هند و پاکستان عطاى ايران را به لقاى اعراب مىبخشند؟
ديپلماسى ايرانى: هند و پاکستان که از ديرباز روابط اقتصادى ويژه اى با ايران داشته اند، با بالا گرفتن مسئله هستهاى ايران، سعى کرده اند تا حدى در اين روابط تجديد نظر کنند. در تازه ترين اقدام شاهد انعقاد قرارداد تسليحاتى ميان پاکستان و کشورهاى حاشيه خليج فارس و هم چنين انعقاد قرارداد خريد نفت و گاز ميان هند و کشورهاى عربى هستيم. به نظر مىرسد شرايط بين المللى براى ايران به گونه اى رقم خورده است که کشورهاى همسايه عطاى تجارت با ايران را به لقاى آن بخشيده اند. ديپلماسى ايرانى اين مسئله را در گفت و گو با پيرمحمد ملازهى، کارشناس مسائل شبه قاره بررسى کرده است.
اخيرا شاهد انعقاد قراردادهاى تسليحاتى ميان پاکستان و کشورهاى عربى حاشيه خليج فارس هستيم. پاکستان و کشورهاى عربى چه منافع مشترکى دارند و دليل اين که پاکستان به سمت اين کشورها گرايش پيدا کرده، چيست؟
حقيقت اين است که روابط پاکستان با کشورهاى حوزه خليج فارس، از قديم حسنه بوده است. يعنى اين طور نيست که پاکستانىها به تازگى توجه خاصى به اين منطقه کرده باشند، اگر دقت کنيم از زمان ژنرال ضياء الحق، پاکستانىها نيروى امنيتى در عربستان سعودى داشته اند. يعنى تعدادى از نظاميان پاکستان در عربستان سعودى حافظ امنيت اين کشور بوده اند. روابط پاکستان با کشورهاى عربى ديگر هم کم و بيش هم به لحاظ اقتصادى و هم به لحاظ سياسى گسترده بود.
يک موضوع مهم که در اين منطقه مورد توجه پاکستانىها قرار دارد، بحث کارگران پاکستانى است که تعداد زيادى از کارگران پاکستانى در امارات و کويت و ديگر کشورهاى عربى حضور دارند و به طور رسمى کار مىکنند و پاکستان درآمد ارزى قابل توجهى از طريق صدور کارگر به منطقه خليج فارس کسب مىکند.
مسئله نفت يکى ديگر از عوامل اين نزديکى است. پاکستانىها از نظر سوخت مشکل دارند، بنابراين دريافت سوخت هم از اين منطقه براى آنها حائز اهميت است. در مجموع به نظر مىرسد که پاکستانىها منافع خاصى را در حوزه خليج فارس براى خود تعريف کرده اند و به دنبال آن منافع سعى مىکنند که هميشه مناسبات گسترده اى را با حکومتهاى اين منطقه داشته باشند.
با توجه به ماهيت اين قرارداد جديد و توانايىهاى نظامى پاکستان، انعقاد اين قراردادها بعد امنيتى جديدى براى منطقه به دنبال ندارد؟
منطقه خليج فارس به لحاظ تسليحاتى وابسته به غرب على الخصوص انگلستان و امريکا است. البته پاکستان صنايع نظامى پيشرفته اى دارد، اما صنايع نظامى پاکستان از کانال چينىها تامين شده و تکنولوژى آن تکنولوژى چين است. بنابراين به نظر من بازار تسليحاتى جنوب خليج فارس خيلى نمىتواند در اختيار پاکستانىها قرار بگيرد.
امريکايىها اخيرا حدود شصت ميليارد دلار قرارداد تسليحاتى با عربستان سعودى منعقد کرده اند، بنابراين شايد خود غربىها به دليل اين که پاکستان از نظر اقتصادى مشکل دارد، در سطح محدودى کشورهاى منطقه را تشويق کنند که از پاکستان خريد تسليحاتى داشته باشند و از اين طريق تا حدى به اقتصاد پاکستان کمک شود. اما به نظر نمىآيد که پاکستانىها بتوانند در رقابت با غرب در اين منطقه نفوذ کنند.
در همسايگى پاکستان شاهد توجه هند به کشورهاى حاشيه خليج فارس هستيم و مىبينيم که قراردادهاى نفت و گاز ميان اين کشورها و هند منعقد مىشود. روابط هند و کشورهاى عربى را چگونه ارزيابى مىکنيد؟ آيا اين روابط به جز بعد اقتصادى، جنبه ديگرى هم دارد؟
يک بعد روابط هند با کشورهاى عربى را بايد با توجه به روابط هند و پاکستان بررسى کرد. هندىها سعى دارند که در هر منطقه اى که پاکستانىها حضور پيدا مىکنند، به دليل اين که توازن استراتژيک منطقه اى به ضرر هندىها به هم نخورد، هندىها هم حضور موثر پيدا کنند.
