جنبش مردم مصر؛ انقلابی رنگی یا حرکتی مردمی؟

۲۲ بهمن ۱۳۸۹ | ۲۳:۵۲ کد : ۱۰۲۸۷ اخبار اصلی
دکتر صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و تحلیل‌گر مسائل بین المللی نگاه دیگری درباره نسبت حرکت‌های مردمی‌در جهان عرب و آن چه روسیه و چین به آن انقلاب مخملی می‌گفتند، دارد.
جنبش مردم مصر؛ انقلابی رنگی یا حرکتی مردمی؟

ديپلماسى ايرانى: با بالا گرفتن حرکت‌های مردمی‌در کشورهای عربی، برخی کشورها مانند روسیه و چین، این جنبش‌های مردمی‌را انقلاب رنگی نام نهادند و آن‌ها را با اتفاقات اوکراین، بلاروس و گرجستان مقایسه کردند. اما دکتر صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و تحلیل‌گر مسائل بین المللی نگاه دیگری درباره نسبت حرکت‌های مردمی‌در جهان عرب و آن چه روسیه و چین به آن انقلاب مخملی می‌گفتند، دارد.

گفتاری از دکتر صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و تحلیل‌گر مسائل بین المللی.

مشکل رويکرد بسيارى از صاحبنظران دولتى در ايران اين است که به جاى پرداختن و نگاه کردن به تحولات در عرصه بين المللى از منظر واقع بينانه، به دليل ضعف علوم انسانى در ايران و حاکميت توهم توطئه و فرضيه‌هاى توطئه در ميان بسيارى از صاحبنظران و حتى دانشگاهيان ما، هيچ وقت نمى‌خواهند يا نمى‌توانند تحولات بين المللى و تحولات سياسى و اجتماعى که در کشورهاى ديگر اتفاق مى‌افتد را آن‌گونه که هست، ببينند.

بنابراين به جاى واقع بينى و واقع گرايى، ما هميشه به دنبال اين هستيم که ايدئولوژى و نگاه سياسى خود در عرصه بين المللى را به نحوى با تحولات منطبق کنيم. يعنى مشابه کارى که مارکسيست‌ها می‌کردند. آن‌ها سعى می‌کردند که هر تحول سياسى- اجتماعى يا تحول تاريخى را در قالب جهان بينى مارکسيستى بريزند. ما هم دقيقا امروزه همين روش را به کار می‌بريم و به جاى فهم و شناخت و درک تحولات سياسى و اجتماعى، سعى می‌کنيم که به گونه اى به تحولات بنگريم که درستى و صحت ديدگاه و ايدئولوژى ما را به اثبات برساند.

به همين دليل است که ما گاهى دچار تضادها و تناقض‌هاى جدى و فاحشى می‌شويم. از جمله همين تضاد و تناقضى که در ايران در خصوص مصر و جهان عرب شاهد آن هستيم. شايد اگر مسئولين و سياستگذاران دولتى روزى پيش بينى می‌کردند که دقيقا همان چه در اوکراين، روسيه، بلاروس اتفاق افتاد، روزى در قلب جهان اسلام به وقوع بپيوندد، آن قدر اصرار نمی‌کردند که آن تحولات را انقلاب رنگى يا مخملى نام گذارى کنند، آن‌ها را مخدوش کنند و بازى امريکايى‌ها و برنامه آن‌ها عليه روسيه و پوتين بدانند. قدرى نگاهشان را نسبت به آن تحولات تعديل می‌کردند و سعى نمی‌کردند آن‌ها را حاصل توطئه‌هاى سازمان سيا قلمداد کنند.

امروزه وقتى به مصر نگاه کنيم و به خواسته‌هاى آن‌ها دقت کنيم که مردم مصر چه می‌گويند؟ چه می‌خواهند؟ چرا در ميدان التحرير جمع شده اند؟ پاسخ آن بسيار ساده و روشن است. مردم مصر از نظامی ‌که بر آن کشور حاکم بوده و بيش از سه دهه با استبداد بر آن‌ها حکومت می‌کرده، خسته شده اند. مردم مصر انتخابات آزاد می‌خواهند، مردم مصر آزادى سياسى می‌خواهند، مردم مصر آزادى اجتماعات و تشکل‌هاى سياسى می‌خواهند، مردم مصر حاکميت قانون می‌خواهند، مردم مصر آزادى زندانيان سياسى را می‌خواهند و مردم مصر يک حکومت مردمی‌ و آزاد و دموکراتيک می‌خواهند که مخالفين و منتقدين خود را مورد ضرب و شتم قرار ندهد، به زندان نيندازد،‌ قلع و قمع نکند. مردم مصر حکومتى می‌خواهند که در آن مطبوعات بتوانند آزادانه از مسئولين و حکومت انتقاد کنند. اين‌ها در حقيقت خواسته‌هاى صد‌ها هزار مردمی ‌است که قريب به دو هفته در ميدان التحرير جمع شده اند.

