نبرد امنيتى ايران و امريکا در عراق

۲۱ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۹:۰۱ کد : ۱۰۶۶۵ اخبار اصلی
تنش‌هاى موجود ميان ايران و امريکا زمانى بوى ديگرى به خود مى‌گيرد که برخوردهاى امنيتى اين دو کشور به اوج مى‌رسد. رقابت يا بهتر بگوييم درگيرى امنيتى ايران و امريکا در منطقه‌اى که امريکا به شدت تلاش دارد که آن را تحت کنترل خود داشته باشد ايران را مجبور کرده وارد پوسته تدافعى براى دفاع از فضاى امنيتى خود شود.

ديپلماسى ايرانى: تنش‌هاى موجود ميان ايران و امريکا زمانى بوى ديگرى به خود مى‌گيرد که برخوردهاى امنيتى اين دو کشور به اوج مى‌رسد. رقابت يا بهتر بگوييم درگيرى امنيتى ايران و امريکا در منطقه‌اى که امريکا به شدت تلاش دارد که آن را تحت کنترل خود داشته باشد ايران را مجبور کرده وارد پوسته تدافعى براى دفاع از فضاى امنيتى خود شود. عراق مهمترين جبهه جنگ امنيتى ايران و امريکا در منطقه محسوب مى‌شود. ايران و امريکا در عراق دست به يک نبرد امنيتى‌اى زده‌اند که در نوع خود منحصر به فرد است. البته اين فقط ايران نيست که در برابر امريکا در عراق فعاليت‌هاى امنيتى آغاز کرده است. غالب کشورهاى عربى به خصوص عربستان سعودى در عراق فعاليت پويا دارند و تلاش مى‌کنند از لحاظ امنيتى عراق را کاملا زير نظر داشته باشند. البته يک تفاوت عمده ميان ايران و ديگر کشورهاى فعال در عراق مثل عربستان وجود دارد و آن اين که ايران به دنبال جذب شهروندان غير جنگى که به دنبال قوه تخريبى در عراق نيستند، مى‌گردد و تلاش دارد بدين وسيله امنيت ملى عراق را با امنيت ملى خود گره بزند در حالى که عربستان سعودى به دنبال جذب نيروهاى خرابکار و عموما تروريست است تا از اين زاويه در عراق رعب ايجاد کند و خود به مقاصد و نيت عموما طايفه‌اى خود برسد.

به گزارش پايگاه خبرى ميدل ايست آْن لاين، آنتونى اچ کورديزمن در گزارشى که براى مرکز امريکايى مطالعات استراتژيک و بين‌المللى تهيه کرده، در اين باره مى‌گويد: ايران و امريکا از سال 1979 رقابت امنيتى خود را آغاز کردند. يعنى در دوران رياست جمهورى کارتر و سرنگونى شاه در ايران. اين درگيرى در طول جنگ 8 ساله ايران با عراق يعنى از 1980 تا 1988 شدت يافت. در حمله امريکا به عراق در سال 2003 که ايران به روشنى مى‌ديد دشمن ديرينه خود در همسايگى‌اش لانه کرده و به اين نتيجه رسيد که اگر در برابر آن نايستد نقشه‌هاى امريکا براى نفوذ به منطقه دامنگير ايران نيز خواهد شد، نبرد امنيتى ايران و امريکا به اوج خود رسيد.

کورديزمن در ادامه به نخستين روزهاى حضور امريکا در عراق اشاره مى‌کند و مى‌نويسد: امريکايى‌ها به راحتى و ساده‌تر از آنچه تصور مى‌کردند، نيروهاى خود را به بغداد رساندند. تانک‌هاى امريکايى بدون هيچ مقاومتى خيابان‌ها و پل‌هاى اصلى بغداد را تحت کنترل خود در آوردند در حالى که از همان موقع خلاء امنيتى بر عرصه سياسى و اجتماعى عراق کاملا مشهود بود.

کورديزمن اين خلاء‌ را فرصت مناسبى براى حضور نيروهاى امنيتى خارجى در عراق قلمداد مى‌کند و مى‌نويسد: عراق فاقد دولت و حکومت بود. نهاد نظامى و امنيتى آن از بين رفته بود و طبيعى بود در چنين فضايى کشورهاى ديگر وارد عمل شوند تا ناامنى‌هاى احتمالى در عراق دامنگير آنها نشود. چه رسد به ايران که امريکا را نه يک دوست بلکه رقيبى تمام عيار در تمام ابعاد مى‌بيند و طبيعى است که يک مراقبت امنيتى شديد بر آن داشته باشد.

اين پژوهشگر مهم مسائل استراتژيک در ادامه به نقش احمد چلبى، رئيس حزب کنفرانس ملى عراق اشاره مى‌کند و مى‌نويسد: احمد چلبى نقشى به سزا در جذب و آماده‌سازى افراد عراقى مستقر در اردن و اروپا به خصوص مجارستان ايفا کرد. وى آنها را تبديل به يک منبع اطلاعاتى کرد و اطلاعات آنها را در اختيار نيروهاى امريکايى که تازه عراق را فتح کرده بودند، گذاشت. بسيارى از مراکز امنيتى که توسط نيروهاى امريکايى در عراق منهدم شدند ماحصل اطلاعاتى بودند که احمد چلبى در اختيار پنتاگون و نيروهاى امريکايى در عراق گذاشته بود.

