فيروزان: خانواده صدر پيگير است، لطفا کارشکنى نکنيد

۱۵ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۴:۱۶ کد : ۱۰۵۶۷ اخبار اصلی
حکومت قذافی روزهای آخر حیات خود را می‌گذراند. اکثرا انتظار دارند که قذافی ظرف روزهای آینده سقوط کند. دولت معمر قذافی هر آن چه توانست جنایت به خرج داده تا جلوی انقلاب مردمی را بگیرد ولی تا کنون موفق نشده است.گفتاری از مهدی فیروزان، خواهرزاده و داماد امام موسی صدر درباره سرنوشت وی.

دیپلماسی ایرانی: حکومت قذافی روزهای آخر حیات خود را می‌گذراند. اکثرا انتظار دارند که قذافی ظرف روزهای آینده سقوط کند. دولت معمر قذافی هر آن چه توانست جنایت به خرج داده تا جلوی انقلاب مردمی را بگیرد ولی تا کنون موفق نشده است. تا بدین لحظه قذافی فقط بر طرابلس، پایتخت کشور کنترل دارد و نظارت بر بیش از 80 درصد کشور در دست معترضان است. در این میان شماری از زندانیان از زندان‌های سیاسی قذافی آزاد شده یا فرار کرده‌‌اند. اما هنوز خبری از امام موسی صدر نیست. مردی که از سال 1978 ربوده شده و تا به حال هیچ خبری که نشان از زنده یا شهید شدن او باشد، مخابره نشده است. گفتاری از مهدی فیروزان، خواهرزاده و داماد امام موسی صدر درباره سرنوشت وی:

یکی از کسانی که می‌گوید امام موسی صدر زنده است، آقای منصور کیخیا است که رئیس سازمان امنیت لیبی بود. او سال 1987 از ترس این که قذافی بخواهد او را بکشد از لیبی فرار می‌کند. او به لندن می‌آید و در آنجا افشاگری می‌کند. با دو رسانه مصاحبه می‌کند که یکی از آنها روزنامه الحیات است. در مصاحبه‌ای که از کیخیا چاپ می‌شود، آمده است که امام موسی صدر زنده است و از جنایت‌هایی که از قذافی می‌گوید یکی این است که قذافی امام را ربود، آنها با هم اختلافاتی داشتند و اکنون هم نزدیک به 10 سال است که در زندان به سر می‌برد. البته تاکید می‌کند که یکی از همراهانش را کشت ولی امام زنده ماند و ایشان اکنون در زندان است. کیخیا با توطئه‌ای که مصری‌ها و لیبایی‌ها آن را طراحی می‌کنند به مصر کشیده می‌شود و لیبیایی‌ها شبانه به مصر می‌آیند و کیخیا را می‌دزدند و با خود می‌برند و تا کنون سرنوشت او مشخص نیست. کیخیا فقط 20 روز در خارج از لیبی به سر برد و بعدش هم ربوده و ناپدید شد. کیخیا یکی از کسانی است که همواره از قذافی خواسته شده که درباره سرنوشتش توضیح دهد.

دیگر این که، منابع امنیتی و اطلاعاتی دنیا هیچ کدام کار جدی روی این پرونده انجام نداده‌اند. نه ایران کاری انجام داد، نه سوریه کاری کرد، لبنان که دولتی نداشت و گروهی از منابع اطلاعاتی شخصی یا بهتر بگوییم شرکت‌های اطلاعاتی هر کدام که به دنبال این پرونده رفتند نیز راه به جایی نبردند. منابع اطلاعاتی مثل عربستان سعودی نیز باید بگویم که ما مثلا با ملک عبدالله در زمان کنفرانس اسلامی ملاقات داشتیم. او که به تهران آمد گفت می‌خواهم فیروزان و خانمش را ببینم که به دیدارش رفتیم. ملک عبدالله آن جا به ما گفت، من در عمرم کسی به ذکاوت، اخلاق و هوشمندی امام موسی صدر ندیدم که در این جا گریست. گفت به ما که انشاء الله می‌آید. زمانی بود که قذافی می‌خواست او را ترور کند.

