نومحافظهکاران از دیروز تا امروز-بخش سوم
جایگاه دین در آمریکا و اندیشههای نومحافظهکاران
ديپلماسى ايرانى: در ادامه بررسی روند تشکیل و به قدرت رسیدن نومحافظهکاران در آمریکا، در این مطلب که در ادامه دو مطلب گذشته یعنی نومحافظهکاران از کجا آمدهاند؟ و اندیشههای تاثیرگذار بر نومحافظهکاران، به بررسی جایگاه دین در اندیشههای آنها پرداخته میشود.
در بررسی ایدئولوژی نومحافظهکاران شاید بیش از هر چیز پرداختن به نوع نگرش آنها به مذهب اهميت داشته باشد، چرا که آشنایی با نوع نگرش آنها به این مقوله کلید پاسخ پرسشهایی همچون چرایی شدت یافتن حمایت همه جانبه آمریکا از اسرائیل در دوران ریاست جمهوری جورج واکر بوش، به کار بردن ادبیات مذهبی در سخنرانیها و موضعگیریهای سیاسی از جمله تقسیمبندی دنیا به خیر و شر و مهمتر از همه چرایی تدوین طرحی به نام «طرح خاورمیانه بزرگ» است.
این اعتقاد را بسیاری از تحلیلگران سیاسی نیز دارند، به طور مثال مرداد ماه سال 1384 نیز شبکه العربیه در میزگردی به بررس این طرح پرداخت که «آمریکا چگونه مذهبی شد؟» در آن میزگرد امین قموریه، دبیر تحریریه روزنامه البیان نیز تاکید کرد که "این برای نخستین بار است که تحرکات مذهبی - سیاسی را میبینیم و ملاحظه کردهایم، این مذهب است که سیاست را سمت و سو میدهد. به طوری که باعث میشود، ریاست جمهوری این کشور را فردی اشغال کند که فارغ التحصیل مدرسه مذهبی خاصی است. به نظر من فقط شناخت تحرکات سیاسی ایالات متحده کافی نیست، بلکه باید به عامل مذهب نیز توجه داشت. چون عامل بسیار مهمی به شمار میآید و از آنجا که منطقه ما جزء مناطقی است که مد نظر آمریکاست بنابراین بازشناسی این عوامل بسیار مهم است." 1
پیروان دین مسیح به سه دسته کاملا مجزا شامل کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان تقسیم بندی شدهاند که کشورهای جنوب اروپا و آمریکای لاتین عمدتاً کاتولیک، کشورهای شمال اروپا و ایالات متحده آمریکا پروتستان و پیروان کلیسای ارتدکس در اروپای شرقی هستند.
اما در یک قرن گذشته جریان جدیدی به نام «مکتب نوظهور مبلغان انجیل» در بین پروتستانها قدرت زیادی پیدا کرده است، قبل از جنگ جهانی دوم این مکتب نوظهور به بنیادگرایی معروف و شعار آنها بازگشت به انجیل و تغییر جامعه با تحول فرهنگی بود و هدف آنها به وجود آوردن حکومت در آمریکا بر مبنای بنیادهای انجیل بود.
بعد از جنگ جهانی دوم بنیادگرایان آمریکایی خود را مبلغان انجیل معرفی کردند و با استفاده گسترده از وسایل ارتباطات جمعی توانستند در جامعه آمریکا نفوذ فراوانی به دست آورند و اکنون این جریان، قدرتمندترین و فعالترین تشکیلات دینی در آمریکا محسوب میشود و در مراکز سیاسی این کشور نفوذ دارد.
یکی از ویژگیهای جریان فوق این است که وابسته به فرقهها یا کلیسای پروتستان نیست، بلکه اعضای تمامی فرقهها و کلیسای پروتستان عضو این جریان دینی هستند، مسیحی کردن سایر اقوام غیرمسیحی با تبلیغات گسترده یکی دیگر از اهداف این جریان است.
جامعه آمریکا نیز بر خلاف تصور عامه، جامعهای مذهبی به شمار میرود. بر اساس نظرسنجی مرکز معتبر تحقیقاتی «گالوپ»، 82 درصد آمریکاییها خود را به عنوان مسیحی معرفی کردهاند که از این میان 51 درصد پروتستان، 5 درصد مسیحی غیر پروتستان، 23درصد کاتولیک، 3 درصد سایر فرقههای مسیحیت و 2 مورمون هستند.
