تروريسم جزئى از ذات نظام سرمايه دارى است
ديپلماسى ايرانى: بعد از ارسال بسته هاى حاوى بمب براى مقامات ايالات متحده، اين بار نوبت مقامات و سفارت خانه هاى اروپايى در يونان بود تا هدف تهديدات تروريستى قرار گيرند. اروپا و امريکا که اکنون دوران رکود اقتصادى را مى گذرانند، اخيرا با مشکلات امنيتى زيادى نيز مواجه شده اند. ديپلماسى ايرانى گسترش تهديدهاى تروريستى در جهان را در گفت و گو با اسماعيل بشرى، کارشناس خلع سلاح و پژوهشگر مرکز تحقيقات استراتژيک بررسى کرده است.
اخيرا شاهد تهديدهاى تروريستى زيادى در اروپا و امريکا بوده ايم. دامنه اين تهديدات به يونان هم کشيده شده است و در سفارت خانه هاى کشورهاى مختلف بمب هايى کشف و خنثى شده است. اين تهديدهاى تروريستى چرا انجام مى شود و عاملان آن ها چه کسانى هستند؟
بايد تفکيکى ميان عاملان حملات تروريستى در يونان و عاملان تهديدهاى تروريستى در اروپا و امريکا قائل شد.
حمله هاى تروريستى اخير در يونان به سفارت هاى کشورهاى اروپايى در اين کشور، بيشتر جنبه ايذايى داشته است. ميزان قدرت انفجارى بسته هاى ارسالى آن قدر نبود که بتواند آسيب جدى به اشخاص نزديک آن وارد کند. بنابراين عاملان و برنامه ريزان اين برنامه هاى تروريستى بيشتر قصد رعب و وحشت داشته اند و مى خواستند نشان دهند که مخالفت هايى با سياست هاى فعلى وجود دارد.
اما عاملان حملات تروريستى در يونان، بيشتر گروه هاى چپ گرا هستند. گروه هاى چپ گرا از قبل هم در يونان پايگاه داشته اند. بعد از جنگ جهانى دوم گروه هاى چپ گرا در يونان قدرت داشتند و نزديک بود به کشورهاى بلوک شرق بپيوندد. اما با معامله اى که بين قدرت هاى جهانى انجام شد، اين کشورها در زمره کشورهاى بلوک غرب باقى ماند. بنابراين گروه هاى چپ گرا در يونان نفوذ زيادى دارند.
درباره محموله هايى که از يمن به امريکا ارسال شده بود هم بايد گفت که بمب هاى جاسازى شده در اين محموله ها قدرت تخريبى کمى داشته است و براى آزمايش سرويس هاى امنيتى ايالات متحده بوده تا در صورت موفقيت برنامه اصلى اجرا شود. گفته مى شود که فرستندگان اين بسته هاى حاوى بمب، از اعضاى القاعده بوده اند.
شرايط بين المللى چه تاثيرى در گسترش اين گونه اقدامات تروريستى داشته است؟
بعد از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى تصور مى شد که شرق شکست خورده است و تفکر کمونيستى بايد به تاريخ بپيوندد و تفکر ليبراليستى و کاپيتاليستى توانسته است از طريق جنگ سرد از ميدان به در کند. متفکرين غربى يک بهشتى را تصوير کرده بودند که به پايان تاريخ رسيده ايم و ليبرال دموکراسى که حاصل جهان سرمايه دارى است، بر سراسر دنيا حاکم خواهد شد. اما به تدريج با گذشت زمان ساز و کارهايى که در اختيار ليبرال دموکراسى قرار داشت، آن ها را قادر کرد که انحصارات بيشترى به وجود آورند. اين روند اقتصادى به سمتى پيش رفت که در دو سال گذشته شاهد بحران عظيم اقتصادى در دنيا بوديم. ضربه اين بحران اقتصادى بيشتر متوجه کشورهايى شده است که اقتصاد ضعيف ترى داشته اند. از جمله اين کشورها يونان است که آسيب پذيرى آن در ميان کشورهاى اروپايى بسيار بيشتر بود و لطمه زيادى هم ديد و بحران در اين کشور به اوج رسيد. معمولا وقتى جهان سرمايه دارى موفق نشده است راه حلى براى بعضى از مشکلات پيدا کند، گروه هاى چپ دوباره فعال مى شوند و نظام سرمايه دارى را به انتقاد مى گيرند.
