القاعده کجاى پازل سياسى انقلابهاى خاورميانه قرار دارد
ديپلماسى ايرانى: انقلابهاى مردمى يک به يک به ثمر مىنشينند و کشورهاى عربى را دگرگون مىکنند. اکنون اين انقلابها به مراحل سخت خود رسيدهاند. ليبى، يمن، الجزاير، بحرين، اردن، عمان، عراق و سوريه همگى در صف تغيير ايستادهاند تا يک به يک تجربهاى جديد را براى جامعه عربى رقم بزنند. در اين ميان يک سئوال ذهن کارشناسان را به خود مشغول کرده است. القاعده و سلفىها در اين پازل کجا قرار دارند؟
روزنامه الحيات، چاپ لندن در يادداشتى به قلم مراد بطل الشيشانى به اين موضوع پرداخته است. وى در ابتداى يادداشت خود مىنويسد: تحليلهاى مختلف نشان مىدهد که تحولات و انقلابهاى منطقه عربى ماحصل روابطى ويژه در سازمانهاى عربى، مردم آن و همچنين وسايل پيشرفته ارتباط جمعى نظير اينترنت و فضاهاى مجازى اجتماعى است که در کنار تحولات اقتصادى باعث ايجاد انقلابى به اين عظيمى در جامعه عربى شده است. در اين ميان روابط جريان سلفى – جهادى با شبکه القاعده و سکوت و انفعالى که نسبت به اين انقلابها از خود نشان دادند براى بسيارى از کارشناسان پرسشبرانگيز است. اگر چه برخى کشورهاى عربى تلاش دارند که با دستاويز قرار دادن اين شبکه به دنبال جذب حمايت خارجى براى سرکوب جنبشهاى مردمى خود باشند ولى تا کنون نتوانستهاند در اين زمينه کارى از پيش ببرند که مشابه آن را در تونس، مصر، ليبى و يمن شاهديم.
وى در ادامه مىنويسد: جوامع عربى در بسيارى از موارد با يکديگر تفاوتهاى شگرفى دارند. درباره بيکارى، فقر، فساد و غيبت آزادىهاى سياسى که به عواملى مهم براى بروز انقلابهاى مردمى در کشورهاى عربى تبديل شدهاند شاهديم که چه فاصلهاى ميان نخبگان حاکم و جوانان به خصوص حاکمانى که سالهاى مديدى است با قوه زور بر مردم حکومت مىکنند، وجود دارد. به خصوص اين که بيشتر جمعيت کنونى جامعه عربى را جوانانى تشکيل مىدهند که مطالباتشان با نسلهاى قبل از آنها متفاوت است و براى رسيدن به هدف حاضر نيستند که تعلل کرده يا کوتاه بيايند. ميانگين سنى در کشورهاى عربى 9/22 سال است. اين بدان معنا است که اکثريت جامعه عربى در چنين سنينى به سر مىبرند. البته بايد توجه داشت که جامعه عربى را بايد به سه بخش تقسيم کرد. جمعيت بزرگى را جوانانى با ميانگين سنى 30 سال تشکيل مىدهند که عمدتا در کشورهاى عربى حاشيه خليج فارس به ويژه عربستان و عمان هستند. بخش دوم جوانانى هستند که ميانگين سنى 22 تا 26 سال را شامل مىشوند و دسته سوم نيز جوانان 17 تا 21 ساله هستند. دسته سوم کسانى هستند که مىتوانند جوامعشان را به بحران جدىاى بکشانند. مثل عراق که ميانگين سنى آن 6/20 سال است. يمن با 9/17، سودان با 4/18 و سومالى با 6/17 نيز کشورهايى مثل عراق هستند که جوان بودن آنها مىتواند جوامعشان را دگرگون کنند. از سويى اين آمار نشان مىدهد که حرکتهاى اعتراضى در جوامع عربى را جوانان موجب مىشوند و اين آنها هستند که نخبگان حکومت را دچار شوکه مىکنند.
