ترکيه در مسير رهبرى جهان اسلام درست گام بر می‌دارد

۲۹ شهریور ۱۳۸۹ | ۱۵:۱۳ کد : ۸۶۹۲ اروپا
حزب اسلام گراى ترکیه در عين پايبندى به اصول اخلاقى و انسانيت و هم با درايت و حساب شده، بحران را پشت سر گذاشت و به تدريج به يک قدرت منطقه‌اى تبديل شد.
ترکيه در مسير رهبرى جهان اسلام درست گام بر می‌دارد

دیپلماسی ایرانی: زمانی پيش بينى کردم که ترکيه با اردوغان دير يا زود رهبرى جهان اسلام را بر عهده می‌گيرد که هنوز از محبوبيت امروز برخوردار نبودند و درگير اتهاماتى بودند که ژنرال‌ها به دولت اسلام گراى ترکيه وارد می‌کردند. اما حزب اسلام گراى آنان هم در عين پايبندى به اصول اخلاقى و انسانيت و هم با درايت و حساب شده، آن بحران را پشت سر گذاشت و به تدريج به يک قدرت منطقه‌اى تبديل شد.

اين به هيچ وجه اتفاقى نبود، چون آنان همين‌گونه توانسته بودند قدرت را در ترکيه بدست گيرند، يعنى با پايبندى به اصول، با رقابتى سالم و با راى واقعى مردم و با عملکردى که نه در شعار که در عمل از فساد و رشوه و دزدى دورى می‌کرد.

اسلامی ‌هستند، چون که از گروه‌هاى مظلوم و اقليت‌هايى که حقوقشان در خاورميانه رعايت نمی‌شوند، ابزارى براى توسعه طلبى استفاده نمی‌کنند تا هر موقع که خود را در خطر ديدند، آنان را سپر بلاى خود کنند و هر موقع خطر رفع شد، ناگهان صلح طلب شوند.

اسلامی‌اند، چنان که اردوغان در گفتار بيان کرد و در عمل نشان داد، اسلام را دين سلامت و صلح می‌دانند. می‌دانند که معنى همين سلامی ‌که طوطى وار بسيارى از مسلمانان می‌کنند چيست و هنگامی ‌توسط پيامبر مطرح شد که اعراب جاهلى به محض برخورد با ديگرى براى اين که شجاعت کودکانه و دلاورى خود را نشان دهد، در اولين برخورد سعى می‌کردند از طرف مقابل زهر چشم بگيرد و اسلام آمد گفت نه، شما با روى گشاده‌اى که خير و سلامت براى ديگران بخواهيد، حتى با دشمنان مواجه شويد.

با آن که فاصله گرفتن از اسرائيل می‌توانست براى ترکيه لطمات بسيارى داشته باشد و منافع کوتاه مدت و بلند مدت خود را که با غرب و به خصوص با آمريکا داشت، به مخاطره اندازد، اما منفعت طلبى و فرصت طلبى نکرد و مقابل رژيم اسرائيل بدون توسل به خشونت و مدنى و انسانى ايستاد، به اين دلايل يک دولت اسلام گراى حقيقى است و شايسته رهبرى جهان اسلام.

در حالى که مقامات و مسئولان ترکيه خود قربانى خشونت و تروريست‌اند و با آن که ارتش در ترکيه مستقل است و کاملاً در کنترل دولت نيست، باز با فشار آنان، رفتار ارتش ترکيه با کردها بهتر شده است. با اين همه، اين به معنى آن نيست که بى عيب اند و همه کارهاى شان قابل تأييد است. چون هنوز کردها شرايط مناسبى در آن کشور ندارند و اين مهمترين چالش ترکيه اسلام گراست. اين نياز به فرهنگ سازى دارد تا رفتار نظاميان با کردها درست و انسانى شود.

در اين ميان، بد نيست به نکته‌اى اشاره کنم. افکار عمومی ‌بنا بر دلايل متعددى به سوى مقامات و مسئولان سياسى کشورها روى اقبال نشان می‌دهد که می‌تواند مثبت يا منفى باشد. همين القاعده و بن لادن در ابتدا بسيار نزد مسلمانان محبوبيت يافتند و با گذشت زمان که جنايت‌هاى ايشان در خاورميانه نسبت به مسلمانان مشاهده و تجربه شد، اينک افکار عمومی ‌را از دست دادند. هم اينک اگر در فلسطين نظرسنجى کنيد، محبوب‌ترين فرد صدام حسين است! چنان که پيش از حمله به کويت، در نزد بسيارى از اعراب نيز چنين بود. هويتى که او با نمايش جنگ با غيرعرب براى خود کسب کرده بود. متأسفانه اين يک واقعيت است، ولى حقيقت پشت آن چيست؟ همان طور که در انسان، فطرت الهى و وجدان و انسانيت هست، خوى حيوانى و خودخواهى نيز هست، به خصوص هنگامی ‌که ظلم گسترش يابد، عکس العمل طبيعى آن از قصاص فراتر رفته و به انتقام می‌رسد.

