ايران- آمريکا باز در جامه دو رقيب
ديپلماسى ايرانى: انقلابهاى منطقه معادلات سياسى را تغيير داده است. اين انقلابها تعريفى تازه در همپيمانىهاى منطقهاى به وجود آورده و موجب شده تا تغييراتى تازه در پازل سياسى در راه باشد. اکنون پرسشى که براى همه وجود دارد، اين است که رابطه ايران و امريکا در کجاى اين پازل سياسى قابل تعريف است. هم امريکايىها اعتراف کردهاند که ايران به دنبال بهرهبردارى از انقلابهاى منطقهاى است و هم ايران خود گفته که اين انقلابها امتداد انقلاب جمهورى اسلامى است. به عبارت ديگر نوعى همنظرى غير مستقيم ميان ايران و امريکا قابل مشاهده است. اما آيا اين همنظرى يک هدف را تعقيب مىکنند؟ بسيارى از کارشناسان بر اين اعتقادند که اين انقلابها رقابت ايران و امريکا را در منطقه بيشتر مىکند و ممکن است در کوتاه مدت جنگهاى کلامى دو طرف را افزايش دهد اما در نهايت امريکا مجبور است ايران را به عنوان رقيبى منطقهاى به رسميت بشناسد و در نهايت تعريفى تازه براى رقابت با آن بيابد.
پايگاه اينترنتى تيار وابسته به جريان ملى آزاد به رياست ميشل عون، يکى از رهبران مسيحى جريان 8 مارس لبنان به اين موضوع پرداخته و در يادداشتى با عنوان "درگيرى امريکايى – ايرانى بر سر انقلابها" به قلم سميح صعب، در اين باره مىنويسد: تغييراتى که اين روزها منطقه عربى شاهد آن است موقعيتى ديگر براى رقابت ميان ايالات متحده و ايران به وجود آورده است. رقابتى تمام عيار، نزديک و کاملا مختلف در ابعاد متفاوت. ايران انقلابهاى موجود را در امتداد انقلاب 1979 خود مىداند در حالى که ايالات متحده آن را حرکتى مردمى مبتنى بر خواستهاى دموکراتيک پس از دههها حکمرانى استبداد قلمداد مىکند. ايالات متحده مدعى است که اين تغييرات پس از تحولات ايران در سال 2009 در منطقه به وجود آمده است. اما اگر بخواهيم ادعاى امريکا را ملاک قرار دهيم اين پرسش بديهى و ساده به وجود مىآيد که اگر انقلابهاى مصر و تونس نشات گرفته از تحولات ايران هستند، پس چرا ايالات متحده تا اين اندازه از انقلابهاى مصر و تونس واهمه دارد؟ اگر واقعا امريکا مدعى است که انقلابهاى عربى برخواسته از نهادهاى کاملا دموکراتيک است و زنگ تغيير در منطقه را به صدا در آورده پس چرا در برابر اعتراضهاى مردمى مردم تونس در رياست جمهورى مادام العمر زين العابدين بن على و على عبدالله صالح در يمن تا اين اندازه مردد است؟ پرسش ديگر اين که اگر واقعا امريکا به تغيير در منطقه معتقد است پس چرا بايد تغيير فقط شامل ايران شود و روزى نرسد که معاهدات منطقهاىاش نيز دچار تغيير و سرنگونى شوند؟
نويسنده يادداشت در ادامه مىنويسد: شايد شگفتى امريکايىها از همين جا است. بحث تغيير شامل حال خودشان شده است. بىشک امريکا به دنبال تغيير در منطقه بوده است اما نه براى کشورهايى که همپيمان آن محسوب مىشوند. به رغم اين که امريکا تلاش دارد سوار موج تغييرات فعلى شود و از قافله انقلابها عقب نيفتد ولى اين نگرانى به شدت هم براى امريکا و هم براى اسرائيل وجود دارد که نکند موج تغييرات بيش از آن که به نفع آنها باشد به نفع ايران باشد، همان طور که جنگ عراق و افغانستان در نهايت به نفع ايران تمام شده است. به همين دليل است که هيلارى کلينتون، وزير امور خارجه ايالات متحده مىگويد که ايران تلاش مىکند مستقيم يا به کمک واسطههايش با تظاهرکنندگان در مصر و بحرين و يمن ارتباط برقرار کند تا بر حوادثى که در اين کشورها رخ مىدهد تاثير بگذارد.
سميح صعب در ادامه تاکيد مىکند، قطعا امريکا نسبت به نگرش و نگاه ايران در منطقه غافل نيست، تهران انتظار دارد خاورميانه جديد اسلامىاى شکل بگيرد که ايران و ترکيه که بر هر دوى آنها دولتهايى با مبانى اسلامى حکومت مىکنند، در راس آن باشند و انتظار دارد در مصر نيز دولتى بر سر کار آيد که جماعت اخوان المسلين در آن نقش بارزى ايفا کند.
نويسنده معتقد است که وقتى پرونده معادلات خاورميانه به اين نقطه مىرسد، ايالات متحده تلاش مىکند که وارد عمل شده و از تحولات استفاده لازم را ببرد، با همين ديدگاه صعب به بحث ليبى مىپردازد و مىنويسد: دقيقا از همين نقطه است که ايالات متحده گمان مىکند که بايد وارد عمل شده و تا آن جا که مىتواند بر متغيرهاى جارى در منطقه و جهان عرب تاثيرات شگرف بگذارد. به همين دليل است که سريعا صحبت از گزينه نظامى در ليبى مىکند و پيشنهادهاى بسيارى براى تعامل با تظاهرکنندگانى که دروازههاى اعتراض در کشورهاى ديگر را به زودى مىگشايند، مىدهد. ايالات متحده تلاش دارد تا از زخمهاى منطقهاى با ايجاد تغييرات در ايران نهايت استفاده را ببرد تا اين که موج تغيير فقط شامل همپيمانانش نباشد. اما مسئله اين است که آيا امريکا در حال حاضر با توجه به ضعفى که دارد از چنين توانايى در منطقه برخوردار است؟ ايران با اعزام دو ناو دريايى خود به کانال سوئز که براى نخستين بار پس از پيروزى انقلاب اسلامى در سال 1979 انجام شد در حقيقت قدرت خود را به رخ امريکايىها کشاند و اين پيام را داد که نسيم تغييراتى که امريکا انتظار آن را دارد شامل حال ايران نمىشود.
نويسنده در آخر مىنويسد: امريکا اکنون تلاش دارد خود را به عنوان طليعهدار تغيير در خاورميانه معرفى کند و حتى حاضر است براى رسيدن به اين هدف نزديکترين همپيمانانش را نيز قربانى کند ولى بىشک همه تلاش خود را به کار خواهد بست که دستاوردهاى اين مرحله انتقالى در وهله نخست تاثير صلبى بر اسرائيل نگذارد. در مقابل ايران شادى خود را از سرنگونى نظامهايى که همپيمان امريکا هستند مخفى نمىکند با اين اميد که اين اتفاق باعث ايجاد واقعيتى جديد براى تقويت جبهه مبارزه با اسرائيل شود. در نتيجه بايد بگوييم اگر واشنگتن و تهران هر دو به دنبال تغيير در منطقه عربى باشند که هستند بىشک هدفشان يکى نيست.
نظر شما :