هدف سقوط دولت بازرگان نبود

۱۳ آبان ۱۳۸۶ | ۱۸:۳۰ کد : ۹۸۸ اخبار اصلی
گفت و گو با مترجم دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا در تهران
هدف سقوط دولت بازرگان نبود
روزنامه اعتماد چاپ تهران  با معصومه ابتکار مترجم داشنجویان پیرو  خط اما در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در تهران گفت و گویی انجام داده است.
،پيامدهاى سياسى 13 آبان و تسخير سفارت آمريکا از مباحثى است که هميشه در سايه آثار و تبعات بين المللى آن حادثه قرار گرفته است. با توجه به اينکه در زمان اشغال سفارت دولت موقت روى کار بود و اين دولت هم يک دولت ملى- مذهبى بود، سقوط دولت بازرگان تا چه اندازه در تحليل هاى دانشجويان جاى داشت؟
 
دانشجويان تحليل سياسى داشتند هم نسبت به شرايط داخلى و هم نسبت به شرايط بين المللي.
 
مبناى تحليل ها چه بود؟
 
براساس اطلاعاتى که به آنها مى رسيد و براساس نشست هايى که به طور مرتب بين خودشان داشتند. چون همانطور که مى دانيد فضاى دانشجويى آن زمان فضاى بسيار بازى بود و مى توان گفت روز 13 آبان از فضاى باز و آزاد دانشگاه و دانشجويى بيرون آمد. دانشجويان آزاد پيرو خط امام در شرايط بسته و فضاى محدود دانشگاه ها رشد نکردند. در فضايى که به طور مرتب مباحث انقلاب از طرف طيف هايى مثل دانشجويان چپ و گروه هاى مخالف به چالش کشيده مى شد.
 
در تحليل هايى که مى کرديد نسبت به اين آزادى موضع منفى داشتيد؟
 
به هر حال دانشجويان نگران بودند.
 
چرا نگران بودند؟
 
چون بعضى وقت ها مسائل خيلى تشديد مى شد.
 
اينها نگران زا بود؟
 
به هر حال بايد تعادل بين فعاليت هاى سياسى و فعاليت علمى را حفظ کنيم و اگر يکى بخواهد بر ديگرى غلبه پيدا کند مى تواند جاى نگرانى زيادى داشته باشد.
 
شما گفتيد دانشجويان نسبت به مسائل داخلى تحليل داشتند. تحليل شان چه بود؟
 
نگران بودند. چون دانشجويان فکر مى کردند در آن شرايط ما مشکلات حاد داخلى داريم که بخشى از آن ناشى از ضعف مديريت و ضعف ساختارهاى  داخلى بود. به هر حال انقلاب تازه شکل گرفته بود و هنوز چند ماهى نگذشته بود. علاوه بر اين دولت هم ساختارهاى ضعيفى داشت. ساختارهاى امنيتى، اطلاعاتى، نظامى و انتظامى خيلى متزلزل بود.
 
با اين شرايط دانشجويان دنبال چه بودند؟
 
تحليل دانشجويان اين بود که در اين شرايط مى شود اوضاع از دست برود، يعنى به راحتى ممکن است اتفاقاتى در يک جاى ديگر يا درخارج از کشور شکل بگيرد و فضاى داخلى را تحت تاثير قرار دهد.
 
الگوى اين تحليل دانشجويان بر کودتاى 28 مرداد و اتفاقاتى که متاثر از اين واقعه افتاده بود، استوار بود. اين مساله بحث روز بود که مبادا چنين اتفاقى رخ بدهد يا مبادا چنين واقعه ای در شرف شکل گيرى باشد و ما هم غافل باشيم.
 
ديدار مهندس بازرگان، دکتر يزدى و دکتر چمران با برژينسکى مشاور امنيت ملى آمريکا در شکل گيرى اين تحليل دانشجويان چقدر تاثير داشت؟
 
مى توان گفت مقدارى به بدبينى ها در آن موقع دامن زد که چنين اتفاقاتى در حال رخ دادن است. البته تحليل ها فرق مى کرد. برخى تا اين اندازه جلو مى رفتند و کاملاً محکوم مى کردند و عده يى هم مى گفتند بايد ديد مباحث چه بوده و در چه موضعى حرف زده شد.
 