نکته دیگر این که زمانی که اسرائیل به لبنان حمله و آن را اشغال کرد، قذافی مصاحبه‌ای انجام داد و گفت که عرفات بماند مقاومت کند تا کشته شود، عرفات پاسخ قاطعی به قذافی داد و یادم است که پس از آن سوار کشتی شد و از لبنان خارج شد. عرفات در سخنرانی‌اش از خیانت‌های قذافی به جهان عرب گفت. یکی از موارد خیانتش به لبنان مسئله امام موسی صدر بود که در آن جا دلایلی را وارد و گفت قذافی امام موسی صدر را ربوده است. در حالی که هیچ صحبت از مرگ امام موسی صدر نکرد. در حالی که یکی از میوه‌های درخشانی که عرفات می‌توانست از امام موسی صدر در آن موقع در کسب حمایت لبنانی‌ها بگیرد خبر شهادت امام بود.

پس بنابراین یک دسته از اطلاعات ما مرتبط به اطلاعات امنیتی است. در این دسته آنهایی که مرتبط به منفی بودن است اطلاعات مستندی ندارند. یکی از مسائل پرونده امام موسی صدر این است که یک متولی یا دادستان بین المللی که این پرونده را پیگیری کند و تا آخر برود، نداشته است. من به آقای یونسی دو بار نامه دادم و دو بار هم ایشان را ملاقات کردم و یک طرح اطلاعاتی که تهیه شده بود به ایشان دادم، ایشان هم دستور داد ولی هیچ گاه به نتیجه نرسید.

بنابراین آن منابع اطلاعاتی که خبر می‌آورند حتی منابع ایرانی کمی که با آنها وارد چالش می‌شوید می‌بینید که باز به حدس و گمان می‌رسد. در حالی که حدس و گمان نمی‌تواند ملاک باشد.

منابع دیگر ما، اطلاعات زندانیانی است که آزاد شده‌اند. این قضیه قضیه مهمی است. این دقیقا زمانی است که قذافی متوجه شده باید با غرب کنار بیاید. در حالی که بحث حقوق بشر به اوج خود رسیده و سیف الاسلام قرار است نقش یک آدم مدرن را ایفا کند و با غربی‌ها مذاکره کرده و قذافی را از پرونده‌های متعددش پاک کند و شرایطی به وجود بیاورد که یا سیف الاسلام سر کار بیاید یا این که قذافی بدون مشکل حکومتش را ادامه دهد. قرار می‌شود که زندانیان سیاسی آزاد شوند. بیش از سیصد نفر آزاد می‌شوند. این افراد حداکثر 30 سال و حداقل 18 سال در زندان بوده‌اند. اینها آزاد می‌شوند و گروهی‌شان لیبیایی و فلسطینی و گروهی نیز غیر از این دو هستند. گروهی از آنها در سال 2002 به فرانسه می‌آیند و در جمع معترضین لیبیایی مصاحبه می‌کنند. در آن مصاحبه می‌گویند که در آخرین ماه مبارک رمضان امام را در زندان ابوسلیم دیده بودند. در پرونده ایتالیا – لیبی نیز قاضی تحقیق می‌گوید که امام از لحاظ ظاهری شخصیتی نیست که کسی اگر یک بار هم او را دیده باشد در یادش نمانده باشد. چون از نظر هیکل و قد و قواره و چهره در ذهن می‌ماند. او با کسانی که در کنارش ربوده شدند فرق می‌کند. به همین دلیل است که وقتی لیبی می‌گوید امام در صندلی فلان شماره هواپیما سوار شده، مسافران لیبی و مهماندارها باید او را به یاد داشته باشند. در حالی که مهماندار و خدمه و پلیس فرودگاه و مسافران اطرافش ایشان را ندیده‌اند پس نتیجه می‌گیریم که او سوار هواپیما نشده است. قاضی دو حکم می‌دهد، اول این که امام وارد ایتالیا نشده و دوم این که وارد هواپیما هم نشده است. دولت لیبی در این جا به حکم دادگاه تحقیق ایتالیا اعتراض می‌کند که دادگاه می‌گوید اصلا امام از لیبی خارج نشده است.

معارضین مصاحبه‌ها را در فرانسه می‌خوانند و با گروهی از وکلا صحبت می‌کنند. آن وکلا می‌گویند که زندانیان راست می‌گویند که امام زنده است. امنستی نیز بعد از آن در گزارش سالانه لیبی در بندی قید می‌کند که امام موسی صدر در لیبی ربوده شده و باید آزاد شود. امنستی اینترنشال بالاخره اطلاعی را که می‌دهد از حد گفته می‌شود و احتمال دارد و شنیده‌ها حاکی است فراتر است.

