بدرود فلسطین

۰۱ آذر ۱۳۸۹ | ۲۱:۵۷ کد : ۹۴۱۲ اقتصاد و انرژی
هر کس که به بی‌عدالتی گروهی در حق گروهی دیگر تن می‌دهد استمالت‌جو نامیده می‌شود. هر کس که صلح را به هر قیمتی، چه برسد به سه میلیارد دلار رشوه به طرف مقصر، می‌پذیرد استمالت‌جو نامیده می‌شود. يادداشتى از رابرت فيسک، ستون‌نويس روزنامه اينديپندنت
بدرود فلسطین

ديپلماسى ايرانى: رشوه آمریکا به اسرائیل، و بی‌میلی این کشور به پذیرش آن در برابر دست برداشتن موقت از دزدیدن اموال شخصی دیگران، در هر کشور دیگری که بود مضحک قلمداد می‌شد. هواپیماهای بمب‌افکن به ارزش سه میلیارد دلار صرفاً در برابر 90 روز توقف ساخت و ساز در کرانه باختری؟ حتی بیت‌المقدس شرقی هم جزئی از این معامله نیست. پس به آخرین فرصت انتخاب ناحیه شرقی این شهر مقدس به عنوان پایتخت فلسطین بدرود بگوییم. بنیامین نتانیاهو اگر میل دارد می‌تواند به شهرک‌سازی پرسروصدا بر روی زمین‌های عربی ادامه دهد. در دنیای معقولی که تصور می‌کنیم در آن زندگی می‌کنیم، تنها یک واژه می‌تواند پیشنهاد باراک اوباما را توصیف کند: استمالت، کلمه‌ای که اربابان ما معمولاً آن را به گونه‌ای تحقیرآمیز به کار می‌برند.

هر کس که به بی‌عدالتی گروهی در حق گروهی دیگر تن می‌دهد استمالت‌جو نامیده می‌شود. هر کس که صلح را به هر قیمتی، چه برسد به سه میلیارد دلار رشوه به طرف مقصر، می‌پذیرد استمالت‌جو نامیده می‌شود. هر کس که حاضر نیست پیامدهای دفاع از اصول اخلاقی بین‌المللی و ایستادن در برابر طمع به قلمرو دیگران را بپذیرد استمالت‌جو نامیده می‌شود. روزگاری، آن کسانی از ما که خواهان اشغال افغانستان نبودند استمالت‌جو نامیده شدند. به کسانی از ما که خواستار اشغال عراق نبودند نیز انگ استمالت‌جو زده شد. اما این دقیقاً همان کاری است که اوباما با حرکت رقت‌برانگیز و ناباورانه خود -و خواهش و التماس از نتانیاهو برای اینکه فقط 90 روز به قوانین بین‌المللی احترام بگذارد- انجام داده است. اوباما آدم استمالت‌جویی است.

این واقعیت که غرب و نخبگان سیاسی و مطبوعاتی آن –از جمله نیویورک تایمز که روز به روز بدنام‌تر می‌شود- این مسخره‌بازی را جدی می‌گیرند – گویی که واقعاً «گام»ی دیگر در راه «فرایند صلح» برداشته شده است- و آن را «بازگشت به مسیر اصلی [مذاکرات]» می‌خوانند، خود معیاری است که نشان می‌دهد ما چگونه عقل خود را در مورد خاورمیانه تعطیل کرده‌ایم.

این نشانه‌ای از آن است که آمریکا (و اروپا، به خاطر خودداری‌اش از محکوم کردن این بی‌خردی) هراس از اسرائیل را تا کجا در دل خود راه داده‌اند و ترس از حامیان اسرائیل در کنگره و سنا چگونه در دل اوباما رخنه کرده است.

سه میلیارد دلار برای سه ماه یعنی یک میلیارد دلار در هر ماه برای متوقف ساختن ساخت و سازهای اسرائیل، یعنی نیم میلیارد دلار در هر دوهفته، یعنی 500 میلیون دلار در هفته، یعنی 71،428،571 دلار در روز، 2،976،190 دلار در ساعت یا 49،603 دلار در دقیقه. و در کنار این خمره طلا واشنگتن کماکان به وتو کردن همه قطعنامه‌های ضداسرائیلی در سازمان ملل ادامه خواهد داد و مانع از آن خواهد شد که «فلسطین» به عنوان یک کشور اعلام موجودیت کند. این حجم پول کافی است که یک کشور را وادار به عقب‌نشینی نظامی کند، چه برسد به آنکه لطف کند و فقط برای 90 روز از ساخت و ساز غیرقانونی دست بکشد، در حالی که با شدت تمام در بیت‌المقدس به شهرک‌سازی ادامه می‌دهد.

