجاد پیوند میان تروریسم و جریان اسلام گرایی ، این موضوع را بهانه ای برای تحقق اهداف هژمونیک خود قرار داده است ، کشورهای عضور سازمان شانگهای به موضوع تروریسم و یا جریان اسلام گرایی افراطی صرفاً از منظر امنیت داخلی نگاه می کنند.
سوم؛ نگرانی از کوشش های یکجانبه گرایانه برای حل وفصل مسائل بین المللی : اگر چه اعضای سازمان شانگهای در اغلب اجلاس های این سازمان تلاش داشته اند که توجه خود را عمدتاً برمسائل منطقه ای متمرکز کنند ، اما حضور دو قدرت بزرگ چین و روسیه اجازه نمی دهد که این سازمان دراندازه منطقه ای باقی بماند. به همین دلیل اظهار نظرهای فرامنطقه ای رهبران چین و روسیه درحاشیه اجلاس های سازمان اغلب به حساب موضع گیری های غیررسمی سازمان گذاشته می شود .
البته این نکته قابل کتمان نیست که سازمان شانگهای خواسته یا ناخواسته به تدریج درحال تبدیل شدن از یک سازمان منطقه ای به یک سازمان فرامنطقه ای است . بیانیه هشت صفحه ای رهبران چین و روسیه پیش از برگزاری اجلاس سازمان در آستانه پایتخت قراقستان در سال 2005 ( که طی آن کوشش های یکجانبه گرایانه برای مدیریت بحران های بین المللی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته بود) وهمچنین پذیرش عضویت ناظر ایران ، هند و پاکستان و تقاضای خروج نیروهای آمریکایی از آسیای مرکزی، ازآغاز احتمالی نقش آفرینی بین المللی سازمان شانگهای در آینده خبر میدهد. این نقش آفرینی در وهله نخست و در آینده قابل پیش بینی مطمئناً ضد آمریکایی نیست هر چند که می تواند غیرآمریکایی باشد.
فرصت ها و چالش ها ی پیش روی سازمان
درکنار تهدیدهای مشترکی که به مثابه یک هدف، اعضای سازمان را به هم پیوند می زند، یک فرصت مشترک که درگذشته بیشتر توسط اعضای ضعیف تر سازمان موردتاکید قرار می گرفت و درحال حاضر تمامی اعضاء برآن تاکید دارند، مسئله همکاری های اقتصادی منطقه ای است . اسلام کریموف، رئیس جمهور ازبکستان، پس از تصویب عضویت کامل این کشور درسازمان درسال 2001 تاکید کرد که من امضای خود را پای عقیده ذکر شده در بیانیه سازمان همکاری شانگهای یعنی « همکاری، همکاری، همکاری» گذاشته ام . این سازمان نباید هرگز به یک سازمان سیاسی ونظامی تبدیل شود و نباید علیه هیچ کشوری باشد.
پذیرش عضویت سه کشور ایران ، هند و پاکستان به صورت ناظر درسازمان شانگهای از نقطه نظر همکاری های منطقه ای ، توانمندی ها و ظرفیت های این سازمان را – چنانچه اراده محکمی در پشت آن وجود داشته باشد – به طور قابل ملاحظه ای افزایش می دهد . برخورداری از قریب به یک سوم جمعیت جهان و بخش اعظم منطقه اورآسیا با منابع فراوان انرژی و قرار گرفتن دریک موقعیت ژئواستراتژیک میان دو قطب پیشرفته اقتصادی جهان یعنی شرق آسیا و غرب اروپا، سازمان همکاری شانگهای راازمنظر عناصر زیربنایی توسعه بسیار قدرتمند و توانا ساخته است . علاوه براین ، برخورداری چهارعضور از ده عضو اصلی و ناظر سازمان از توانمندی هسته ای ، این سازمان را از لحاظ سخت افزار نظامی نیز در مرتبه بالایی قرار می دهد.
با این حال ، مهمترین مانعی که برسر راه سازمان در زمینه همکاری های اقتصادی وجود دارد، این است که اختلاف وتفاوت فاحش میان اعضاء به لحاظ توانمندی های اقتصادی امکان همکاری های برابر و متقابل را از آنها سلب می نماید. کشورهای ضعیفی مانند قرقیزستان ، تاجیکستان و مغولستان دستاورد قابل توجهی برای عرضه به دیگران دراختیار ندارند ، درحالی که چین با کشورهایی مانند آمریکا، ژاپن و کشورهای اروپایی در زمینه مسائل تجاری رقابت می کند . برای این نابرابری فاحش اقتصادی درمیان اعضاء لازم است چاره ای اندیشیده شود.