نکته دیگر، به مصاحبه‌ آقای تریکی باز می‌گردد. عده‌ای از اول با قذافی بوده‌اند از جمله جلود، سعد مجبر، تریکی و الهونی. الاهرام سال 2003 یک مجله ویژه‌نامه درباره امام موسی صدر منتشر می‌کند. در آنجا تریکی مصاحبه‌ای دارد که در تمامی طول این مصاحبه وی درباره حیات امام سخن می‌گوید. منابع اطلاعاتی چه ایرانی، چه آلمانی و چه غیره به ما می‌گویند اگر رژیم‌های تروریست شخصی را بگیرند اگر هفته اول نکشند و بماند دیگر می‌ماند چون که دلیلی برای کشتنش ندارند. معمولا ترورها یا خواسته است ناخواسته. ناخواسته مثلا فرض کنید که الهونی می‌گوید که قذافی به منشی‌اش گفت این را ببریدش، آنها فکر کردند ببریدش یعنی این که ببرید بکشیدش این می‌شود ناخواسته. دستگاه‌های اطلاعاتی می‌گویند اگر یک نفر روزهای اول نکشتند دیگر نمی‌کشند. چرا که افراد را یا از قبل برنامه می‌ریزند که بکشند یا آن جا فی المجلس اتفاق می‌افتد که دیگر دستگاه قضایی نیست که بخواهد تصمیم بگیرد.

منابع شبه رسمی مثل منصور کیخیا تا 10 سال پس از ربوده شدن امام به ما می‌گوید که او هست. بعد از آن تریکی هم می‌گوید او هست و زندانیان آزاد شده هم می‌گویند هست.

منابع منفی همگی در مورد امام که صحبت می‌کنند تاکید دارند که قذافی که نمی‌گذارد امام سالم بماند. این دو رویکرد است. رویکرد تحلیل با رویکرد خبر، زمانی تحلیل می‌تواند قاطعیت داشته باشد که مبتنی بر خبر باشد نه مبتنی بر حدس و گمان و استنتاج. آنچه ما امروز خبر منفی از امام موسی صدر داریم بر اساس استنتاج آدم‌های نزدیک یا آشنا با روحیه قذافی است. هیچ کدام مبتنی بر خبر نیست. حرف‌هایی که مبتنی بر خبر داریم مبتنی بر این است که می‌گویند ما امام را دیده‌ایم. در این سال‌ها افراد بسیاری بودند که می‌گفتند ما امام را دیدیم. در این چند سال اخیر ما دیگر نمی‌بینیم کسانی را که می‌گویند ما امام را دیدیم. چرا که می‌گویند این بازی است. اما آن گروهی که وکلا رفتند یک کار تحقیقی روی آن کردند، درست بوده است. آخرین افرادی که می‌گویند امام را دیده‌اند مرتبط به سال 2000 تا 2002 است. بعد از آن هم افرادی گفته‌اند که امام را دیده‌اند حتی همین الان زندانی که چند روز پیش آزاد شد، عده‌ای از مردم و زندان‌بانان آنجا معتقدند که امام چهار سال در این زندان بوده است. ولی ما نه می‌توانیم رد یا تاییدش کنیم.

ما به عنوان خانوده باید بنشینیم و فکر کنیم که چه باید بکنیم. بر اساس این اخبار ما نمی‌توانیم بگوییم که امام به شهادت رسیده است. ما یک منبع و یک مصدر دیگری برای تصمیم‌گیری داریم و آن فقه است. از دیدگاه فقهی تا مطمئن نشده‌ایم که کسی فوت کرده نمی‌توان احکام فوت برای آن صادر کرد. برای این که فوت مسئله جدی در فقه است. جان اگرچه حالا بی‌ارزش شده ولی در فقه مسئله بسیار جدی‌ای است. بنابراین هر کسی که باشد از خانواده گرفته تا رهبر و دستگاه امنیتی حتی شهروند عادی، بر اساس این اخبار نمی‌توانید بگویید که امام به شهادت رسیده است. چرا که اخبار به ما می‌گوید که امام ربوده شده و اخباری هم که در لیبی وجود دارد و می‌گوید ایشان زنده است به ما نشان می‌دهد که امام زنده به لیبی رفته و زنده در لیبی ربوده شده و زنده هم دیده شده است. از نظر خبر همگی نشان از حیات امام است. از نظر فقهی نیز نمی‌توانیم بگوییم امام زنده نیست. از نظر تحلیل سیاسی نیز باید بگویم که قذافی تنها رژیمی است که قابل پیش‌بینی نیست.