روایت هیلاری کلینتون از این مسخره‌بازی اگر خنده‌دار نباشد قطعاً حزن‌انگیز است. بر اساس تقریر قلم هوشمند «راجر کوهن»، ستون‌نویس نیویورک‌تایمز، بانو کلینتون خودش را قانع کرده است که کشور فلسطین «موجودیتی قابل حصول، اجتناب‌ناپذیر و سازگار با امنیت اسرائیل» است. چه چیزی باعث شده است مادمازل کلینتون این مسئله را بپذیرد؟ عجب! در سفری به «پایتخت» ساختگی فلسطین، رام‌الله، در سال گذشته، نگاه او به شهرک‌های یهودی‌نشین افتاده است –به گفته یکی از همراهانش «بی‌رحمی [حضور] این شهرک‌ها کاملاً به چشم می‌آید»- اما تصور کرده است که کاروانش توسط ارتش اسرائیل محافظت می‌شود چون «خیلی حرفه‌ای بوده‌اند». و بعد...بدانید و آگاه باشید! محافظانش نظامیان فلسطینی بوده‌اند –در «یونیفرم‌های حرفه‌ای»- و تمام این مسائل باعث تغییر نگاه مادمازل شده است!

گذشته از این واقعیت که ارتش اسرائیل از دسته‌ای از اراذل و اوباش تشکیل شده است، و البته ارتش فلسطین هم این‌گونه است، به گفته کوهن اتفاقی که «در راه رام‌الله» برای خانم کلینتون افتاد باعث شده است که هواداران او متوجه شوند که «فلسطینیان از غصه خوردن و شاخ و برگ دادن به مصائب خود و مظلوم‌نمایی گذر کرده‌اند و رو به فرهنگ عمل‌گرایی و نهادسازی آورده‌اند». سلام فیاض، «نخست وزیر» فلسطینیان که تحصیل‌کرده آمریکاست –و از این جهت آلت دست مطمئنی به شمار می‌آید- هم «توسعه را بر غر زدن، راه‌سازی را بر یاوه‌سرایی و امنیت را بر همه چیزهای دیگر» مقدم داشته است.

فلسطینیان رنجور و تهی‌دست، که سرزمینشان 43 سال است که به دست ارتشی بی‌رحم اشغال شده است، در کنار پسرعموهایشان در کرانه باختری که بیش از 62 سال است بی‌خانمان مانده‌اند، بالاخره دست از یاوه‌سرایی، غر زدن، تأسف خوردن به حال خویش و فیلم بازی کردن دست برداشته‌اند تا در نهایت به تنها امر مهم موجود احترام بگذارند: نه عدالت، و نه دمکراسی، بلکه تنها خدایی که اکنون مسیحیان، یهودیان و مسلمانان باید او را عبادت کنند: امنیت.

بله، فلسطینیان بالاخره به انجمن اخّوت نوع بشر پیوسته‌اند. اسرائیل بالاخره امن خواهد شد. اینکه این روایت بچگانه انگیزه زنی شده است که 11 سال پیش به ما می‌گفت بیت المقدس «پایتخت ابدی و تقسیم‌ناپذیر اسرائیل» است، نشان می‌دهد که درگیری اسرائیل و فلسطین اکنون به نقطه اوج خود رسیده است: خیانت‌بارترین لحظه، لحظه نهایی. و اگر نتانیاهو اندکی عقل داشته باشد -از نوع صهیونیستی و توسعه‌طلبانه‌اش- 90 روز منتظر خواهد ماند و بعد به ریش ایالات متحده خواهد خندید. در این سه ماه «خوش‌اخلاقی»، فلسطینیان البته باید دندان به جگر بگذارند و بر سر میز «صلح»ی بنشینند که در مورد مرزهای آینده اسرائیل و «فلسطین» تصمیم خواهد گرفت. اما از آنجا که 62 درصد کرانه باختری در تصرف اسرائیل است، برای سلام فیاض و رفقایش تنها 10.9 درصد از فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا باقی می‌ماند که در مورد آن مذاکره کنند.

و با هزینه 827 دلار در ثانیه‌ای که می‌شود، بهتر است که فلسطینی‌ها پاچه‌خواری را از همین آغاز کنند. آنها این کار را خواهند کرد. همه ما باید از شرم سر به زیر بیفکنیم، اما این کار را نخواهیم کرد.

دیگر بحث مردم در میان نیست، بحث نمایش دادن است. دیگر بحث عدالت در میان نیست، بحث «امنیت» است. و بحث پول. پول خیلی خیلی زیاد. بدرود فلسطین.

* استمالت (Appeasement) در حوزه روابط دیپلماتیک واژه‌ای با بار معنایی عموماً منفی است. این واژه برای توصیف تلاش‌هایی بکار می‌رود که به منظور درگیری از جنگ، سعی در دادن امتیاز به طرف قوی‌تر دارند.


نظر شما :