/ویژه نامه نوروزی دیپلماسی ایرانی/
سرگردانی سیاست خارجی آمریکا در شتاب ژئوپلیتکی
دیپلماسی ایرانی: در سالی که گذشت، دولت آمریکا ناچار شد که در چند حوزه نگاه و سیاست خود مورد سازماندهی مجدد قرار دهد. بخشی از تحولی که آمریکا در سیاست خارجی خود ایجاد کرد به تغییراتی مربوط میشود که در ماه نوامبر در انتخابات پارلمانی آمریکا رخ داد و جمهوریخواهان از وزن بیشتری در صحنه سیاسی آمریکا برخوردار شدند و تعادل سیاسی به نحو دیگری در ایالات متحده شکل گرفت. این مسئله حوزه تصمیم گیری اوباما را تحت تاثیر قرار داد و مانورهایی را که باراک اوباما در ابتدای کار خود در سیاست خارجی نشان داد محدود کرد.
علاوه بر این در سال گذشته شاهد تغییر چیدمان تصمیم سازان در ایالات متحده بودیم. جابجاییهایی که در حوزه شورای امنیت ملی آمریکا، جامعه امنیتی آمریکا و همچنین دفتر اوباما که مسئولیت گروه کارشناسان آمریکا را بر عهده داشت، رخ داد. این تغییرات منجر به این شد که افرادی چون «جیمز جونز» یا «رام مانوئل» تا حد زیادی از حلقه اول اطرافیان اوباما خارج شوند.
تحول دیگری که در سال گذشته در عرصه سیاست خارجی آمریکا ایجاد شد به تغییراتی مربوط میشود که در حوزه ژئوپلیتیکی رخ داد. آمریکا با توجه به اختلافاتی که در نگاه عملیاتی خود، خصوصا در آسیای غربی با آن مواجه شده بود، تغییراتی را ایجاد کرد. این تغییرات منجر به این شد که موضوع «استراتژی آف –پاک» که در ابتدای روی کار آمدن اوباما شکل گرفته بود مورد بررسیهای مجدد قرار گیرد. در چارچوب همین تغییراتی که در حوزه ژئوپلیتیکی در آسیای غربی رخ داد، آمریکا در حال حاضر در مورد بحث ماندگاری در منطقه، تغییر ماموریتهای نیروهایش در منطقه و چگونگی ایجاد امنیت در حوزه آسیای غربی، مدلی از نفوذ و حضور برای َآینده را پیریزی کند.
از سوی دیگر در سال گذشته به خصوص در ماههای پایانی سال شاهد تحولات جدی در حوزه خاورمیانه عربی بودیم. نقطه آغازین این تحولات در تونس و شمال آفریقا بود که به صورت دومینووار تمام کشورهای عربی را در بر گرفت.
آمریکا اگر چه در گذشته، نسبت به تحولات منطقه ای خصوصا در مورد مصر شناختی به صورت نقطه ای داشت ولی درک جامعی که بتواند روند تحولات را زیر نظر بگیرد، نداشت. به همین دلیل دیده میشود که آمریکا از آمادگی لازم برای مواجهه با این تحولات برخوردار نبود و شیوه برخورد آمریکا با پدیده تحولات کنونی در خاورمیانه دچار نوعی سردرگمی و تا حدودی بیبرنامگی شد.
با وجود این در مواجهه با تحولاتی که در حوزه خلیج فارس رخ میدهد آمریکا سیاست مهار و کنترل را در دستور کار خود دارد و در حوزه شمال آفریقا سیاست «مدیریت گذار» را دنبال میکنند و در مورد خاص و ویژه لیبی هم سعی میکنند که این سیاست را با همراهی دیگر متحدان بین المللی خود به صورت «اجماع مرحله ای» دنبال کنند.
بنابراین سیاست خارجی آمریکا در سال گذشته تحت تاثیر سه مولفه دچار تحولات شد. اول تغییر بالانس قدرت در درون ساختار سیاسی ایالات متحده، دوم تغییر چیدمان تصمیم سازان در حلقه نزدیکان اوباما و سوم شتاب تحولات در حوزه ژئوپلتیک جهانی و اکنون باید دید سرگردانی سیاست خارجی امریکا در شتاب ژئوپلیتکی چگونه میتواند مدیریت در چند جبهه همزمان را دنبال کند.