منتها نگرانى دانشجويان فراتر از اين مباحث بود. به هر حال ناظر اتفاقاتى که در مناطق مرزى کشور در حال وقوع است بودند. احساس دانشجويان اين بود پشت سر اين اتفاقات و رويدادها يک تحليل و برنامه ريزى است. به هر حال دانشجويان نسبت به مسائل داخلى بصيرت داشتند.
 
سقوط دولت مهندس بازرگان پيش بينى شده بود؟
 
دانشجويان پيش بينى مى کردند دولت در برابر اين حرکت مقاومت مى کند و امام هم حمايت نمى کند که بعد از چند روز نيروى انتظامى مى آيد و از دانشجوها مى خواهد که مساله را رها کنند و مى روند دنبال کارشان. تحليل ديگر اين بود که دولت بازرگان مقاومت و ايستادگى نمى کند و استعفا مى دهد.
 
از کجا به اين تحليل رسيديد؟
 
اين مساله برمى گشت به ديدگاه امام. دانشجويان مى گفتند هر کدام از اين دو حالت بستگى به موضع امام دارد. اگر موضع منفى مى گرفتند يا حتى حمايت تلويحى مى کردند، مساله به اين شکل درنمى آمد اما موضع قاطعانه امام آنچنان غيرمنتظره بود که دانشجويان را هم متعجب مى کرد.
 
چرا آقاى موسوى خوئينى ها تصميم دانشجويان را به حضرت امام منتقل نکرده بودند؟
 
دانشجويان فکر مى کردند که پيام به امام منتقل شده است. چون دو سه شب پيش از عملى شدن تصميم، امام پيام دادند که بر دانشجويان و طلاب علوم دينى واجب است مبارزات خودشان را عليه آمريکا ادامه دهند. دانشجويانى که طراح موضوع بودند اين مساله در ذهن شان کليد خورد که اين پيام امام جواب ما است. يعنى فکر کردند اين چراغ سبزى به دانشجويان است ولى بعد آقاى موسوى خوئينى ها گفتند من به اين جمع بندى رسيدم که اين پيام را به امام ندهم.
 
واقعاً چرا پيام را ندادند. چون هيچ وقت دليل اين کار را هم به طور روشن اعلام نکرده اند؟
 
مشخص بود. آقاى موسوى مى گفتند شما به عنوان دانشجو احساس کرديد که کشور در خطر است و آسيب پذيرى اش بالا است، حس کرديد که چه ضرورتى دارد ايشان در جريان قرار بگيرد. به هر حال بيم اين هم مى رفت که اين مساله تبديل شود به اقدام حکومتي. چون آمريکايى ها سعى کردند اين اقدام را به حکومت وصل کنند در حالى که اين حرکت اقدامى دانشجويى- مردمى بود و همين که امام در جريان نبودند، خودش تاييدى بر اين مدعا است.
 
بعد امام چگونه در جريان قرار گرفتند؟
 
اين خبر بين دو نماز ظهر و عصر به اطلاع امام مى رسد. وقتى سفارت تسخير شد، حوالى ظهر بود. آقاى موسوى خوئينى ها با دفتر امام تماس مى گيرند. گويا وسط دو نماز ايشان مساله را با امام در ميان مى گذارد.
 
امام به حاج احمدآقا مى گويند بگوييد آنجا را نگه دارند. خوب جايى را گرفته اند. اين جملات نخستينى بود که از طرف امام رسيد و به دانشجوها خيلى روحيه داد و متوجه شدند که قضيه خيلى جدى تر است.حتى حاج احمدآقا گفته بود امام به طور عادى چنين کارى نمى کردند که وسط نمازشان بيايند به اين مساله بپردازند.
 
امام چند روز بعد از ماجرا باخبر شدند؟
 
اين مساله مربوط به همان روز است.
 
بيانيه رسمى چند روز بعد منتشر شد؟
 
يک روز بعد. به هر حال تا بيانيه تنظيم و آماده شود طبيعى است طول بکشد.
 
بيانيه چه روزى منتشر شد؟
 
يک روز بعد.
 
