اخوان المسلمين به طور تاکتيکى در دولت موقت حضور پيدا مىکند
ديپلماسى ايرانى: تحولات مصر به سرعت در حال پيشروى است. از طرفى دامنه حرکتهاى مردمى در منطقه روز به روز گسترده تر مىشود. گفتوگوى ديپلماسى ايرانى با محمد ايرانى، سفير سابق ايران در لبنان: امروز اخوان المسلمين اعلام کرده که با عمر سليمان وارد مذاکره شده است. چه عواملى را در اين اقدام اخوان المسلمين دخيل مىدانيد؟
پيش از اين که به سوال شما پاسخ دهم، بايد تعريف مختصرى را از اخوان المسلمين و شرايط آنها در وضعيت فعلى مصر ارائه دهم و بعد به پاسخ سوال شما بپردازم.
اساسا جنبش اخوان المسلمين از بدو تاسيس تا الان به عنوان يک جريان اسلامى ملايم که براى انجام اصلاحات در حوزههاى فرهنگى – سياسى – اجتماعى کشورهاى اسلامى را مد نظر خود قرار داده، شناخته شده است. مهم تر از آن در تحقق اين هدف استفاده از ابزارهاى مسالمت آميز و مردمى را به صورت تدريجى و نه به صورت فورى سرلوحه کار خود قرار داده است. اما بديهى است که در طول زمان تفاوتهايى در شيوه عمل رهبران اخوان وجود داشته است.
در اتفاقى که امروز در مصر افتاده و مردم به صورت وسيعى حضور پيدا کرده اند، اخوان هم به عنوان بخشى از بدنه جامعه مصر وارد صحنه شده است. اما نکته اى که اين جا وجود دارد اين است که نه اخوان المسلمين خود داعيه در اختيار داشتن اکثريت را دارد و نه ديگر گروههاى مصر چنين نگاهى دارند. يعنى اين گونه نيست که اکثريت جامعه مصر طرفدار اخوان المسلمين يا عضوى از اين جنبش باشند. اخوان المسلمين هم مثل باقى گروهها و احزاب در اتفاقات اخير مصر حضور دارد، با اين تفاوت که تشکيلات منسجم، قديمى و با عمر طولانى و سازماندهى شده در اختيار دارد و داراى ديدگاههاى روشن و صريحى است که اين مسئله اخوان را از بقيه گروهها در صحنه مصر متمايز مىکند.
اتفاقاتى که در صحنه مصر مىافتد، اتفاقات بسيار سيالى است. يعنى هر لحظه اين صحنه به دليل اهميت و ورود بعضى فاکتورهاى داخلى، منطقه اى و بين المللى تغيير مىکند.
بايد اشاره کنم که در داخل اخوان المسلمين دو ديدگاه وجود دارد. مانند همه گروههاى سياسى در اخوان المسلمين هم يک جناح تندرو و يک جناح ميانه رو وجود دارد. البته اکثريت مسئولين اخوان، از روش ميانه روى پيروى مىکنند و اعتقادى به برخورد تندروانه ندارند. اما طيفى که خاستگاه و مطالبات آنها تندتر است، از ابتدا مطالبى را مطرح مىکردند که سقف خواستههاى اخوان بود و آن رفتن مبارک و انجام اصلاحات در قانون اساسى و انحلال دو مجلس بود.
به تدريج جناح غالب با توجه به بررسى شرايط موجود و اين که در کنار گروههاى ديگر مصرى مانند جوانان و احزاب ديگر قرار گرفت، به نظر مىرسد در حال حاضر در حال تعديل برخى مواضع خود است. يعنى با توجه به اظهارات رهبر جديد اخوان يعنى آقاى محمد بديع، که اعلام کرده است که گفت و گو با عمر سليمان را به طور منطقى و جدى دنبال مىکند، تا حدودى پيشرفتهاى قبلى را ناديده گرفته و يا شايد تعديل کرده است.