این موسسه در این نظرسنجی اعلام کرد که از آنجا که 11درصد مصاحبه شوندگان هیچ مذهبی برای خود قائل نبودند و 2 درصد دیگر پاسخی ندادند، برداشت گالوپ آن است که 90 درصد آمریکاییها مسیحی هستند.
در بخش دیگری از این نظرسنجی به تغییرات تاریخی درصد حضور مردم در کلیسا پرداخته شده است؛ سالهای پایانی دهه حاضر و در مرحله دیگری، در دوره بعد از دهه 70، میزان جمعیت عضو کلیسا کاهش یافته است. در نظرسنجی 1937 گالوپ، 73 درصد آمریکاییها اعلام کردند که عضو کلیسا هستند که این میزان در دهههای 40 و 50 و 60 حدود 70 درصد باقی ماند و از 2002، عضویت کلیسا بین 63 تا 65درصد بوده است.
با این توضیح، پاسخهای ارائه شده به پرسشنامه چند گزینهای با گزینههای یک بار در ماه، به ندرت و هرگز نشان داد تنها 17 درصد آمریکاییها هرگز در کلیسا حاضر نمیشوند. به عبارت دیگر، 80 درصد آمریکاییها حداقل به ندرت در کلیسا یا سایر فعالیتهای مذهبی حاضر میشوند.
همچنین در این نظرسنجی که در سال 2007 انجام شد، 56 درصد آمریکاییها اعلام کردهاند که مذهب در زندگی آنها خیلی مهم است و تنها 17درصد اعلام کردهاند که مذهب در زندگی شان خیلی مهم نیست.
درمورد تأثیرات اجتماعی مذهب نیز 32 درصد آمریکاییها در سال 2007 اعلام کردند که مذهب تأثیر فزایندهای در جامعه دارد و 61 درصد معتقدند که مذهب تأثیر کاهندهای در جامعه دارد، در حالی که باقی مصاحبه شوندگان معتقدند هیچ تغییری در تأثیر مذهب مشاهده نمیکنند، و یا از ارائه پاسخ امتناع کردهاند.
جالب آنکه در 1957، 79 درصد آمریکاییها مذهب را دارای تأثیر فزاینده میدانستند. در 2001 اندکی بعد از حادثه 11سپتامبر، 71درصد آمریکاییها مذهب را دارای تأثیر فزاینده در جامعه دانستند اما در 2003، این میزان به 30 درصد کاهش یافت و در سالهای اخیر به 32درصد تنزل یافته است.2
از دیگر نکات قابل توجه در مورد اعتقادات مدهبی جامعه آمریکایی میتوان به این نکته اشاره کرد که "در سال 1998 در جامعه آمریکایی بیش از 179میلیارد دلار صدقه و خیرات داده شد که از این میزان بیش از 42 درصد آن به نهادها و سازمانهای مذهبی تعلق گرفت در حالی که فقط 9 درصد به سازمانهای هنری و 9/2 درصد به سازمانهای محیط زیستی تعلق گرفت. در جامعه آمریکایی بیش از سیصدهزار محل گردهمایی مذهبی وجود دارد و در این جامعه فراصنعتی و مملو از نمادهای ترقی و توسعه بیشترین میزان کلیسا به جمعیت در مقام مقایسه با تمامی کشورهای غربی وجود دارد. از هر چهار نفر بزرگسال آمریکایی که در شبکه اینترنت به جستجو مشغول هستند به دنبال مطالب مذهبی میگردند." 3
در چنین جامعهای که نقش مذهب پررنگ است سیاستمدارن به خوبی میتوانند از احساسات و اعتقادات مذهبی مردم در جهت پیشبرد منافع خود استفاده کنند، "بسیاری از نومحافظهکاران آمریکا نیز به لحاظ دینی، مسیحی، پروتستان به شمار میآیند و از نظر کارشناسان سیاسی به راست مسیحی یا صهیونیستهای انجیلی گرایش دارند."4
اکثرا بر این اعتقادند که "این افراد به شدت مذهبی و حتی به تعبیری بنیادگرا هستند و در عین اعتقاد به مبانی مسیحیت به نوعی همخوانی دین با سیاست نیز اعتقاد دارند. برای مثال به یکجانبهگرائی در مسائل بینالمللی معتقد هستند، جدال دائمی بین خیر و شر در همه عرصهها حتی در عرصه سیاسی را باور دارند، طرفدار حمایت از شرکتهای بزرگ نفتی و تسلیحاتی توسط سیاستگذاران آمریکا هستند و از بقای اسرائیل در سرزمینهای اشغالی حمایت میکنند." 5