تشابه قذافی با صدام

شما با الگوی مبارک در مصر یا علی عبدالله صالح در یمن یا الگوی شاه یا هر الگوی دیکتاتوری تروریستی که علیه مردمش مقابله می‌‌کند، مواجه نیستید، قذافی را نمی‌توان با هیچ حکومتی مقایسه کرد. اگرچه از لحاظ کشتن می‌توان او را با صدام مقایسه کرد. شما صدام را باز هم می‌توانستید پیش‌بینی کنید. از زمانی که صدام علیه ایران وارد جنگ شد صدام دیگر قابل پیش‌بینی بود. یعنی می‌دانستیم که وقتی صدام چیزی را که می‌گوید به آن عمل می‌کند. مثلا سر تندگویان از روز اول صدام می‌گفت، کشته شده، زمانی که ایران پذیرفت تندگویان کشته شده پس جنازه‌اش را تحویل دهید، تندگویان را کشتند. جنازه‌ای که تحویل ایران دادند، جنازه یک ماه کشته شده بود. 

بالاخره ما در یک تاریک روشنی هستیم که آیا می‌توانیم پیش‌بینی کنیم یا خیر. در عراق ما به هر حال ما زیاد وارد تحلیلش نشدیم ولی در مورد لیبی وارد تحلیل شدیم.

ایران و پرونده امام موسی صدر

در نهایت ما می‌گوییم از لحاظ خبری، اخباری قوی‌تر از آنچه نسبت به حیات امام آمده وجود ندارد، دوم تحلیل فقهیش وجود دارد. سوم بحث‌های کرامتی نیز در جای خود به وفور قرار دارد. حال پرسشی وجود دارد مبنی بر این که ما باید به عنوان خانواده چه کنیم. بحثی که ما سال‌ها با حکومت ایران داشتیم این است که تا زمانی که خبر وجود دارد تحلیل مبنای تصمیم‌گیری نمی‌تواند باشد. آن هم تصمیم‌گیری درباره جان کسی است. این علتی است که ما مذاکرات را با آقای ابطحی متوقف کردیم. بعد از آن سر آقای موسوی معاون احمدی‌نژاد، نیز مذاکرات را متوقف کردیم. سر آقای احمد موسوی که ما شاهد بودیم که ایشان یک سری از موارد را اشتباه منتقل کرده است. حتی اطلاعاتی را هم آورد اطلاعات درستی نبود. یا اطلاعاتی که آن طرف آورده بود نشان می‌داد که در حد مذاکره با طرف لیبیایی نیست یا این که اخبار را ساخته بودند تا پرونده را تمام کنند. همه این مذاکرات را متوقف کردیم به این دلیل که وقتی با حکومت وارد مذاکره می‌شدیم می‌گفتیم با حدس و گمان نمی‌شود درباره جان کسی صحبت کرد.

تمام آنهایی که در زندان بودند، حکومت قذافی در مورد تک تکشان قصه‌هایی شبیه امام موسی صدر گفته بود. دائما می‌گفتند شاید عشایر لیبیایی او را دزدیده باشند، شاید کار فلسطینی‌ها باشد یا شاید اصلا ابونضال کشته باشد حتی حرف از کشته شدن او توسط ابونضال زدند.

یکی از بحث‌هایی که ما محکم ایستادیم این بود که این موضوع به عنوان یک پرونده، یک حکومت و حقوق شهروندی است. حقوق شهروندی می‌گوید که حکومت باید از شهروندانش دفاع کند. یک پرونده حکومتی می‌گوید اگر قرار است درباره چیزی نظر داده شود باید تا آخر درباره آن مطالعه شود. یعنی این که پیشاپیش ما از قول جلود حکمی را صادر کنیم، این از حیث عقلی، سیاسی و فقهی اشکال دارد.

