سیاست و ادبیات آن
دیپلماسی ایرانی: عرصه سياست، عرصه تدبير و مديريت جوامع و روابط بين الملل است. اين عرصه پيچيدهترين حوزه عمل انسانى است. پيچيده بودن ميدان عملياتى اين حوزه ايجاب میکند که کسانى که وارد اين عرصه مىشوند نه تنها از خصوصياتى نظير عقلانيت، هوش، ادب، متانت، عزت نفس، تواضع و ... برخوردار باشند بلکه بايد در اين زمينه رفتارى را از خويش منعکس کنند که الگو قرار بگيرند.
در واقع رفتار سياستمداران و رهبران از مبانى فرهنگ ساز کشورها و ملتها است. در عرصه سياست، زبان مهمترين عامل و ابزار تبدیل فضای تعارض به فضای تعامل است. پيچيدگى عرصه سياست سبب مىگردد زبان سياسى در بسیاری از اوقات زبانى پيچيده، همراه با ایما و اشاره، ابهام، کنايه و طنزهاى تلخ و شيرين گردد. زبان سیاست کمتر آلوده به الفاظى مىگردد که از منزلت و جايگاه صاحب سخن بکاهد.
در نگاه کلى، زبان ابزار هويت و نقطه تمايز يک فرد از فرد ديگر و جامعهاى از جامعهاى ديگر است. وقتى اين زبان، زبان مقامات و رهبران سياسى جوامع مىگردد، عامل و معرف هويت جمعى يک ملت و فرهنگ مىشود. مسئوليت ناشی از این امر، سخن گفتن مقامات سياسى را به قدرى سنگين مىکند که قبل از ايراد سخن فارغ از اينکه اظهارات آنان کارشناسى مىگردد، توسط گوينده بارها تجزيه و تحليل شده و سپس بر زبان جاری مىشود.
زبان و نحوه سخن گفتن سياستمدار در واقع در بسیاری از اوقات کیستی، چگونگی و هويت ملت و گروهى را که وى نمايندگى آن را بر عهده دارد، متبلور مىکند. زبانى که فلسفه وجوديش ايجاد ارتباط است، در دست سياستمدار عامل تعامل بوده و سياستمدار است که در صحنه جنگ و بحران نيز زبان تعارض را به زبان تعامل تبديل میکند. در واقع نحوه سخن و بکارگيرى کلام در زبان سياستمدار نمايش بخش مهمى از فرهنگ يک کشور است. ملت ايران، مردمى با فرهنگ و با ادبياتى غنى است. جهان، ايران را با حافظ، سعدى، مولانا، فردوسى و ... مىشناسد.
اسلامی بودن نظام نیز خود عامل مضاعف برای بکارگیری ادبیاتی است که باید نمایشگر ارزشهای الهی توسط رهبران سیاسی باشد. مردم ايران خدمات زيادى به فرهنگ و ادب جهان کرده است .اين کشور مبتکر گفتگوى تمدنها در فضاى جنگ تمدنها بوده و اين رويکرد حاصل بکارگيرى ادبيات فاخر، متين با بار تعامل و انعطاف بوده است.
غلبه زبان تعامل در فرهنگ ايران از عوامل مهم ماندگارى ايران در تاريخ پر فراز و نشيب خویش بوده است .در بخشى بکارگيرى زبان خشن دور از عرف توسط سياستمدار، حاصل تفکر نظريه توطئه است. غلبه اين نظريه در برخی از رهبران سیاسی سبب دورى آنان از واقعيت، عقلانيت و تفکر شده و موجب مىگردد همگان را در محيط داخلى و خارجى دشمن بدانند.
عدم توازن قابليتهاى برخورد با ميدان جنگى وسیعی که سیاستمدار حامل این اندیشه براى خود تدارک ديده سبب میگردد در تقابل با آن زبان وی ناچاراَ، زبان خشن، تهديد و خارج از عرف گردد. در تعارضات فردى نيز معمولا بىادبى و فحاشى از سوى فردى انجام مىگردد که در موضع ضعف قرار دارد زیرا قدرتمند نياز به خروج از دايره عرف ندارد. سياستمدار مىتواند بى تکلف باشد، اما اين به معناى بکارگيرى ادبيات خيابانى نيست. مردمى بودن نبايد به بکارگيرى ادبياتى تعبير گردد که دور از شان يک ملت و سياست مدار باشد. گفتار رهبران سياسى گفتار افراد عادى نيست. سخنان آنان کلام به کلام تحليل و ارزيابى شده و در معرض قضاوت عمومى قرار مىگيرد.
نتيجه اين قضاوت بايد به افزايش شان و مقام وى و ملتى که نمايندگى آن را دارد بيانجامد. معمولاَ رجزخوانى سياستمدار در قالب الفاظ غيرمعمول و دور از شان براى پوشش ضعفها و شکستهاست. رجزخوانى اگر شيوه است، بايد به ارتقاى عزت و شان يک ملت کمک کند نه اينکه ناهنجاريها را به هنجار تبديل نمايد.
سياستمدار بايد خود را از آفتهاى زبان چون خشونت، غرور، عوام فريبى، دورنگى، دروغ، تظاهر، همه چيزدانى، رياکارى و پريشان گوئى که خود حاصل آشفتگى ذهنى است دور نموده و صداقت، صراحت، شجاعت، راستى، ادب و متانت را ملکه سخن خويش کند.
سخن آخر آنکه ايران يک واقعيت ژئوپلتيک چند قرنه تاريخى است که ویژگی فرهنگى آن عامل دوام و بقاى اين موقعيت ژئوپلتيک بوده است. فرهنگ ايران فرهنگ مدارا و تعامل بوده و است. سیاستمداران در حوزه سياست نه تنها معرف کشور خويشند، بلکه بخاطر تاثيرگذارى عمومى حوزه سياست بر بستر اجتماعی، نقش يک فرهنگ ساز را داشته و دارند. اين موضوع مسئوليتى سنگينی را بر دوش رهبران سیاسی در بکارگيرى کلام ايجاد میکند. هرگونه اهمال در این امر، عملى نابخشودنى و صدمهاى به فرهنگ ملت و جایگاه آن در نزد سایر ملل محسوب مىگردد.
مردمى بودن به معناى عاميانهتر نمودن زبان در عرصه سیاست نبوده و میتوان دغدغههای ناشی از مردمی بودن را با عمومی نمودن آزادی و عدالت اجتماعی تحقق داد. احترام و جايگاه ادبا در نزد عوام حاصل زبان و سخن ادباست که همگان و در راس، رهبران سیاسی باید از آن درس بگیرند.
نویسنده: صادق ملکی
نظر شما :