کورديزمن فعاليت امنيتى امريکا را در برابر ايران از سال 2003 تا کنون چندان موفقيت‌آميز نمى‌داند و مى‌نويسد: امريکا در برابر دستگاه امنتى ايران شکست خورد. کاملا مشهود است که امريکا نتوانسته از خبرگى لازم در برابر دستگاه امنيتى ايران بهره لازم را ببرد و در عراق از ايران شکست خورده است. البته اين تنها شکست امريکا در عراق نيست. پيش از اين و در جنگ خليج فارس در سال 1991 نيز امريکا مشابه همين شکست را از ايران خورده بود.

باب سيمون، يکى از جاسوس‌هاى امريکايى در عراق که با رائد علوان، يک زوج امنيتى را در عراق تشکيل داده بودند، در اين باره مى‌گويد: «ما يک مجموعه امنيتى در آلمان تشکيل داديم به اسم کيرف پائول، اين مجموعه‌اى بود که رائد علوان و خانواده‌اش در آن فعاليت مستمر داشتند. علوان در سال 2000 از عراق فرار کرده بود و اطلاعات ذى‌قيمتى از عراق داشت. بسيارى از اطلاعات سى‌آى‌اى و پنتاگون از عراق ماحصل اطلاعات دست اول او بود. اطلاعاتى که کائولين پاول، وزير دفاع سابق امريکا و کاخ سفيد اعتماد بسيارى به آن داشتند.»

وى در ادامه به نبرد امنيتى امريکا و ايران در عراق اشاره مى‌کند و مى‌گويد: «پس از حمله امريکا به عراق در سال 2003، وظيفه اين گروه زير نظر گرفتن وزارت اطلاعات ايران در عراق بود. براى آنها تعريف کرده بوديم که مقامات امنيتى ايران يا هر کسى که با ايران ارتباط دائم دارند را شناسايى کرده، دستگير و به نيروهاى امريکايى تحويل دهند. پس از مدت کوتاهى متوجه شديم که توان امنيتى ايران بيش از آنچه تصور مى‌کرديم بالا است. گروه وابسته به علوان پس از مدت کوتاهى توسط ايران متلاشى شدند. آنجا بود فهميديم که نبردى تمام عيار در بعد امنيتى با ايران در عراق داريم.»

کورديزمن در اين باره مى‌نويسد: درگيرى‌هاى امنيتى ايران و امريکا در روزهاى اول سقوط صدام در مناطق اطراف بغداد بود، امريکايى‌ها بغداد را در اختيار داشتند و گمان نمى‌کردند که ايران بتواند تا بغداد نفوذ کند. اما ايران به کمک دوستان سياسى‌اش و احزاب اسلامى توانست موقعيت سياسى خود را در عراق تقويت کند و امريکا را در عالم واقعيت‌هاى سياسى عقب براند.

در سال 2004 سازمان امنيت عراق با رياست الشهوانى تشکيل شد. اين سازمان زير نظر شيروان الوائلى، وزير امنيت ملى عراق فعاليت مى‌کرد. وائلى با ايران همکارى‌هاى نزديک داشت و از اين رو تلاش کرد کسانى را در سازمان امنيت استخدام کند که مورد تاييد ايران باشند. اين موضوع باعث شد تا امريکايى‌ها از حضور پررنگ ايران در عراق بيش از پيش احساس خطر کنند. در نتيجه اقدام به استخدام افرادى کردند که سازمان امنيت عراق با نظارت ايران آنها را طرد کرده بود. اينها کسانى بودند که در سازمان امنيت دوران صدام فعاليت گسترده‌اى داشتند و پس از سقوط صدام نيز يا فرارى بوده يا از ترور جان سالم به در برده بودند. امريکايى‌ها به کمک اين افراد عليه ايران وارد عمل شدند.

کورديزمن در آخر به اين اشاره مى‌کند، ايران و امريکا در طول چهار سال رقابت يا جنگ امنيتى در نهايت پذيرفتند در يک نقطه نبردهاى خود را محدود کنند. آن هم زمانى بود که امريکا پذيرفت نورى مالکى که ايران از او حمايت بسيار مى‌کرد نخست‌وزير عراق شود. اسناد ويکى‌ليکس نشان مى‌دهد که نورى مالکى در اين مقطع تلاش بسيارى کرد تا بسيارى از خواسته‌هاى ايران را در عراق عملى کند اگر چه همين نقش را براى امريکايى‌ها نيز ايفا کرد. مالکى جمال سليمان که وابسته به پيمان کردستانى بود از پست رياست سازمان امنيت عراق عزل کرد، علاء جاسم را نيز از پست حساس نظارت دفتر نخست‌وزيرى بر سازمان امنيت کنار گذاشت و به جاى او طارق نجم که مورد اعتمادش بود را منصوب کرد. افراد منصوب شده کسانى بودند که نه تنها با ايران مشکلى نداشتند بلکه تمايل داشتند در برابر نفوذ امريکا در عراق با ايران همکارى شود تا هم‌زمان نفوذ امنيتى عربستان سعودى و ديگر کشورهاى عربى در عراق نيز مهار شود. 


نظر شما :