درسهايى از ماجراى ملوانهاى انگليسى براى آمريکا
جمهورى اسلامى ايران با دستگيرى و آزادسازى 15 ملوان انگليسى، پيامى معنادار براى دشمنان و مخالفان خود فرستاد: همانطور که ايران جواب تقابل را با تقابل مىدهد، پاسخ انعطاف و نرمش را نيز با پراگماتيسم مىدهد. در حالى که ايران و آمريکا در مسير يک درگيرى اجتنابناپذير پيش مىروند، اين پيام ارزش توجه و تعمق خاصى دارد.
زمانبندى دستگيرى ملوانان انگليسى از سوى ايران به هيچوجه تصادفى نبود. اين حادثه در پى قطعنامه تحريمى تازهاى در سازمان ملل متحد در مورد فعاليتهاى هستهاى ايران، اعزام ناوهاى هواپيمابر آمريکايى به خليج فارس و تحريم بانکهاى ايرانى از سوى آمريکا صورت گرفت. در حالى که دولت بوش سياستهاى بيش از پيش تقابلجويانه خود در مورد ايران را يک پيروزى مىخواند، تحرکات نامحسوس ايران در خليج فارس چيز ديگرى را نشان مىدهد.
در صورتى که دولت انگليس از سرمشق آمريکايىها پيروى کرده بود، پس از دستگيرى و اسارت ملوانان خود پاى شوراى امنيت سازمان ملل را وسط مىکشيد و ناوگان تازهاى به منطقه اعزام مىکرد. اما بريتانيايىها در عوض لحن نرم و مصالحهجويانهاى را در پيش گرفتند و اعلام کردند که ديپلماسى تنها راه حل اين مشکل است. ايرانىها متوجه انعطاف و رفتار پراگماتيستى لندن شدند و متناسب با همين لحن از خود واکنش نشان دادند.
در اين ميان بيش از دو ماه است که ايالات متحده سياست فشار و تهديد خود را با قوت هر چه تمامتر بر تهران اعمال مىکند، اما اگر دنبال نشانههايى از موفقيت اين سياسست باشيم، هر چه بيشتر بگرديم کمتر پيدا مىکنيم. علاوه بر حرکت نمادين دستگيرى ملوانان انگليسى، در موضع سرسختانه و نرمشناپذير ايران در مورد مسئله هستهاى هم تغييرى به وجود نيامده است. ايران براى تاکيد بر اين مسئله، همکارىهاى خود را با آژانس بينالمللى انرژى اتمى کاهش داده و اسکناس جديدى با نماد انرژى هستهاى منتشر کرده است.
علاوه بر اين، هر چند ايران مذاکره با عربستان سعودى را به ويژه در مورد مسائل لبنان با اشتياق پذيرفته است، اما از هر گونه موضعگيرى جديدى در اين مورد خوددارى کرده است. در واقع، نگرانىهاى عربستان سعودى که در جريان ديدار ماه ژانويه على لاريجانى، مذاکرهکننده ارشد هستهاى ايران به تهران منتقل شد، تاکنون بىپاسخ مانده است. اجلاس دهم مارس همسايگان عراق در بغداد هم اگر قرار بود موجب تعديل سياستهاى تهران شود، نتيجهاى برعکس داشته است. ايران به جاى اتخاذ هرگونه موضع آشنىجويانه، با جسارت خواهان ارائه يک جدول زمانبندى براى خروج نيروهاى آمريکايى از عراق شده است. اما اين اجلاس از نظر به نمايش گذاشتن نفوذ منطقهاى ايران و اهميت اين مسئله براى آينده عراق، شايان توجه بود.
ايالات متحده انتخاب مهمى را پيش روى خود دارد: آمريکا يا بايد همچنان بر طبل تقابل و افزايش تنش بکوبد يا سياست مذاکره و گفتگو را در پيش گيرد. افزايش تنش ميان دو کشور نه تنها به این مناقشه پایان نمی دهد، بلکه احتمال زياد مخاطرات تازهاى را نيز براى منافع آمريکا به وجود مىآورد. با توجه به لزوم برقرارى تعادل قوا در منطقه، پيگيرى راه تنش و تقابل با ايران موجب خواهد شد تا آمريکا به ناچار تا مدت نامحدودى به حضور خود در خليج فارس ادامه دهد و نيروهاى تازهاى را نيز به کانونهاى تازه راديکاليسم که چون قارچ در منطقه سر بر خواهند آورد، اعزام کند. چنين کارى ايالات متحده را در کانون درگيرىهاى منطقه قرار مىدهد و آسيبپذيرى آمريکا را داخل و خارج افزايش مىدهد.
علاوه بر اين نگرانىها، پيگيرى خط تقابل با ايران موجب پيچيدگى بيشتر کلاف سردرگم سياستهاى آمريکا در عراق مىشود. همانطور که سنىهاى عراق داراى پيوندهاى سياسى و فرهنگى با کشورهاى سنى عرب منطقه هستند و براى حمايت دست خود را به سوى آنها دراز مىکنند، شيعيان عراق نيز به ايران اعتماد و اتکا دارند. پيگيرى سياست اتحاد با اعراب سنى براى کاهش نفوذ ايران در عراق، موجب ناخشنودى شيعيان عراق خواهد شد. چنين سياستى همچنين از حمايت دولت شيعه عراق که موفقيت استراتژىهاى آمريکا به آن وابسته است، برخوردار نخواهد بود.
