/ویژه نامه نوروزی دیپلماسی ایرانی/
لحظه تاریخی خاورمیانه عربی
دیپلماسی ایرانی: فریاد و شیون مردم مظلوم خاورمیانه عربی به سراسر جهان رسیده است. مردم مختلف کشورهای عربی حقوق سیاسی و شهروندی خود را میخواهند و آزادی را که از آنها سالهاست گرفته شده، مطالبه میکنند. مردم خواهان خدمات و رسیدگی بیشتر به امور معیشتیشان هستند. آنها میخواهند مطالبات امروزیشان که آنها را حقوق حقه خود میدانند بیشتر درک شود.
از سویی جوانان پس از سالها غیبت از عرصه سیاسی کشورهای عربی مجددا نقش تاریخی خود را باز یافتهاند و اکنون با قدرت هر چه تمامتر سردمدار اصلاح و تغییر شدهاند. اکنون شاهدیم که شعار اصلاح و تغییری که این جوانان سر دادند تا چه اندازه بر ضمیر شهروندان کشورهای مختلف عربی تاثیرات شگرف گذاشته و تا چه اندازه احساسات مردم را تحریک کرده است به گونهای که اکنون مردم نسبت به خود و سرنوشتشان احساس وظیفه میکنند و به کمک این شعار که از هر اسلحهای کارسازتر است به دنبال بهرهبرداری از فرصتهای تاریخی هستند تا طرحی نو در اندازند. فرصتهایی که ممکن است هیچ گاه دیگر تکرار نشوند و دستاوردهایی این چنینی به دنبال نداشته باشند. فرصتهایی که تنها با انقلابهایی با این ابعاد و گستردگی به دست میآیند. جوانان خوب فهمیدهاند که باید از این فرصتها استفاده کنند و برای همین نیز به هیچ وجه حاضر به از دست دادن فرصتها نیستند و برای رسیدن به اهداف خود هر گونه جانفشانی لازم را میکنند.
در چنین فضایی حکومتهای عرب باید خود را با اراده و خواسته مردم هماهنگ کنند و با مطالبات آنها تمشیت داشته باشند. آنها باید برای این که مردم از آنها راضی باشند اصلاحات سریعی را آغاز کنند قبل از آن که فرصتها از دست بروند و کار از کار بگذرد. زدن این تهمت به مردم که وابسته به عوامل خارجی هستند یا متاثر از رسانههای غرضورزند و از این دست اتهامها که امروزه در جامعه عربی از زبان رهبران عرب بسیار میشنویم، نه تنها دردی دوا نمیکند بلکه بر خشم مردم میافزاید و به تجمعات و حرکتهای اعتراضی آنها میافزاید و تنها باعث میشود که آنها برای مطالبه خواستههایشان با خشم و قدرت بیشتر پافشاری کنند. آنها اگر میخواهند که مردم بیش از این خشمگین نشوند به جای اتهام بستن و تشویش فضای عمومی فورا اصلاحات را در دستور کار خود قرار دهند و به خود جرات دهند و مطالبات مردم را به طور کامل عملی سازند تا شاید مردم بتوانند امیدی به آینده حکومتها بیابند. دیگر عصر آن گذشته که حکام برای مردم شرط تعیین کنند، این مردم هستند که برای حاکمان شرایط تعیین میکنند و حاکمان نیز باید بدانند که اگر میخواهند قدرت را در اختیار داشته باشند یا احترام و کرامتشان حفظ شده باقی بماند باید به خواستههای مردم تمکین کرده و هر چه آنها میخواهند را اجابت کنند.
آنچه در بحرین شاهدیم تحولی بسیار دردناک است. جامعه بحرین مطالبات حقه و مشروع بسیاری دارد که به آن توجه نمیشود. ملت بحرین این استحقاق را دارد که به خواستههایش توجه و مطالبات عادلانه آن اجابت شود. حکام بحرین باید بترسند از روزی که به دلیل بیاعتنایی که به خواستههای فعلی مردم میکنند سقف مطالبات بالا رود که در آن صورت مشکل فعلیشان بیش از پیش پرچالش خواهد شد و آن چنان گره خواهد خورد که دیگر چارهای جز باز کردن آن توسط مردم نیست. تدبیر صحیح حکم میکند که مواضع صحیح در زمانی صحیح اتخاذ شومد. همان طور که در تونس و مصر دیدیم که رهبران آنها چه مواضع خوبی را اتخاذ کردند اما متاسفانه چون دیر شده بود کارایی خود را از دست دادند. حاکمان بحرین نیز بهتر است در زمان مناسب تصمیم مناسب اتخاذ کنند قبل از آن که همه چیز دیر شود.