تصور من اين است که تصميم اخوانىها يعنى جناح معتدل اخوان، براى مذاکره با دولت گرفته اند اين است که با توجه به خواستههاى باقى گروهها و جريان معارضه که در صحنه حضور دارند، نوعى هماهنگى را ايجاد مىکند که شرايط گره خورده يا بن بستى که تا حدودى شکل گرفته و احتمال حضور جدى ارتش براى جلوگيرى از تجمع مردم روز به روز افزايش پيدا مىکند، رفع شود. يعنى براى اين که اوضاع از ديدگاه خود اخوانىها پيچيده تر از اين نشود، به دنبال مذاکره هستند. فارغ از بحث ارزشى که آيا انجام اين کار خوب است يا نه. بنابراين من فکر مىکنم که اتخاذ چنين تصميمى براى ايجاد هماهنگى با ديگر گروههاى مصرى است.
اخوان المسلمين از طرفى استعفاى کامل حزب حاکم را کافى ندانسته و از طرفى مىگويند که ما خواهان به دست گيرى قدرت نيستيم. اين مسئله را چگونه مىتوان تحليل کرد؟ در صورتى که اخوان المسلمين بخواهد در قدرت حضور يابد با کدام يک از جريانات مصر اشتراک موضع دارد و مىتواند ائتلاف کند؟
حرکتى که امروز در صحنه مصر جلو مىرود، به اين شکل است که بر اساس مطالبات معارضين و مخالفينى که در ميدان تحرير حضور دارند، از جمله اخوان، حاکميت مصر انعطافهاى قابل توجهى را از خود نشان داده است.
البته سقف انعطاف حاکميت اين است که با حضور مبارک، اصلاحاتى را عملى کنند. اساسا پذيرش انجام يک سرى از اصلاحات توسط دولت مصر، خود گام بزرگى براى مردم و معارضين محسوب مىشود. اما اين حرکت به گونه اى است که دو طرف در حال ارزيابى موقعيت خود هستند که به نقطه از تفاهم که هم خواستههاى مردم را در نظر داشته باشد و هم خواستههاى دولت را، نزديک شوند. گرچه فکر مىکنم که بخش زيادى از مردم بر سر خواستههاى خود که در راس آنها رفتن مبارک است، ايستاده اند، اما گروههاى سياسى از روز جمعه به اين طرف، تلاش مىکنند که نقاط مشترکى را براى برقرارى گفت و گو با دولت بيايند.
در رابطه با اين که اخوانىها با اظهارات متعددى که داشته اند، در حال حاضر به دنبال چه هستند، بايد اشاره کرد که با توجه به مواضع اخوانىها، آنها هيچگاه در صدد در دست گرفتن قدرت و رهبرى نهضت نبوده اند. خواستههاى آنها هميشه به نوعى متناسب با خواستههاى مردم بوده است. يعنى آن طور که خود اشاره مىکنند، خواهان برقرارى يک حکومت دموکراتيک هستند که مبتنى بر نوعى تکثرگرايى سياسى باشد. در حقيقت احترام به خواستههاى مردم را هميشه در مواضع خود مطرح کرده اند و حتى گفته اند که مردم هر کسى را انتخاب کنند، اخوان المسلمين از او تبعيت خواهد کرد و او را مىپذيرد. اين موضع روشن و واضحى است که اگر به آن توجه شود، ديدگاه واقعى اخوان المسلمين مشخص مىشود.
از طرف ديگر اخوان المسلمين در ابتداى امر يک جريان اصلاح طلبانه فرهنگى است که اين حوزه فرهنگى به مسائل اجتماعى و از جمله مسائل سياسى هم کشيده مىشود. بنابراين من تصور مىکنم که اينها در وضعيتى که در آينده با حضور همه گروهها بخواهد ترسيم شود، مشکلى نخواهند داشت. شايد در آينده تمام تلاش خود را انجام دهند که در صورت شکل گرفتن يک دوره انتقالى يا يک کابينه انتقالى تا زمان برگزارى انتخابات در سپتامبر سال جارى ميلادى، مشکلى نداشته باشند با گروههاى موجود و شخصيتهايى مانند آقاى البرادعى و احزاب ديگر مثل ششم آوريل ائتلاف کند تا از اين مرحله عبور کنند و وارد صحنه جديدى از مديريت سياسى در کشور مصر شوند.
