با افول مصر، ترکیه گوی سبقت را میرباید
ديپلماسى ايرانى: تحولات مصر همان گونه که برژینسکی آن را پیش بینی کرده بود به آتشفشانی میماند که منطقه را دچار زلزله ای عجیب کرد. در این فضا برخی مانند خاندان سعود در عربستان سعودی روزهای بیم را میگذرانند و برخی مانند ترکیه با امید به ماجرای مصر نگاه میکنند. سیامک کاکایی کارشناس مسائل ترکیه با تاکید بر خرسندی ترکها از تحولات جاری در منطقه تاکید میکند که ترکیه با تمام قوا به سمت جایگزینی مصر در تحولات خاورمیامه پیش میرود. وی در گفتگو با دیپلماسی ایرانی به بررسی نقش ترکیهای در این معادلات میپردازد که استراتژی آن بالا بردن قدرت چانه زنی خود در منطقه است:
نقش ترکیه در تحولات رخ داده در قیام مردم مصر و دیگر قیامهای مردمی منطقه چیست؟ آیا از ترکیه الگوبرداری شده است؟
از چند سال گذشته، تقریبا از دو دهه پیش واژهای در ارتباط با خاورمیانه استفاده میشود با عنوان «خاورمیانه جدید». این واژه بیشتر از سوی امریکاییها خلق شد و چند سال پیش در آن مقطع خانم رایس و جرج بوش آن را مورد توجه قرار دادند. در حقیقت امریکاییها مبتکر این عبارت بودند.
اما اگر ما این واژه را عاریت بگیریم، باید گفت که خاورمیانه از درون بر اساس نیازهایی که ازطرف گروههای مردمی و مدنی درخواست شده، درحال تحول و دگرگونی است.
با توجه به قیامهایی که در تونس و سپس در مصر اغاز شده است، حتی اگر این قیامها منجر به تغییر رژیم در این کشورها نشود، پایههایی از پدیدار شدن دورهای جدید در خاورمیانه آغاز میشود. نتیجه چنین تحولات بزرگی نشات گرفته از خواست ملتها که بخشی از ان در چارچوب تعیین سرنوشت خود نه به لحاظ حقوقی بلکه به لحاظ سیاسی است. و تحولاتی که در مصر در دو هفته گذشته در حال شکلگیری است، نشان میدهد که خاورمیانه به شکل جدیدی متولد میشود و یا همان عبارت خاورمیانه جدید شکل میگیرد؛ نه بر اساس تعریف امریکا و اروپا و نه با معیارهای امنیتی و سیاسی از دید کشورهای خارجی بلکه برمبنای خواستها و نیازهای درونی و ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشورهای این منطقه از دورن در حال شکلگیری است.
بنابراین با توجه به این موضوع در یک هفته اخیر زمانی که اعتراضها شدت بیشتری گرفت و درخواستهای مردم مصر وارد کانال جدیدی شد، شاهد بودیم که کشوری همانند ترکیه یا مسئولان ترکیه تلاش کرده که خود را وارد عرصه این تحولات کنند و چنین امری بیانگر این نکته است که ترکیه شرایط جدید منطقهای را براساس اصل فرصت شناسی که در واقع در بین مقامهای ترکیه و یا حزب عدالت و توسعه وجود دارد و یا مشاهده میشود را اعمال میکنند و به این نتیجه رسیدهاند که این فرصت را مغتنم بشمارند و این بار ترکیه را در عرصه تحولات خاورمیانه مطرح کنند.
در طول چند سال اخیر شاهد بودیم که دیپلماسی خاورمیانه ترکیه رشد شتابانی گرفته و همچنین شاهد تغییر قابل توجهی در نگرش ترکیه به کشورهای عربی و برعکس تغییر نگرش کشورهای عربی نسبت به ترکیه بودیم و چنین تغییری موجب مزیتهای بسیار زیادی از نظر اقتصادی، تجاری و سیاسی برای ترکیه به دنبال داشته است.
بنابراین با توجه به این رویکردی که ترکیه در ارتباط با خاورمیانه دست کم در چهارسال گذشته از جانب طراحان سیاست خارجی آن همچون داوود اوغلو پیگیری شده، بر این اساس این کشور را به شکلی در رابطه با تحولات رخ داده درمصر و تونس برجسته کرده است. چنانچه اردوغان دوبار کلماتی را بکار برد که مصر نیاز به تغییرات اساسی دارد و از مبارک خواست که صدای مردم خود را بشنود.
