اختلاف بنیادی با آمریکا بر سر چیست

۲۲ فروردین ۱۳۸۶ | ۱۸:۴۴ کد : ۱۱۱۰۷ نگاه ایرانی
نویسنده خبر: صادق زیباکلام
آمريکا در ايران چه در گذشته و چه امروز همواره به دنبال منافع و مصالحش بوده. همچنان که هر کشور ديگرى، از جمله خود ما، در تمامى کشورها و مناطق در جهان ايضا همين‌گونه هستيم. ‌ واقع مطلب آن است که هر طور بنگريم، همه راه‌ها براى تفاهم اصولى ايران و آمريکا بسته نشده است.
اختلاف بنیادی با آمریکا بر سر چیست

اگر در يک روز معمولى، يک خبرنگار خارجى معمولى از يک شخصيت سياسى معمولى ايرانى سوال کند که به راستى مشکل شما، تضاد شما، اختلا‌فات بنيادى و ريشه‌اى شما ايرانيان با آمريکا بر سر چيست؟، به راستى چه پاسخى خواهد شنيد؟ در پاسخ به اين پرسش که <به راستى ما و آمريکا را چه مى‌شود؟

 

 

ما همواره فهرست بلندبالا‌يى از پلشتى‌ها، جفاها، نامردى‌ها و از پشت خنجر زدن‌ها را رديف مى‌نماييم که بسيارى از آنها هم درست هستند و نشان دهنده دشمنى آمريکا با ما است. اما آنچه که فراموش مى‌کنيم آن است که طى اين 28 سال ما هم چندان فرشته نبوده‌ايم. در واقع بسيارى از آنچه که به‌عنوان ضديت آمريکا با ايران فهرست مى‌نماييم.

 

در حقيقت واکنش آنها بوده در قبال سياست‌ها، رفتارها، موضعگيرى‌ها و عملکرد خود ما. ما وقتى کشورى يا قدرتى را دشمن خود مى‌پنداريم و با آن مثل دشمن هم رفتار مى‌کنيم، على‌القاعده ديگر چندان انتظار دوستى و مودت نبايستى از ناحيه آن قدرت داشته باشيم. ‌ بنابراين مجبوريم بازگرديم به همان پرسش اوليه: اينکه مشکل ما با آمريکايى‌ها از ابتدا بر سر چه بوده؟ ما با عالم و آدم، چپ و راست، بى‌دين و با دين، کمونيست و موحد، شيعه و سنى، گبر و ترسا و... در خلا‌ل اين 28 سال بالا‌خره يک‌جورى کنار آمده‌ايم.

 

مشکلمان با آمريکا چيست که نتوانسته‌ايم با اين کشور به يکجور تعامل و همزيستى همچون سايرين برسيم؟ ‌ در پاسخ به اين سوال ما معمولا‌ به سراغ بايگانى تاريخ رفته و پرونده قطور ايران و آمريکا را باز مى‌کنيم. اشکال اساسى فهرست بلندبالا‌ى پرونده دشمنى آمريکا با ما قبل و بعد از انقلا‌ب آن است که سره و ناسره حقيقت و مجاز، توهم و واقعيت را در هم آميخته. بسيارى از آنچه را که ما در اين فهرست يقين گرفته‌ايم بيش از آنچه که در عالم واقعيت وجود داشته باشند در ذهن و تصورات ما تجلى يافته‌اند.

 

تکرار على‌الدوام اين فهرست ظرف 28 سال گذشته سبب شده تا بسيارى از ما واقعا به اين باور برسيم که در عالم واقعيت اين‌گونه بوده است و آمريکايى‌ها ظرف نيم‌قرن گذشته مرتکب اين اعمال عليه ما شده‌اند. در حالى که واقعيات به‌گونه ديگرى بوده است. برنامه‌هاى رژيم شاه را يکسره باطل مى‌پنداريم و آنها را در پرونده دشمنى آمريکا با ما، به حساب بدهکار آمريکا مى‌گذاريم.