شما به احتمال شکل گيرى دولت انتقالى اشاره کرديد. معاون جنبش اخوان المسلمين در يک موضع گيرى گفته است که در صورتى که اين جنبش در دولت موقت حضور پيدا کند، معاهده صلح با اسرائيل را لغو مىکند. با توجه به نظام بين الملل حاکم، تا چه اندازه فکر مىکنيد سياست خارجى مصر از اين تحولات تاثير پذيرد؟
اختلاف اساسى بين ديدگاه اخوان المسلمين و جريان حاکم و حتى برخى از احزاب و گروههاى سياسى که در صحنه حضور دارند، موضوع روابط مصر با رژيم صهيونيستى است. اين يک موضوع جدى و چالش مهم است که پيش بينى مىشود در آينده بين اخوان المسلمين و گروههاى ديگر و در شرايط فعلى با هرگونه نزديک شدن با حاکميت وجود دارد. در واقع از نظر اخوانىها بحث به هم خوردن رابطه با اسرائيل در راس ديدگاههاى آنهاست. گرچه الان در شرايط فعلى بسيار کم رنگ و شايد به نوعى حساب شده طرح مىشود و اخوانىها به دنبال پررنگ کردن اين قضيه در شرايط فعلى نيستند. اين که با اين کار چه هدفى را دنبال مىکنند قابل بحث است ولى اين بحث خيلى کم رنگ مطرح است.
اما به طور قطع و يقين در ديدگاههاى اساسى آنها مقابله با روابط سياسى مصر و رژيم صهيونيستى وجود دارد. لذا پيش بينى مىشود که اين يک چالش عمده در آينده روابط اخوان با ديگر گروههاى مصرى که معتقد به حفظ رابطه با اسرائيل هستند خواهد بود.
اما در شرايط فعلى من تصور مىکنم براى عبور از اين مرحله اخوان المسلمين روشى را انتخاب کرده است که کمتر به اين موضوع بپردازد.
من تصور مىکنم که خواسته همه مخالفينى که در صحنه حضور دارند، همسان و همسو نيست. آنها يک سرى اهداف دارند که مشترکا در پى آن هستند که در راس آن کنار رفتن آقاى مبارک است. ولى وقتى به تدريج وارد مباحث مىشويم ديدگاههاى آنها متفاوت است و اين طبيعى است که در کشورى مانند مصر که مردم سالها تحت فشار و تحت اختناق بوده اند، چنين وضعيتى شکل گيرد.
حضور امريکايىها در صحنه مصر يک حضور قدرتمند و قوى است که از قديم بوده و اهميت زياد مصر و حساسيت اين کشور را براى آنها نشان مىدهد. اما در عين حال من معتقدم که تا زمانى که سياستهاى مصر در ايالات متحده امريکا به چالش کشيده نشده باشد و تا زمانى که مردم و گروهها به طور جدى وارد درگيرى با موضوع رابطه با اسرائيل و توافق نامه کمپ ديويد نشده باشند و صرفا خواستههاى آنها اصلاحات و آزادىهاى اجتماعى و اقتصادى و مطالبات سياسى باشد، با اين وضعيت مشکلى ندارند و احساس خطر جدى را تا زمانى که سياستهاى خود امريکا به چالش کشيده نشده باشد، حس نمىکنند.
بنابراين امريکا اين شيوه را دنبال مىکند که راه حلى را با مخالفين و معارضين در پيش گيرد که منافع امريکا و اسرائيل ولو با کنار رفتن مبارک حفظ شود و نظامى ايجاد شود که هم معارض و منتقد در آن وجود داشته باشند و هم منافع امريکا و اسرائيل حفظ شود و هم بعضى از رموز و افرادى که منافع امريکا را در گذشته حفظ مىکرده در مجموعه مديريتى کشور باقى بمانند. تصور من اين است که امريکايىها بين اين امر و اين که درگيرىها در مصر ادامه پيدا کند و ريشه دار شود و همه قضايا را زير سوال ببرد، طبيعى است که حالت اول را دنبال مىکنند.