یکی دیگراز موانع سازمان همکاری شانگهای درایجاد ثبات در منطقه علاوه بر افغانستان ، مسئله جامو و کشمیر خواهد بود که روابط دو عضو جدید این سازمان را درگذشته حتی تا مرز برخورد نظامی به پیش برده است . چنانچه سازمان شانگهای بتواند مسئله جامو و کشمیر را به گونه ای حل وفصل نماید، در این صورت اعتبار و اهمیت آن بسیار افزایش خواهد یافت.
چه آینده ای برای سازمان قابل پیش بینی است؟
با توجه به اینکه سازمان در ده سال گذشته بیشتر به موضوعات منطقه ای پرداخته است و در ارتباط با موضوعات مهم بین المللی موضع مشخص و فعال نداشته است برای آینده سازمان دودیدگاه متصور است:
1- دیدگاه بدبینانه به آینده سازمان معتقد است که این مجموعه نیز مانند بسیاری از سازمان های همکاری منطقه ای درمیان کشورهای درحال توسعه امکان چندانی بر ای توسعه همه جانبه و نقش آفرینی سیاسی در سطح بین الملل نخواهد یافت . عدم امکان نقش آفرینی به وضعیت سیاسی سازمان اشاره دارد .
با توجه به وضعیت چین و روسیه در نظام بین المللی این دسته از تحلیل گران معتقدند که این دو کشور در آینده قابل پیش بینی قادر به ایفادی نقشی مستقل و تعیین کننده نیستند. چون نقش آفرینی جدی در ارتباط با موضوعات مهم بین المللی تقابل با سیاست های آمریکا تلقی می شود و این دو کشور بنای مقابله با آمریکا را ندارند به همین دلیل نیز سازمان نمی تواند به لحاظ سیاسی درخصوص مسائل مهم بین المللی نقش چندانی درمعادلات قدرت جهانی ایفاء نماید.
2- درمقابل، دیدگاه خوش بینانه عمدتاً به ظرفیت های و قابلیت های درحال ظهور چین درنظام بین المللی تاکید می کند و معتقد است که این سازمان برای تحقق اهداف آتی چین و احیای نسبی نقش روسیه در ساختار نظام بین المللی طرح ریزی شده است. رقابت میان قدرت های بزرگ و مخالفت با یکجانبه گرایی وتمایل قدرت های بزرگ برای ایفای نقش فعال تر درنظام بین الملل فرصت جدیدی برای بازیگری این سازمان به وجود خواهد آورد.
با توجه به شرایط موجود سه سناریو برای آینده سازمان همکاری شانگهای قابل پیش بینی است:
اول، تداوم وضعیت کنونی که مستلزم سطح محدودی از همکاری های اقتصادی و امنیتی با تمرکز بیشتر برمسائل آسیای مرکزی و برخی موضع گیری های صوری درسطح بین الملل است.
دوم، گرایش سازمان به تقویت همکاری های اقتصادی میان کشورهای عضو و حرکت درجهت تبدیل شدن به یک سازمان اقتصادی .
سوم، حرکت درجهت تاکید بیشتر برابعاد سیاسی و امنیتی سازمان با هدف تقویت موضع اعضاء درسطح بین المللی و ایفای نقش مؤثر در مسائل بین المللی و فرامنطقه ای .
دلایل اهمیت سازمان همکاری شانگهای
حداقل شش دلیل بریا پاسخ به این پرسش که چرا باید سازمان همکاری شانگهای را جدی گرفت می توان ارائه کرد:
اول، موضوع جهانی شدن باعث شده است که ائتلاف ها افزایش یافته و بیش از گذشته اهمیت پیدا کنند . به همین جهت در دهه گذشته بسیاری از ائتلاف ها و سازمان ها فعال و تقویت شده است و کشورها خواسته ها و منافع خود را در چارچوب مجموعه ای از کشورهای همسو بیان می کنند.
دوم ، ظرفیت های سازمان همکاری شانگهای وهمچنین توانمندی های آن با توجه به عضویت دو عضو از پنج عضو دائم شورای امنیت دراین سازمان، دارا بودن بیش از یک سوم جمعیت جهان ، وسعت قابل توجه و توانمندی های اقتصادی نوید یک ائتلاف بالقوه توانمند را می دهد و اگر چهار کشور عضو ناظر مغولستان ، ایران ، پاکستان وهند نیز به جمع اعضاء اضافه گردند ، سازمان شانگهای با جمعیتی حدود 7/2 میلیارد نفر و وسعت حدود نیمی از کره زمین به موقعیتی مهم تر دست خواهد یافت.
سوم ، به اعتقاد بسیاری از تحلیل گران قرن حاضر قرن آسیاست و بسیاری از معادلات قدرت در سطح جهان در این منطقه تعیین می گردد و لذا اهمیت آسیا در آینده نظام بین الملل درحال افزایش است و لازم است قدرت های آسیایی جایگاه خود را درنظام جدید بین الملل تعریف نمایند.