 

به‌علا‌وه اين نکته ظريف را هم نخواسته‌ايم‌بپذيريم که بسيارى از تصميم‌هاى شاه ناشى از فکر و اراده وى بوده و اساسا ارتباطى با آمريکايى‌ها پيدا نمى‌کرده است. اينکه بعد از انقلا‌ب عده‌اى تحت عنوان ليبرال به‌زعم ما سعى داشتند در رهبرى کشور باشند نيز ارتباطى با آمريکا پيدا نمى‌کرد. آنها را نه آمريکايى‌ها به ايران آورده بودند و نه آنان ساخته و پرداخته آمريکا بودند و نه چندان گوش به فرمان آمريکا قرار داشتند. دست آخر هم دانشجويان انقلا‌بى که سفارت آمريکا را اشغال کرده بودند اسناد جاسوسى آنها را کشف مى‌نمايند.

 

 بيان اين مطالب به هيچ روى به معناى آن نيست که آمريکا در تمام اين نيم قرن فرشته بوده و در کارنامه آن در قبال ايران به‌جز خدمت و خير و برکت چيز ديگرى نبوده. آمريکا در ايران چه در گذشته و چه امروز همواره به دنبال منافع و مصالحش بوده. همچنان که هر کشور ديگرى، از جمله خود ما، در تمامى کشورها و مناطق در جهان ايضا همين‌گونه هستيم. ‌ واقع مطلب آن است که هر طور بنگريم، همه راه‌ها براى تفاهم اصولى ايران و آمريکا بسته نشده است.

 

اگر فرض بگيريم که فى‌المثل انقلا‌ب اسلا‌مى تضاد بنيادى با غرب مى‌داشته، در آن صورت ما مى‌بايستى با مجموعه دنياى غرب از جمله اروپا، استراليا، ژاپن و کانادا هم همان تضاد و تخاصم را پيدا مى‌کرديم که با ‌آمريکا داريم. اگر فرض بگيريم که مشکل ما با آمريکا به‌واسطه آن است که انقلا‌ب اسلا‌مى با جهان کفر در تضاد است، در آن صورت مقدم بر آمريکا ما مى‌بايستى با کشورهاى ديگرى از جمله کره شمالى، کوبا، چين و ده‌ها کشور ديگر هم روابطمان همچون رابطه با آمريکا مى‌شد.

 

‌اما واقعيت آن است که مخالفت ما با آمريکا و گفتمان آمريکاستيزى بيش از آنکه ناشى از گذشته، ايدئولوژى يا رفتار و کردار آمريکايى‌ها عليه انقلا‌ب اسلا‌مى باشد، ريشه در فضاى سياسى حاکم بر ايران در سال‌هاى نخست انقلا‌ب دارد.دانشجويان مسلمان طرفدار انقلا‌ب و امام که اصرار زيادى داشتند در مسابقه ضدآمريکايى بودن از مارکسيست‌ها عقب نيفتند، به علا‌وه احساس مى‌کردند که عملکرد دولت موقت باعث شده تا آب به آسياب تبليغاتى مارکسيست‌ها ريخته شود و بالا‌خره اينکه تصور مى‌کردند آمريکا و جريانات وابسته آن هنوز در کشور به طور کامل از بين نرفته‌اند، به اين جمع‌بندى رسيدند که سفارت آمريکا را اشغال نمايند. از ديد آنان، کمترين دستاورد اشغال سفارت آن بود که آمريکا و حاميانش در ايران در موضع دفاعى قرار مى‌گرفتند، به‌علا‌وه اشغال سفارت در صورتى‌که به موفقيت مى‌رسيد گامى بلند در جهت اثبات ضدآمريکايى بودن و اصالت انقلا‌ب اسلا‌مى مى‌شد.

صادق زیباکلام

نویسنده خبر


( ۴ )

نظر شما :