اما پافشاری نومحافظهکاران بر حمایت همه جانبه از اسرائیل نیز ناشی از اعتقادات مذهبی آنهاست، چه آنکه معتقدند "حمایت مسیحیان نومحافظهکار از اسرائیل مبتنی بر جهان بینی مذهبی آنان است. بر اساس این جهانبینی، حمایت از اسرائیل دارای مبانی انجیلی بوده و ایجاد جامعه یهودیان و تشکیل اسرائیل زمینه ساز رجعت مسیح است. در واقع تشکیل یک کشور یهودی و بازسازی معابد باستانی قوم یهود پیش شرط بازگشت ثانوی مسیح تلقی میشود. بر مبنای این اعتقاد، مسیحیان اگر نمیخواهند مانع اجرای طرح بزرگ خدا باشند باید از موجودیت اسرائیل پشتیبانی کنند. به عبارت دیگر از نظر این گروه از مسیحیان، اسرائیل ارض مقدس است و یهود قومی است که خدا با آن عهد و پیمان بسته است ." 6
در واقع تفاوت اساسی بین کلسیای کاتولیکها و کلیسای انجیلی در ایالات متحده که حدود چهل تا پنجاه فرقه و شاخه دارد در برنامههای سیاسی این دو کلیساست، "انجیلیها و بهویژه گروه تدبیریها در آمریکا اعتقاد دارند باید بازگشت مسیح به جهان را تسهیل کرد و بازگشت مسیح به جهان صورت نمیگیرد جز با پیوستن به ملت یهود، چون مسیح عنصری از ملت یهود و یهودی است و با اینکه بخشی از یهودیان اکنون در اسرائیل مستقر هستند، اما باید مابقی یهودیان جهان نیز به ایشان ملحق شوند. این باعث شده است تا صهیونیستها ایدئولوژی خویش را با انجیلیها درآمیزند و بگویند بازگشت مسیح ممکن نخواهد شد مگر با ساخت هیکل، به همین دلیل ملاحظه میکنیم دو طرف به توافق رسیدهاند، بازگشت مسیح ممکن نخواهد شد مگر با ساخت هیکل.
پس از آن و بر اساس گفتههای عهد قدیم میبایست یهود بر بابل حاکم شوند و در بابل کوهی از طلا وجود دارد و هنگامی که مسیح بازگردد باید راه و مسیر او با طلا مفروش شده باشد. چه بسا از اینجا میتوان دریافت که چرا آثار باستانی بابل مورد دستبرد قرار گرفت." 7
آنها برای رجعت مسیح (ع) سه پیش شرط را عنوان کردهاند که این شرطها عبارتند از "احیای سرزمین یهود (اسرائیل)، تملک بیت المقدس توسط یهود و بازسازی معابد باستانی یهودیان."
این قبیل پیروان کلیسای پروتستان معتقدند برای ظهور دوباره مسیح باید چند خواسته مسیح را که در تفاسیر انجیل در قرن بیستم به عنوان پیشگویی بیان شده، عملی کنند. این جریان نوظهور در پروتستانیسم با عنوان «صهیونیسم مسیحی» شهرت دارد که یک پدیده جدید دینی سیاسی در مسیحیت است. که برای اولین بار توسط کلیسای انگلیس در اواخر قرن نوزدهم میلادی به وجود آمد. پروتستانهای مقیم آمریکا و انگلیس این جریان نوظهور را «عملی کردن خواستههای مسیح» و «عملی کردن پیشگوییهای انجیل» نیز مینامند." 8
معتقدان به این مکتب همچنین عقیده دارند که حوادثی باید به وقوع بپیوندد تا مسیح دوباره ظهور کند و پیروان این مکتب وظیفه دینی دارند برای تسریع در عملی شدن این حوادث کوشش کنند. حوادثی که به زعم آنها باید عملی شوند، عبارتند از:
1- یهودیان از سراسر جهان باید به فلسطین آورده شوند و کشور اسرائیل در گسترهای از رودخانه نیل تا رودخانه فرات به وجود آید در این صورت یهودیانی که به اسرائیل مهاجرت کنند اهل نجات خواهند بود.
