نبايد از شيطنتها در روابط ايران و مصر ترسيد
ديپلماسى ايرانى: در دوران رژيم حسنى مبارک، جمهورى اسلامى ايران تلاش بسيارى کرد که روابط خود را با مصر از سر بگيرد. اما به دلايل مختلف از جمله مخالفت امريکا، اسرائيل و عربستان با عادى شدن اين روابط، ايران و مصر هيچ گاه نتوانستند رابطه خود را حتى تا سطح تعيين سفير ارتقا دهند. با سقوط نظام مبارک و حمايت همه جانبهاى که ايران از انقلاب مصر کرد، حال اين سئوال به وجود آمده که آيا ايران مىتواند مجددا به عادىسازى روابط با مصر اميدوار باشد؟ در اين رابطه با سعدالله زارعى، کارشناس مسائل سياسى و خاورميانه مصاحبه کرديم که در زير مىخوانيد:
جمهورى اسلامى ايران همواره تلاش بسيارى داشته که رابطه خود را با مصر عادى کند ولى تا کنون اين تلاشها راه به جايى نبرده است. در فضاى پس از مبارک به نظر مىرسد اين تمايل افزايش يابد. آيا به طور کلى گمان مىکنيد زمينههاى برقرارى رابطه با مصر وجود داشته باشد؟
تحولات مصر به ميزانى که از عمق برخوردار و اصيل باشد و در واقع به انقلاب ما و نظام جمهورى اسلامى ايران نزديک شود، طبعا هويتهاى دو کشور دو طرف را به سمت رابطه سوق مىدهد. منتها درباره اين که اساسا تحولات مصر در نهايت به چه سمتى خواهد رفت بايد صبر کرد و ديد که جريان تغيير در مصر به تغييرات روبنايى محدود مىماند يا اين که اين تغييرات جنبههاى اساسى و بنيادين پيدا مىکند و به تغييرات استراتژى و راهبردى مصر منتهى مىشود. اگر که تغييرات راهبردى در پى داشته باشد طبيعتا اين تغيير راهبردها رويکرد مصر را از سمت اولويت رابطه با غرب به سمت اولويت ارتباط با کشورهاى اسلامى و منطقهاى سوق مىدهد. در اين ميان طبيعتا کشورهايى که از قدرت و توانمندىهاى بيشترى برخوردار باشند بيشتر مورد توجه قرار مىگيرند...
منظور شما از تغيير راهبردها چيست؟
مثلا ما در ترکيه شاهد بوديم که تغيير راهبردها باعث تقويت روابط دو طرف شد و امروزه حجم عظيمى از مبادلات اقتصادى ميان ايران و ترکيه در چارچوب روابط دو جانبه تعريف شده است. اکنون در حدود 10 ميليارد دلار سقف مبادلات تجارى ايران و ترکيه است که بر اساس توافقى که در جريان سفر اين هفته عبدالله گل به ايران حاصل شد و مورد توافق دو کشور قرار گرفت در يک دوره پنج ساله به 30 ميليارد دلار افزايش پيدا مىکند. اين يک نمونه از اين که کشورها هر مقدار که سياست منطقهگرايانه پيدا مىکنند، روابطشان استحکام مىيابد. در نتيجه به نظر من روابط ايران و مصر به اين بستگى دارد که آيا تغييرات کنونى ظاهرى است يا بنيادين يا راهبردي.