از زمان ورود نيروهاى آمريکايى به عراق در سال 2003، واشنگتن مدام درباره دخالت ايران و پيوند اين کشور با گروههاى افراطى و شبهنظامى شکايت کرده است. با اين حال ايران، بيش از تمامى کشورهاى سنى منطقه، از دولت شيعه عراق و پروسههاى سياسى داخلى عراق که موجب به قدرت رسيدن اين دولت شده است، پشتيبانى کرده است. اگر عراق در پى کنار گذاشتن ايران و تخفيف نفوذ منطقهاى اين کشور باشد، آنگاه ايران هيچ سودى از پروسههاى سياسى عراق نخواهد برد و مىتواند به بىثباتى بيشتر در اين کشور دامن بزند. بنابراين، سياست فعلى موجب کاهش تهديد در مورد عراق نخواهد شد، بلکه در عوض آن را افزايش نيز خواهد داد.
درگيرى نظامى ميان ايران و آمريکا همچنين موجب بر هم خوردن ثبات منطقهاى، به خطر افتادن منافع اقتصادى کشورهاى عرب خليج فارس و خشم افکار عمومى مسلمانان جهان خواهد شد. علاوه بر اين تخاصم و برخوردهاى مداوم با ايالات متحده، موجب راديکاليزه شدن ايران، و از آن مهمتر، مردم ايران خواهد شد.
ايران در حال حاضر ثبات منطقه را در جهت منافع خود مىبيند. اين کشور در پى نفوذ در ساختارهاى موجود قدرت در منطقه، و نه ايجاد ساختارهاى جديد، است. ايران طى دهه 1990 روابط خود با کشورهاى حوزه خليج فارس را بهبود بخشيد و به ويژه رابطه خود با عربستان را به حالت عادى بازگرداند. ايران از ايجاد ثبات در افغانستان در سال 2001 و در عراق طى ماههاى نخست اشغال اين کشور حمايت کرده است. هر گونه درگيرى نظامى ميان ايران و آمريکا موجب تغيير جهت سياست خارجى اين کشور خواهد شد، و اين تغيير مطمئنا در جهت منفى و در جهت تقابل و تخاصم بيشتر خواهد بود.
يک سياست گفتگو و مداکره مدبرانه محتاج صبر و بردبارى است و بايد با تغييراتى بنيادى در لحن و محتواى ديپلماسى آمريکا همراه باشد. پيشرفت در روابط ميان آمريکا و چين طى دوره رياستجمهورى نيکسون نيز چنين روندى را طى کرد. حکومت پکن تنها پس از دو سال ابراز تمايلهاى يکجانبه از سوى آمريکا، از خود واکنش مثبت نشان داد. با جهتگيرى مشابهى در مورد ايران، ايالات متحده بايد تلاش کند تا با اعمال سياستهايى که به تدريج موجب رخنه در ديوار بىاعتمادى ميان دو کشور خواهد شد، محيط مناسبترى را براى گفتگوهاى ديپلماتيک ايجاد کند.
واشنگتن مىتواند کار خود را با توقف تحرکات نظامى تحريکآميزش در خليج فارس آغاز کند، از اعمال فشار بر بانکهاى آسيايى و اروپايى براى تعليق روابط تجارى با ايران دست بردارد و نمايندگانى از اين کشور را به تمامى اجلاسهاى منطقهاى و بينالمللى در مورد خاورميانه دعوت کند. در طول اين مسير، لحن و زبان ديپلماسى آمريکا نيز بايد تغيير کند. دولت آمريکا نمىتواند در حالى که ايران را در «محور شرارت» قرار مىدهد، آن را «مهمترين حامى تروريسم» مىخواند و ائتلافى منطقهاى براى مقابله با نفوذ ايران تشکيل مىدهد، از مذاکره و گفتگو سخن بگويد.
هنگامى که محيط مناسبى ايجاد شد، آمريکا بايد گفتگوى بدون پيششرط را با هدف عادىسازى روابط به ايران پيشنهاد دهد. اکنون مدتها است که مذاکرات پيشنهادى به ايران، بر موضوعات مورد علاقه آمريکا متمرکز شده است: برنامه هستهاى ايران و عراق. برنامه جامعترى که براى اين گفتگوها مىتواند در دستور کار قرار بگيرد، تمامى اختلافات ميان دو کشور و نيز منافع منطقهاى ايران را شامل خواهد شد.
در مورد برنامه هستهاى، ايران بايد به يک نظام بازرسى سختگيرانه تن در دهد تا اطمينان حاصل شود که برنامه هستهاى صلحآميز اين کشور به سوى اهداف نظامى منحرف نخواهد شد. در اين ميان، روابط نزديک و مسالمتجويانه ميان دو کشور مىتواند به برقرارى ثبات در عراق کمک کند، جايى که هم تهران و هم واشنگتن از يک دولت شيعه حمايت مىکنند.
پس از 28 سال تحريم و نحديد، وقت آن است که قبول کنيم اعمال فشار موجب تغيير رفتارهاى تهران نخواهد شد. آزادسازى ملوانان انگليسى نشان مىدهد که ایران از روش های پراگماتيستی کنارهگیری نمیکند. پيگيرى يک سياست مبتنى بر صبر و گفتگو مىتواند زمينه روابط ميان دو کشور را تغيير دهد و باعث شود تا ايران رابطه با آمريکا را در جهت منافع خود ارزيابى کند. تنها آن زمان است که ايران مسير تازهاى را در سياست داخلى و خارجى خود در پيش خواهد گرفت.
نظر شما :