همين وضع در تونس و يمن نيز وجود دارد و حتى ممکن است ابعاد اين‌ها به سوريه بکشد که به نظر من سوريه دژ استبداد و ديکتاتورى در خاورميانه است و رژيم حاکم در سوريه به مراتب از رژيم مصر سرکوب‌گرتر و مختنق‌تر است. اين‌ها به نظر من مشخصات عام جنبش‌هايى است که امروز در جهان عرب شاهد آن هستيم.

خواست مردم بلاروس، ‌خواست مردم گرجستان، خواست مردم اوکراين، خواست مردم قزاقستان مگر چه بود؟ خواست آن‌ها هم دقيقا همين‌ها بود. مردم اين کشورها هم آزادى بيان می‌خواستند و از انتخابات فرمايشى که بقاياى حزب کمونيست برگزار کرده بود، بيزار بودند. خواست مردم اوکراين، خواست مردم بلاروس و خواست مردم گرجستان با خواست مردم مصر و يمن و تونس و اردن چه تفاوتى دارد؟ پاسخ اين است که هيچ تفاوتى ندارد.

بنابراين چرا ما بايد اتفاقات اروپاى شرقى را بازى امريکايى‌ها و توطئه آن‌ها بدانيم و اسم آن را انقلاب مخملى و انقلاب رنگى بگذاريم ولى اتفاقات مصر را به نحو ديگرى تفسير کنيم و بگوييم که اين‌ها حرکت‌هاى اصيل و مردمی‌ است؟

به نظر من اين به دليل توهم توطئه و سلطه فرضيه‌هاى توطئه بر تفکر ما ايرانيان است که درباره يک حرکت واحد، با توجه به اين که در کجا اتفاق می‌افتد، قضاوت‌هاى متفاوتى داريم. يعنى اگر يک حرکت در اروپاى شرقى اتفاق افتد، نظر ما اين است که کار سازمان سيا و امريکا است و همان حرکت اگر در جامعه ديگرى اتفاق افتد، نظر ديگرى داريم.

به نظر من اتفاقا در اين جا به هيچ وجه حق با مسئولين و صاحبنظران دولتى نيست. در اين جا اتفاقا حق با رهبران مسکو و چين است. اتفاقا آن‌ها وقايع را درست می‌بينند. به اين دليل که تفاوتى در حرکت مصر و حرکتى که در اوکراين بود وجود ندارد. اما طبيعى است که چون حرکت در اوکراين، بلاروس و گرجستان عليه بقاياى حزب کمونيست و عليه نفوذ و سلطه باقى مانده اتحاد شوروى سابق و روسيه بود، امريکايى‌ها از آن استقبال کنند.

همان اندازه که در اتفاقات اروپاى شرقى، حمايت امريکايى‌ها و خوشحالى آن‌ها از اين امر طبيعى بود، امروز هم طبيعى است که روس‌ها و چينى‌ها نسبت به آن چه در مصر اتفاق می‌افتد خوشحال باشند. چرا که رژيمی‌که يک متحد استراتژيک امريکا در منطقه است، دچار بحران شده است. طبيعى است که روس‌ها از اين بابت خوشحال باشند و معتقد باشند که اين يک حرکت مردمی ‌است. روس‌ها دقيقا به همان دليل به حرکت مردم مصر، يک حرکت مردمی ‌می‌گويند که ديروز امريکايى‌ها به حرکت اوکراينى‌ها و بلاروسى‌ها و گرجى‌ها حرکت مردمی‌ می‌گفتند. اما مشکل در ما ايرانى‌ها است که بر هر جريانى که امريکايى‌ها تصديق کنند، فورا مهر ابطال، وابستگى و سرسپردگى می‌زنيم و آن را کنار می‌گذاريم.

اين که روس‌ها اين حرکت‌هاى مردمی ‌را انقلاب رنگى بدانند با آن چه گفته شد، مانعه الجمع نيست. طبيعى است که روس‌ها از اين که متحد استراتژيک امريکا يعنى رژيم مصر و حسنى مبارک در منطقه دچار مشکل شده، خوشحال هستند، چرا که روس‌ها نمی‌توانند از اين مسئله ناراحت باشند. در عين حال اين مانع از آن نمی‌شود که آقاى لاوروف يا شخص ديگرى در روسيه بگويد که اين حرکات را هم امريکايى‌ها رقم می‌زنند. هم چنان که روس‌ها معتقد بودند که امريکايى‌ها تحولات اوکراين و گرجستان و بلاروس را رقم می‌زنند.

تلاش امريکا براى مديريت بحران در مصر و ديگر کشورهاى عربى به سمتى که دلخواه اوست، اين معنا را نمی‌دهد که امريکا اين انقلاب‌ها و حرکت‌هاى مردمی‌ را شکل داده است. همان طور که به نظر من در اوکراين و بلاروس و گرجستان هم امريکا شکل دهنده حرکت‌هاى مردمی‌ نبود. اما این در تناقض با آن نیست که امریکا و هر کشور دیگری که منافعی در مصر دارد در صدد تاثیرگذاری بر این تحولات باشد.


نظر شما :