شما به روابط ايران و ترکيه اشاره کرديد. ايران و ترکيه تا کنون قطعى روابط نداشتند و هر دو کشور در پايتختهاى هم سفارتخانه داشتهاند. اما ما با مصر نزديک به 30 سال است که رابطه نداريم؟
ما با ترکيه رابطه رسمى داشتيم اما اين رابطه عميق نبود و در يک محدوده کوچکى قرار داشت. مبادلات تجارى ايران و ترکيه در مقطعى که نظاميان در ترکيه بر سر کار بودند يا دولت غربگراى بلند اجويت بر سر کار بود، زير يک ميليارد دلار بود. اکنون اين روابط به 10 ميليارد دلار رسيده است. اين يک نمونه است براى اين که نشان بدهد کشورهاى منطقهاى هر مقدار که علايق منطقهاى را اولويت مىدهند و نيازهاى خودشان را در يک فضاى منطقهاى دنبال مىکنند طبيعتا اين روابط تعمق پيدا مىکند. من تصورم اين است که اگر مصر تغيير استراتژيک در رويکرد دهد، اولين نتيجه اين تغيير استراتژيک تغيير در روابط خارجى و مناسبات اقتصادى است که به صورت روابط دو جانبه و چند جانبه بين کشورهاى منطقهاى مخصوصا قدرتهاى منطقهاى صورت مىگيرد...
آيا گمان مىکنيد که تحولات مصر آن قدر که شما تصور مىکنيد، عميق باشد؟
من گمانم اين است که تحولات مصر آن قدر عميق باشد که به زودى شاهد شکلگيرى يک مثلث قدرتمند اقتصادى در سطح منطقه بين ايران و ترکيه و مصر خواهيم بود.
با توجه با مشکلاتى که ميان ايران و مصر بر سر يک سرى اصول و مبادى از جمله معاهده کمپديويد وجود داشته و نگرشى که ما نسبت به انور سادات و فرد ترور کننده او داريم و با توجه به اين که حکومت نظامى جديدى که در مصر بر سر کار آمده اعلام کرده است که به تمامى معاهدات دولت مبارک و دولتهاى قبل از آن از جمله معاهده کمپديود پايبند است و آنها را به رسميت مىشناسد، آيا گمان مىکنيد در صورتى که بخواهيم با حکومت آتى مصر رابطه برقرار کنيم بايد به نوعى از اين اصول عقبنشينى کنيم؟
خير. ببينيد در شرايطى که رژيم حسنى مبارک بر سر کار بود ايران علاقه داشت که روابط را با مصر از سر بگيرد و حتى در مقاطعى اين مساله تا نقطه برقرارى ارتباط مجدد پيش رفت. حتى رئيس جمهورى ايران در جريان سفرى که دو سال پيش به عربستان داشت اعلام کرد که ما کاملا آمادگى داريم که اين رابطه را برقرار کنيم. برقرارى رابطه به معناى عقبنشينى نيست. روابط هميشه با نگاه رو به جلو تنظيم مىشوند. از نظر تاريخى قرارداد کمپديويد قراردادى است که مربوط به گذشته تلقى مىشود. اگر که نگاهى به 30 سال پيش بيندازيم و دلايل قطع رابطه در ايران را مورد مطالعه قرار دهيم مىبينيم که اگر شرايط بينالمللى شرايط امروز بود ممکن بود چنين قراردادى امضا نمىشد...
منظورتان کدام شرايط است؟
يعنى اگر رژيم صهيونيستى مثل حالا در موقعيت ضعيفى قرار داشت و در سطح منطقه يک جبهه قدرتمندى تحت عنوان جبهه مقاومت وجود داشت، نيازى نبود که ما با مصر قطع رابطه کنيم. امروز بسيارى از تحليلگران سياسى از قرارداد کمپديويد به عنوان صلح سرد ياد مىکنند. بر خلاف تصور رايج ميان بسيارى از مردم اين قرارداد مرده است...
بر چه اساس مىگوييد مرده است؟
چون که اسرائيلىها نتوانستند بندهاى 12 گانه اين قرارداد را به غير از بندهايى که ناظر به ارتباط با مناسبات سياسى بود به اجرا بگذارند و عملا مفاد قرارداد کمپديويد علىرغم گذشت 32 سال هنوز عملياتى نشده است. از سويى مسئله کمپديويد تنها عامل تعيين کننده روابط ايران و مصر نيست. ضمن اين که اگر تغيير رويکرد در مصر در شرايط فعلى تغيير بنيادين باشد به طور قطع کمپديويد در رابطه با اسرائيل را هم در بر مىگيرد...
