ایران و سیاحت دریایی پس از مبارک
دیپلماسی ایرانی: درست در روزهایی که اسرائیل و ایالات متحده با چشمانی نگران عبور دو ناو ایران از کانال سوئز را به نظاره نشسته بودند، رهبری ایران در دیدار با نخبگان جهان اسلام از خاورمیانهای جدید و در حال شکل گرفتن سخن گفت. وی از بیداری جهان اسلام حرف زد و معادلات منطقهای که میرود تا دیگر بر مدار سابق نچرخد.
سقوط دو دیکتاتور نورچشمی غرب یعنی زین العابدین بن علی در تونس و حسنی مبارک در مصر با اغاز ناآرامیها در بحرین همزمان شده است. بحرین مقر نظامی ایالات متحده در منطقه است و با این موجی از تحولات چندان هم سخن گفتن ایران از خاورمیانهای جدید بیدلیل نیست. خاورمیانهای که میرود تا به ارزشهای غربی دیکته شده در چند سال اخیر چندان پایبند نباشد. خاورمیانهای که میرود تا استقلال را تجربه کند.
ناوهای ایران با مجوز مصر از کنال سوئز عبور کردند و به سمت سوریه در حال حرکت هستند. آخرین بار در زمان حکومت سلطنتی در ایران یعنی پیش از 1979، ایرانیها بیخ گوش اسرائیل چنین مانور نظامی را ترتیب داده بودند. ناوهای ایرانی برای نخستین بار در 32 سال گذشته از سوئز عبور کردند. نخست وزیر رژیم صهیونیستی بنیامین نتانیاهو در واکنش به این حرکت نظامی ایران، این کشور را به تلاش برای بی ثبات کردن منطقه متهم کرد.
بر اساس قوانین بین المللی تنها کشتیهای متعلق به کشورهایی که در جنگ با مصر هستند، نمیتوانند از کانال سوئز عبور کنند. ناوها و کشتیهای جنگی برای عبور از سوئز باید از وزارتخانههای دفاع و خارجه مصر مجوز دریافت کنند.
نتانیاهو در واکنش به این سیاحت دریایی ایران گفت: با این حرکت ایران میبینیم که در چه منطقه بیثباتی زندگی میکنیم. در منطقه ای زندگی میکنیم که ایران عزم خود را برای خلق فضایی که در آن قدرت نخست باشد، جزم کرده است. ایرانیها برای این قدرتنمایی ناوهای خود را از سوئز عبور دادند.
نخست وزیر رژیم صهیونیستی این حرکت ایران را نقض قوانین بین المللی دانسته و تاکید کرد که جامعه جهانی باید با تهران برخورد کند!
مانور دریایی ایران موجی از تحلیلها و تفسیرها را به راه انداخته است. برخی تحلیلگران آن را حرکت ایران برای آب کردن یخ حاکم بر روابط با قاهره میدانند. دیگران آن را نشانه همین امر میپندارند. رسانههای اسرائیلی ارتش مصر را که پس از وداع حسنی مبارک زمام امور را در اختیار دارد، به همکاری و دست به یکی کردن با ایران متهم کردند. این حرکت مصریها در حقیقت مسیر را برای عادی سازی رابطه با تهران تا پیش از انتخابات ماه سپتامبر هموار کردند. ارتش مصر پیش از این رخداد در بیانیه ای تاکید کرده بود که مصر پس از حسنی مبارک به تمامی توافقنامههای بین المللی وفادار است که کمپ دیوید هم در زمره همین توافقنامهها بود. اکنون برخی صدور مجوز برای ناوهای ایرانی را نقض کلام سابق ارتش میدانند.