اين بيانيه مى توانست در کمتر از 3 يا 4 ساعت منتشر شود. آيا اتفاقى در اين 24 ساعت افتاد؟
 
فکر نمى کنم. شايد عده يى رفته باشند مخالفت هم کرده باشند. امام لحظه اول نظرشان را دادند و اين براى دانشجوها خيلى مهم بود.
 
ارتباط دانشجويان با آقاى موسوى خوئينى ها چگونه شکل گرفت؟ چرا از بين شخصيت هاى مطرحى چون دکتر بهشتى، آيت الله خامنه يى، هاشمى رفسنجانى و ديگران دانشجويان با آقاى خوئينى ها ارتباط گرفتند؟
 
آقاى موسوى خوئينى ها نماينده امام بودند در هيات 5 نفره يى که براى تحکيم وحدت حوزه و دانشگاه معرفى شده بود. دانشجويان به ايشان خيلى علاقه داشتند و ارتباط برقرار شده بود. علاوه بر اين، بقيه هم در دسترس نبودند.
 
آن موقع دانشجويان براى اشغال سفارت آمريکا با شوروى به جمع بندى نرسيدند. حتى آقاى احمدى نژاد که نماينده انجمن اسلامى دانشگاه علم و صنعت بود با اشغال سفارت آمريکا مخالفت مى کند. آيا آقاى موسوى براى اشغال سفارت آمريکا تاکيد خاصى داشت؟
 
خير، دانشجويان هدفشان مشخص بود. يعنى براى اين طيف از دانشجويان کاملاً مشخص بود که مشکل اصلى آمريکا است.
 
درباره شوروى چه نظرى وجود داشت؟
 
از نظر دانشجويان شوروى مثل آمريکا جايگاهى نداشت و تهديد اصلى نبود. آقاى موسوى خوئينى ها هم ديدگاه دانشجويان را تاييد کردند نه تاکيد.
 
پس مخالفت آقاى احمدى نژاد از چه منظر و تحليلى بود؟
 
اتفاقاً به اين نکته پرداخته شود بد نيست که طيفى از دانشجويان مسلمان با اين موضوع مخالفت کردند. در واقع خوب است که بررسى شود چرا فقط دو دانشگاه در تهران يعنى علم و صنعت و تربيت معلم مخالفت کردند.
 
چرا مخالفت کردند؟
 
آنان مى گفتند بايد سفارت شوروى را اشغال کرد و تحليل ايشان کاملاً مخالف تحليل دانشجويان بود و همين سرآغاز يک انشعاب شد. دانشجويان اين دو دانشگاه هيچ وقت جزء دانشجويان پيرو خط امام نبودند. البته بعدها اظهار تمايل کردند.
 
مگر تحليل افرادى نظير آقاى احمدى نژاد چه بود؟
 
من درجلسات نبودم از آقاى هاشمى (همسرم) شنيدم که ايشان به شدت مخالف بودند.
 
نظر شخصيت هاى ديگر جناح ها چه بود،چون برخى گفته بودند نماز در سفارت قبول نيست به خاطر اينکه آنجا را غصبى مى دانستند؟
 
البته من در کتابم اسمى نبرده ام اما برخى محتاطانه برخورد مى کردند. مثلاً آقاى قطب زاده از اول مخالف بود. بنى صدر تحفظ و نسبت به حکومت دانشجويان اعتراض داشت. شهيد بهشتى مخالف نبودند. در مجموع آنچه براى ما اهميت داشت تحليل امام بود و خيلى از آقايان وقتى تحليل شفاف امام را ديدند مقدارى نگاه خودشان را تعديل کردند و در عمل ما از طرف شوراى انقلاب مورد حمايت بوديم.
 
واکنش دانشجويان به سقوط دولت مهندس بازرگان چه بود؟
 
واکنش ها متفاوت بود. بعضى ها استقبال کردند و بعضى ها هم موضع ديگرى داشتند. اين گونه نبود که بچه ها خوشحال شوند چون بچه ها معتقد بودند مديريت اجرايى کشور را بايد يک مجموعه مقتدرى در اين شرايط حساس به دست بگيرد و اين خلأ مى توانست خطرناک باشد.
 