در ادامه اين يادداشت آمده است: عامل سن در جامعه عربى ارتباط فزايندهاى با معدل خواندن و نوشتن (literacy)در جوامع عربى که به 78 درصد مىرسد، دارد. اين نشان مى دهد که از لحاظ جايگاه اجتماعى وضعيت جامعه عربى نسبت به دهههاى گذشته بهبودى ملموسى داشته است. به خصوص اين که در برخى از کشورهاى عربى اين رقم به بيش از 90 درصد هم مىرسد.
از سويى مسئله اقتصاد محلى نيز نقشى به سزا در تحولات اجتماعى ايفا کرده است. وابستگى اقتصادى به بخش خصوصى در برخى کشورهاى عربى به 71 درصد مىرسد که نشان مىدهد تا چه اندازه بخش خصوصى در اقتصاد کشورهاى عربى نقشى موثر دارد. اين موضوع دو عامل اساسى را در خود جاى داده است. يکى سرخوردگى جوانان در ايفاى نقش در تحولات اقتصادى و ديگرى افزايش حضور دولت در کنترل اقتصاد کشورها. در سايه نبود جامعه مدنى، جوانان و دولتها دو حرکت موازى را موجب شدهاند که باعث شده جوانان بيش از پيش از معادلههاى اقتصادى حذف شده و از حاکميت فاصله بگيرند. نتيجه آن شده که در مورد عامل اول اقتصاد کشورهاى عربى به لرزه افتاده و در مورد عامل دوم فساد اقتصادى رشد فزايندهاى يافته است.
از سوى ديگر در بعد سياسى نيز حرکتهاى مردمى جامعه عربى، عامل اصلى تحريک جوانان شده است. در نبود آزادى و تمايل شديد به فعاليتهاى سياسى و تحرکات مدنى وسايل ارتباط جمعى توانستهاند جاى تحرکات ممنوعه سياسى را بگيرند و آنها را به هم وصل کرده و دنيايى متفاوت را در بعد اجتماعى رقم بزنند. در نتيجه قلع و قمع آزادىها ديگر براى جوانان عربى قابل فهم و مقبول نيست.
در اين جا نويسنده به القاعده و غيبت آن از نسل جديد عربى مىرسد و مىنويسد: انقلابهاى عربى ثابت کردند که اولا جريان سلفى به هيچ وجه نمىتواند انقلابى به اين بزرگى که جوانان عرب آن را رقم زدند، به وجود بياورند که براى همين ديديم که سلفيون جهادى به طور کامل از انقلابها غايب بودند. ثانيا، جوانان عرب ثابت کردند که اگر سرخورده و نااميد شوند به دنبال درگيرى و خونريزى نخواهند رفت و مثلا القاعده را انتخاب نخواهند کرد بلکه فعاليتهاى سياسى مسالمتآميز را انتخاب خواهند کرد و بر اين امر کاملا واقفند که از طريق تظاهرات مردمى مىتوان به دستاوردهاى بزرگى رسيد به گونهاى که درگيرى مسلحانه به هيچ وجه چنين دستاوردى به دنبال نخواهد داشت. جوانان عرب ثابت کردند که جريان سلفى – جهادى انتخاب ديگرى براى آنها نيست. در نتيجه ديديم که سرخوردگى اجتماعى و سياسى جوانان باعث نشد که جذب نطقهاى عموما آتشين سلفىها شوند و آنها در جامعه عربى کاملا تنها ماندند.
