‌مذاکره تحت فشار نوعى باج خواهى است نه صلح طلبى

۰۴ آبان ۱۳۸۹ | ۱۴:۰۵ کد : ۹۱۰۷ اخبار اصلی
بعد از پيشنهاد خانم اشتون براى آغاز مذاکرات در اواسط نوامبر به نوعى شاهد عدم تمايل ايران براى انجام مذاکره با شرايط غرب بوديم.ديپلماسى ايرانى اين مسئله را در گفت‌وگو با دکتر حسن بهشتى پور، ‌استاد دانشگاه بررسى کرده است.
‌مذاکره تحت فشار نوعى باج خواهى است نه صلح طلبى

ديپلماسى ايرانى: بعد از پيشنهاد خانم اشتون براى آغاز مذاکرات در اواسط نوامبر به نوعى شاهد عدم تمايل ايران براى انجام مذاکره با شرايط غرب بوديم. اين مسئله ديروز هم در کميسيون امنيت ملى و سياست خارجى مجلس شوراى اسلامى ‌بررسى شد و نتيجه آن شد که قبل از پاسخ کشورهاى غربى به سوالات طرح شده توسط ايران، ‌مذاکره معنايى ندارد. ديپلماسى ايرانى اين مسئله را در گفت‌وگو با دکتر حسن بهشتى پور، ‌استاد دانشگاه بررسى کرده است.

چه چيزى باعث شده است که ايران از قبول شروع مذاکرات در تاريخ پيشنهادى خانم اشتون امتناع کند؟

بايد اين واقعيت را پذيرفت که رفتار ايران در واکنش به بى‌تفاوتى امريکا و گروه وين در مورد مذاکرات تحويل سوخت براى رآکتور اتمى‌تهران است. ايران انتظار داشت که با شروع مذاکرات با گروه وين گام مثبتى در جهت حل و فصل کلى مسئله هسته‌اى ايران برداشته شود. اما طرف مقابل اساسا اين موضوع را به فراموشى سپرد، ‌نامه آقاى جليلى را بى‌پاسخ گذاشت. اين بى‌توجهى طرف مقابل ايران را به اين واکنش وادار کرده که با اين که آقاى متکى و آقاى رئيس جمهور از پيشنهاد خانم اشتون در ابتدا استقبال کردند، اما بعد موضع طور ديگرى شد.

اين نشان مى‌دهد که ايران به نوعى در صدد مديريت مذاکرات است تا نشان دهد از مسکوت گذاشتن بيانيه تهران و انجام نشدن مذاکرات گروه وين دلخور است و اين واکنش عملى ايران است تا به غرب نشان دهد که اين طور نيست که آن‌ها تصميم بگيرند کى و کجا و چگونه و بر سر چه موضوعى مذاکره شود. مذاکره عملى دو طرفه است. بايد توافق اوليه اى انجام شود. به طور معمول اين توافق در سطح معاون خانم اشتون و معاون آقاى جليلى در مذاکرات ابتدايى انجام شود تا اين موضوع روشن شود که ديدگاه غرب درباره بيانيه تهران و مذاکرات گروه وين چيست؟

موضوع آن مذاکرات (تبادل سوخت براى رآکتور اتمى ‌تهران) که کاملا معلوم بود صلح آميز است و ايران هم درباره آن مسئله از خود انعطاف نشان داد، ‌چرا بايد آن را مسکوت بگذارند. اين نشان مى‌دهد که نظريه‌اى که مى‌گويد غربى‌ها اساسا به دنبال اين نيستند که با ايران همکارى کنند بيشتر به واقعيت نزديک است.

راه حل اين بن بستى که در مذاکرات به وجود آمده چيست؟

به هر شکلى اين مشکل به وجود آمده، دو طرف در اين مسئله که راه حلى به جز مذاکره براى آن متصور نيست،‌ توافق دارند. اما طرف 1+5 به رهبرى ايالات متحده در صدد است که مذاکرات را تحت فشار انجام دهد. يعنى چماق تحريم را بالاى سر ايران نگه دارد به اين خيال که تحت چماق تحريم، مى‌تواند درباره هويج ‌مذاکرات بحث کند. در حالى که موضع ايران اين است که اگر واقعا هدف مذاکرات به نتيجه رسيدن است،‌ که نبايد مذاکرات تحت فشار انجام شود،‌ مذاکراتى که تحت فشار انجام شود نوعى باج خواهى است نه عدالت طلبى و صلح طلبي. اگر هدف از مذاکرات، صلح و امنيت است بايد در شرايط مثبت انجام شود. شرايط مثبت اين بود که مذاکرات وين به نتيجه مى‌رسيد.

علت اين که ايران در حال حاضر علاقه‌اى به مذاکره ابراز نمى‌کند چيست؟

ايران اعتقاد دارد که اين مسئله چاره‌اى به جز مذاکره ندارد و به دنبال مذاکره هم هست. اما بايد مشخص شود موضوع اين مذاکرات چيست؟ آيا موضوع مذاکرات اين است که ايران غنى سازى اورانيوم را متوقف کند؟ اگر چنين چيزى است،‌ چرا ايران بايد مذاکرات را شروع کند؟

اما اگر هدف اين است که يک روال منطقى براى رسيدن به يک چارچوب مشخص تعريف شود، بايد مشترکات بسته پيشنهادى ايران و بسته پيشنهادى طرف مقابل مورد بررسى قرار گيرد. طرف غربى چنين چيزى را نپذيرفته است.