با توجه به اينکه بعد از سقوط دولت مهندس بازرگان بى ثباتى در سطح اجرايى کشور تا سال 60 ادامه داشت آيا اين تحليل دانشجويان غلط نبود؟
 
خير، غلط نبود.
 
چرا؟
 
به اين خاطر که عده يى که در آن دوره همفکر نبودند از قدرت کنار بودند. بالاخره نيروهايى مى آمدند که در آن شرايط دشوار به يک سرانجامى برسند.
 
اسنادى که در طول 444 روز حضور دانشجويان در سفارت امريکا در قالب کتاب منتشر مى شد دلالت بر اين دارد که هدف بدنام کردن يک جريان سياسى است. آيا در انتشار اسناد گزينشى عمل مى شد؟
 
خير، گزينشى عمل نمى شد.
 
پس چرا فقط اسناد مربوط به مذاکرات يک طيف را منتشر مى کرديد؟
 
چون ماهيت مباحث و مذاکرات متفاوت بود. حتى لحن مذاکرات متفاوت بود. ما براى انتشار اسناد شورايى داشتيم به عنوان شوراى انتشار اسناد. در آنجا اسناد مورد بحث قرار مى گرفت. بنابراين ما اسناد را مثل نص صريحى که در کشور بود انتشار مى داديم.
 
شاخص هايى که براساس آن اسناد را براى انتشار مشخص مى کرديد چه بود؟
 
اسنادى که روشن کننده خط توطئه ها بود. خطوطى بود که تحليل امام را هم شامل مى شد و نشان مى داد که آمريکا رسماً در حال دخالت در امور داخلى ايران است.
 
چرا فقط اسناد مربوط به مذاکرات افراد دولت موقت را منتشر مى کرديد؟
 
همه اسناد درباره دولت و وزراى دولت نبود. البته طيفى بودند که درگير معادلات آمريکا شده بودند و تعاملات آنها با سفارت و عناصر آمريکايى داخل ايران به نقطه غيرعادى رسيده بود.
 
با توجه به اينکه آمريکايى ها پيش بينى کرده بودند سفارت اشغال شود، فقط بخشى از اسناد را در داخل سفارت نگه داشته بودند. آيا شما به همه اسناد دسترسى پيدا کرديد؟
 
اسناد دسته دسته بود. بخشى فوق سرى بود. بخشى از اسناد رشته رشته شده بود و چند ماه طول کشيد که از آنها رمزگشايى شود. ما روى اسناد خيلى کار کرديم. بسيارى از اسناد به دستگاه قضايى داده شد تا پيگيرى شود.
 
آنچه درباره عباس امير انتظام اتفاق افتاد واقعيت داشت؟
 
بله، همه اسنادش وجود داشت. اتفاق خاصى نيفتاده است. دانشجوها که توان اين را نداشتند سندى را اضافه يا کم کنند.
 
قبل از اشغال برخى از اسناد را از سفارت بيرون نبرده بودند؟
 
به هر حال آقاى سوليوان خيلى تلاش کرد که آمريکا شاه را راه ندهد. بنابراين سفارت دست نخورده بود و آنها آمادگى اشغال نداشتند.
 
مگر سفارت قبلاً اشغال نشده بود؟
 
نه به اين صورت. آنها مطمئن بودند که به اين مرحله نخواهد رسيد. خيلى هم مقاومت کردند و يقين داشتند که اسنادى که در 4 بشکه رشته رشته جاسازى شده بود به دست کسى نخواهد رسيد.اينها از توهماتى است که برخى آقايان مطرح مى کنند که به نظر من هيچ پايه و اساسى ندارد.
 
اسناد درباره همه کس و همه چيز بود منتها بعضى از اسناد اصلاً جهت دار نبود که لازم باشد افشا شود. مثلاً سندى بود که آقاى بهشتى رفته در جلسه يى و اين صحبت ها را داشته است.
 
مثلاً يک خبر بود. هيچ چيزى از آن سند که شما فکر کنيد اين آدم وارد معادلاتى شده که مى خواهد منافع مردم را زير سوال ببرد يا در صحبت هايش احترام مردم را ناديده بگيرد، نبود.
 
در تعدادى از اسناد هم بود. در مقابل سندى بود که آدمى وجود داشت که تمام جزئيات منزل امام را در اختيار سفارت گذاشته بود. هر کس اين اسناد را بخواند مى فهمد مساله غيرعادى است.
 