این عبارات از یک منظر نشان دهنده آن است که ترکیه به عنوان یک بازیگر فعال هم به تحولات مصر توجه کرده و نگران آن است و دیگر اینکه روند تحولات در خاورمیانه را با این هدف پیگیری میکند که در آینده بتواند بهره لازم سیاسی برای کشور خود بدست بیاورد.
آیا میتوان ترکیه را الهام بخش خیزشهای مردمی در مصر یا تونس دانست؟
این موضوع به چند شکل در رسانههای ترکیه و سایتهای خبری ترکیه چند موضوع را مطرح کردند که همگی یک سمت و سو را دارد و آن این است که ترکیه الهامبخش تمامی این تحولات در مصر و تونس است.
اگر ما بخواهیم به صورت متدولوژیک و ساختاری به این موضوع بپردازیم هرگز ترکیه الهامبخش این قیامها در کشورهای شمال افریقا نبوده است. چرا که چنین تحولی در ترکیه رخ نداده که الان در مصر و تونس نمود پیدا کرده باشد. اما این مساله که ترکیه از طریق موضعگیریهای خود به دنبال انتشار الگوی این کشوردر منطقه است، درست است. و این موضوع نیز از زمانی مطرح شد که برخی از سیاستمداران امریکایی همچون برژینسکی که به نقش ارتش مصر و آن را به نگاهی که به ارتش ترکیه دارد ربط داد و برخی از تحلیلگران نیز گفتند که آینده کشورهای مصر و تونس ممکن است شبیه ترکیه شود، مورد تاکید قرارگرفت. بنابراین ترکیه در تلاش برای ارائه الگوی سیاسی خود است.
باید افزود که نظام سیاسی ترکیه، نظام پارلمانی تعریف شده است یا همان نظام چند حزبی. احزاب در رقابت با هم هستند که در قدرت پیروز شوند و در پارلمان برحسب وزن سیاسی که دارند میتوانند درشکل دادن به قدرت نقش داشته باشند که هماکنون در دست حزب عدالت و توسعه است.
چرا بسیاری از تحلیلگران این روزها ترکیه را الگویی احتمالی برای مصر میدانند؟
دو نگاه را میتوان در اینجا مطرح کرد :
1. کشورهای خارج از ترکیه بسیار مایل هستند که نظامهای سیاسی عربی که دچار تحولات انقلابگونه میشوند شبیه نظام سیاسی یا ساختار سیاسی ترکیه باشند که ساختار مورد نظر را به این شکل مطرح میکنند که ساختاری دموکراسی گونه با رویکردهای اسلامی که در ترکیه است.
2. نگاه دیگر این است که در اروپا و امریکا و در منطقه نوعی نگرانی به وجود امده که در تحولاتی که به اشکال مختلف در حال ظهور است جناحها و گروههای مختلف اسلامی بتوانند نقش مهمی ایفا کنند. در چنین فضایی غربیها بسیار تمایل دارند که نقش اسلام شبیه و یا تحت تاثیر ترکیه باشد. در حقیقت اسلام میانهای را برای مصر در نظر دارند.
موضوع مهم در این مساله نگاه ترکیه به تحولات منطقه است. ترکیه تلاش میکند که خودش را به عنوان بازیگر فعال منطقهای، بازیگری که سیاست مستقلی را ایفا میکند، معرفی کند. بر مبنای تعریفی که کادر رهبری ترکیه همچون اردوغان، داوود اوغلو و عبدالله گل ارائه میدهند که جایگاه سیاسی ترکیه را در معادلات آینده منطقهای افزایش دهند. هم از نظر روابط اقتصادی که با این کشورها برقرار میکند و هم از این نظر که نشان دهد ترکیه دارای ظرفیت بالایی برای چانهزنی و بازی سیاسی در معادلات منطقهای و یا تصمیمگیریها در خاورمیانه است.
ضمن اینکه ترکیه نه تنها نیمنگاه بلکه تمام امیدش این است که بتواند در آینده وارد مذاکرات صلح خاورمیانه به عنوان یک بازیگر مطرح شود. ترکیه از دو سال گذشته با توجه به موضعگیریهایی که در ارتباط با غزه، فلسطین و لبنان اتخاذ کرده خود را عملا به این خط نزدیک کرده و در بیرون نیز در این زمینه برای بدست آوردن پذیرش عموم در تلاش بوده تا خود را در عرصه این نوع نگاه سیاسی مطرح کند و به علاوه در افکار عمومی عربی و دولتهای عربی این نقش را برای خود تعریف شده میداند.