2- یهودیان باید دو مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس را منهدم کنند و به جای این دو مسجد مقدس مسلمانان، معبد بزرگ را بنا کنند.
3- روزی که یهودیان مسجد اقصی و مسجد صخره را در بیت المقدس منهدم کنند، جنگ نهائی مقدس (آرماگدون) به رهبری آمریکا و انگلیس آغاز شده، در این جنگ جهانی تمام جهان نابود خواهد شد.
4- روزی که جنگ آرماگدون آغاز شود، تمامی مسیحیان پیرو اعتقادات «عملی کردن خواستههای مسیح» که دوباره تولد یافتهاند مسیح را خواهند دید و توسط یک سفینه عظیم از دنیا به بهشت منتقل میشوند و از آنجا همراه با مسیح نظارهگر نابودی جهان خواهند بود.
5- در جنگ آرماگدون زمانی که ضد مسیح (دجال) درحال دستیابی به پیروزی است، مسیح همراه مسیحیان دوباره تولد یافته در جهان ظهور خواهد کرد و نیروهای ضد مسیح را در پایان این جنگ مقدس شکست میدهد. او حکومت جهانی خود را با مرکزیت بیت المقدس برپا خواهد ساخت و معبدی که به جای مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس ساخته شده محل حکومت جهانی مسیح خواهد بود.
6- دولت صهیونیستی اسرائیل با کمک آمریکا و انگلیس مسجد القصی و مسجد صخره در بیت المقدس را نابود خواهد کرد و معبد بزرگ آنان دراین مکان ساخته خواهد شد و این رسالت مقدس به عهده آنهاست.
7- این حادثه پس از سال 2000 میلادی حتماً اتفاق خواهد افتاد.
8- قبل از آغاز جنگ آرماگدون، رعب و وحشت جامعه آمریکا را فراخواهد گرفت.
9- قبل از ظهور دوباره مسیح، صلح در جهان هیچ معنی ندارد و مسیحیان برای تسریع در ظهور مسیح باید مقدمات جنگ آرماگدون و نابودی جهان را فراهم کنند.
در عین حال مسیحیان راست در آمریکا و انگلیس اعتقاد دارند که مسیح در امور خاورمیانه همواره به سود دولت اسرائیل مداخله کرده است و معتقدند که خواست دولت اسرائیل در حقیقت خواست مسیح است و مذاکرات صلح در خاورمیانه بیهوده است و تاسیس کشور اسرائیل بزرگ از رودخانه نیل تا رودخانه فرات خواسته مسیح است که به زودی عملی خواهد شد.
اما آنچه در این میان حائز اهمیت است این است که مردان تاثیرگذار و مهرههای اصلی دولت جورج واکر بوش و نومحافظهکاران را یهودیان و یا افراد نزدیک به یهودیان تشکیل میدادند.
ادامه دارد...
منابع:
1آمريکا چگونه مذهبى شد؟، ماهنامه موعود، شماره 52
2 این آمار استخراج شده از مقاله «مذهب در آمریکا»، منتشر شده در سایت مطالعات آمریکا در تاریخ 18دی 1386 می باشد
3 حسین دهشیار ، سیاست خارجی آمریکا بعد از یازدهم سپتامبر، (تهران:نشر خط سوم، 1386)، آمریکای لیبرال و مذهب نواز، صفحه68
4 روزنامه کیهان، 24 شهریور1382، صفحه 10
5مسعود آرائی نیا، مبانی دینی رفتار و فرهنگ سیاسی راست افراطی در اسرائیل، فصلنامه مطالعات منطقهای، جلد ششم، 1380
6 روزنامه کیهان، 24 شهریور1382، صفحه 12
7 فيصل حبون، نويسنده و محقق سياسى در پاريس، میزگرد تلویزویونی شبکه العربیه، مترجم قبس زعفرانى منتشر شده در ماهنامه موعود شماره52
8 رجعت مسیح, روزنامه همشهری،12آذرماه1382، صفحه 12
نظر شما :