جدا از اين مسئله واقعيت ديگرى هم هست، آن هم اين که امروزه هند در حال تبديل شدن به يک قدرت منطقه اى تعيين کننده و مهم در جنوب آسيا است. بنابراين به همان ميزان که هند در حال قدرت گيرى است و غرب هم اين قدرت را به رسميت مىشناسد و مناسبات خود را با چين، روسيه، اروپا و امريکا گسترش مىدهد، منطقه حساسى مانند منطقه خليج فارس و درياى عمان که به اقيانوس هند وصل هستند و نيازهاى امنيتى هند هم به آنها مرتبط هست را از نظر دور نمىدارد. طبيعى است که هندىها تلاش کنند که مناسبات خود را با کشورهاى عرب منطقه خليج فارس گسترش دهند. اين واقعيتى است که هم در ارتباط با مسائل منطقه اى قابل توضيح است و هم در ارتباط با شرايط هند و تبديل اين کشور به يک قدرت موثر منطقه اى و جهاني. بنابراين هندىها به طور طبيعى در صدد گسترش مناسبات با کشورهاى منطقه باشند.
البته نيازهاى سوختى هند هم مسئله اى اساسى است. هند نيازهاى خود را به نفت و گاز و بنزين از منطقه خليج فارس تامين مىکند که البته اين هم مىتواند در محاسبات هندىها در تنظيم مناسباتشان تاثيرگذار باشد.
اگر در نگاه کلىترى به اين دو مسئله نگاه کنيم، جاى خالى ايران را به وضوح خواهيم ديد. خط لوله صلحى قرار بوده است که نفت و گاز ايران را به اين کشورها منتقل کند اما با شرايط جديد مغفول مانده است. آيا مىتوان ارتباطى ميان اين دو مسئله و ايران برقرار کرد؟
واقعيت اين است که پاکستان براى انجام خط لوله صلح بسيار تمايل نشان مىدهند، اما هندىها به دلايل متفاوتى چندان تمايلى نشان نمىدهند. بهانه هندىها اين است که ضمانتى براى تامين امنيت اين خط لوله از طرف پاکستان وجود ندارد. بالاخره پاکستان رقيب هند است. البته در پشت پرده مسئله امنيت، اهداف سياسى و مسائل ديگرى هم وجود دارد. از جمله اين که در صورت انجام پروژه خط لوله صلح هند بايد سالانه بالغ بر سيصد و پنجاه تا سيصد و شصت ميليون دلار به پاکستان حق تراتزيت پرداخت کند، هندىها نمىخواهند اين همه امکانات در اختيار رقيبشان قرار دهند.
مسئله دوم به نظر من مشکل ايران با غرب است. تا زمانى که مشکل ايران با امريکايىها حل نشود، هندىها با توجه به مخالفت امريکايىها تا حدى با احتياط حرکت مىکنند. آنها مايل نيستند که براى دريافت سوخت از ايران، با غرب دچار مشکل شوند. به همين دليل هم مىبينيم که خط لوله اى که مىتواند گاز را از طريق ترکمنستان و افغانستان به پاکستان و هند برساند، در حال حاضر جاذبه بيشترى براى هندىها دارد تا خط لوله صلح. چون از نظر سياسى با اجراى آن فشارى از طرف امريکايىها متوجه هندىها نيست در حالى که در موضوع ايران اين گونه نيست. تا زمانى که مناسبات ايران و امريکا خصمانه است، هندىها احتياط مىکنند که خودشان را درگير مشکلات فرعى در رابطه با ايران نکنند.
به اين دلايل است که مسئله خط لوله صلح ده سال است که مطرح است و همچنان مغفول مانده و هندىها خيلى جدى پاى قضيه نيامده اند. به نظر من هندىها آن قدر که در خريد گاز از ترکمنستان جدى هستند، در خريد گاز ايران جدى نيستند. و دليل آن هم بيشتر سياسى است و به مناسبات هند و امريکا برمىگردد. به هر حال هندىها منافعى دارند که نمىخواهند آنها را با خريد گاز از ايران از دست بدهند.