اين وضعيتى که امروز در اروپا شاهد آن هستيم، مسائلى که در فرانسه گذشت و مسائل جارى يونان نشان مى دهد که الان اين نظام سرمايه دارى در غرب با يک چالش جدى مواجه شده است. حال بايد ديد که چگونه نظام سرمايه دارى راهى براى عبور از آن پيدا خواهد کرد.
اتفاقاتى که در انتخابات اخير امريکا افتاد مويد اين است که در داخل اين کشور هاى هم از اين موضوع ناراضى هستند و هم ساز و کارهاى موجود را براى انجام تغييرات لازم براى اين که بر مشکلات اقتصادى و اجتماعى خود غلبه کنند، کافى نمى دانند. در نتيجه يک نوع نوسان بين جمهورى خواهان و دموکرات ها صورت گرفته است. حتى راى مردم به جمهورى خواهان در مجلس نمايندگان به معنى اين نيست که سياست هاى آن ها مورد اقبال مردم قرار گرفته است بلکه گاهى اين گونه انتخاب ها يک "نه" است به شرايط موجود. ولى آيا واقعا راه حل نهايى براى خروج از مشکلات اين است هنوز معلوم نيست. مگر اين که تجديد نظرهايى در روش ها صورت بگيرد.
بعضى معتقدند اين گونه تهديدهاى تروريستى،از سوى خود اين سيستم سرمايه دارى براى ترساندن مردم و منحرف کردن افکار عمومى از مشکلات اقتصادى، ايجاد مى شود. اين تئورى چقدر نزديک به واقعيت است؟
من شخصا با اين تئورى هاى توطئه موافق نيستم. يعنى معتقدم گاهى خود روش ها، ضد روش را به وجود مى آورند و اين ضد روش ها هستند که مسائلى را در برابر آن روش به وجود مى آورند. بنابراين تمام اين اشکالاتى که پيش مى آيد در درون خود نظام سرمايه دارى وجود دارد . اگر اوضاع مساعد باشد، پيشرفت ها و رشد ها صورت مى گيرد،بعضى وقت ها که با چالش مواجه مى شود اين رشد و پيشرفت دچار وقفه مى شود و بعد معضلات پيش روى حاکمان قرار مى گيرد.
به نظر معقول نمى آيد که کسانى در غرب باشند که به صورت سازمان يافته و پروژه اى بخواهند کارهاى تروريستى را دامن بزنند تا مردم بترسند و از افکارتند و راديکال فاصله بگيرند و از حجم انتقادات بکاهند و به وضع موجود رضايت دهند.
من اين تعبيرها را نمى پذيرم و معتقدم روند و پروسه اى که در جهان سرمايه دارى وجود دارد، انباشت سرمايه و فاصله طبقاتى هميشه اين تضاد ها را به وجود مى آورد. کما اين که بعضى معتقدند يکى از دلايل عمده اى که کشورهايى مثل افغانستان، مامنى براى کسانى مى شود که مى خواهند کارهاى تند و راديکال و به اصطلاح تروريستى مى شود، بيشتر فقر مردم است. مردم بيشتر مشکلاتى که با آن درگير هستند را کشورهايى مى دانند که آن ها را استثمار کردند. اين ها به نحوى مى خواهند از اين وضعيت فقر و فاقه خود را نجات دهند، يک راه اين است که اين ها خود در مسير سازندگى بيفتند، چون سازگارى لازم را ندارند، به تخريب رو مى آورند و اغلب عقب افتادگى هاى خود را به ديگران نسبت مى دهند و براى انتقام گرفتن از کسانى که عامل اين عقب افتادگى شده اند، به خشونت رو مى آورند. اما بايد گفت تمام اين مسائل جزئى از ذات نظام سرمايه دارى است.
نظر شما :