چهارم، این سازمان نمی تواند درآینده به عنوان یک سازمان منطقه ای بماند زیرا حضور دو قدرت بزرگ چین و روسیه در شرایط متحول جهان کنونی موجب خواهد شد که این سازمان به عنوان یک سازمان فرامنطقه ای خود رامطرح نماید. حتی اگر اهداف اولیه رهبران چین و روسیه از تشکیل سازمان همکاری شانگهای منطقه ای بود ه است . این سازمان هم اکنون فرصت مناسبی برای تبادل نظر درمسایل بین المللی ونگرانی های مشترک جهانی ایجاد کرده است.
پنجم، ظرفیت سازی برای گسترش همکاری های اقتصادی منطقه ای امری ضروری است . درچارچوب چنین نهادهایی است که فرصت گسترش تجارت و سرمایه گذاری های متقابل و توسعه همکاری های صنعتی واقتصادی افزایش می یابد.
ششم ، با عنایت به وضعیت خاص منطقه ای و بین المللی، ایران نیازمند آن است که به اشکال و روش های گوناگون با مجموعه های بزرگتر منطقه ای و بین المللی همکاری نماید و برخی از خواسته ها و منافع خود را در آن چارچوب تعریف نماید.
باید و نبایدهای عضویت ایران در سازمان شانگهای
اگرعضویت جمهوری اسلامی ایران در سازمان همکاری شانگهای را در سطح استراتژیک امر مثبتی تلقی کنیم ، دراین صورت واقع بینی اقتضاء می کند که در آغاز عضویت ، چشم انداز این همکاری از نقطه نظر ظرفیت ها، توانمندی ها و یا محدودیت آن مورد توجه قرار گیرد.به طور مشخص، جمهوری اسلامی ایران درمورد نحوه و سطح همکاری با سازمان شانگهای دوگزینه را در پیش رو دارد:
-اول، تداوم عضویت ناظر و نیمه فعال کنونی با هدف آگاهی از تصمیمات سازمان و مشارکت در زمینه هایی که احتمالاً در راستای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد؛
-دوم، کوشش برای عضویت کامل وحضور فعال در سازمان با هدف ارتقای نقش منطقه ای و بین المللی آن ، هم درعرصه همکاری های اقتصادی منطقه ای و هم درعرصه موضع گیری های سیاسی و بین المللی.
مزیت گزینه نخست این است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان عضوناظر بدون آنکه متعهد به اجرای تمامی تصمیمات سازمان باشد و یا در تمامی موضع گیری های سازمان مشارکت داشته باشد می تواند به طور محدود بر تصمیمات سازمان تأثیر بگذارد و احتمالاً درمواردی از مزایای موضع گیری ها و اقدامات جمعی سازمان بهره مند گردد.
درارتباط با گزینه دوم عضویت ایران در سازمان اگر چه فرصت جدیدی را برای فعالیت های سیاسی واقتصادی ایران فراهم می سازد ومتناسب با ارتقای نقش سازمان در سطح منطقه ای و بین المللی نقش ایران نیز افزایش خواهد یافت. اما این امر مستلزم پذیرش تصمیمات و موضع گیری های سازمان خواهد بود. درحال حاضر ، هنوز ابهاماتی درمورد اهداف و جهت گیری های کلان و دراز مدت سازمان وجود دارد و برای مفاهیمی چون مقابله با اسلام گرایی افراطی هنوز تعریف مشخصی ارائه نشده است. درده سال گذشته با توجه به موقعیت روسیه و چین درسازمان همکاری شانگهای این سازمان عمدتاً بر مدار اهداف و مقاصدی که این دو کشور در نظر دارند، حرکت کرده است . چینی ها احتمالاً نگاه درازمدتی به این سازمان هم ازجنبه منافع اقتصادی و هم از جنبه نگاه امنیتی دارند.
از میان سناریوهای ذکر شده برای آینده سازمان، چنانچه سناریوی نخست به تحقق بپیوندد ، تلاش ایران برای عضویت کامل و یا تقویت سازمان چندان محلی از اعراب نخواهد داشت و مشارکت ایران در همین سطح کنونی می تواند کافی باشد. اما چنانچه سازمان به سمت سناریوی سوم حرکت کند ، عضویت کامل ایران در سازمان می تواند نقش منطقه ای و بین المللی را افزایش دهد ضمن اینکه برخی تعهدات را نیز برای جمهوری اسلامی ایران ایجادنماید . تنها درصورتی که سازمان همکاری شانگهای درجهت تبدیل شدن به یک سازمان کاملاً اقتصادی گام بردارد ، عضویت کامل ایران در سازمان از توجیه بیشتری برخوردار خواهد بود.