با تمام اين حرفها باز هم جاى اميدوارى هست. چون گسترش صنعت هند، نياز اين کشور را به سوخت بالا مىبرد. هندىها نمىخواهند گزينه ايران را از دست بدهند، اما سعى مىکنند که اگر فضاى مناسبى به وجود آيد از آن هم استفاده کنند.
بنابراين ايرانىها بايد به دنبال اين باشند که فضاى مناسب را براى هندىها به وجود آورند. البته ممکن است هندىها خيلى به سرعت جلو نيايند. اما در هر حال نيازهاى هند آن قدر زياد است که در آينده گزينه ايران را مورد توجه قرار خواهد داد.
در جريان پرونده هستهاى ايران، شاهد اين هستيم که هند هم در مقاطعى با امريکا همراه شده و برخى تحريمها عليه ايران را اجرا کرده است، آيا مىتوان گفت که با بالا گرفتن مسئله هستهاى ايران، روابط ايران و هند تحت تاثير قرار گرفته است؟
مسئله هستهاى ايران بر روابط ايران و هند بى تاثير نيست ولى بايد يک واقعيت را مورد توجه قرار دهيم، آن هم اين که هندىها در مناسبات خارجى خود منافع ملى هند را نظر مىگيرند نه منافع امريکا و غرب را. يعنى اين تحليل که به صرف اين که غربىها با ايران بر سر مسئله هستهاى مشکل دارند، پس هندىها را تحت فشار مىگذارند که آنها هم مواضع خود را تغيير دهند، به نظر درست نمىآيد.
هندىها منافع ملى تعريف شده اى براى خود دارند و منافع ملىشان ايجاب مىکند در اين شرايط که مسئله هستهاى ايران از ديد آنها و از ديد خيلى از کشورهاى غربى مبهم است، خودشان را درگير اين مسئله نکنند. هند در مواقعى هم راى مثبت به نفع غرب مىدهد، اما اگر به طور کلى اين راى مثبت را اين گونه تفسير کنيم که تحت فشار امريکا است، اشتباه است. هندىها منافع خودشان را به خوبى درک مىکنند و بر اساس منافع ملى خودشان تصميمگيرى مىکنند، در مقاطعى که تشخيص دهند موضعگيرى به نفع غرب در شوراى امنيت يا در آژانس بين المللى انرژى اتمى به نفع هند هم هست، با غربىها هماهنگ مىشوند و اگر زمانى تشخيص دهند که به نفعشان نيست که چنين اقدامى انجام دهند، هماهنگ با غرب عمل نمىکنند. درست است که هند چند بار موضع خلاف ايران گرفته است، اما چند بار هم به نفع ايران موضعگيرى کرده است. اين نشان مىدهد که تحليل آنها بر اساس شرايط خاص است و شرايط روز را تحليل مىکنند و اگر آن شرايط به نفع آنها باشد، به نفع ايران راى مىدهند و اگر به ضررشان باشد به نفع طرف مقابل.
آيا مىتوان گفت که هند و پاکستان با گسترش روابط با کشورهاى عربى در صدد جايگزينى اعراب به جاى ايران هستند؟ اگر اين گونه هست، چرا شاهد چنين وضعيتى هستيم؟
من اين مسئله را اين گونه نمىبينم که هندىها يا پاکستانىها تلاش کنند کشورهاى عربى را جايگزين ايران کنند. اين گونه نيست. آنها بر اساس منافعى که براى خودشان تعريف کرده اند، سعى مىکنند که تناسبى را در مناسبات خود در منطقه داشته باشند، ايران هم کشور بزرگى است که آنها نمىخواهند از دست بدهند.
مسئله گزينه انتخاب به نظر من مطرح نيست. يعنى آنها در شرايطى نيستند که مجبور به انتخاب باشند، نه پاکستان مجبور به انتخاب بين ايران و کشورهاى عربى است و نه هند. بنابراين بايد اين برداشت تا حدى تعديل شود.
مىتوان اين گونه گفت که به دليل شرايط بين المللى، اين کشورها سعى کرده اند که برخى نيازهايى که قبلا از طريق ايران برآورده مىکردند، را از بازارهاى کشورهاى عربى برطرف کنند؟
بله. اين هست. به هر حال آنها شرايط بين المللى را در نظر مىگيرند و بر اساس شرايط واقعى موجود حرکت مىکنند. اين گونه نيست که به صرف اين که مناسباتى با ايران يا کشورهاى ديگر دارند، منافع خود را در معرض خطر و تهديد قرار دهند تنها براى اين که مناسبات با يک کشور را حفظ کنند.
نظر شما :