واقعیت قضیه این است که وقتی سیصد نفر که تا 18 تا 30 سال می‌گفتند کشته شدند، از بین رفته‌اند و ربوده شده‌اند کشف می‌شود که زنده‌اند، پس درباره امام نیز می‌توان چنین چیزی را متوقع شد. نشانه‌هایی که دال بر حیات امام و این که ما را هدایت کند که ما اعتقاد به حیات امام داشته باشیم در ارتباط با حکومت قذافی خیلی بیشتر از این است که ما عدم حیات امام را انتخاب کنیم.

از موضع یک دستگاه اطلاعاتی که می‌خواهد دنبال امام باشد، با این مشخصات کسی نمی‌تواند دستور به عدم حیات امام دهد.

امام و الهونی

امام 1978 ربوده شده در حالی که هونی 1975 از لیبی خارج شده است. یعنی سه سال قبل از این که امام ربوده شود. خلبان چهار سال بعد از ربوده شدن امام کشته شده است. آقای الهونی می‌گوید که خانواده خلبان مطلعند که او در حالی که جسد امام را می‌برد سقوط کرد. برادر ایشان عبدالمنعم با الحیات مصاحبه می‌کند و می‌گوید که ما مطلع نیستیم و برادر ما چهار سال پس از این حادثه کشته می‌شود.

اگر الهونی می‌گوید "همه" مقامات لیبیایی می‌دانند این باز نشانه نیست، این همه کیستند و چند نفرند؟ این همه خیلی کلی است. ما نمی‌توانیم این گونه حکم صادر کنیم در حالی که بر اساس گفته برادر این خلبان، او می‌گوید همه این حرف‌ها دروغ است. تنها خبری که این ایام فارغ از تحلیل منتشر شد و سریع هم عربستان آن را جمع کرد، که منفی هم بود، صحبت‌های الهونی بود که آن هم فردا شبش آن کسی که هونی می‌گوید شاهد قضیه است، تکذیب کرد. هونی می‌گوید خلبان شاهد من است ولی بردار خلبان آن را تکذیب می‌کند. ما آن خلبان را هم ندیدیم که بگویند به خاطر کارهای تبلیغاتی چیزی به او گفته باشیم. بدین ترتیب ارزش این خبر این گونه از بین می‌رود.

حال پرسش این است که الهونی چرا دست به این کار می‌زند؟ بسیاری از مقامات لیبیایی از امروز برای تبرئه خودشان اطلاعاتی منتشر خواهند کرد. یعنی دقیقا همان کاری که مقامات عراقی پس از سقوط صدام حسین انجام دادند یا عین مقامات ایرانی پس از شاه. ما منتظریم که نامه‌ها دست ما برسد و بگویند ما با خانواده امام در این مورد صحبت کردیم و ما هم مجبوریم دائما همه را تکذیب کنیم.

ما مجبور شدیم حرف احمد موسوی را تکذیب کنیم. و الا اصلا خانواده هیچ گاه نجابتش اجازه نمی‌داد که ما تکذیب کنیم.

عربستان و پرونده امام

عربستان از اواسط حوادث لیبی تبلیغات گسترده‌ای را علیه قذافی و خانواده او آغاز کرد ولی ناگهان این تبلیغات متوقف شد. این حمله سنگینی تبلیغاتی که با الحیات آغاز شد و تیتر نخستین اخبار هم بر این مبتنی بود که مثلا جنایت‌های قذافی این بار از زبان الهونی و فردا از زبان دیگری و همین طور چند روزی ادامه داشت ناگهان با الهونی متوقف شد. نمی‌دانیم این وسط چه اتفاقی افتاد که عربستان از حمله به قذافی منصرف شد. آیا مسائل داخلی عربستان است، مسئله ولید است، کسی نمی‌داند.

ولی در نهایت ما می‌دانستیم که عربستان مخالف حمله نظامی به لیبی بود. بحث الهونی زمانی مطرح شد که بحث تحریم‌ها و سخت‌گیری‌های بین‌المللی علیه قذافی به میان ‌آمد. بحث حمله نظامی را از قبل مقامات اروپایی و ناتو مطرح کرده بودند و حتی شنیدم مقامات ایرانی نیز آن را مطرح کردند.

