طوفان انقلاب‌هاى عربى به عمان هم رسيد

۱۰ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۷:۰۴ کد : ۱۰۵۲۶ اخبار اصلی
کشورى که نزديک به 30 سال در هيچ مخاصمه‌اى شرکت نکرده، خود را از تمامى تحولات جهانى دور نگه داشته و فقط به فکر ثبات و رشد اقتصادى خود آن هم طورى که اين رشد به کسى برنخورد، بوده، اکنون شاهد تظاهراتى است که در نوع خود نه تنها در عمان بلکه در کل جامعه عربى بى‌نظير است.
طوفان انقلاب‌هاى عربى به عمان هم رسيد

ديپلماسى ايرانى: انقلاب‌هاى عربى وقتى به عمان مى‌رسد، انقلاب‌ها رنگ و بوى ديگرى به خود مى‌گيرند. کشورى که نزديک به 30 سال در هيچ مخاصمه‌اى شرکت نکرده، خود را از تمامى تحولات جهانى دور نگه داشته و فقط به فکر ثبات و رشد اقتصادى خود آن هم طورى که اين رشد به کسى برنخورد، بوده، اکنون شاهد تظاهراتى است که در نوع خود نه تنها در عمان بلکه در کل جامعه عربى بى‌نظير است. کشورى که به واسطه رشد بانک‌ها و شاخص‌هاى اقتصادى و آب و هوايى متمايز از آب و هواى کشورهاى عربى به آن لقب سوئيس عربى خليج فارس مى‌دهند اکنون بايد شاهد تحولى شگرف از نوع انقلاب‌هاى تونس و مصر باشد.

قبل از آن که وارد جزئيات تظاهرات اخير عمان شويم، بد نيست به ساختار سياسى و سابقه جنبش‌هاى مدنى اين کشور نظرى بيندازيم.

پادشاهى عمان

عمان مثل ديگر کشورهاى عربى حاشيه خليج فارس به شيوه پادشاهى آن هم نه از نوع مشروطه بلکه از نوع مطلقه آن اداره مى‌شود. مذهب رايج در اين کشور اسلام خوارج است که گفته مى‌شود بازماندگان خوارج جنگ صفين در عصر حضرت على (ع) هستند. البته اعتقادهاى مذهبى‌شان کاملا متفاوت است و اعتقادات ويژه به خود را دارند که از جمله آن مخفى نگه داشتن اعتقاداتشان است که اين مسئله باعث شده تا چندان جزئيات مذهبشان مشخص نشود.

به گزارش شبکه خبرى الجزيره، سلطان قابوس، پادشاه عمان هشتمين پادشاه اين کشور است که از خانواده بوسعيد محسوب مى‌شود. وى از نوادگان پسرى سر سلسله بوسيعيديه، امام احمد بن سعيد است که در سال 1970 پس از کودتا عليه پدرش سعيد بن تيمور که در دوران حيات خود قديمى‌ترين پادشاه عرب در قيد حيات بود و نزديک به 41 سال حکومت کرد، بر سر کار آمد.

سلطان قابوس متولد شهر صلاله در استان ظفار در 18 نوامبر 1940 است. وى تنها فرزند سعيد بن تيمور است که دروس ابتدايى و دبيرستانى خود را در صلاله و هند خوانده است.

در سال 1985 پدرش او را به بريتانيا فرستاد تا در آن جا به ادامه تحصيل بپردازد. وى دو سال دروس متفرقه خواند تا اين که در سال 1960 به آکادمى نظامى ساندهرست، وابسته به ارتش پادشاهى بريتانيا پيوست. وى در اين دانشگاه تمامى دوره‌هاى مرتبط با امور نظامى به خصوص دوره‌هاى ادارى – نظامى را گذراند تا اين که در سال 1964 به کشورش برگشت و شش سال بعد عليه پدر پيرش کودتا کرد و قدرت را در دست گرفت.

انقلاب در عمان

سلطان قابوس حالا پس از گذشت 41 سال خود شاهد دگرگونى مى‌شود. البته نه دگرگونى از نوع دگرگونى‌اى که خود بر پدرش تحميل کرد بلکه دگرگونى‌اى متفاوت با آنچه تصور مى‌کرد، مردم با انقلاب مى‌خواهند نظام او را تغيير دهند.

البته عمان تا کنون تجربه دو بار انقلاب ناکام را داشته است. يکى در سال 1955 که به انقلاب "کوه سبز" معروف شد و تا سال 1964 ادامه داشت، و در نهايت سرکوب شد که رهبر آن امام غالب الهنائى به عربستان فرار کرد و در آن جا دولتى موسوم به "دولت عمان" تشکيل داد که در آخر اين دولت هم متلاش شد.

انقلاب دوم که به انقلاب ظفار معروف شد از سال 1965 تا 1975 فعال بود. اين انقلاب پس از پنج سال دوران حکومت سلطان قابوس توسط شخص قابوس با همکارى رژيم پهلوى سرکوب شد.