از سوى ديگر ميانگين سنىاى که در بالا اشاره شد، 9/22 سال، بسيار کمتر از ماينگين سن سلفيان عضو القاعده و جريانهاى وابسته به آن است. خانم ان استنرسن، پژوهشگر نروژى در جديدترين تحقيقى که ارائه داده و در مجله "مطالعاتى در نزاعها و تروريسم" (Studies in Conflict & Terrorism) منتشر شده ميانگين سنى مجاهدانى که در مرزهاى افغانستان و پاکستان بين سالهاى 2002 تا 2006 فعال بودند را 36 سال عنوان مىکند در حالى که اين رقم در ابتداى درگيرى عربستانىها با جريان سلفىها در سال 2003 در حدود 28 سال بوده، در طول درگيرى غرب و اعراب با سلفيون به 26 سال رسيده و در بين سالهاى 2004 تا 2006 که جريانهاى سلفى فعاليت خود را در عراق متمرکز کردند در حدود 27 سال بوده است.
در ادامه اين يادداشت مىخوانيم: البته نبايد فراموش کنيم در کشورهايى نظير يمن، عراق و سومالى که فعاليت القاعده در آن کشورها بالا است و همزمان درصد بيکارى، فقر و فساد بالاى ادارى نيز زياد است و دولت نمىتواند وظايف اقتصادى خود را به خوبى انجام دهد در نهايت جوانان در دو راهى انتخاب فعاليت مسالمتآميز سياسى يا درگيرى و خشونت قرار مىگيرند. اگر حکومتها در اين کشورها در درمان مشکلات مردم شکست بخورند، بىشک جايگاه القاعده در آن کشورها تقويت خواهد شد.
نويسنده سپس به آخرين بيانيه ايمن الظواهرى مردم شماره دو القاعده اشاره مىکند و مىنويسد: القاعده خود به اين موضوع کاملا آگاه است. القاعده مىداند ديگر کشتن مردم بىگناه به بهانه مبارز با امپرياليست و غرب براى جامعه عربى و به خصوص جوانان خريدارى ندارد. به همين دليل الظواهرى در دومين پيام خود که درباره اوضاع مصر صادر کرد و در سايتهاى مختلف جهادى نيز منتشر شد، به طور کلى پيامى متفاوت از ديگر بيانيههاى القاعده حتى دوران حملات تروريستى سالهاى 2001 ارائه داد. ظواهرى در اين بيانيه گفت: «برخى عمليات است که به حق يا به ناحق به مجاهدين منصوب مىشوند، عملياتى که به مسلمين در مساجد، بازارها يا تجمعاتشان انجام مىشود. من مىگويم فارغ از صحت يا عدم صحت آن يا اين که مجاهدين يا برادران ما در القاعده انجام مىدهند يا نه من مىگويم که ما از اين عمليات مبرا هستيم و به خدا پناه مىبريم، ما هر گونه عملياتى از اين دست را به شدت محکوم مىکنيم، شيخ اسامه نيز از من خواست که بر روى اين موضوع تاکيد ويژه کنم. از اين رو من همه مجاهدان را نصيحت مىکنم که بر روى عملياتى که انجام مىدهند کاملا دقت داشته باشند و اجازه ندهند کسى اعم از مسلمان و غير مسلمان از اين حوادث ضربه ببيند.»
در ادامه اين يادداشت آمده است: بيشتر مطالعات ميدانى نشان مىدهد که حمله به شهروندان عامل اصلى کاهش محبوبيت و مقبوليت القاعده در جامعه عربى بوده است. اکنون که شاهد کاهش عمليات تروريستى القاعده هستيم، دليلى بر اين ادعا است که اين شبکه خود فهميده که جايگاه خود را در جامعه عربى از دست داده و ديگر زمينههاى لازم براى استخدام نيروهاى جديد را نزد جامعه عرب ندارد.
نويسنده در نهايت به دوتلمردان عرب مىگويد: جامعه عربى بيدار شده است. ديگر اين جامعه به سمت افراط نمىرود و خوب مىداند که بايد براى رسيدن به آزادى و اعلام مخالفت خود با سياستهاى جارى در کشورش دست به کشتن آدمهاى بىگناه نزند و جذب جريانهاى افراط نشود. آنچه اکنون در جامعه عربى شاهديم، اتفاقى است که القاعده طى دوران فعاليتش حداقل آن را هم نتوانسته به دست آورد.
نظر شما :