اما شوراى نظامى اعلام کرده است که به اين معاهدات پايبند است؟
اعلام اين که مصر فعلى بر معاهدات بينالمللى از سوى نظاميان اين کشور متعهد است به معناى يک سياست پايدار نيست. شما مىدانيد که دولت نظامى قطعا يک دولت گذار خواهد بود. ما بايد ببينيم پس از دوره فعلى که بين سه تا شش ماه به درازا مىکشد تصوير سياسى، اقتصادى و فرهنگى مصر چه خواهد شد و نظام سياسى چه سطحى از تحول را تجربه خواهد کرد.
اخوان المسلمين در مصر همواره متهم به رابطه با ايران بودند و در نظامهاى گذشته بر سر آن به شدت تحت فشار بودهاند. آيا گمان مىکنيد اين موضوع در آينده بر روابط ايران و مصر اثر بگذارد؟
ببينيد، اخوان المسلمين در طول 32 سال گذشته با جمهورى اسلامى ايران ارتباط داشته و حتى مىتوانيم بگوييم در طول حيات بيش از 80 سال خود يعنى از سالهاى 1923 تا کنون با رهبران مذهبى ايران ارتباطات خوبى داشته است. اخوانىها با حضرت امام (رضوان الله تعالى عليه) از همان سالهاى تاسيس ارتباط داشتند. با حضرت آيتالله خامنهاى ارتباط داشتند و مقام معظم رهبرى حتى بعضى از کتابهاى مربوط به گروه اخوانالمسلمين را در همان سالها ترجمه کردند و از اخوانىها جانبدارى مىکردند. به طور کلى در دوره حيات سياسى اخوان و دوره حيات سياسى جمهورى اسلامى ما شاهد حمايت طرفين از يکديگر بوديم. اکنون نيز ايرانىها مورد حمايت اخوان هستند و ايران مورد حمايت اخوان است. تحولات آينده مصر اگر عميق باشد قطعا به سمت انتخابات آزاد پيش مىرود و در انتخابات آزاد قطعا اخوانىها برجستهترين گروه پارلمانى را تشکيل مىدهند. اخوانىها جريان و شبکه بسيار گستردهاى در سطح مصر و فراتر از مصر در سطح منطقه اسلامى حتى کشورهاى غير عربى دارند. اخوانىها همين الان از جمعيتهاى ميليونى برخوردارند. آنها همچنين در تاريخ مصر نقشهاى بسيار بزرگى ايفا کردند. در آزادسازى کانال سوئز در سال 1956 اخوانىها بيش از يک ميليون نيروى رزمنده در اختيار جمال عبدالناصر قرار دادند. در جنگ 1948 جنگى که مصر به رهبرى ملک فاروق با اسرائيل داشت اخوانىها صدها هزار نيروى رزمنده را در جبهه جنگ داشتند و اين حضور همواره در تاريخ مصر وجود داشته است. بنابر اين به نظر مىآيد اگر مصر به سمت تحولات عميق پيش رود يکى از مهمترين و محتملترين گزينهها به قدرت رسيدن گروه اخوان المسلمين است.