جمهوری اسلامی ایران با استفاده از فرصت شرکت در کنفرانس سران شانگهای می تواند علاوه بر رایزنی با سران کشورهای عضو درخصوص روابط دوجانبه ، نسبت به خنثی نمودن برخی از فشارهای سیاسی و تبلیغاتی بهره برداری نماید.
سازمان همکاری شانگهای از آغاز شکل گیری تاکنون اهداف خود را به صورت پلکانی تعریف ودنبال کرده است و درهر مرحله متناسب با اهداف جدید، پذیرش اعضای جدید را در دستور کار خود قرارداده است . این سازمان در آغاز با هدف اعتماد سازی در مرزهای مشترک میان روسیه ، چین و سه کشور آسیای مرکزی ایجاد شد و درمرحله بعد با مطرح شدن موضوع تروریسم وافراط گرایی مذهبی ، مبارزه با این موضوع در دستور کار نخست سازمان قرار گرفت وهمزمان با آن ازبکستان که بیش از سایرکشورهای آسیای مرکزی درمعرض رشد جریان های افراطی قرار داشت ، به عضویت سازمان پذیرفته شد .
درمرحله کنونی با توجه به اینکه چهار کشور مغولستان ، ایران ، هند و پاکستان به عنوان اعضاء ناظر می باشند، اهداف سازمان که از جنبه جغرافیایی درگذشته عمدتاً برمسائل آسیای مرکزی متمرکز بود یک مرحله دیگر گسترش داده و ایجاد یک منطقه بدون تنش و احتمالاً بدون حضور نظامی آمریکا، درمیانه شرق پیشرفته و غرب پر تنش آسیا را دنبال میکند در شرایط فعلی به نظر می رسد که سخن گفتن از ارتقای سازمان به یک سازمان سیاسی امنیتی در سطح جهانی و یا یک سازمان کاملاً اقتصادی با توجه به عضویت هند و پاکستان دراین سازمان کاملاً اقتصادی با توجه به عضویت هند و پاکستان دراین سازمان وهمچنین نابرابری ها ی اقتصادی موجود در آن عجولانه باشد. ضمن آنکه درصورت چنین ارتقایی به احتمال زیاد جهت گیری های سازمان برمدار منافع چین- در وهله نخست – و روسیه – در وهله بعد – خواهد چرخید.
با نگاه کلی به سازمان شانگهای ، آنچه برای ایران بیش از هر چیز اهمیت می یابد، استفاده از این سازمان درجهت ایجاد و تحکیم ثبات درمحیط امنیتی خویش است ، زیرا محیط امنیتی ایران ، همپوشی های بسیاری با محیط امنیتی سایر اعضای آن دارد.
اهمیت این موضوع هنگامی روشن تر می گردد که توجه داشته باشیم که اولاً برمبنای سند چشم انداز به عنوان استراتژی کلان کشور، ایران باید در بیست سال آینده به جایگاه اول علمی، اقتصادی و فن آوری درمنطقه جنوب غرب آسیا نائل آید و ثانیاً در وضعیت موجود ، محیط امنیتی ایران به شدت مغشوش و ناپایدار است ، زیرا این محیط از یک سو به خاورمیانه و عراق و از دیگر سو به افغانستان ، پاکستان و آسیای مرکزی اتصال می یابد که بی تردید یکی از بی ثبات ترین و خطرناک ترین مناطق جهان به شمار می آیند . نیل به توسعه ای سریع و کسب شاخص های سند چشم انداز درچنین محیط امنیتی ای بسیار دشوار می نماید و از این رهگذر است که اهمیت ثبات و نهاد سازی برای ایجاد ثبات روشن می گردد.
بنابراین در مجموع می توان گفت که اولاً خروج از ذهنیت جنگ سردی که مستلزم سیاه وسفید نگریستن به تمامی مسائل جهانی است ، شرط لازم فهم و تعریف صحیح سازمان همکاری شانگهای است و ثانیاً نگاه به آن از زاویه نهادی سیاسی درجهت مدیریت بهتر منافع وحل منازعات، پایه های محکمی در واقعیت دارد .
ضمن اینکه زمینه های بالقوه اقتصادی وجود دارد که می تواند برای هـمه کشورها فرصت فراهم نماید . با تکیه بر این دو مؤلفه می توان این سازمان را به عنوان ابزاری ثبات زا درمحیط امنیتی ایران درنظر گرفت واز آن درجهت ایجاد ثبات درمحیط امنیتی ایران و بستر سازی برای نیل به اهداف سند چشم انداز بهره گرفت .
نظر شما :