اينجاست که حتى اگر واکنش ناگهانى ستم‌ها و زورگويى‌ها، انتقام است، اما اگر افراد متدين و مسلمان يا مهمتر از آن باوجدان و انسان هستند، به انتقام خو نمی‌کنند و به سرعت به وضعيت قصاص و حتى بخشش بر می‌گردند. اين‌ها توصيه‌هاى خارجى‌ها به ما نيست، توصيه اى از روح دين اسلام است: عدالت و رحمت.

 صدام نيز بابت موشک پراکنى به اسرائيل و کمک به برخى از گروه‌هاى تندرو، پيش فلسطينيانى که از ظلم اسرائيلى‌ها به تنگ آمده اند، محبوب ماند؛ متأسفانه افق ديد انتقام تنگ است و نفع کوتاه مدت و ارضاى ناگهانى خود را طلب می‌کند و نمی‌تواند ببيند که بخشى از مشکلات فلسطينيان به سبب رفتارهاى نسنجيده غيرانسانى و غيراسلامی ‌است که اتخاذ شده است.

اميداور بودم که کشورهاى ديگر منطقه بتوانند هر يک نقشى در اين رهبرى ايفا کنند و رهبرى ناحق متحجرين و متعصبين -طالبان و القاعده- در جهان اسلام را، با اسلام انسانى و وجدان محورى که عملاً ايفاء شود، پس بگيرند، اما متأسفانه برخى کشورها به شعار بسنده کردند و تنها ترکيه عملاً در مسير درستى گام می‌گذارد و ساير کشورها عملاً دارند به سوى جهان بينى طالبانى و تروريستى و جنگ طلب سوق می‌يابند، آن هم به بهانه رفتارهاى تهاجمي.

تصورش را بکنيد که اگر هر يک از مقامات کشورها چنين روشى پيش گيرند، چه می‌شود!؟ جنگ جهانى دوم بدين سبب شکل گرفت که يک نفر آن هم هيتلر چنين طرز تلقى‌اى از موفقيت و پيروزى داشت.

حتى تحقق قطعى جنگ و پيش بينى آن نيز کسانى را که در جبهه حق اند، محق نمی‌سازد تا آغازگر جنگ باشند، چه رسد به اين که احتمال دهند ممکن است جنگى بر عليه شان آغاز شود. فراموش نکنيم، آن کس که پس از جنگ، حتى زنده و برنده جنگ تصور می‌شود و کسى که مرده يا کشورش فتح شده، بازنده جنگ پنداشته می‌شود، اين طرز تلقى از جهان بينى ناحق ناشى می‌شود؛ همان ملاکى که يزيديان براى حقانيت خود نسبت به پيروان حسين به کار بردند-و چون پيروز جنگ بودند، گفتند که ديديد که عاقبت امام حسين و يارانش چه شد؟- و زينب بدرستى با درک جهان بينى درست اسلامى، پيروزى اخروى را ملاک راه حق دانست، نه پيروزى دنيوى را. مبارزان راه حق در سراسر جهان، تا زمانى که ظالمان، شما را کشتند، به اسارت بردند و زخمی‌ و آواره کردند، آنان شکست خوردگان حقيقى‌اند و شما به سبب ظلمی ‌که بر شما رفته محق‌ايد، اگر براى احقاق حق ديگرى از راه انسانى و بدون خشونت و جنايت، تلاشى مظاعف کرديد، رستگارتريد.

اما اگر همچون دشمنانتان ظلم را با ظلم به مردم عادى و زنان و کودکان و حتى پيشدستى به دشمنان جواب داديد، همچون دشمنانتان بازنده‌ايد و در تنبيه اين جهانى‌تان همان بس که خداوند تداوم جنگ بين شما را برحسب انتخاب خودتان، تنبيه اين جهانى تان سازد.

ممکن است، گفته شود که براى پيروزى اين جهانى نيز بايد اقدام کرد. درست است که براى پيروزى اين جهانى بايد تلاش کرد، ولى تفاوت يک متدين و مومن حقيقى و به طور کلى کسانى که در راه حق مبارزه می‌کنند با کسانى که در سوى باطل قرار دارند، به وسيله همين انتخاب مشخص می‌شود، که در راه حق به اعمال غيراخلاقى و غيرانسانى براى پيروزى دنيوى متوسل نمی‌شوند، اما راه ناحق به هر وسيله اى براى پيروزى دنيوى روى می‌آورد.

اين بدان معنى است که اگر پيروزى دنيوى حاصل شد، عالى است و اگر نشد و نه تنها شکست بخوريم، بلکه حتى کشته شويد، چون به اخلاق و انسانيت و رفتار اسلامی‌ پايبند بوديم، شکست نخورده‌ايم و شهيد شده‌ايم. اصلاً شأن نزول جهاد و شهادت بر خلاف تأويل غلط امروز براى جنگ و کشتار نبوده است، بلکه عليه آن بوده و در مقام پاسخ به کسانى که می‌گفتند، چون به اخلاق و انسانيت پايبند باشيم، محدود شده و عملاً شکست می‌خوريم، دين خدا فرمود حتى اگر کشته شويد، چون پايبند اخلاقيات و انسانيت سفارش شده در دين بوديد، شهيد و پيروز‌يد.

دکتر کاوه احمدى على آبادى، عضو هيئت علمی‌دانشگاه آبردين


نظر شما :