سلطان قابوس وقتى پادشاهى کشورش را بر عهده گرفت، جوانترين پادشاه و رهبر عرب محسوب مى‌شد. ولى از فرهنگ بسيار بالايى برخوردار بود که او را از ديگر رهبران عربى متمايز مى‌کرد. وى به محض اين که پادشاهى کشورش را بر عهده گرفت، توسعه روابط خارجى و عربى را در دستور کار خود قرار داد. از اين رو بلافاصله که قدرت را به دست گرفت به جنبش عدم تعهد پيوست و سياست عدم مداخله در امور ديگر کشورها به خصوص کشورهاى همسايه را در دستور کار خود قرار داد. هم‌زمان روابط سياسى و نظامى بسيار نزديکى با ايالات متحده برقرار کرد تا بدانجا که ايالات متحده در خاک اين کشور پايگاه تاسيس کرد. از سويى براى آن که کشورش را از منازعات اعراب و اسرائيل دور نگه دارد، به طور مخفيانه روابط اقتصادى با اسرائيل برقرار کرد به گونه‌اى که تلاويو دفتر همکارى‌هاى اقتصادى در مسقط راه‌اندازى کرد.

اما اين مرد با فرهنگ در جنبش‌‌هاى سياسى نه تنها ضعيف عمل کرد بلکه همانند ديگر رهبران عرب سرکوب و نشان مشت آهنين در برابر مخالفان سياسى را در دستور کار خود قرار داد. به گونه‌اى که جلوى تشکيل هر گونه حزب يا تشکل سياسى را گرفت تا کشور به ظاهر بدون حزب اداره شود. وى حتى يک گام به پيش آمد و همانند عربستان، انتخاب نخست‌وزير و انتخاب 84 نماينده پارلمان را از اختيارات خود قرار داد.

پادشاه عمان اگر چه کشور را در يک جزيره سياسى قرار داد و هم و غم خود را بر اين اصل متمرکز که از تحولات جهانى به خصوص تحولات سياسى به دور باشد ولى در رشد فرهنگ و اقتصاد مردمش تمام تلاش خود را به کار گرفت. از سويى چون درآمد کشور همانند درآمدهاى کشورهاى عرب حاشيه خليج فارس به خصوص عربستان و کويت نيست، نتوانست رفاه عمومى مورد نياز همه اقشار اجتماعى را تامين کند. از سويى به واسطه سير صعودى فرهنگ عمومى و گسترش استفاده وسايل ارتباط جمعى نزدم آنان باعث شد تا مردم عمان بفهمند که دست کمى از مردم ديگر کشورهاى عربى ندارند و آنها نيز همانند ديگر مردم عرب قشرى تحت ستم، ظلم و تبعيض اجتماعى هستند و ثروت در دست يک قشر خاص متمرکز شده است.

عمان نخستين حرکت اعتراضى خود را در 17 ژانويه مشاهده کرد. ده‌ها نفر از شهروندان عمانى به خيابان‌هاى پايتخت آمدند و خواستار بهبود وضع معيشتى، کاهش قيمت‌ها و افزايش دستمزدها شدند. دولت اجازه داد مردم آزادانه تظاهرات خود را پيگيرى کنند و برخورد جدى‌اى با تظاهرکنندگان نشود. اما اعتراض‌هاى 18 فوريه رنگ و بوى ديگرى داشت. مجموعه‌هاى فعال مدنى عمانى تظاهرات مسالمت‌آميزى را ترتيب دادند که در آن براى نخستين بار زنان نقشى فعال ايفا کردند. شعار تظاهرکنندگان اين بار در کنار شعارهاى مبارزه با فساد اقتصادى و گرانى، تحقق عدالت اجتماعى نيز بود. عدالت اجتماعى‌اى که بى‌شک از انقلاب‌هاى عربى مصر و تونس و بحرين و ليبى به عمانى‌ها وام داده شده است.

برخورد سلطان قابوس در ابتدا ملايم بود. وى بلافاصله دستور به تعديل کابينه داد و شمارى از وزيران را از کار برکنار کرد. اما اين تغييرات کافى نبود. پادشاه درک نکرد که طوفان‌ انقلاب‌هاى عربى به عمان نيز رسيده است. در 27 فوريه مردم استان صحار در شمال مسقط، تظاهرات گسترده‌اى را ترتيب دادند که به خشونت کشيد و حداقل دو نفر کشته شدند. اگر چه منابع غير رسمى آمار کشته‌ و زخمى‌شدگان را بيش از اين رقم مى‌دانند. اين بار پادشاه تحرک بيشترى از خود نشان داد. وى اين بار قابوس ايفاد، وزير دربار خود را به استان صحار فرستاد تا با شمارى از بازداشت‌شدگان ديدار کند و مطالبات آنها را از نزديک بشنود. هم‌زمان دستور به ايجاد 50 هزار فرصت شغلى داد و ابراز اميدوارى کرد که اعتراض‌هاى مردمى متوقف شود. تظاهرات و اعتراض‌ها در عمان همچنان ادامه دارد. اگرچه هنوز به اندازه‌اى نرسيده که پادشاه تزلزل حکومتش را احساس کند. اما وعده‌هاى حکومت براى جلوگيرى از افزايش سقف مطالبات عمومى نيز آغاز شده است. آيا تحرکات پادشاه خواسته‌هاى مردم را برآورده مى‌کند؟  


نظر شما :