باید اذعان کرد که این سیاست بسیار زیرکانهای است که اردوغان در خاورمیانه پیگیری کرده و به اصطلاح میتوان گفت که ترکیه بسیار در رابطه با سیاست خاورمیانهای خود فربه شده است. پس میتوان نتیجهگیری کرد که هم در داخل و هم در خارج علاقه وجود دارد که ترکیه را در اذهان عمومی قوی نشان دهد و هم از جانب غربیها نیز پذیرش برای ایفای نقش ترکیه به این شکل وجود دارد.
به نظر شما اسلامگرایی که در ترکیه وجود دارد چه تفاوتی با اسلامگرایی در مصر دارد؟
من معتقدم که نگاه اصلی کشورهای غربی به اسلامگرایی و روند آن در ترکیه نیست، بلکه بیشتر به ساختار سیاسی آن توجه دارند که چنین نظامی در این کشورها پیاده شود. و دیگر اینکه درباره اسلامگرایی که در ترکیه بحث میشود باید گفت، احزاب اسلامی در این کشورها با توجه به فشارهای نظام لائیک و ارتش ترکیه تغییرات و دگرگونیهای فراوانی در احزاب اسلامی شکل گرفته، دایما پوستاندازی کردند.
به ویژه اگر ما از دوره آقای اربکان موضوع را مورد بررسی قرار دهیم از این احزاب مدام تحت تاثیر نگاههای سختگیرانهای که به آنها وجود داشته، احزاب جدیدی متولد و دایما منشعب شدند و این انشعابات برای احزاب اسلامگرا هم پیش امد که در نهایت حزب عدالت و توسعه با یک دید تکنوکراتتر به قدرت و حکومت در ترکیه رسید.
همین امر سبب شد که اسلامگراها دارای پایگاه در این کشور شوند. و این حزب در کشور ترکیه با توجه به حضور دولتمردانی همچون عبدالله گل و اردوغان توانستند اعتماد عمومی را نیز جلب کنند. در انتخابات سال 2002 و 2003 نیز به قدرت رسیدند و پس از پیروزی در انتخابات نشان دادند که هم در عرصه سیاسی و هم اقتصادی عملکرد بسیار مثبتی دارند و توجه افکار عمومی را نیز به خود جلب کردند.
بر همین اساس توانستد با شیب بسیار ملایم هم دامنه انتقادها را از گروهها و احزاب کم کنند و هم نگرشی که در خارج نسبت به احزاب اسلامی که در ترکیه وجود داشت را ضعیف کردند. به علاوه اینکه این توان را داشتند که مردم مسلمان در داخل ترکیه نیز که طرفدار حجاب و شعائر اسلامی هستند را نیز راضی نگه دارند.
نگاهی که به این کشور شده است اسلام میانهرویی است که بین حکومت سیاسی خود و دینی که در کشور وجود دارد تفکیک قائل شده و چنین نگرشی مورد توجه غرب بوده است. در عین حال کسانی هم همچون اردوغان سعی کردند که در سخنان خود چنین موضوعاتی را نیز مورد تاکید قرار دهند.
باید درباره مصر نیز گفت،کشوری همچون مصر که بسیار از نظر ژئوپولیتیکی و موقعیت سیاسی مهم است، هم برای کشورهای شمال افریقا، هم کشورهای عربی و هم برای امریکا، اروپا و اسراییل بسیار با اهمیت است.
واکنش ترکیه به حوادث مصر را چگونه ارزیابی میکنید؟
امروزدر لایههای تصمیمگیریها و نگرشهای منطقهای ترکیه میتوان این موضوع را فهمید که بسیار نسبت به تغییرات و تحولات رخ داده در مصر خرسند است به لحاظ اینکه اگر از دامنه قدرت سیاسی مصر در این تحولات کاسته شود در مقابل بر دامنه توان چانهزنی ترکیه در منطقه افزوده خواهد شد. یعنی نسبت متقابل دارد.
برای بازیگران دیگر در منطقه که یکی اسرائیل است و در خارج از منطقه نیز امریکا و اروپا که تحولات خاورمیانه را دنبال میکنند. به همین دلیل است که در ترکیه بسیار با دید باز به نتیجه این تحولات نگاه میکنند که هم بتواند الگوی خود را مطرح کند، هم در اینده تاثیر خود را منطقه نشان دهد و خلا ناشی از عدم حضور مصر را پرکند.