ایتالیا و پرونده امام موسی صدر

این قضیه به اندازه‌ای خنده‌دار و ساختگی است که همین بس بگویم که اسم امام در دفتر هتل اشتباه وارد شده بود. این قدر این قضیه اشکال دارد. روابط الان برلوسکونی با قذافی نشان می‌دهد که در عین بدنامی قذافی، چه عمقی بین دستگاه اطلاعاتی لیبی و ایتالیا وجود دارد. این رابطه عمیق و استراتژیک است. اروپایی‌ها در مقابل از دست دادن مستعمراتشان در ابتدای انقلاب اسلامی، تجدیدنظری کردند. اختلافات امریکا و انگلیس در حوزه استحفاظی‌شان باعث شد حتی پرتغالی‌ها با همه ورشکستگی‌شان به فکر بازگشت به نفوذشان باشند چه برسد به ایتالیا که از همه سهل‌تر برای رسیدن به لیبی است. این اجازه می‌دهد که بین این دو دستگاه اطلاعاتی اتفاقاتی بیفتد.

کما این که برای نخستین بار در تاریخ دستگاه قضایی، دستگاه امنیتی ایتالیا نامه نوشته به دستگاه قضایی ایتالیا که پرونده امام موسی صدر را مجددا باز کنید. این را نه ما خواستیم و نه قذافی هر دو نخواستیم که این یکی از رسوایی‌های برلوسکونی است. برای این که می‌خواستند قذافی را تبرئه کنند. حکم 30 سال پیش ایتالیا مبنی بر این بود که امام وارد ایتالیا نشده است. البته ما رفتیم تلاش بسیار کردیم و اجازه ندادیم که این اتفاق بیفتد.

وقتی قرارداد گاز بین انی و لیبی بسته شد، این نامه از دستگاه امنیتی ایتالیا رفت برای یک دادگاه عقب افتاده کوچکی در رم تا بر اساس شواهد پرونده را مجدد باز کند.

وقتی این حرکت‌ها را می‌بینید متوجه می‌شوید که خیلی طبیعی است که در روزگار قدیم دو لیبیایی اصلا لباس هم نپوشتند و بروند در هتل و مهر در گذرنامه‌شان بخورد که اینها امام موسی صدرند. اصلا وقتی از پاویون می‌روید هیچ وقت مورد بازرسی قرار نمی‌گیرید فقط مهر به پاسپورتتان می‌خورد.

بنابراین این قضیه مجعول بودنش محرض است. ایتالیایی‌ها هم همه اینها را بررسی کردند و گفتند که جعلی است. حتی جالب است در فرم رزرو هتل نیز نام امام موسی صدر حتی با یک خط بدوی اشتباه نوشته شده است.    

مرحوم آقای فاکر، نماینده سابق مجلس به عنوان کمیسیون اصل 90 کتابی را منتشر کرد که در آن تمامی این اسناد آمده و اتفاقا نتایج ما را هم در آن چاپ کرد. استدلالش هم همان استدلال ماست که سندش هم بنا شد بشود سند مجلس شورای اسلامی با عنوان امام موسی صدر که قابل پیگیری در دادگاه بین‌المللی باشد.

انتظاراتی که از ایران می‌رود

دولت ایران، قبلا در مصاحبه‌های مختلف هم گفته‌ام، اگر می‌خواهد کاری انجام دهد حتی اگر از روی دلسوزی باشد قطعا با خانواده هماهنگ شود. یعنی در این شرایط هر اقدامی بدون هماهنگی خانواده واقعا مسئولیتش با کسی است که حتی از سر عشق این کار را کرده باشد. هر کار می‌خواهد بشود قطعا با خانواده هماهنگ شود. قطعا هم ما بی‌کار نیستیم. ما اکنون بیست سال است که خیلی روشن مسئله پیگیری هر روزمان است. الان هم که کار هر ساعت و هر دقیقه ما شده است. هیچ حزب، جریان، دولت، فرد، علاقه‌مند یا هر کس دیگری خواهشمندیم بدون هماهنگی ما کاری از پیش نبرد.

بعد از یادداشتی که آقای صادق خرازی درباره امام موسی صدر نوشتند، ما با وکلایمان صحبت کردیم که با دادگاه بین‌المللی لاهه تماس گرفته تا پرونده از این طریق نیز پیگیری شود. البته دو ماه زمان زیادی است. ما امیدواریم در این یک هفته تا 10 روز آینده کار قذافی تمام شود.


نظر شما :