با توجه به حساسيتى که غرب نسبت به رابطه ايران و مصر داشته و اين حساسيت را طى ساليان گذشته بسيار ديدهايم، فکر مىکنيد که اسرائيل و امريکا مانعى براى برقرارى رابطه حسنه مصر با ايران ايجاد کنند؟
ببينيد، ما اگر نگاهى به رابطههاى 30 سال اخير منطقه داشته باشيم در مىيابيم که امريکايىها به مرور قدرت تاثيرگذارى خود را بر کشورهاى منطقه و روابط درون منطقهاى از دست دادهاند. ببينيد، حداقل طى 10 سال گذشته امريکايىها شديدا پروژهاى تحت عنوان ايران هراسى دنبال کردند. مخصوصا در بخش هستهاى، اسرائيلىها تلاش گستردهاى داشتند براى اين که جو بدبينى بين کشورهاى اسلامى مخصوصا کشورهاى عربى همسايه ايران راه بيندازند اما تا همين الان که من با شما صحبت مىکنم هيچ کدام از مقامات رسمى کشورهاى عربى نسبت به برنامه هستهاى ايران موضع مخالف نگرفتهاند و امريکا نتوانسته يک هماهنگى منطقهاى را عليه برنامه هستهاى ايران سامان دهد. در نتيجه به نظر مىرسد که امريکايىها به هيچ وجه در موقعيت دهه 1960، 1970 و حتى 1980 نيستند و در نتيجه آنها نمىتوانند تعيينکننده موازنه و معادله ميان کشورهاى اسلامى باشند. کما اين که امريکايىها نتوانستند براى برقرارى رابطه ميان ايران و سوريه يا رابطه ايران و لبنان يا رابطه ايران و ترکيه يا ايران و عراق تعيين تکليف کنند. همه اين روابط فعال علىرغم ميل امريکايىها پيش رفته است. در نتيجه نبايد از شيطنت امريکايىها در خصوص روابط فعال ميان ايران و مصر ترسيد و گمان کرد امريکايىها قطعا مانع از آن مىشوند. البته علاقه دارند مانع ايجاد کنند ولى توانايى آن را ندارند.
نقش عربستان را در اين معادله کجا مىبينيد؟
ببينيد عربستان در موقعيتى قرار دارد که قدرت تاثيرگذارىاش را در محيط منطقهاى تا اندازه زيادى از دست داده است. شما شاهد بوديد که همين يک ماه گذشته عربستان دولت همگرا با خود را در لبنان از دست داد و آقاى سعد الدين حريرى ساقط شد يا تلاشهاى عربستان براى به قدرت رساندن يک دولت همگرا با خود در عراق به جايى نرسيد و در نهايت يک دولت وحدت ملى در اين کشور بر سر کار آمد که روابط بسيار مستحکمى با جمهورى اسلامى ايران دارد. کما اين که در خصوص مسئله فلسطين نتوانستند تعيين کننده معادله باشند و در همه اين موارد جمهورى اسلامى موقعيت ممتازتر و نقش فعالترى بر عهده داشته است. به موازاتى که از قدرت تاثيرگذارى امريکا در تحولات منطقه کاسته مىشود به همان ميزان از قدرت تاثيرگذاريى رژيمهاى همگرا با غرب نيز کاسته مىشود.
در اين ميان جايگاه مقاومت کجاست؟ آيا حمايت ايران از مقاومت مانع از آن نمىشود که روابط با مصر مهيا نشود؟
نه، بببيند. در واقع کشورها به ميزان قدرتى که دارند مورد توجه قرار مىگيرند نه به ميزان ضعفشان. کشورهاى ضعيف محل توجه نيستند. کشورها وقتى مورد اعتنا در سطح منطقهاى و بينالمللى قرار مىگيرند که داراى اقتدار لازم باشند. مقاومت اقتدار فراوانى را به ايران مىدهد. اين که ايران در راس بلوک مقاومت قرار دارد نه تنها يک مانع بر سر ايجاد روابط نيست بلکه يک عامل تعيين کننده در گسترش روابط با کشورهاى ديگر و همين طور يک عامل تعيينکننده در رفع تهديدهاى امنيتى محسوب مىشود. اين موضوعى است که ما تجربه کردهايم و جمهورى اسلامى در اين 33 سال توانسته با استفاده از اين تاثيرى که در جبهه مقاومت دارد هم امنيت ملى خود را تامين کند و هم به نفوذ منطقهاى خودش بيفزايد و دائما در يک شرايط گسترش باشد. امروز ايران در راس يک بلوک مقاومت قدرتمند به هم پيوسته قرار گرفته که روز به روز دامنه آن گسترش پيدا مىکند که اين يک عامل تعيين کننده در گسترش و تعميق روابط ايران با کشورهاى منطقه خواهد بود.
نظر شما :