در خارج از ترکیه نیز امریکاییها و اروپاییها که تحولات را دنبال میکنند دوست دارند بدانند که خاستگاه اسلامگرایی در جایگاه سیاسی آینده مصر چگونه خواهد بود و در آن زمان به چه شیوهای میتوانند با گروههای اسلامی به ویژه اخوانالمسلمین ارتباط داشته باشند و همچنین در نظام سیاسی آینده این کشور نوعی تفکیک سیاست از دین و یا همان سکولارسیم را بقبولانند و از اینجاست که الگوی ترکیه مطرح میشود.
وجه مشترک ترکیه و مصر، نفوذ بالای ارتش در هر دو کشور است. نقش این نهاد در این دو کشور و تفاوت آن با هم را چگونه ارزیابی میکنید؟
در کشوری همچون مصر و ترکیه ارتش جایگاه بسیار ویژه و مهمی در سیاست و حکومت داشته است. از زمانی که ترکیه شکل گرفت و از زمانی هم پیش از مبارک یعنی در زمان سادات هم ارتش نقش مهمی را ایفا کرده است.
ارتش در ترکیه و مصر به عنوان نهاد قوی محسوب میشود که در تصمیمگیریها نقش بسیار مهمی را ایفا میکند. ولی باید در اینجا به این امر نیز اشاره کرد که ترکیه در چارچوب بحث پیوستن به اتحادیه اروپا و در قانون اساسی خودش نقش ارتش را بهتدریج ضعیف کرده و در حاشیه سیاست قرار میدهد.
امریکاییها تعریفی کردهاند که تاثیرگذار بوده، گفتهاند ارتش در مصر میتواند همچون ارتش در ترکیه پاسدار سیستم سکولاری باشد.
با توجه به اینکه هم حساسیتی که از سوی غرب کمتر نسبت به ترکیه وجود دارد و هم نظام حزبی که در ترکیه وجود دارد و هم ثبات سیاسی در آن، جدای تمام این مزیتها تلاشی که ترکیه در سالهای اخیر در خاورمیانه انجام داده که از آن به عنوان عثمانگرایی جدید نام برده شده، میتوان اذعان داشت که در چنین تحولاتی تا چه اندازه ترکیه توانسته فرصتیابی کند و تا چه اندازه با تمام تحولات پیش رفته است.
بنابراین چنین عواملی به این کشور کمک میکند که سیاست خارجی خود را درچارچوب منافع ملی خود در دنیا به گونهای تعریف کند که بازده آن در آینده بیش از گذشته به نفع ترکیه باشد و در خاورمیانه با موقعیت بالاتری در روند تحولات و چالشهایی که پیش خواهد امدف شرکت داشته باشد. و اگر از ترکیه در مذاکرات صلح هم دعوت شود، با موقیعت بالاتری وارد این عرصه خواهد شد.
هدف غایی ترکیه این است که به امریکا و اروپا بقبولاند که ظرفیتهای ترکیه بسیار بالاست و باید با این کشور وارد مذاکرات جدیدی شوند و ترکیه را به حساب بیاورند.
ایا ترکیه در آینده میتواند جای خالی مصر را در مذاکرات صلح اعراب و اسراییل پر کند؟
دید اسراییلیها در سالهای اخیر نسبت به ترکیه همانند گذشته نبوده است. چرا که چالشهایی بین ترکیه و اسراییل پدید آمده و درباره کشتی ازادی که به درجه بالایی رسید.
اسراییلیها از یک سو نگران هستند که مصر از جایگاه یک کشور همپیمان اسراییل در مذاکرات خارج شود و دیگر اینکه ترکیه با نگاهی که تعریف کردیم در ارتباط با غزه و فلسطینیها تقویت شود و به نقطهای برسند که مجبوربه دادن امتیاز به طرفهای مذاکرهکننده خود و در نهایت فلسطینیها شود.
اگر قرار باشد که در آینده نقش میانجیگری از مصر به ترکیه داده شود، ترکیه خواهان دادن امتیازات بسیار بالایی از اسراییلیها خواهد بود و آن نقشی که مصر برای اسراییل به عنوان کاتالیزور و حامیسیاستهای آنها بوده، ترکیه چنین نقشی را با این تعریف ایفا نخواهد کرد و به گونهای رفتار میکند که مدافع حقوق فلسطینیها و عربها در مقابل امریکاییها و اسراییلیها میباشد.
میتوان چنین نتیجه گرفت که ترکیه رویکردهای سیاستهای خارجی خود را فعالتر نشان میدهد و بازده ان سبب میشود که نگاه افکار عمومی در خاورمیانه بیشتر به سمت این کشور جلب خواهد شد و نقش برخی دیگر از کشورها نسبت به نقش ترکیه کمرنگتر خواهد شد.
نظر شما :