سفارت آمريکا يک سفارتخانه کوچک نبود. آنها با همه ارتباط داشتند. مذاکرات زيادى هم داشتند اما اسناد مربوط به مذاکرات طيف دولت موقت را منتشر کرديد. چرا؟
 
چون اينها حاکم بودند. اينها در دولت بودند و ارتباطشان متفاوت بود. دولت موقت خيلى خوش بين بود. من نمى خواهم بگويم خدايى نکرده در کارها دست داشتند اصلاً اين بحث ها نيست. مى خواهم بگويم خيلى خوش بين بودند. در آن شرايطى که آمريکا دنبال اين بود که هژمونى از دست رفته اش را برگرداند، آن خوش بينى به موقع نبود.
 
بنابراين اختلاف شما با دولت موقت اختلاف سليقه يى بود؟
 
البته اسناد نشان داد که مسائل پيچيده تر از اين بود. نوع دخالت آمريکا خيلى نزديک به تحليل هاى دانشجويان بود و خيلى از اتفاقات ممکن بود در ادامه اين جريان رخ دهد. تحليل امام هم همين بود. جنگ هم به نظر من اجتناب ناپذير بود. اشغال سفارت آمريکا مساله جنگ را تشديد کرد. آمريکا انقلاب ايران را نپذيرفته بود و براى محدود کردن آن برنامه ريزى کرد و يکى از برنامه هايش جنگ بود.
 
خانم ابتکار، ماجراى تظاهرات هاى مقابل سفارت چه بود. جدا از تظاهرات حمايت آميز مردمى، برخى معتقدند حزب توده از اين فضا به نفع خود استفاده مى کرد و حتى صحنه گردان بود. شما از ماجراهاى بيرون سفارت خبر داشتيد؟
 
حزب توده خيلى تلاش کرد خودش را به اين مساله وصل کند. سازمان مجاهدين خلق (منافقين) هم تلاش هايى کردند. حتى مدتى نهضت آزادى هم بدش نمى آمد به اين مساله ربط پيدا کند. چون يک مرتبه محبوبيت دانشجويان آنقدر زياد شد که همه دوست داشتند خودشان را به اين اتفاق وصل کنند. مخصوصاً حزب توده، اما اينکه هدايت اين کار را داشته باشند درست نيست.حمايت از اقدام دانشجويان نشأت گرفته از حس درونى مردم بود. همه اقشار مى آمدند و تاييد و تشويق مى کردند. اينکه عده يى بخواهند بهره بردارى کنند مساله ديگرى است.
 
مثلاً انحلال گروه دانشجويان پيرو خط امام حرکت بسيار زيرکانه يى بود براى جلوگيرى از سوءاستفاده از گروگانگيري. شما نگاه کنيد نه در آغاز، نه حين انجام کار و نه در پايان، امکان بهره بردارى سياسى از اين حرکت براى هيچ گروهى پيش نيامد.
 
از نظر شما بين دو کشور ايران و آمريکا کدام يک از اين حادثه منفعت بيشترى برد؟
 
من اين معادله را مى دانم که هم سود داشت و هم هزينه. هزينه هاى زيادى که بر ما تحميل شد را نمى توانيم انکار کنيم. تسخير سفارت يک حرکت انقلابى و سرود رهايى بود که نسلى از جوانان ايرانى خواندند و جلو رفتند اما همين سرود براى کشور هزينه هم داشت. با اين اوصاف اگر در مقابل، آسيب هايى که مى توانست پيش بيايد مانند آنچه بر سر آلنده در شيلى آمد يا آنچه خود ما در کودتاى 28 مرداد تجربه کرديم، را در نظر بگيريم اين حرکت در مجموع حرکتى از روى بصيرت و معرفت بود.
 
حمايت حضرت امام هم نشان دهنده نگاه روشن ايشان نسبت به آينده انقلاب بود و اگر امروز مى بينيم اين دشمنى ادامه دارد قطعاً ريشه آن بحث 13 آبان نيست. آثار آن هنوز وجود دارد ولى نقطه آغاز مناقشه نيست. نقطه آغاز مناقشه ماهيت استقلال طلبى و آزادى خواهى انقلاب است. اينکه ايران الگويى مى شود که در مقابل قدرت آمريکا ايستاد ،مشکل اصلى براى آمريکا شد.
 