روزنامه اسرائیلی هاآرتص چندی پیش تاکید کرد که اسرائیل دیگر نمیتواند روی قول اسرائیل برای مقابله با ایران در منطقه حساب باز کند. معنای تلویحی این کلام این است که اسرائیل نگران از دست دادن مصر است، نگران آنکه مصر دیگر در کنار اسرائیل نایستد. نگران انکه مصر دوشادوش ایران بایستد. محافظه کاران عزم خود را برای انزوای ایران جزم کرده اند اما مصر میتواند با این حرکت های اخیر این معادله را بر هم بزند. در بحرانی که در خاورمیانه و شمال افریقا به راه افتاده است این حکومتهای مورد حمایت و یا حداقل نزدیک به آمریکا هستند که یک به یک سقوط میکنند و البته جای خود را به حکومتها و جریانهایی میدهند که به نوعی به ایران، حزب الله لبنان و حماس نزدیکتر هستند. در شرایطی که دومینو به راه افتاده بحرین را هم کله پا کند بیشک بر حجم نارضایتیهای ایالات متحده افزوده خواهد شد. درست است که آمریکاییها ایران را به شیطنت در بحرین متهم میکنند اما در حقیقت شیعیان بحرین چشمی به نجف اشرف و آیت الله سیستانی دارند.
از بحث شیعیان بحرین و عدم برخورداری آنها از قدرت هم که بگذریم باز هم هر حرکتی که در این کشور کوچک به نفع اکثریت شیعه رخ دهد در حقیقت توپ در زمین ایران محسوب میشود. این ماجرا نه تنها زنگ خطری برای بحرین بلکه برای دیگر اعراب خواهد بود که در برابر قدرت گیری بیش از پیش ایران از خود واکنش نشان دهند. اعضای شورای همکاری خلیج فارس که در سال 1981 تاسیس شد بیشک به فکر راهکاری برای مقابله با ایران خواهند افتاد. کشورهای بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی بیشک دست به کار خواهند شد.
این به رسمیت شناختن قدرت ایران در منطقه و به حاشیه رانده شدن آمریکا در حرکت عربستان سعودی در مواجه با عبور ناورهای ایرانی کاملا مشهود بود. عربستان سعودی چاره ای نداشت جز تن دادن هرچند ناخواسته به عبور ناوهای ایرانی از کانال سوئز و رسیدن به سوریه. البته شاید هم شاخه زیتونی که ریاض به ایران تقدیم میکند در حقیقت ریشه گرفته در ترس از طغیان شیعیان در برابر خاندان سعود است.
این ماجراها در حقیقت پرسشهای جدیدی در خصوص ماهیت رابطه ایران – آمریکا عیان میکند. در سایه اختلافهایی که حل و فصل آنها چندان هم آسان نیست، منافع مشترکی هم در خاورمیانه برای هر دو طرف وجود دارد که باید لحاظ شود. شاید ایالات متحده باید دیدگاه خود نسبت به پرونده هستهای ایران را تغییر دهد. شاید واشنگتن باید تحریمهای ایران را نادیده گرفته و فکر منزوی کردن ایران را هم از سر بیرون کند. با توسل به این راهکارها واشنگتن میتواند اعتماد ایران را به دست آورد. این دو کشور میتوانند در حوزههایی مانند مبارزه با طالبان در افغانستان و پاکستان، مبارزه با وهابیگری افراطی و قاچاق مواد مخدر با هم همکاری کنند. امریکا برای قرار گرفتن در این مسیر باید به تبادل سوخت با ایران تن دهد و البته برای برقراری آرامش در منطقه ملتهب خاورمیانه هم به نهادی مانند سازمان ملل اطمینان کند. واشنگتن باید مخالفت خود با رابطه حسنه تجاری و اقتصادی میان هند و ایران را هم به تاریخ پرتاب کند و مخالفتی با گسترش خط لوله ایران – پاکستان – هند نداشته باشد.
البته این احتمال هم وجود دارد که ایالات متحده هیچ گاه با نقش ایران در خاورمیانه کنار نیاید. با این همه همانگونه که دریادار مایک مولن گفت واشنگتن سیاستهای خود را با لنز ترس از ایران ادامه میدهد.
نظر شما :