قابل یاداوری است که اوباما در راستای ایجاد یک نوع تعامل جدید با روسیه، تلاش کرد که همکاری با روسیه را به عنوان ظرفیتی جدید در برنامههای خود مورد استفاده قرار دهد و بتواند سیاست خارجی آمریکا را کماکان به عنوان اولویت اول برای بهره برداری در صحنه داخلی آمریکا مورد توجه قرار دهد. از این رو آمریکا بعد از امضای استارت جدید، به دنبال تعامل جدید با روسیه برای سال آتی است.
در این چارچوب شاهد سفر جو بایدن به روسیه بودیم که در این سفر تلاش شد که تعاملی با روسیه خصوصا در مورد امنیت اروپا در چارچوب نسخه جدید سپر دفاع موشکی ایجاد شود و نحوه زایش مراحل بعدی بعد از امضای استارت جدید را مورد بررسی قرار دهند.
سفر بایدن وایجاد مقدمه برای سفر اوباما به روسیه دنبال شد و پراگماتیسم و ازمون و مهار در هر سه شکل را با روسیه اعمال گردید.
رابطه با چین از یک تحول قابل انتظار برخوردار نشد و کماکان طرفین بر اهداف و منافع خود اصرار کردند و در گزارش تخمین اطلاعاتی امریکا هم چین و هم روسیه به عنوان تهدید ماهیتی برای امریکا معرفی شدند.
امریکا در سال گذشته رسما از نقش حامی اروپا نسبت به گذشته فاصله گرفت و توجه خود را به محور آسیایی بیشتر کرد. رفتارجدید اوباما با هند نشان دهنده یک مسیر جدید و تغییر آدرس از اروپا به آسیا به حساب آمد.
تحرک امریکا در امریکای لاتین هنوز بیانگر ادامه چالش و عدم احیاء جدید امریکا به سبک اشراف در زمان جنگ سرد است زیرا امریکا با ظهور بازیگران جدید منطقه ای و فرامنطقه ای روبهرو شده است و هیچ عقب گردی از جانب بازیگران بین المللی خصوصا چین و روسیه و... احساس نمیشود.
مجموعه این تحولات نشان دهنده این است که آمریکا در تلاش است تا مدیریت بر چندجانبهگرایی راهبردی مورد نظر خود را دنبال کند. کماکان آمریکا اصرار دارد که مدیریت بر تحولات را به عنوان اصل برتری در نظام قدرت جهانی معرفی کند.
همچنین به نظرمیرسد در سال گذشته سیاست خارجی آمریکا در خصوص ایران به تدریج وارد مرحله جدیدی شد، اگر چه همراه با اجماع کامل از درون نبود. در این زمینه بحث نگاه آمریکا به تحولات داخلی ایران و اسیر شدن آمریکا در سیر تحولات و عدم توجه به قدرت تاثیرگذار ایران در منطقه یکی از مهمترین شاخصهایی است که میتوان به آن اشاره کرد.
از این رو در حال حاضر آمریکا در محاسبات خود از نقش و قدرت ایران در منطقه و همچنین قدرت تعامل ایران که به عنوان یک عامل ثبات و پایداری میتواند مورد توجه قرار گیرد، هنوز در نیمه راه قرار دارد. در موضوع هستهای با توجه به آخرین گزارشهایی که کلاپر، رئیس جامعه اطلاعاتی آمریکا در کنگره آمریکا به نمایندگان ارائه کرد شاهد هستیم که آمریکا در خصوص ایران در شرایط درک از عدم کارایی «ضربه و فشار و تحریم» بر اساس وضعیت موجود قرار گرفته و از این جنبه نمیتواند اهداف بازدارنده خود در موضوع پرونده هستهای ایران را به نتیجه برساند. این عدم مدیریت و توانایی آمریکا نکته ای است که میتواند وضعیت جدیدی را ایجاد کند. خصوصا اگر با تصحیح محاسبات همراه باشد.
امریکا باید در نوع نگاه به منطقه پس از مذاکرات ژنو و استانبول و در مورد سیاست حداقلی و حداکثری خود در مورد ایران تجدید نظر اصولی داشته باشد. باید دید بعد از تحولاتی که شاهد آن هستیم آیا آمریکا خواستار یک نوع نگاه جامع به مسئله ایران هست یا همچنان به صورت تابعی از نقشه راه قدیمی خود و دنبالهروی از لابی یک اقلیت با مسئله ایران برخورد میکند.
نظر شما :