در یمن نیز شاهدیم که بیاعتنایی رئیس جمهوری این کشور تنها بر حجم تظاهرات مردمی علیه او افزوده است. هر چه او بیشتر به مردمش بیاعتنایی میکند، شمار بیشتری از اطرافیانش را از دست میدهد و افراد بیشتری به جمع مخالفانش میپیوندند. اگر عبدالله صالح بخواهد بیش از این به مطالبات مردمش بیاعتنایی کند کار او بیش از پیش سخت خواهد شد و این مسئله به سرنگونی نظام او منجر میشود. همان طور که اکنون میبینیم که مسیر تظاهرات مسالمتآمیز مردم به سمت سرنگونی نظام علی عبدالله صالح متمایل شده و این باعث میشود که هر چه بیشتر بخواهد بر حفظ قدرت پافشاری کند، استفاده از ابزارهای دیگر برای سرنگونی او نیز بیشتر شود. رئیس جمهوری یمن چارهای ندارد جز این که به خواستههای ملتش تمکین کند.
در لیبی تظاهرات همچنان ادامه دارد و متاسفانه منطق عقلی کاملا از عرصه سیاسی حاکم بر این کشور غایب است. رفتار رهبران لیبی و در راس آنها سرهنگ معمر قذافی به جای حل بحران عرصه را بیشتر بر او تنگ کرده است. اکنون سرهنگ قذافی در عزلت انزوای کامل سیاسی و بینالمللی چه منطقهای و چه جهانی گرفتار شده است. نظام دیکتاتوری قذافی که متاسفانه خیال میکند در همین وضعیت فعلی نیز برای او نتیجهبخش است چیزی جز توهین و ضرر به ملت لیبی، منطقه و جهان در پی نداشته است. قذافی همچنان به ظلم خود ادامه میدهد در حالی که اجماع جهانی نیز علیه او بیشتر میشود و این مسئله در نهایت باعث میشود که پایانی برای ظلم بیپایان او در نظر گرفته شود و مسیر سرنوشت او به گونه دیگری رقم بخورد. قذافی از کسانی است که هر ستمی که توانسته در طول حکومت 43 ساله خود اعمال کرده است، قتل عامی که او علیه مردم لیبی و آدمربایی و ترورهایی که در حق علما و بزرگان دینی و فرهنگی که در راس آنها امام غایب امام موسی صدر قرار دارد، انحام شده باعث شده تا از او چهرهای استثنایی در جهان شکل بگیرد. قذافی همانند صدام حسین چهرهای استثنائی در تاریخ بشریت محسوب میشود. دو چهرهای که ابعاد ستم و ظلمشان در حق مردم نظیر ندارد. تاریخ همواره با مظلومان بوده است، اکنون نیز داغ دل تازه مظلومان را فریاد میزند. ما میبینیم که در حال حاضر جامعه جهانی چه تعامل استثنائی با معمر قذافی دارد و متاسفانه او همچنان خود را به نشنیدن زده است. بیپروا مردمش را عناصر القاعده خطاب میکند و به جای آن که به حرف و ندای مردمش گوش کند آنها را میکشد و تهدید میکند و قتل عام به راه میاندازد. رفتارهای معمر قذافی ما را به یاد دوران صدام و رفتارهایش میاندازد. او نیز همانند قذافی امروز همین گونه با مردم خود تعامل میکرد. جالب است قذافی مردمش را تروریست میخواند ولی خواهان مذاکره و گفتگو با آنها میشود در حالی که نمیگوید که وقتی مردم را تروریست میداند چگونه میخواهد با آنها گفتگو کند.
جامعه عربی بیدار شده است. انقلابهای عربی مطالبات به حق مردم عرب را دنبال میکند. اگر به این مطالبات توجه نشود تغیرات آن چنان سریع خواهد بود که هیچ حاکمی توانایی توقف آن را نخواهد داشت.
نظر شما :