موضوع مذاکرات بايد مشخص شود،‌ علاوه بر اين هدف از مذاکره هم بايد مشخص باشد. هدف رسيدن به راه حلى است که يک طرف آن غرب است و يک طرف آن ايران. غرب بايد اعتماد داشته باشد و تضمين کافى پيدا کند از اين که ايران نمى‌خواهد به سمت بمب اتمى‌ برود. ايران هم از طرفى بايد اطمينان پيدا کند که در راه رسيدن به انرژى صلح آميز هسته‌اى از جمله اين که بخواهد خود دست به غنى سازى اورانيوم بزند،‌ با مانعى مواجه نيست. چون همين الان که رآکتور تهران بيش از يک سال و نيم است که به سوخت احتياج دارد،‌ غرب از تحويل حق قانونى ايران طفره مى‌رود. بنابر اين نمى‌توان به آن‌ها اعتماد کرد. غرب بايد به ايران تضمين دهد که مانعى بر سر راه دست يابى به انرژى صلح آميز هسته‌اى به وجود نخواهد آورد و ايران هم بايد به غرب تضمين دهد که به دنبال استفاده نظامى ‌از انرژى هسته‌اى نيست.

اگر هدف اين باشد مذاکره به نتيجه مى‌رسد، اما اگر هدف اين باشد که مذاکره در راستاى تحميل نظرات يک طرف به طرف ديگر انجام شود، ‌اين مذاکرات بى‌نتيجه خواهد بود.

چقدر ممکن است که غرب پاسخى به سوال‌هاى ايران بدهد؟ آيا تنها براى مشخص شدن چارچوب مذاکرات مطرح شده است يا ايران واقعا به دنبال پاسخ رسمى‌ کشورهاى طرف مذاکره به اين سوالات است؟

سوالات مطرح شده توسط ايران پاسخى ندارد، ‌تنها مطرح شده است که چارچوب مذاکرات مشخص شود. به غير از سوالى که درباره نظر کشورها درباره بمب اتمى ‌رژيم صهيونيستى مطرح شده،‌ ديگر سوالات بيشتر تحت شرايط مذاکره و گفت‌وگو به دست مى‌آيد. يعنى مجموع شرايط در مذاکرات مشخص خواهد شد.

به نظر شما اين مسائل در آينده نزديک روشن خواهد شد؟

مشخص شدن اين مسائل در آينده نزديک چندان محتمل نيست. غرب بايد به اين جمع بندى برسد که اين سياستى که در پيش گرفته سياست غلطى است و بايد ايران هسته‌اى را بپذيرد و مذاکرات را در راستاى اين که چگونه بايد به ايران اعتماد کرد، سامان دهد. اگر غرب به دنبال چنين هدفى بيايد و چارچوب مشخصى ارائه کند که ايران بايد چه کارهايى انجام دهد که نگرانى‌هاى غرب برطرف شود،‌آن وقت موضوع و هدف مذاکرات روشن خواهد شد. اين قابل قبول نيست که حقى که براى همه کشور‌ها از جمله ايران به رسميت شناخته شده، به دليل نگرانى غرب زير پا گذاشته شود.

تجربه نشان داده است که ايران هرگاه گامى ‌به عقب نهاده،‌ طرف مقابل دو گام به پيش گذاشته است. ايران با ارائه بيانيه تهران به دنبال راه حلى ميانه بود و غرب مى‌توانست از اين فرصت استفاده کند اما متاسفانه غرب مسير ديگرى را در پيش گرفت و در صدد تحميل خواسته‌هاى خود به ايران بر آمد.

با توجه به اين که امريکا و اروپا بر موضع قبلى خود پافشارى مى‌کنند و ايران هم از حقوق خود کوتاه نمى‌آيد، ‌به نظر شما انجام مذاکرات نتيجه بخش در آينده نزديک محتمل است؟

اگر بر موضع حق خود براى دستيابى به انرژى هسته‌اى ملت ايران ايستادگى و مقاومت کند، طرف مقابل کوتاه خواهد آمد. آن‌ها در کوتاه مدت به ايران فشار مى‌آورند به اين اميد که ايران بالاخره کوتاه خواهد آمد، ‌اما اگر ملت ايران ايستادگى و مقاومت کند من مطمئنم که آنها تجديد نظر خواهند کرد و چاره‌اى جز اين ندارند. چرا که حرف ايران، ‌حرف حقى است. ممکن است که ايراداتى در طرح اين حرف حق وارد باشد اما اين تاثيرى در موضع حق ما ندارد.

راه حل‌هاى ميانه هم زياد است. هيچ وقت اين طور نيست که فقط حرف ايران راه حل باشد يا فقط حرف غرب راه حل باشد. راه حل‌هاى ميانه براى رسيدن به تفاهم زياد است و يک نمونه آن بيانيه تهران است.


نظر شما :