بعضى کشورهاى عربى مانند سوريه که در معرض سرايت جنبشهاى مردمى قرار دارند و از ضعف دموکراسى رنج مىبرند، به فکر اصلاحات سياسى افتاده اند. با توجه به شناختى که شما از کشورهاى عربى داريد، به نظر شما در کدام کشورها ممکن است اصلاحات سياسى نتيجه دهد و مردم را راضى کند، يا به بيان بهتر آيا شاخصهايى براى تداوم دولتهاى عربى با ايجاد اصلاحات سياسى وجود دارد؟
کشورهاى عربى در موج انتفاضه اى که ايجاد شده و در واقع حضور مردم در صحنه مبارزات داخل اين کشورها به دو دسته تقسيم مىشوند. کشورهايى که در حوزه روابط نزديک با امريکا و اسرائيل بوده اند و کشورهايى که يا رابطه اى با امريکا و اسرائيل نداشته اند يا حجم رابطه شان با آنها کمتر بوده است.
نکته اى که در جهان عرب و در بين تودههاى مردمى جهان عرب مطرح است بحث رابطه با اسرائيل و سرخوردگىاى است که از شکستهاى مکرر کشورهاى عربى از اسرائيل حاصل شده است. در اين جاست که اگر بخواهيم موج انتفاضه کشورهاى عربى را ارزيابى کنيم مىبينيم که وادادگى در کشورهايى که بيشترين رابطه را با اسرائيل داشته اند بيشتر است.
نبايد فارغ باشيم که گرچه خواستههاى اعلام شده در تونس به يک سمت است اما اختناق حاصل شده در سالهاى گذشته در کنار مسائل روابط خارجى آنها با امريکا و اسرائيل و هم چنين فقر نقش مهمى در تحولات اين کشور ايفا کرد. مصر هم به همين صورت است. همه اين عوامل دست به دست هم مىدهد و اينها را در يک اردوگاه قرار مىدهد.
اما در اردوگاه مقابل کشورى مانند سوريه قرار مىگيرد که اگر چه موج تحرکات مردمى آن جا را هم شامل شده اما شرايط در اين دو اردوگاه کاملا با يکديگر متفاوت است. علت آن هم اين است که سورىها در مقايسه با مصر و تونس در محور مقاومت قرار دارند. سورىها مبارزه با اشغالگرى و تجاوز رژيم صهيونيستى را بر دوش خود دارند و از گروههاى فلسطينى و خواستههاى مردم فلسطين براى رسيدن به حقوق قانونى خود حمايت مىکنند و آنها را پناه داده اند. اين مسئله باعث مىشود که سوريه مورد احترام اکثر تودههاى عربى قرار گيرد و چنين وضعيتى را کشورهاى جبهه مقابل ندارند.
از طرف ديگر درباره سوريه گفت که اين کشور جولان را در اشغال رژيم صهيونيستى دارد که بخش بزرگ و استراتژيکى از کشور سوريه است. لذا از برگه اى که استفاده مىکند دفاع از بازگشت سرزمين اشغالى خود است. بنابراين برخى معتقدند به اين دليل که بخشى از سوريه در اشغال است، وضعيت سوريه، وضعيت فوق العاده اى است. يعنى طبيعى است که مديريت حاکم بر اين کشور داراى شرايط و وضعيت فوق العاده اى نسبت به کشورهاى ديگر باشد.
با وجود اين محور، سوريه مشروعيتى را کسب مىکند که عبور از اين وضعيت يعنى براى مردمى که خواستههايى را در صحنههاى مردمى دنبال مىکنند، مشکل است. اين مسئله تفاوت فاحشى را بين سوريه و باقى کشورها ايجاد کرده است.
نظر شما :