بنابراين از اين حادثه اظهار تاسف نمى کنيد؟
 
از اين واقعه خير. چون در ظرف زمانى خودش تصميم درستى بود. دانشجويان براساس بصيرتشان تصميم گرفتند و پشت ذهن شان مساله خاصى نبود جز اينکه براى کشور اقدامى کنند.
 
پس شما از چه چيز متاسف هستيد؟
 
از اينکه آمريکا نتوانست از فرصت انقلاب ايران استفاده کند و تغيير موضع بدهد. چون اصل و مبانى انقلاب ايران به انقلاب مردم آمريکا خيلى به هم نزديک بود. چرا آمريکا نبايد اين مفهوم را درک کند؟، آمريکا خيلى راحت مى توانست تغيير موضع خودش را نسبت به ايران بيان کند. تاسف ما از اين بابت است که چرا هيات حاکمه آمريکا تا امروز هم نتوانسته اين مفهوم را درک کند.
 
يکى از پيامدهاى مهم اشغال سفارت علاوه بر سقوط دولت مهندس بازرگان، سقوط دولت کارتر به عنوان يک رئيس جمهور دموکرات در برابر ريگان جمهوريخواه بود. دکتر يزدى اخيراً در نماز عيد فطر ملى - مذهبى ها اعلام کرد که شخصى در فرودگاه مهرآباد تا مطمئن نشد کارتر از کاخ سفيد بيرون آمده و ريگان رئيس جمهور شده اجازه پرواز هواپيما را نداد. اين مساله چه بود؟
 
من در کتابم با عنوان «تسخير» از اين ماجرا به عنوان سورپرايز اکتبر اشاره کرده ام. آيا هماهنگى صورت گرفته بود، نمى دانم. چون امام گفته بود که هر چقدر مى توانيد امتياز بگيريد فرقى هم نمى کرد دموکرات يا جمهوريخواه.
 
اينکه جمهوريخواهان امتيازاتى دادند تا مساله گروگانگيرى به نفع آنها تمام شود يا دست کم به نفع کارتر تمام نشود اين پرسشى بود که من هم نتوانستم به نتيجه يى برسم.
 
محافل داخلى مى گويند چنين چيزى نبوده، محافل خارجى هم چيزى در اين باره نمى گويند چون از نظر آنها جنجال و فضاحت بود. اما اين هماهنگى برنامه ريزى شده بود يا نه، من شواهدى ندارم. مقالاتى هم نوشته شد که نمى توان به آن خيلى استناد کرد.
 
تحليل خود شما چيست؟
 
من حسم اين است که همزمانى خيلى قشنگى اتفاق افتاده. شما اين را ناديده نگيريد که کارتر کسى بود که فاجعه 17 شهريور را تاييد کرد.
 
آيا به درازا کشاندن ماجراى گروگانگيرى براى پيروزى جمهوريخواهان بود؟
 
مذاکرات در اختيار مجلس بود و دانشجويان در اين مساله نقشى نداشتند. شما کارتر را اينگونه نبينيد. آن موقع از شاه حمايت مى کرد.
 
تسخير سفارت، دولت بازرگان را سرنگون کرد و انتشار اسناد اين جريان را براى هميشه از ورود به قدرت دور. آيا فکر مى کرديد نتيجه اقدامات شما در مسائل داخلى وضعيتى بشود که الان شاهد آنيم؟
 
در اينکه دانشجويان نقد شديدى به دولت بازرگان داشتند ترديدى نيست و اينکه به قصد سقوط دولت تسخير سفارت را طراحى و اجرا کرده باشند، من مطمئن نيستم. به هرحال اين مجموعه هيچ گاه از نظام جدا نشدند و همان دانشجويان اعتقاد دارند که اين مجموعه بايد با همه ملاحظات امکان ورود به رقابت ها را داشته باشند.
 
چرا زمانى که در دهه 60 در قدرت بوديد اين ديدگاه را دنبال نکرديد؟
 
ما در دهه 60 در قدرت نبوديم.

نظر شما :